به گزارش خبرگزاری حوزه، سرکار خانم نجمه پورملکی در شعری اینگونه سروده است:
من از گرد و غبار آسمان شهر بیزارم
من از بوی تعفّن در میان شهر بیزارم
نمی خواهم که با جمع نشسته همسفر باشم
که از این راحتی در سایبان شهر بیزارم
نمی خواهم بسوزد مسجدی در آتشی دیگر
که از هر اتفاق ناگهان شهر بیزارم
هنوز از کافه ها شعر "برای" می رسد برگوش
من از آهنگ برخی ساکنان شهر بیزارم
کجایید ای قلم ها! امتحان سخت در راه است
که ازجامانده های امتحان شهر بیزارم
نه تنها روسری ... شرم و حیا هم از سر افتاده
سلام من از این وضع ناجور زنان شهر بیزارم
رگ غیرت به زیر زخمِ تیزی بود و هی می گفت:
من ازآغوش های رایگان شهر بیزارم
به جنگ اینهمه یاغی سرش را داده الداغی
چقدراز این سکوت عالمان شهر بیزارم
به ترک فعل مسئولین نگو رافت ...بگو ذلت!
که از تحریف های بزدلان شهر بیزارم
صدای آیت الله از نماز رشت می آید:
من از کشف حجاب دختران شهر بیزارم
نجمه پورملکی