خبرگزاری حوزه| این روزها خبرِ نامهنگاری آیت الله استادی و استاد خسروپناه در بین طلاب و گروهها و کانالهای حوزوی دست به دست میچرخد، این رویداد مبارک از چند منظر درخور بررسی و یادآوری است.
نخست: این گفتوگوی کوتاه و گویا نشان داده است که در اوج کرونازدگی نظام آموزشی کشور میتوان باب سخن آغازید و روابط چند سویه استاد و شاگرد، استاد و استاد، شاگرد و شاگرد، و مخالف و موافق علمی را در زمین وِب طراحی و اجرا کرد. می توان آموزش را ارتقا بخشید و مباحثات عالمانه و اخلاقی را به دنیای اندروید و شبکههای اجتماعی کشاند. می توان چرخه تربیت را تعطیل نکرد و در رویارویی با حوادث، پا پس نکشید. ترویج و تحکیم این نگاه و رفتار در گرو تعامل سامانه رسانه و علمِ حوزه علمیه است.
دوم: پیشنهاد آیت الله استادی به تحریریه خبرگزاری حوزه جهت انتشار متن سپاسگزاری و انتخاب تیتر این نامه و تأکید به تحریریه مبنی بر عدم تغییر تیتر؛ جای خرسندی و مباهات است. اینجا مجال بررسی رسانهای این رفتار نیست، بلاشک شایسته تشریح و تفصیل است؛ اما این را باید گفت که عصر اطلاعات و ارتباطات امروز و چیرگی عنصر سرعت بر فرایند تولید و مصرف پیام، مصرفکنندگان محتوای رسانهها را در هر سطح و صنفی، به کاربرانی فعال و کنشگرانی تأثیرگذار و پیامساز تبدیل کرده است. بی تردید اقدام آیت الله آزادی در عیار رسانههای امروزین گامی به سوی تشکیل «تحریریهی آزاد» است. نگارنده بر این باور است که چگونه مردمان عادی جامعه در نظرگاه خبرگزاریها، «شهروند خبرنگار» نام میگیرند؟ در رسانههای تخصصی و صنفی همچون خبرگزاری های حوزوی هم جای طراحی سامانه «عالِمخبرنگار»، «اندیشمندخبرنگار» و یا هر نام دیگری خالی است. رفتار آیت الله استادی در حقیقت گشودن افقی جدید پیش روی تحریریههای حوزوی است تا نهاد حوزه و روحانیت در سرعت پیامهای دیگر رسانهها و جریانها، هضم نشود و پرچم پویایی و نوآوریهای گفتمانی را برافراشته نگاه دارد.
سوم: سیره سلف حوزه علمیه بر مباحثهی درونزا تأکید میکند، تا هم بتواند علوم خود را به درستی فهم کند و هم بتواند زمینهساز مفاهمه با مخاطبان فردا باشد؛ اما افرادِ خارج از گود، هماره دست تحریفشان را رو میکنند تا نکند دلی به بیان و بنان حوزه متمایل شود. نقد علمی استاد خسروپناه به فرزند یک آیت الله و نامهنگاریهای پس از آن، متأسفانه به مذاق برخی رسانهها خوش نیامد و سکوتی عجزآمیز اختیار کردهاند، همان رسانههایی که برای رصد حوزه و در جهت مطامع سیاسی و حزبی، پول و بودجه و امکانات میگیرند؛ اما در مواجهه با نامهنگاریهای اخیر دو شخصیت برجسته حوزه، زبان تحلیل مهر کردهاند؛ چون بازنشر این گونه اخبار، نمیتواند بازارشان را داغ کند و نانی به کف آرند. آنچه سالهاست طلابِ حیاط و مَدرس فیضیه و دارالشفا میدیدند، رسانههای فرصتطلب ندیدند و نخواهند دید. همانانی که چشمشان از بدبینی پر نمیشود و از شنیدن صدای مباحثهی صمیمانه استاد و شاگردی میرَمند، بر این باورند«تا آبرو نریزی این آسیا نگردد». بیتردید روحانیتِ امروز با جبهه سخت و سنگینی از رفتار غیرحرفهای رقبا روبهروست که با نمایانسازی و آشکارگی سیره اصیل عالمان و فقها، بساط هر سوء استفادهای جمع خواهد شد.
چهارم: استاد خسروپناه میتوانست در نقد فرزندِ آیت الله استادی، در دام ارزشهای خبری بیفتد و از «شهرتِ»پدر در داغ کردن نقد علمی خود بهره بگیرد و همچون سیاستبازان رسانهای، آبرو ببرد و توجه اغیار بخرد؛ اما استاد، رویکردی کاملاً آگاهانه در نقد خود اتخاذ کرده است. این شیوه از بررسیِ دیدگاه دیگران، آن هم با پرهیز از فرصتطلبی و بدون بیان ملاکات خانوادگی، درسی معیار برای رسانهها، گردانندگان کرسیهای نظریهپردازی و گفتوگو حوزوی_دانشگاهی است. از سویی دیگر چنین مباحثهای نشان داده است «اخلاق» در شبکه مفهومی علوم حوزوی و دینی، نقطه مرکزی یادگیری و یاددهیِ محسوب میشود. با کاوش اندکی در سیره بزرگان حوزه به درستی مشهود میشود که بیاخلاق و سلوک معنوی، کُمیت دانش و دانایی، لنگِ لنگ است. نقد عالمانهی استاد خسروپناه نشان از اخلاقی راستاندیش دارد و مصداق بارز این شعرِ نظامی است: «راستی آور که شوی رستگار/ راستی از تو، ظفر از کردگار».
علی اسفندیار