جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۶ شوال ۱۴۴۵ | Apr 26, 2024
حجت الاسلام حکمت حکیمی فر

حوزه/ مدیر مدرسه علمیه امام صادق (ع) شهرستان بیجار در یادداشتی به سیره مبارزاتی فرهنگی و اعتقادی امام جواد (ع) اشاره کرده است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه» در استان کردستان، حجت الاسلام حکمت حکیمی فر در یادداشتی به مناسبت سالروز شهادت امام جواد (ع) آورده است: حضرت امام محمد بن على الجواد(ع) جوانترين امام شيعيان در آخر ذى القعده سال 195.ق پس از هفده سال امامت و هدايت پيروان ولايت و جويندگان حقيقت، در سالهاى جوانى زندگى خود در سن بيست وپنج سالگى براثر زهرى كه به دستور معتصم عباسى، توسط ام الفضل همسر آن حضرت (دختر مأمون) به او خورانده شد مظلومانه و غريبانه در بغداد به شهادت رسيد و در كنار مرقد منور جد گرامى اش، حضرت امام موسى كاظم(ع) مدفون گرديد.

امامتِ حضرت همزمان با حكومت دو طاغوت زمان، مأمون و معتصم عباسى بوده است، خلفايى كه هريك از روشهاى مختلف و سياستبازى هاى گوناگون براى حكومت بر مردم و تأثير بر افكار آنان استفاده مى كردند و به دليل شناختى كه از جايگاه امامت امامان دين در جامعه عصر خويش داشتند، به هر وسيله حتى با نزديك شدن به آنان از طريق واگذارى مناصب سياسى و يا ايجاد پيوند خانوادگى، به مبارزه با آن بزرگواران مى پرداختند.

به همين دليل دوران امامت امام محمدتقى(ع) در كمترين سن و در 8 سالگى آغاز شد. نقش ايشان در پاسدارى از مكتب شيعه و مقابله با مشكلات سياسى و نيز انحرافات عقيدتى و فرهنگى زمان خود و زمينه سازى جامعه شيعى براى دوران غيبت حضرت حجت(ع)، بسيار حائز اهميت بوده و از سخت ترين دوران امامت امامان شيعه(ع) محسوب مى شود. چنانكه شهادت زودهنگام آن حضرت، خود دليلى بر اين نكته است كه فعاليتهاى امام جواد در پاسدارى از فرهنگ و ارزشهاى اسلامى در اين برهه حساس تاريخى و باكمى سن ايشان، تا چه اندازه براى حكومتهاى جور و ستم، خطرآفرين بوده است. بازخوانى تاريخى فعاليتهاى امام نهم شيعيان در اين زمانه نيز كه دشمن از روشهاى مختلف سياسى و فرهنگى براى مبارزه با نظام اسلامى بهره مى گيرد، بسيار عبرت آموز و راهگشا هست.

برگزارى جلسات مناظره با هدف مبارزه اعتقادى با فرقه ها و ديدگاه هاى انحرافى

امام جواد(ع) نخستين معصومى بود كه در خردسالى به امامت رسيد. امامت ايشان در اين سن كم باعث شكل گيرى مناظره ها، بحثها و گفت وگوهايى شد؛ چراكه از يكسو بسيارى از شيعيان علیرغم اينكه امام رضا(ع) در موارد متعددى به امامت جوادالائمه تصريح كرده بود، در امامت ايشان شك و ترديد داشتند و يا حتى برخى به دنبال عبدالله بن موسى رفته و يا به واقفيه پيوستند؛ از سوى ديگر در آن مقطع زمانى، قدرت فرقه هاى انحرافى اى همچون زيديه، واقفيه، غلات، مجسمه، معتزله، اهل حديث و اسماعيليه افزايش يافته بود و مكاتب فكرى و پيروان آنان، رو به رواج و رونق بود. حكومت وقت نيز در آن زمان از آنان حمايت و پشتيبانى مى كرد و از سلطه و نفوذ خود و ديگر امكانات مادى و معنوى حكومتى براى استوارى و تثبيت خط فكرى آنها بهره مى برد تا به ديگر گروهها به ويژه شيعه ضربه زند و از موقعيت و نفوذ آنان در جامعه بكاهد.

به عنوان مثال از ميان اين گروه‌ها معتزله، در اعتماد بر عقل محدود و خطاپذير انسانى افراط مى كرد. آنان دستورها و آموزه هاى دينى را به عقل خود عرضه مى كردند و آنچه را عقلشان با صراحت تأييد مى كرد، مى پذيرفتند و آنچه را عقل رد مى كرد، انكار مى كردند. ازآنجاكه رسيدن به مقام امامت در سنين خردسالى، باعقل ظاهربين معتزله توجيه پذير نبود، پرسشهاى دشوار و پيچيده اى را در جلسات بحث و مناظره مطرح مى كردند تا امام محمدتقى(ع) را مغلوب خود سازند.

اين جلسات پرسش و پاسخ شيعيان و يا مناظره با فرقه هاى مختلف و نيز فقها و قضات وابسته به دستگاه حاكمه، نه تنها به جايگاه امامت ايشان لطمه اى وارد نكرد، بلكه آن را هم براى شيعيان و هم در مقابل مخالفان و دشمنان آن حضرت محكم تر نمود. چراكه امام جواد(ع) در پرتو علم امامت، با پاسخهاى قاطع و روشنگر خود در اين جلسات، هرگونه شك و ترديد درباره پيشوايى خود را از بين مى برد و امامت خود و حتى اصل امامت را تثبيت مى كرد. ازاينرو، پس از آنكه امام هادى(ع) در سنين كودكى به امامت رسيد، اين موضوع مشكلى ايجاد نكرد؛ زيرا براى همه روشن شده بود، خردسالى با بهره مندى از منصب الهى امامت منافاتى ندارد.

از جمله اين مناظرات مهم امام كه در زمان مأمون عباسى در بغداد صورت گرفت و اين برترى و مقام را اثبات نمود، توان به مناظره با "يحيى بن اكثم"، فقيه دربار عباسى، اشاره نمود؛ بنا بر برخى منابع شيعه، علت وقوع اين مناظره، اعتراض سران عباسى به پيشنهاد ازدواج امام با ام الفضل از سوى مأمون بود. مأمون براى اثبات درستى تصميم خويش، به آنان پيشنهاد كرد تا امام جواد(ع) را بيازمايند. آنان پذيرفتند و براى آزمودن آن حضرت، جلسه مناظره اى ترتيب دادند. يحيى در مناظره، نخست مسأله اى فقهى درباره شخص مُحرمى كه حيوانى را شكار كرده مطرح ساخت. امام جواد، با مطرح كردن وجوه گوناگون براى مسأله، از يحيى بن اكثم پرسيد منظور وى كدام وجه است. يحيى بن اكثم در جواب درماند. سپس خود امام جواد، مسأله را با صورتهاى مختلف آن پاسخ گفت.

درباريان و علماى عباسى پس از شنيدن جواب امام، بر تبحر او در فقه اعتراف كردند. پس از اين مناظرات بود كه شخص مأمون را به تمجيد و تكريم آن واداشت تا آنجا كه وى در پاسخ به اين اعتراضات آن امام همام را اعجوبه عصر خواند و گفت: "قَدْ اِخْتَرْتُهُ لِتَبْرِيزِهِ عَلى كافَّةِ اَهْلِ الْفَضْلِ فِى الْعِلْمِ وَ الْفَضْلِ مَعَ صِغَرِ سِنَّةَ وَ الأُعْجُوبَة فِيهِ بِذَالِكَ؛ من ازآنرو وى را به دامادى خود برگزيدم كه باكمى سن، در دانش و فضيلت، بر همه اهل زمان برترى دارد و اعجوبه اى است در علم و دانش."

علاوه براين جلسات و اقدام به مبارزه علمى امام جواد(ع) با اين فرقه ها، آن حضرت اقدام و مبارزه عملى را نيز در دستور كار خود قراردادند تا از توسعه ديدگاه هاى آنان جلوگيرى نمايند. امام محمدتقى(ع) در مواضع و احاديث مختلف خود، اين فرقه هاى ضاله و انحرافى را نكوهش كرده و بر عدم پيروى از آنها تأكيد نمودند و يا امت اسلامى را از اقامه نماز پشت سر كسانى كه به امامتش اعتقاد نداشتند و بر برخى از ائمه نظير واقفيان، اسماعيليان، زيديه توقف كرده باند، نهى كردند. حتى آن حضرت در حديثى ابوالخطاب بنيانگذار فرقه ى غالى خَطّابيه و پايه گذاران اسماعيليه و پيروانش را لعن نمودند تا با اين بيان و لعن وى و پيروانش، امت اسلام را از چنين افرادى دورنمايند.

مبارزه فرهنگى با اقدامات و سياست هاى دستگاه حاكمه

مأمون كه خود با اقدامات سياسى عرصه حاكميت را به دست گرفته بود، با اشراف و آگاهى اى كه از مقام معنوى امامت در جامعه اسلامى داشت، در رفتار با امام جواد(ع) همان رفتار سياسى با امام رضا(ع) يعنى نزديك نمودن حضرت به خود و كنترل ايشان و نشان دادن وابستگى آن حضرت به خود را در دستور كار قرارداد. در مقابله با اين روش، امام جواد(ع) كه بر شرايط زمانه و توطئه هاى حكومت اشراف داشت، اگرچه مانند پدر بزرگوارش، براى حفظ مصالح اسلام براى حفظ خط فكرى و فرهنگ تشيع و درمجموع حفظ شيعيان، مجبور به پذيرش سياست مأمون شد و حتى در اين مسير به شهادت نيز رسيد، اما روش مقابله فرهنگى را همچنان بهترين راهبرد مبارزاتى خود در اين زمان دانست و آنرا همچون پدر بزرگوار خود ادامه داد و به بهترين شكل ازاين روش براى تحكيم و گسترش تشيع، تقويت فرهنگ شيعى و تربيت شاگردان بزرگى بهره برد تا آنجا كه نفوذ اعتقادى و فرهنگى شيعى در عصر امامت ايشان بسيار چشمگير شد.

آن امام بزرگوار با اين سيره مبارزاتى خود طبق فرموده مقام معظم رهبرى درسى بزرگ به جامعه ما دادند كه "در هنگامى كه در مقابل قدرت هاى منافق و رياكار قرار مى گيريم، بايد همت كنيم كه هوشيارى مردم را براى مقابله ى با اين قدرتها برانگيزيم. اگر دشمن، صريح و آشكار دشمنى بكند و اگر ادعا و رياكارى نداشته باشد، كار او آسانتر است. اما وقتى دشمنى مانند مأمون عباسى چهره اى از قداست و طرفدارى از اسلام براى خود مى آرايد، شناختن او براى مردم مشكل است. در دوران ما و در همه ى دورانهاى تاريخ، قدرتمندان هميشه سعى كرده اند وقتى از مقابله ى روياروى با مردم عاجز شدند، دست به حيله ى رياكارى و نفاق بزنند."(7/2/1377)

در خصوص روش امام جواد(ع) در اين مبارزه مى توان به تربيت شاگردان و روات حديث، حفظ ارتباط با شيعيان از طريق ايجاد سازمان وكالت و ترويج سيره اخلاقى و معنوى امامت در جامعه اسلامى اشاره نمود.

1. تربيت شاگردان و روات حديث

در برخى روايات آمده است مأمون اصرار داشت امام جواد(ع) در بغداد بماند، ولى آن حضرت سكونت در مدينه را ترجيح مى داد. ازاينرو، در سال 204 و 205 هجرى و بنا بر برخى روايتها در سال 215 به بهانه شركت در مراسم حج، با همسرشام فضل از بغداد به سوى مكه رهسپار شد و سپس به مدينه بازگشت و حدود 5 يا 15 سال در مدينه سكونت كرد. در اين زمان كه امام جواد(ع) از سلطه حكومت مأمون دور بود، به تربيت شاگرد و گسترش حوزه علميه پدرانش و پاسدارى از فرهنگ و خط فكرى تشيع و نگهدارى از شيعيان پرداخت.

در اين مدت امام جواد(ع) 276 شاگرد متبحر و مورد وثوق در زمينه هاى مختلف كلامى، و فقهى و روايى تربيت نمود كه چند تن از مهمترين آنها عبارت اند از: على بن مهزيار اهوازى، فضل بن شاذان نيشابورى، محمد بن ابى عمير، صفوان بن يحيى بَجلى. جالب توجه است كه در ميان اين شاگردان، نام چند بانوى برجسته و راوى حديث نيز به چشم مى خورد كه برخى از آنها عبارت اند از:ام احمد بن داوود بغدادى؛ حكيمه، دختر موسى بن جعفر؛ حكيمه، دختر امام رضا(ع)؛ حكيمه، دختر امام جواد(ع) و زينب، دختر محمد بن يحيى.

2. حفظ ارتباط با شيعيان از طريق سازمان وكالت

امام جواد در تمامى سرزمين هاى اسلامى ازجمله بغداد، كوفه، اهواز، بصره، همدان، قم، رى، سيستان و بُست نمايندگانى داشت كه از طريق اين سازمان گسترده وكالت با شيعيان در ارتباط بود و به امور مختلف مالى و اقتصادى ازجمله اداره موقوفات و يا دريافت وجوهات شرعى رسيدگى مى كرد تا از دسترسى حكومت مصون بماند و همچنين با تقويت اين سازمان جامعه را براى شرايط دوران غيبت آماده مى كرد. اين موضوع هم از جهت قدرت سياسى و هم از جهت حفظ قدرت اقتصادى به آن حضرت و نيز شيعيان آن زمان جايگاهى خاص مى بخشيد.

تعداد وكيلان امام جواد را 13 تن گفته اند. آنان وجوهات شرعى شيعيان را به امام جواد(ع) مى رساندند. ابراهيم بن محمد همدانى در همدان، ابوعمرو حذّاء در نواحى بصره، صالح بن محمد بن سهل، زكريا بن آدم قمى، عبدالعزيز بن مهتدى اشعرى قمى در قم، صفوان بن يحيى، على بن مهزيار و يحيى بن ابى عمران ازجمله وكلاى مهم امام جواد(ع) بودند.

علاوه براين آن حضرت از فرصت هاى مناسبتى همچون ايام حج براى ارتباط با شيعيان و ديدار آنان با امام خويش و طرح مسائل مختلف بهره مى بردند. همچنين شيعيان با امام جواد(ع)، از طريق نامه نگارى نيز در ارتباط بودند. آنان در نامه هايشان سؤالاتى را، كه بيشتر در مسائل فقهى بود، مطرح مى كردند و امام به آنها پاسخ مى داد.

3. ترويج سيره اخلاقى و معنوى امامت در جامعه

در زمان خلافت خلفاى عباسى، اين حاكمان سعى داشتند نظام حكومتى خود را بر مبناى ترويج حكومت امپراتورى زر و زور و قدرت و ثروت استوار نمايند و در اين زمينه نيز از ابزارها و راهكارهاى مختلف ازجمله روشهاى اعتقادى و دينى استفاده مى نمودند تا آنرا به جامعه عصر خود بقبولانند. امام جواد(ع) در اين فضاى خاص كه تباهى و نابودى ارزشهاى دينى و معنوى اصيل اسلامى را مشاهده مى نمودند، بهترين راهكار مبارزاتى را نشان دادن ارزشهاى فرهنگى و تعاليم دينى و اخلاقى اسلام كه به بهترين شكل در عمل و گفتار امام معصوم نمايان مى شد و هر شيفته هدايتى را به خود مجذوب مى كرد، دانستند و آنرا در جامعه عملى نمودند. آن امام بزرگوار همواره در طول زندگى كوتاه اما پرثمر خود، ارزشهاى والاى اخلاقى همچون جود و بخشش و احسان را به حد اعلاى آن متجلى نمودند تا آن اندازه كه به لقب "جواد" ملقب شدند.

همچنين با عبادت بى مانند خود چهره معنوى امام جامعه را متجلى نمودند. چنانكه امام جواد عابدترين و خالصترين مردم زمانه خويش شدند. علاوه بر اين تأكيد ايشان بر فضيلت علم و دانش خود راهبردى عملياتى براى گرايش جامعه به ارزشهاى غيرمادى بود. چراكه امام جواد، برترى انسانها را به واسطه علم آنان مى دانست نه به واسطه نسب و نژاد و مى فرمود: "الشريف كل الشريف من شرفه علمه؛ با شرافت ترين از همه شريفها كسى است كه شرفش به واسطه عملش باشد" ازاين رو به طبقات پايين جامعه ازجمله بردگان توجه داشت و با آنان نشست و برخاست مى کرد.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha