جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۲ ذیقعدهٔ ۱۴۴۵ | May 10, 2024
کد خبر: 1004946
۱۰ بهمن ۱۴۰۰ - ۰۸:۴۴
دنیا

حوزه/ در این جهان حرکت و تغییر هست. کودک جوان می‌شود و کامل می‌گردد و به پیری می‌رسد و سپس می میرد. در این جهان نوها کهنه می‌شوند و کهنه‌ها از بین می‌روند اما در جهان آخرت پیری و کهنگی وجود ندارد. آنجا خانه ثبات و قرار است.

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، پاسخ به سوالات و شبهات موجود در جامعه از وظایف مراکز حوزوی و دینی است که این خبرگزاری در شماره‌های گوناگون به ارائه برخی از پرسش‌ها و شبهات و پاسخ‌های آن، برگرفته از «مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم» خواهد پرداخت.

- سوال

تفاوت دنیا و آخرت را بنویسید؟

- پاسخ

باید توجه داشت که زندگی دنیا و آخرت با وجود مشابهت‌ها، تفاوت‌های بنیادینی نیز با هم دارند و چنین نیست که دقیقاً همین قوانین طبیعی که بر جهان ما حاکم است، بر آن جهان نیز حاکم باشد.

برای نشان دادن تفاوت‌هایی که بین این دو نوع زندگی وجود دارد مثال دقیقی در دسترس نیست زیرا هر مثالی که آورده شود از دنیا خواهد بود و تابع قوانین این جهان، اما برای تقریب به ذهن و با کمی مسامحه می‌توان دنیا و آخرت را به عالم رحم و دنیا تشبیه نمود که با وجود اشتراک‌ها، بین این دو مقطع تفاوت‌های بنیادینی بین این دو عالم وجود دارد.

یکی از مشترکات این دو زندگی این است که در هر دو تغذیه هست اما نحوه تغذیه جنین با تغذیه کودک پس از تولد فرق اساسی دارد؛ پیش از تولد جنین با ریه‌هایش تنفس نمی‌کند اما با پا گذاردن در این جهان نظام زندگی‌اش تغییر کرده و در اینجا نمی‌تواند یک لحظه مثل سابق زندگی کند.

در اینجا باید تنفس کند و از راه دهان غذا بخورد برخلاف سابق که اگر قبل از تولد هوا وارد ریه‌اش می‌شد می‌مرد و … با این مثال تا حدودی روشن می‌شود که اگر چه بین حیات و زندگی این جهان و جهان آخرت مشابهت‌هایی وجود دارد در عین حال بین این دو جهان و نحوه زندگی در آنها تفاوت‌های بنیادینی وجود دارد و در جهان آخرت قوانینی غیر از قوانین دنیوی حاکم است، به عبارت دیگر دنیا و آخرت دو نوع جهان هستند.

برای به دست آوردن تفاوت‌های این دو جهان، باید به توصیف‌هایی که از ناحیه متون دینی در این باره به ما رسیده است مراجعه کنیم.

۱. فناپذیری دنیا و ابدیت آخرت

اولین تفاوت بارز میان این دو جهان محدودیت دنیا و جاودانگی آخرت است عمر هر انسانی در این جهان بالاخره پایان می‌یابد اما جهان آخرت بی پایان و جاودان است در آیات قرآن، قلیل بودن دنیا [۱] و جاودانگی آخرت [۲] مورد اشاره قرار گرفته است و زندگی دنیا به گیاهی که تنها چند روز سبز و خرم است و آنگاه به زردی و پژمردگی می‌گراید و سپس خشک و نابود می‌شود تشبیه شده است .[۳]

۲. تفکیک نعمت از عذاب در آخرت

یکی دیگر از تفاوت‌های مهم این دو جهان آن است که خوشی های دنیا آمیخته با رنج است و چنین نیست که عده‌ای از مردم همیشه متنعم و خوشحال و عده‌ای دیگر همیشه غمگین و ناراحت باشند اما جهان آخرت دارای دو بخش مجزا است که در یکی یعنی بهشت هیچ اثری از اندوه و عذاب و تلخ کامی وجود ندارد و در دیگری یعنی دوزخ چیزی جز آتش و درد وجود ندارد لذا لذت‌ها و رنج‌های اخروی بسیار شدیدتر از موارد دنیوی است از این رو است که در قرآن کریم برتری نعمت‌های اخروی و جوار و قرب الهی بر نعمت‌های دنیا مورد تاکید واقع شده [۴]، چنانکه سخت‌تر بودن عذاب آخرت از رنج‌های دنیوی نیز خاطر نشان شده است .[۵]

۳. ثبات و تغییر

در این جهان حرکت و تغییر هست. کودک جوان می‌شود و کامل می‌گردد و به پیری می‌رسد و سپس می‌میرد.

در این جهان نوها کهنه می‌شوند و کهنه‌ها از بین می‌روند اما در جهان آخرت پیری و کهنگی وجود ندارد. آنجا خانه ثبات و قرار است .[۶]

۴. نمایان شدن حقایق در آخرت و خفای آنها در دنیا

در جهان ما، اشیا و امورات چنان صبغه و رنگ مادی به خود گرفته اند که حقایق آنها در زیر خروارها رنگ و لعاب مادی مدفون شده و دیده نمی‌شود اما در جهان آخرت حقایق به صورت اصلی خود دیده می‌شوند لذاست که در قرآن می‌فرماید: «یوم تبلی السرائر »[۷] آن روز که اسرار نهان آشکار می‌شود، از منظر قرآن همة عالم اعم از زمین و آسمان در حال حاضر تسبیح گوی پروردگارند و باشعورند اما انسان از درک این واقعیات عاجز است و تنها در آن جهان است که با کنار رفتن حجاب‌ها واقعیات رخ می‌نماید و آنجاست که انسان تازه می‌تواند حقایق را درک کند به گونه‌ای که حتی اعضا و جوارحش بر علیه او شهادت می‌دهند.

البته باید توجه داشت که برخی از انسان‌ها که به درجة کمال نائل شده اند در همین جهان نیز توانایی دیدن حقایق را دارند از این روست که حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام می‌فرماید: لو کشف الغطا لما ازددت یقیناً [۸]: اگر پرده‌ها کنار رود هیچ دانش نوینی بر یقین من اضافه نمی‌شود.

۵. کشت و درو

دنیا محل کشت و عمل انسان است اما آخرت خانه بهره برداری و درو کردن است، از این روست که در آن جهان عمل وجود ندارد و انسان ملزم به انجام یکسری از امور نیست پیامبر اسلام در این باره می‌فرمایند: «الدنیا مزرعة الآخرة »[۹] دنیا کشت گاه آخرت است و حضرت علی علیه السّلام در بیان زیبا در این باره می‌فرمایند: «و ان الیوم عمل و لا حساب و غداً حسابٌ و لا عمل »[۱۰] امروز، (روز) کار است و محاسبه نیست و فردا (روز) محاسبه است و کار نیست.

۶. سرنوشت اختصاصی و مشترک

سرنوشت‌ها تا حدی در دنیا مشترک است ولی در آخرت هر کس سرنوشت جداگانه دارد. از آنجا که زندگی دنیا اجتماعی است و در زندگی اجتماعی همبستگی و وحدت حکفرماست لذا کارهای خوب نیکوکاران در سعادت دیگران مؤثر است و کارهای بد بدکاران نیز در جامعه اثر می‌گذارد لذاست که در دنیا خشک و تر با هم می‌سوزند و یا با هم از سوختن مصون می‌مانند ولی در جهان دیگر چنین نیست در آنجا محال است که کسی در عمل دیگری سهیم گردد نه کسی از ثمرة کار نیک که خودش در آن سهمی نداشته است بهرمند می‌شوند و نه کسی از کیفر گناهان دیگران معذّب می‌گردد .[۱۱] قرآن کریم به این حقیقت تصریح نموده می‌فرماید: «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری »[۱۲]؛ هیچکس بار دیگری و گناه دیگری را به دوش نمی‌گیرد.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

۱. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ج ۳، درس پنجاه و دوم، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات، چ ۱، زمستان ۱۳۷۰.

۲. معاد در قرآن، ج ۴، آیت الله جوادی آملی.

۳. معاد شناسی، ج ۲، سید محمد حسین تهرانی.

پی نوشت‌ها:

[۱] . آل عمران/ ۱۹۷، نساء/ ۷۷، توبه/ ۳۸، نحل/ ۱۱۷.

[۲]. کهف / ۴۶، مریم / ۷۶، طه / ۷۳، قصص / ۶۰، شوری / ۳۶، اعلی / ۱۷.

[۳]. کهف / ۴۵.

[۴]. آل عمران / ۱۵، نساء / ۷۷، انعام / ۳۲.

[۵]. رعد / ۳۴، طه / ۱۲۷، سجده / ۲۱.

[۶]. مطهری، مرتضی، عدل الهی، انتشارات صدرا، ص ۲۲۸.

[۷]. الطارق، ۹.

[۸]. سبزواری، ملأ هادی، شرح الاسماء الحسنی، مکتبه بصیرتی، ج ۱، ص ۱۹۰.

[۹]. ابن ابی جمهور احسایی، عوالی اللآلی، قم، انتشارات سیدالشهدا، چاپ اول، ۱۴۰۵، ج ۱، ص ۲۶۷.

[۱۰]. نهج البلاغه، خطبه ۴۲، قم، انتشارات دارالهجرة.

[۱۱] . مطهری، مرتضی، عدل الهی، انتشارات صدرا، ص ۲۳۰.

[۱۲]. انعام / ۱۶.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • IR ۱۵:۲۶ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۰
    2 0
    سلام زهرا خانم عزیز، از آنجا که می خواهیم ان شاء الله ادامه بحثمان را در این صفحه داشته باشیم لذا دو کامنت آخر که سوالاتم را شامل می شدند دوباره ارسال می کنم تا پیوستگی مطلب حفظ شود. ضمناً در مورد آیه وضو هم نظراتم را فرستاده ام که به خواست خداوند پس از بررسی و اتمام این مبحث به آن خواهیم پرداخت و پس از آن هم به سراغ پرسش دوم شما که موضوع متعه هست خواهیم رفت ان شاء الله.
    • زهرا IR ۰۸:۴۹ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۲
      0 1
      سلام،باشه مشکلی نیست،من چهارشنبه نگاه می کنم کامنت می دهم
  • IR ۱۵:۲۶ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۰
    1 2
    سلام خواهر گرامی، اکنون به حول و قوه الهی به سراغ آیه ۱۲۴ سوره بقره برویم. می فرماید"وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُک لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیتِی قَالَ لَا ینَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ."و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیازمود، و وی آن همه را به اتمام رسانید، [ خدا به او ] فرمود: «من تو را پیشوای مردم قرار دادم. » [ ابراهیم ] پرسید: « و از دودمانم [ چطور ]؟ » فرمود: «پیمان من به ستمگران نمی رسد ». بنا بر نظرات قبلی شما《همه انبیا امام نبودند،امامت بالاتر از نبوت است مثلا خدا ابتدا به ابراهیم مقام نبوت داد و سپس امامت. ولایت همان امامت نیست هر امام می تواند ولی باشد ولی هر ولی نمی تواند امام باشد، ولایت معنی گسترده تری دارد ولی امامت یعنی رهبری الهی. از نظر شیعه امام باید کسی باشد که جامعه را به سوی بالا بکشد و استعداد ها را شکوفا کند و بشر را به حقیقت آفرینش اش برساند و این جز با مقام و قدرت و امامتی که از سوی خدا به شخصی داده شده امکان پذیر نیست امام معصوم را خدا تعیین می کند ولاغیر . کلمه " عهدی" دلالت بر امامت دارد. امامت خودش شامل سه حالت هست،خلافت،مقام دینی،انسان کامل 》جملات داخل علامت《》عیناً جملات شما هستند. حال لطفاً سوالاتم را با دقت کامل مطالعه و پاسخها را مرقوم فرمایید. قبل از همه بگویم که قرار نیست ما همیشه به پشت سرمان نگاه کنیم و عقبگرد داشته باشیم. من می دانم فخر رازی چی گفته یا سیوطی یا..‌. می خواهیم این آیه قرآن را بر مبنای خود قرآن، اندیشه، عقل، خرد و منطق بررسی کنیم. ما اهل سنت عقیده داریم که منظور از امامت در این آیه، همان مقام نبوت است و خود نبوت به معنی هدایت و پیشوایی خلق به سوی سعادت و رستگاری می باشد. قرآن می فرماید:"وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ"؛ ما هیچ پیامبری نفرستادیم مگر برای این که باذن خداوند از او پیروی شود . شیعه می گوید مقام امامت پس از امتحانات سخت الهی از حضرت ابراهیم (ع) مانند پرتاب در آتش، رها کردن زن و فرزند خود در سرزمین لم یزرع، ذبح فرزند... از سوی خداوند به آن حضرت داده شد پس امامت از نبوت بالاتر است که این همه مرارت و سختی نیاز دارد و حال آنکه آن حضرت از قبل به مقام نبوت رسیده بودند. حال این سوالات پیش می آید ادامه دارد.‌..
  • IR ۱۵:۳۰ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۰
    0 0
    ادامه... اکنون این سوالات پیش می آید که :۱. شما بر چه اساسی از واژه "کلمات "معنی امتحانات الهی مانند پرتاب در آتش... گرفتید؟ چرا این "کلمات" را همان سوالات و پیش فرض هایی نگیریم که حضرت ابراهیم از خودش می پرسید که یکبار ستاره را پروردگار فرض می کرد، یکبار ماه را و بار دیگر خورشید را و چون دید که همه غروب می کنند و ناپدید می شوند فرمود من افول کنندگان را دوست ندارم یعنی شایسته پرستش نمی دانم؟ حضرت ابراهیم(ع) از نسل هیچ پیامبری نبود بلکه با فطرت پاکی که در خود پرورش داده بود به مقام نبوت رسید. بنابر جدیدترین پژوهش ها ثابت شده است که آن حضرت ایرانی بوده اند. ابراهیم و سارا اسامی ایرانی هستند و در اصل پرهام بوده که معرب آن به صورت کلمه ابراهیم تلفظ می شود و الآن هم بین کردها اسم برهم که همان برهام(پرهام) هست رواج دارد مثل برهم صالح که از دولتمردان کرد عراق بود. شما یک مورد در قرآن پیدا کنید که واژه "کلمه یا کلمات" معنی انجام کار، سختی، مشقت، ...بدهد. ۲. فرمودید همه پیامبران، امام نیستند ، خب کدام پیامبران هم امام هستند و هم پیامبر؟ ۳. اگر امامت از نبوت بالاتر است چرا به پیامبر خاتم الانبیاء می گویند و حال آنکه امامت که از نبوت بالاتر است تا چندین نسل بعد از آنها ادامه داشته است؟ ۴. چرا به امامان وحی نمی شد در حالیکه به پیامبرانی که بعضاً امام هم نبودند وحی می شد؟ ۵. شما فرمودید که منظور از " عهدی" همان امامت است و همه پیامبران امام نبوده اند و خداوند می فرماید" عهدم به ظالمان نمی رسد" پس از نظر منطقی باید نتیجه بگیریم که آن پیامبرانی که به مقام امامت نرسیده اند، ظالم بوده اند وگرنه به امامت می رسیدند.اینطور نیست؟ ۶. آیا پیامبران قبل از حضرت ابراهیم مانند حضرت نوح، هود، صالح... هم امام بوده اند؟ خصوصاً حضرت نوح که پیامبر الوالعزم بوده اند؟ چرا آری و چرا نه؟ ملاک تشخیص چیست؟ ۷. چرا شخصی مثل حضرت ابراهیم باید این همه مرارت و سختی بکشد و امتحان پس بدهد تا به مقام امامت برسد اما این امتحان برای امامان دوازده گانه اجباری نیست و از قبل به امامت رسیده اند و حالا بعد سختی هایی متحمل شده اند(البته نه همه امامان مثلاً امام صادق، امام باقر، امام رضا زندگانی مرفهی داشته اند ). ۸. چرا اسم هیچ امامی در قرآن نیامده است؟
  • IR ۱۵:۳۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۰
    0 0
    ۹. چرا به هیچیک از امامان کتابی از جانب خدا نازل نشده و حال آنکه بر حضرت داود که با ملاکهای شما احتمالاً امام نبودند، کتاب نازل شده است؟ ۱۰. از کجا و چگونه می توانید ثابت کنید که امامان دوازده گانه از طرف خدا انتخاب شده اند؟ ۱۱. پیامبران معجزه داشته اند، معجزه امامان برای اثبات امامت شان چیست؟ ممنون از توجه شما
  • IR ۲۱:۰۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۱
    1 0
    ۱۲.به نظر شما هنگام مبعوث شدن حضرت ابراهیم(ع) به پیامبری، آیا اگر خداوند می خواست به آن حضرت بگوید که ما تو را پیشوای مردم قرار دادیم از چه کلمه ای به جای اماماً استفاده می کرد. مسلماً از کلمه رسولاً و نبیاً استفاده نمی کرد چون آن حضرت نبی و فرستاده خدا بودند نه فرستاده ای برای مردم یا فرستاده مردم. پس هر پیامبری رسول و فرستاده خداست و امام و پیشوای قوم و مردمش. ۱۳. اگر عنوان امامت و پیشوایی خلق، سالها بعد از بعثت حضرت ابراهیم(ع) از جانب خداوند به آن حضرت اعطا شد قبل از آن مگر ایشان امام و پیشوای مردم نبودند؟ ۱۴. آیا پیامبر اکرم(ص) از همان ابتدا امام بودند یا بعداً امام شدند؟ چرا در قرآن چیزی در این باره نیامده است؟ ۱۵. آیا ظالم نبودن شرط لازم و کافی برای امام بودن است؟ اگر نیست چرا در قرآن اشاره ای به آن نشده است؟ بعنوان مثال فرض کنید دولت اعلام می کند که به همه افراد بالای هجده سال یک میلیون تومان پرداخت می کند. در اینجا شرط لازم و کافی برای تعلق گرفتن پول، داشتن سن بالای هجده سال است. اما در مثال دیگر فرض کنید دانشگاه پزشکی تهران اعلام می کند افرادی که معدل دیپلم آنها بالای هجده باشد می توانند در آزمون ورودی این دانشگاه شرکت کنند ولی چون ظرفیت پذیرش این دانشگاه پنجاه نفر است، فقط پنجاه نفر اول که بالاترین نمره را کسب کرده باشند، حق ورود به دانشگاه را دارند. در این صورت، داشتن معدل بالای هجده شرط لازم برای ورود به دانشگاه تهران هست ولی شرط کافی نیست، شرط کافی برای ورود و پذیرش، اخذ نمره پنجاه نفر اول می باشد. حال اگر از مسئولان دانشگاه شرط ورود به دانشگاه را بپرسیم، نمی توانند بگویند فقط کسانی که معدل دیپلم زیر هجده داشته باشند نمی توانند وارد این دانشگاه بشوند (یعنی بقیه افراد که معدل بالای هجده دارند،می توانند وارد دانشگاه شوند). این نقیصه را چگونه توجیه می کنید؟ممنون
  • زهرا IR ۱۳:۳۸ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۳
    0 0
    بسم الله الرحمن الرحیم، ایه امام حضرت ابراهیم: منظور از کلمات: اینجا واضح هست که کلمات آزمایش های ابراهیم بوده و اینکه فرمودید خدا را ستاره گرفته و.....خب این صحیح نیست چون به اوایل عمر ابراهیم اشاره دارد و آیه مربوط به اواخر عمرش است،اولا در قران سخن از آزمایش ابراهیم آمده مثل قربانی کردن فرزند و یا افتادن در آتش نمرود و........،مربوط به بعد از نبوت حضرت است چرا که به او وحی نازل شده،آزمایش های ابراهیم در طول نبوت بوده،در آیه سخن از ذریه ابراهیم هست یعنی در اواخر عمرش بوده چون ابراهیم در ابتدا فرزندی نداشت!ادامه در کامنت بعدی انشاالله
    • IR ۱۸:۳۲ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۳
      0 0
      با سلام و درود به خواهر عزیزم زهرا خانم، با کمال احترام شما به هیچکدام از پرسشهایم جواب منطقی و قانع کننده ندادید. من که گفتم کاری ندارم فخر رازی چی گفته یا بقیه، اما سوال ۱. نگفتید که چطور از واژه" کلمات" معنی کار سخت و امتحان برداشت کردید و مثالی از قرآن در این باره ذکر نکردید. چرا کلمات را همان سیر آفاق و انفس حضرت ابراهیم(ع) در نظر نگیریم که چون آن حضرت با تکیه بر فطرت پاک و حنیفش توانست قلب و وجودش را متوجه خداوند یکتا کند؟ از آنجا که بعد از نفی پذیرش ماه و ستاره و خورشید بعنوان معبود خود می فرماید:"إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ"من از سر اخلاص روی به سوى پروردگاری آوردم كه آسمان‌ها و زمين را پديد آورد و من اصلاً از مشركان نيستم."و خداوند فرمود که حالا تو را به رهبری و پیشوایی خلق برگزیدم و این آغاز بعث آن حضرت بود. پس ایشان با اشتیاق می پرسند فرزندان و ذریه ام چی؟ یعنی آیا این نبوت و پیشوایی خلق در نسل و ذریه ام باقی می ماند یا به افرادی غیر از ذریه من می رسد؟ خداوند با تایید ضمنی اینکه نبوت در نسل آن حضرت ادامه دارد می فرماید که از ذریه ات آنان که ظالم(حالا از هر نوع) باشند، عهدم (نبوت) نمی رسد.یکی از مصداق های ظلم، شرک است. هیچ پیامبری قبل از مبعوث شدن به نبوت حتی یک لحظه هم نباید غیر خدا را پرستیده باشد وگرنه به درجه نبوت نائل نمی شد. اما شما می گویید حضرت ابراهیم (ع) در اواخر عمر به رهبری و پیشوایی مردم برگزیده شدند. جسارتاً باید بگویم کار خداوند در اینجا اشتباه بوده که کسی را در آخر عمر و در دوران پیری و ناتوانی رهبر جامعه می کند، حال آنکه می توانست همان امتحانات را زودتر بگیرد و در جوانی مقام امامت را به آن حضرت اعطا کند. لطفاً بیطرفانه و بدون پیشداوری به توضیحات داده شده توجه بفرمایید. ممنون
    • زهرا IR ۰۹:۱۹ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۴
      0 0
      اقا! چرا کامنت بنده نخواندید؟ در زمان به بعثت برگزیده شدن ابراهیم ذریه ای وجود نداشت🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️من از شما می پرسم زمانی که ابراهیم به آتش نمرود افتاد فرزندی وجود داشت؟ حال آنکه مدتی بود پیامبر شده بود..........یک دقیقه آیه را بخوانید!
    • IR ۱۶:۲۴ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۴
      0 0
      یعنی حضرت ابراهیم(ع) خودش را مقطوع النسل می دانست؟ اگر از یک پسر بچه بپرسید وقتی بزرگ شدی و شغل و خانه و همه چی داشتی بعدش چکار می کنی؟ حتماً خواهد گفت ازدواج می کنم که بچه داشته باشم. پس حضرت ابراهیم لااقل به اندازه یک پسر بچه که آینده نگری داشته اند که در مورد نسل های بعدی و ذریه خود دعا کنند. از آن گذشته مگر حضرت اسماعیل هنگام ذبح(آخرین امتحان حضرت ابراهیم) چند سال داشتند؟ مسلماً بیش از ده دوازده سال نداشتند و هنوز ازدواج نکرده بودند. حضرت اسحق هم هنوز به دنیا نیامده بود پس با استدلال شما چرا و چطور حضرت ابراهیم در مورد ذریه خود پرسیدند در حالیکه هنوز ذریه ای نداشتند؟ این درخواست و سوال حضرت ابراهیم(ع) از خداوند در مورد اینکه آیا نبوت در ذریه ایشان ادامه دارد یا نه، بلافاصله بعد از بعثت آنحضرت و قبل از ماجرای آتش نمرود و باقی قضایا بوده است.
  • زهزا IR ۱۴:۰۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۳
    0 0
    چرا به امامان وحی نمی شد،چرا مطالب را قاطی می کنید؟ امام وظیفه و شان جداگانه دارد پیامبر هم همینطور،باید اول امام را درک کرد بعد درباره امامت نظر داد،توضیح کوتاهی بدهم یعنی امام کسی که جامعه را به سمت تعالی سوق دهد و استعداد ها را شکوفا کند نبوت یعنی پیام خدا را به مردم برساند فلذا مقام امامت بالاتر از نبوت است،وحی عام و خاص دارد🤦‍♀️وحی حضرت محمد با وحی پیامبرانی که درجه پایین تری داشتند یکسان نیست.......نبوت پیام خدا را به مردم می رساند راه را نشان می دهد و......این امام هست که جامعه را به بهترین شکل شکوفا می کند،پیامبرانی که هم امام بودند هم پیامبر .....مثل حضرت محمد حضرت ابراهیم، درمورد خاتم الانبیا نفهمیدم چه گفتید! آخرین پیامبران هست و خاتم الانبیا گویند،درضمن مقام امامت بالاتر از نبوت عام هست نه خاص،اکثر انبیای خاص به نوعی مقام امامت هم داشتند،
    • IR ۱۸:۴۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۳
      0 0
      در کامنتهای قبلی اشاره ای به نبوت عام و خاص نداشته اید، باز هم مشکلی نیست، بنا به گفته شما، پیامبران اولوالعزم باید امام هم بوده باشند پس چرا از بقیه چهار پیامبر امتحان گرفته نشد؟ اگر در عالم ارواح از پیامبر ما و ائمه امتحان گرفته شد چرا خداوند این کار را در مورد حضرت ابراهیم انجام نداد؟
    • زهرا IR ۰۹:۲۶ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۴
      0 0
      چون مقام امامت از نبوت بالاتر است استدلالی برای این نیست که حتما تمام پیامبران بزرگ امام بوده باشند خدا با توجه به اوضاع امام منصوب می کند در آن اوضاع خفقان حضرت عیسی که خودش هم تا چوبه دار رفت شما به من بگوئید چگونه و کدام جامعه را اداره می کرد؟
  • زهرا IR ۱۴:۱۸ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۳
    0 0
    منظور از ظلم اینجا دیکتاتوری و.......نیست! ظلم به مردم نیست! منظور ظلم به نفس است،ظلم چند حالت دارد ظلم به خود،ظلم به مردم و........،اینجا ظلم به نفس است،ظلم به نفس خودش مراتبی دارد،حالا ظلم به جسم یا به روح یا گناه کردن،اینجا مقصود گناه است،حالا ابراهیم می گوید خدا به فرزندان معلوم الحال من مقام امامت می دهی؟ نه منظورش این نیست بلکه در میان اولاد صالحش به صالح ترین انان و کسانی که آخرین درجه عصمت را دارند مقام امامت می رسد،پیامبران بزرگ،بعضی مثل حضرت ابراهیم که امام بودند یا محمد ولی در کل اطلاعی ندارم که آیا دیگر پیامبران بزرگ هم امام بودند یا نه اگر پیدا کردم می گویم، ملاک امامت قبلا گفتم.......یکی اش رهبری اجتماع هست،امامت حضرت ابراهیم با حضرت علی و حسین و سجاد فرق دارد!نمی دانم متوجه منظورم خواهید شد یا نه ولی طبق مبانی اعتقادی ما امامان دوازده گانه قبل از تشکیل جسم امتحان پس داده اند و آفرینش نوری داشته اند،یعنی قبل از تشکیل جسم و امدن به این دنیا از امتحانات سربلند بیرون آمده اند، دلیل نیامدن نام امامان در قران هم جلوگیری از دستکاری هست.
    • IR ۱۸:۵۸ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۳
      0 0
      با عرض معذرت،منظور از شرط لازم و کافی را درست متوجه نشده اید، لطفاً سوال ۱۵ را با توضیحاتش دوباره مطالعه بفرمایید. اگر ظالم نبودن شرط کافی نبود، خداوند حتماً و باید آن شرط ( مثلاً قبولی در امتحانات الهی) را ذکر می کرد وگرنه آیه ناقص بود. این من نیستم که امامت و نبوت را قاطی کرده ام بلکه شما هستید که با پاسخ ندادن به این سوالم موضوع را بهم آمیخته اید، آیا مگر نه این است که هر پیامبری ، رسول و نبی و فرستاده خدا بود و امام و پیشوا و رهبر خلق به سوی سعادت، رستگاری، شکوفایی و تعالی؟ پس هر پیامبری در عین حال که رسول خدا بود، امام و پیشوای مردم هم بود. پس نبوت همان امامت خلق است بسوی سعادت و رستگاری.
    • زهرا IR ۰۹:۳۲ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۴
      0 0
      عجب! هر پیامبری امام بود؟ شما اول تکلیف خودتان را روشن کنید و فرق معلم و رهبر جامعه را مشخص کنید بعد! هر پیامبری امام بود.......بسی جالب! حضرت الیاس امام بود🤔🤔برادر! پیامبر مثل معلم می ماند راه را نشان می دهد اصلا شما بگو رهبر دینی خب؟ تمام ! این پیامبر بود و وظیفه اش تمام شد یک رهبر یا معلم دینی،پیامبر رهبری کل جامعه را بر عهده دارد؟ پیامبر در هر عرصه ای اختیار دارد؟ندارد دیگر! کاملا امامت و نبوت را قاطی کرده اید.......
    • IR ۱۷:۲۹ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۴
      0 0
      ببینید خواهر عزیزم، امامت یعنی رهبری و پیشوایی و راهنمایی خلق به جایی و به سمت هدفی. حال این هدف ممکن است باطل و کفر باشد که در آن صورت می شود ائمه الکفر و یا به سوی الله و رستگاری باشد که می شود ائمه الهدی. پس دو دسته امام داریم، امامان حق و امامان باطل. و اما ائمه حق خود به دو دسته تقسیم می شوند: امامانی که خداوند آنها را تعیین کرده است که همان پیامبران هستند و امامانی که از طرف خداوند تعیین نشده اند اما مردم را به صراط مستقیم هدایت می کنند. بنابراین تمامی پیامبران الهی ، راهنما،امام و پیشوای امت خود بسوی یکتاپرستی و رستگاری بوده اند و هیچ فرقی از این بابت ندارند( لا نفرق بین احد من رسله) هیچ پیامبری مردم را به دوگانه پرستی دعوت نمی کرد و جلوی شکوفایی جامعه را نمی گرفت به بیان دیگر همه پیامبران، امام و رهبر مردم بسوی کمال و سعادت و یکتاپرستی بوده اند. آنها رسولان خدا و امامان امت بوده اند. دسته دوم از امامان همان بزرگوارانی هستند که با اخلاق، رفتار و گفتار خود مردم را به راه راست هدایت و از انحراف و گمراهی نهی می کردند. اما از جانب خداوند تعیین نشده اند.این ائمه در طول تاریخ بشریت بوده اند و هستند و خواهند بود اما گل سرسبد ائمه هدی همان امامان دوازده گانه هستند که از سلاله پاک رسول الله(ص) می باشند و در دوران معاصر هم مصادیق امامت را می توان امام خمینی و رهبر انقلاب و هر کسی است که موجبات رشد و تعالی و هدایت جامعه اسلامی را به سوی رستگاری و خدامحوری فراهم کند. پس هر پیامبری امام هست اما هر امامی پیامبر نیست. و همچنین نمی توان گفت که مقام امامت از مقام نبوت بالاتر است و یا اینکه امام را خدا تعیین می کند چون این سخن به تناقض ختم می شود چرا؟ چون اگر امام را خدا تعیین کرده باشد و امامت از نبوت بالاتر باشد پس نبوت به پیامبر ما ختم نمی شود. کسی را که خداوند بعنوان رهبر و پیشوا و رهنمای مردم تعیین کند می شود پیامبر الهی چون پیامبر معنایی غیر از این ندارد و حال آنکه شما می گویید امام از پیامبر هم بالاتر است. چرا به قول شما حضرت ادریس(که بنا به نظر شما امام نبوده) پیامبر خدا باشد اما ائمه دوازده گانه نباشند؟ اگر نبوت را درجه سرهنگی و امامت را درجه سرتیپی در نظر بگیریم چرا باید به یک سرهنگ وحی شود و به یک سرتیپ وحی نشود حال آنکه درجه سرتیپ از سرهنگ بالاتر است؟
    • زهرا IR ۲۰:۳۶ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۴
      0 0
      رهبر! حضرت ادریس در جامعه حکومت کرد؟ سیستم قضایی و.‌‌‌‌.....تشکیل داد؟ مثل این است که معلمی درس می دهد و تمام! ولی جامعه برای تعالی صرفا به آموزش این معلم نیاز ندارد باید یکی باشد که این ها را در جامعه اجرا کند.‌.....وحی.....ای خدا! وحی برای رساندن پیام خدا به مردم است می گوید مثلا نماز رو پنج بار بخوانید و......وظیفه امام صرفا اداره جامعه هست و تعالی دادن آن اینجا دیگر بحث رساندن پیام خدا نیست قبلا پیام خدا رسیده و الان او اینها را در جامعه اجرا می کند و در ضمن امامان دارای علم غیب بودند‌.حضرت محمد دین کامل و حق را آورد و تمام!و الان باید یکی اینها را در جامعه اجرا کند.درمورد رد ادعای منظور نبوت در آیه امامت ابراهیم فردا بیشتر توضیح می دهم و ادله می آورم الان سرم درد می کند حوصله تایپ کردن ندارم
  • زهرا IR ۱۴:۲۵ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۳
    0 0
    باز هم مطالب قاطی شد🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️شما ملاک های نبوت را برای امامت در نظر گرفته و می گویید چرا معجزه نداشت چرا کتاب آسمانی نداشت چرا فلان نداشت چرا بهمان نداشت،دو تا مقوله کاملا جدا هستند،جواب شما همان توضیحی هست درباره دلیل وحی نکردن گفتم،مقام نبی دادن پیام خدا به مردم و آموزش دین خداست ولاغیر! به همین دلیل قطعا باید کتابی هم برای انتقال پیام خدا به نسل های بعدی داشته باشد در کامنت قبلی گفتم،معجزه......پیامبر برای اثبات وجود خدا معجزه می کرد! وظیفه امام که صرفا انتقال دین نیست.....تا برای اثباتش معجزه هم کند،درضمن امامان معجزاتی هم داشتند که اگر خواستید می گویم،درمورد مقام الهی امام،اولا امام پس از آزمایش از طرف خدا این مقام را می گیرد،دوما احادیث پیامبر،سوما آیه ولایت،آیه اولی الامر و انشالله بحث چند روزه بر سر آیه ولایت شعر حسنی نگو بلا بگو نبوده!
  • زهرا IR ۱۴:۳۲ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۳
    0 0
    درمورد سوال ۱۲ و ۱۳ جواب همان توضیحات کامنت های قبلی هست بازهم حرفی بود بفرمائید.درمورد امامت حضرت رسول، حضرت محمد از نسل ابراهیم بود و وقتی می گوید عهد امامت به اولاد ابراهیم جز ظالمان می رسد پس یعنی به حضرت محمد هم می رسد دلیلی ندارد دوباره بگوید،درمورد اینکه از اول امام بود از نظر خودم امامت حضرت رسول هم مثل ۱۲ امام مربوط به قبل از خلقت جسم بوده و در خلقت نوری آزمایش پس داده اند،فخر رازی در تفسیر آیه ۲۱۹ شعرا از پیامبر آورده: من نوری بودم که از سوی پدران پاک به رحم مادران پاکدامن منتقل می شدم!درمورد سوال ۱۵ تو کامنت های قبلی گفتم کلا شما معنی ظالم رو اینجا متوجه نشدید
  • IR ۱۵:۲۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۳
    0 0
    سلام خواهر گرامی ام، لطفاً به همان ترتیب شماره گذاری و پاسخ ها را مرقوم بفرمایید تا مشخص شود به کدام سوال ، پاسخ داده شده است و کدام یک نشده، فعلاً به نظرات شما پاسخ نمی دهم تا وقتی شما اعلام فرمایید که به همه سوالات پاسخ داده اید.
    • زهرا IR ۱۸:۰۳ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۳
      0 0
      دوباره تایپ کنم؟🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️شما یه نگاهی بیندازید جواب هر کدام رو نگرفتید اعلام کنید من به همه جواب دادم،تایپ سخته
    • IR ۱۸:۲۷ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۳
      0 0
      نه این پیام را قبل از اینکه موارد دوم و سوم ارسال شود فرستاده بودم.ممنون
  • IR ۱۹:۳۳ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۳
    0 0
    به سوالات،۱، ۴، ۵، ۶، ۷، ۱۰، ۱۲، ۱۳، ۱۴ و ۱۵ پاسخی داده نشد. مخصوصاً سوال ۵ و سوال ۱۵ که قضیه منطقی هستند حتماً باید پاسخ داده شوند. در مورد آیه ولایت هم فکر نکنم بحث دیگری مانده باشد. من با دلیل و منطق و استفاده از خود آیات قرآن ثابت کردم که ولی و اولیاء در آن آیه معنی یار و یاور می دهد اما شما نپذیرفتید چون به شما اینطور گفته شده من مجبور به قبول نظر شما نیستم و ارتباطش را با حسنی هم نمی دانم. شما از خودتان نظر و اراده ای ندارید.یک لحظه خود را از قید آنچه دیگران گفته اند آزاد کنید و آزادانه و نقادانه بیندیشید. حضرت عیسی(ع) می فرمایند:" خذوا الحق من اهل الباطل و لا تاخذو الباطل من اهل الحق کونوا نقاد الکلام" حرف و کردار حق و درست را از اهل باطل و گمراه بگیرید و قبول و پیروی کنید اما کلام و کردار باطل را از اهل حق نگیرید، و همیشه گفتاری را که می شنوید نقد و کنکاش کنید. فرض کنید من از همان اهل باطل باشم، آیا هیچکدام از حرفها و استدلالهایم حتی شده یکی هم منطقی و حق نبودند؟ جواب را به وجدان و انصاف خودتان واگذار می کنم. سلامت و موید باشید.
    • زهرا IR ۲۰:۴۰ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۳
      0 0
      فردا پاسخ می دهم.......درمورد آیه ولایت،کلمه انما را در نظر نگرفتید و گفتید یار و یاور شما خدا و......هست در حالی که واژه انما معنی فقط می دهد و چرا باید دوستی به پیامبر و علی محصور شود! به هر حال بگذریم
  • زهرا IR ۰۹:۳۸ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۴
    0 0
    بنده گفتم ظالم نبودن شرط کافی است؟کامنت هایم راخوانده اید؟ اینجا انتخاب بین خوب و خوب تر است.‌‌......یعنی بین افرادی از ذریه ابراهیم که بهترین هستند کسانی انتخاب می شوند که کم ترین ظلم را داشته باشند.ظلم به خود ! منظور اینجا گناه است،یک بار حق النفس را مرور کنید یکی از جنبه هایش گناه است،گناه کردن ضرر به خود است! در جای جای قران آمده که ملاک کم تر بودن گناه است،قطعا برترین شما نزد خدا باتقوا ترین شماست
    • IR ۱۸:۴۲ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۴
      0 0
      خواهر گرامی، از دو حال خارج نیست، یا شما با مبانی منطق آشنایی ندارید و یا اینکه تجاهل می کنید و عمداً نمی خواهید حرف منطقی را بپذیرید. اگر مورد اول باشد، بر شما حَرَجی نیست اما مورد دوم از بانوی فرهیخته، فرزانه و با کمالاتی چون شما بعید است. این دفعه آخر است که درباره شرط لازم و شرط کافی توضیح می دهم. لطفاً یکبار دیگر همان مثالی که دولت به افراد بالای هجده سال یک میلیون تومان هدیه بدهد. حال اگر کسی از مقام دولتی بپرسد که این هدیه به همه تعلق می گیرد؟ طرف در پاسخ خواهد گفت :" خیر، هدیه ما (عهدی) به افراد زیر هجده سال (الظالمین) تعلق نمی گیرد؟ (لا ینال عهدی الظالمین) پس داشتن سن هجده به بالا شرط لازم و کافی برای تعلق گرفتن هدیه است . حال معدل هجده به بالا و اخذ نمره پنجاه نفر اول برای قبولی در دانشگاه پزشکی تهران را در نظر بگیرید. اگر کسی از مسئول دانشگاه بپرسد آیا همه می توانند در این دانشگاه پذیرفته شوند؟ ایشان در جواب نمی تواند بگوید که نه، آنهایی که معدل زیر هجده دارند نمی توانند پذیرفته شوند ( یعنی آنان که معدل هجده به بالا دارند پذیرفته می شوند). داشتن معدل هجده و بالاتر، شرط لازم هست اما کافی نیست، شرط کافی برای پذیرفته شدن، اخذ نمره پنجاه نفر اول است. اگر بنا به اعتقاد شما، شرط نایل شدن به مقام امامت قبولی در امتحانات الهی است خداوند باید آنرا که شرط کافی بود بیان می کرد نه این شرط لازم را. مثلاً می گفت عهدم به کسانی که از آزمونهایم سربلند بیرون نیایند نمی رسد.
    • IR ۱۸:۵۲ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۴
      0 0
      و یکبار دیگر و برای آخرین بار قضیه منطقی مورد ۵ را می آورم: "عهد خداوند (به اعتقاد شما امامت) به ظالمان نمی رسد، بعضی از پیامبران مقام امامت نداشته اند پس آن پیامبران، ظالم بوده اند. این قضیه را به هر کسی که از منطق سررشته داشته باشد ارائه بدهید خواهد گفت که درست است، همانطور که" دو دو تا می شود چهار تا" درست است.
    • زهرا IR ۱۹:۲۷ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۴
      0 0
      اولا که در بحث قران و دین و خدا زیاد استدلال به منطق وجود ندارد ممکن است حکمی باشد که با عقل ناقص بشر هماهنگ نباشد و آن را غیرمنطقی بخواند! فلذا منطق را بیشتر برای فلسفه و امثالش نگه دارید! آیه ۲۸ سوره زخرف: خدا،خداپرستی را در ذریه ابراهیم تا قیامت باقی گردانید،الان چی شد؟ همونی شد که شما فرمودی آیه ۲۸ زخرف شرط لازم رو مشخص کرده! میگه من تو ذریه ابراهیم خداپرستی رو قرار دادم یعنی در ذریه حضرت خداپرستانی وجود خواهند داشت حالا در آیه امامت ابراهیم میاد شرط کافی رو مشخص می کند و می گوید که در میان اون خداپرستان ذریه ابراهیم عهدم به کسانی می رسد که ستم نمی کنند،توضیح ستم و منظور از ستم در این آیه را هم قبلا نوشتم،اگر ظالم نباشد که اینجا مقصود از ظلم گناه است از امتحانات هم سربلند بیرون می آید چون عبد مطلق خداست،گفتید برخی از پیامبران امام نبودند پس ظالم بودند 🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️بحث عصمت هست! بحث سر درجه عصمت طرف هست اینکه امام نشده دلیل نیست ظالم بوده باشه درجه عصمتش فرق دارد،مقام پیامبران هم حتی با هم فرق داشته.....یعقوب می گوید پسرم یوسف از من بالاتر است
  • زهرا IR ۰۹:۴۴ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۴
    0 0
    یک مثال می زنم امید است مفید واقع شود! آقای خمینی امد و تحولی ایجاد کرد و اسلام را بر جامعه آورد و رفت تمام! خب الان اینجا اسلام اومد تو جامعه،ولی بعد از اینکه اسلام آمد در جامعه نباید کسی آن را در جامعه اجرا کند؟ نباید برای مردم حکومتی الهی و عادل باشد؟ و هزار نباید دیگر این هم مثل امامت است،پیامبر می آید به عنوان یک رهبر دینی به عنوان یک معلم،پیام خدا را به مردم می آورد و آموزش می دهد و تربیت می کند ولی آیا تمام پیامبران جامعه را اداره کرده اند؟ حضرت عیسی حکومت تشکیل داد؟.درمورد فخر رازی هم یک روایتی برای آفرینش نوری پیامبر بود اگر می دانستم ناراحت می شوید همه چیز را گردن بحار الانوار می انداختم که این موضوع در بحار هم آمده!
    • IR ۱۸:۰۸ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۴
      0 0
      در جمهوری اسلامی، رهبر را خدا تعیین نکرده و نمی کند بلکه به رای مستقیم یا غیر مستقیم مردم انتخاب می شود. این سوال آخر شما را همیشه اهل تشیع می پرسند که مگر می شود خداوند یا پیامبر جامعه اسلامی را بدون تعیین جانشین رها کنند؟ خب من هم می پرسم چرا خداوند پس از رحلت حضرت موسی(ع) و عروج حضرت عیسی(ع) امامانی برای این پیامبران انتخاب نکرد تا دین یهودیت و مسیحیت را از انحراف و تحریف حفظ کنند؟ آیا این به فکر خدا نرسید؟
    • زهرا IR ۱۹:۰۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۴
      0 0
      پاسخش روشن است چون شریعت عیسی و موسی دین کامل نبود و هنوز پس از اینها پیامبران دیگری هم قرار بود بیایند و اینها دین های کاملی نبودند و کامل ترین دین شریعت حضرت محمد بود
  • زهرا IR ۰۹:۵۳ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۴
    0 0
    چرا ابراهیم در دنیا امتحان شد و......اولا از همه قبل از خلقت جسم امتحان گرفته شده!دوما اصلا فرض قبلا از خلقت جسم گرفته نشده خداوند نسبت به همه چیز داناتر است من واسش فرمان نمی دهم فلانی را امتم کند! سوما امامان امتحان داده اند ولی فرض بگیریم نداده اند آیا طالوت امتحانات فراوان داد و فرمانروای الهی شد؟ خیر بلکه خدا در قران می فرماید خودم بهش علم و قدرت جسمانی دادم و در ادامه هم می گوید فرمانروایی ام را به هرکسی که بخواهم می دهم
    • IR ۱۷:۴۳ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۴
      0 0
      اگر از همه قبل از خلقت جسم، امتحان گرفته شد حتماً از حضرت ابراهیم هم قبل از خلقت جسم امتحان گرفته شد پس این امتحانات مجدد چی بود که گرفته شد؟ مورد دوم، آیا خدا نمی دانست که حضرت ابراهیم از امتحانات سربلند بیرون می آید یا نمی آید اما در مورد ائمه دوازده گانه می دانست؟ یعنی در طی این مدت علم خدا بیشتر شده بود؟ طالوت هم که شما گفتید امام نبوده بلکه مدتی فرمانروای بنی اسرائیل بوده است و بنا به گفته شما امتحان فقط برای تعیین امامت بوده است.
    • زهرا IR ۱۸:۵۹ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۴
      0 0
      قبل از خلقت جسم از من هم امتحان گرفته شد ! هرکس قبل از از خلقت جسم سربلند از امتحان بیرون آمده باشد که هیچ اگر نه ممکن است در این دنیا امتحان گرفته شود،منظورتان از مورد دوم را متوجه نشدم لطفا دوباره روشن تر بگویید،طالوت فرمانروا بود مرتبه اول امامت هم حکومت است و این تنها یک مثال بود
  • IR ۱۹:۱۸ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۴
    0 0
    راستی آن بانوی ارجمندی که به اسم زهرا در مورد ملا صدرا و قدمت و حدوث جهان کامنت داده بودند، شما بودید؟
    • زهرا IR ۱۹:۳۰ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۴
      0 0
      خیر،بنده نبودم
  • زهرا IR ۲۰:۲۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۴
    0 0
    ایه زخرف را گفتم در قران آیاتی دیگری هم هست در این رابطه: نسا ایه ۵۴: در حالی که ما به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و فرمانروایی بزرگ ارزانی کردیم.....
  • IR ۱۴:۰۵ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۵
    0 0
    سلام زهرا خانم عزیز، اصلاً انتظار نداشتم و خیلی تعجب می کنم که این جملات شما را می خوانم. ادیان قبلی کامل نبوده اند؟!! یعنی خداوند حضرت نوح، ابراهیم، موسی و عیسی علیهم السلام را سر کار گذاشته بوده؟ اگر دین یهودیت و مسیحیت به انحراف کشیده شدند، بخاطر نقص در این ادیان نبود بلکه بخاطر تحریف کتب آسمانی تورات و انجیل بود وگرنه اگر یهودیان، تورات را تحریف نمی کردند و دین یهود دست نخورده باقی می ماند، نیازی به آمدن پیامبران بعدی نبود و همان دین یهودیت اصلی، برای سعادت و رستگاری بشریت کافی بود. در مورد پیامبران دیگر هم همینطور است، به خاطر همین است که در قرآن آمده:" لا نفرق بین احد من رسله" ما هیچ فرق و تفاوتی بین پیامبران نمی گذاریم. از این اظهار نظر عجیب تر این است که قرآن برپایه منطق و استدلال بنا نشده است!!! پس چرا قرآن ما را به تدبر و تعقل در خودش فرا می خواند؟"افلا یتدبرون القرآن ..." چرا در قرآن تفکر و تدبر نمی کنند... تدبر بدون استدلال و منطق، معنا ندارد. این حجم از مقاومت در برابر یک قضیه منطقی را اصلاً نمی توانم درک کنم. شما حتی قرآن را غیر منطقی می خوانید ولی حاضر نمی شوید اشتباه بودن برداشت علمای تان را از آیه بقول شما امامت حضرت ابراهیم(ع) قبول کنید. شما نمی گویید شاید علمای ما از این آیه برداشت صحیحی نداشته اند ولی می گویید منطق فقط به درد فلسفه می خورد. اگر قرآن برپایه منطق استوار نباشد پس کتاب هدایت نیست. کلما حکم به العقل، حکم به الشرع و کلما حکم به الشرع، حکم به العقل. هر چیزی که عقل به آن حکم کند شریعت هم حکم می کند و برعکس. کلمه امام را آنطور که دوست دارید معنا می کنید و از کنار ائمه کفر بدون هیچ اظهار نظری می گذرید. واژه کلمات را بدون هیچ دلیل و ارتباطی، امتحان و کارهای سخت معنی می کنید ولی وقتی با دلیل و استدلال و منطق ثابت می کنم که این برداشت اشتباه است شما در برابر عقل و منطق موضع مخالف می گیرید. من از این بحث می گذرم چون گفتنی ها را گفتم و اگر شما می خواهید در مقابل فهمیدن مقاومت کنید، به خودتان مربوط است. اما یک مورد مطرح کرده بودید که یادم رفته بود پاسخ دهم. در مورد آیه:"انما ولیکم الله و..." فرموده بودید که انما نشان دهنده حصر و انحصار است و نمی شود گفت که دوست شما فقط خدا و رسولش و کسی است که در هنگام رکوع صدقه می دهد...ادامه دارد
    • زهرا IR ۱۴:۴۸ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۵
      0 0
      😂😂😂😂😂😂😂! دین موسی و عیسی برای کل دنیا بود؟ کجا گفته این دین ها برای کل جهان بوده؟ در حالی که اسلام برای کل جهان هست،سوتفاهم! من نگفتم قران غیرمنطقی است گفتم همیشه با عقل ناقص من و شما ممکن است هماهنگ نباشد و چون من نمی فهمم قران را غیرمنطقی بنامم،دلیل و منطق و استدلال ok! اولا شما چرا از آیه ای که می گوید فرمانروایی را به آل ابراهیم دادیم می گذرید؟،ابراهیم خودش هم می دانست نبوت به ظالمان نمی رسد چرا خدا دوباره به او بگوید،نبوت معنی کردن این آیه با قوائد عربی سازگار نیست🤦‍♀️اینکه تفسیر ما بدون منطق باشد(منطق مورد تایید شما!) بهتر از این است که با قوائد عربی سازگار نباشد! اگر مراد از عهد نبوت بوده باشد،طبعا مجعول در آیه انی جاعلک نبوت است،جعل مجدد نبوت برای حضرت چه حکمت و فلسفه ای دارد؟ اسم فاعل هیچ گاه به معنی گذشته کار نمی کند در عربی بلکه حال یا آینده است.اماما مفعول دوم عامل خودش در آیه انی جاعلک می باشد پس جاعل معنی حال می دهد در آیه،وقتی وحی نازل شده یعنی از قبل پیامبر بوده که وحی نازل می شده و شما آیه ۲۸ زخرف و ۵۴ نسا را هم کنار این آیه بگذارید همه چیز روشن می شود
    • زهرا IR ۱۴:۵۹ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۵
      0 0
      در ایه ولایت هم می توانید واژه (انما) را حذف کنید تا حصار از بین برود به هر حال یک کلمه که راه زیادی نمی رود! درمورد ائمه کفر باید چه واکنشی نشان می دادم؟
    • IR ۱۹:۱۶ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۵
      0 0
      الآن این استیکر خنده یعنی به دین حضرت موسی و حضرت عیسی می خندید؟ واقعاً متاسفم برای شما، بله که دین جهانی بود. یعنی خداوند آن موقع به اندازه زمان پیامبر عقل و تحربه نداشت که دین جهانی به مردم ارائه کند؟ پس عبارت" و انی فضلتکم علی العالمین" که خداوند به یهودیان می گوید و شما را بر اهل جهانیان زمان خودتان برتری بخشیدم ،را چی ترجمه می کنید؟ شما چطور حافظ قرآنی هستید که معنی لا نفرق بین احد من رسله را نمی دانید؟وَ كَتَبْنا لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْ‌ءٍ مَوْعِظَةً وَ تَفْصيلاً لِكُلِّ شَيْ‌ءٍ فَخُذْها بِقُوَّةٍ وَ أْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُوا بِأَحْسَنِها سَأُريكُمْ دارَ الْفاسِقينَ [145]و براى او در الواح [تورات] اندرزى از هر موضوعى نوشتيم؛ و هرچيزى را شرح داديم، پس [به او گفتيم]: آن را با جديّت بگير؛ و به قوم خود دستور بده: به نيكوترين آن‌ها عمل كنند.و به‌زودى جايگاه فاسقان رابه شما نشان خواهم داد»! آیه ۲۸ سوره زخرف هم که به وضوح بیان می کند که خداوند در همان ابتدای نبوت حضرت ابراهیم به آن حضرت خبر می دهد که نبوت در ذریه ات باقی خواهد ماند" ​وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ إِنَّنِي بَراءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ «26» به ياد آور) زمانى كه ابراهيم به پدر (عمويش آزر) و قوم خود گفت: همانا من از آنچه شما مى‌پرستيد بيزارم. إِلَّا الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ «27» مگر (پرستش) كسى كه مرا پديد آورد كه البتّه او هدايتم خواهد كرد. وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ «28» و آن کلمه (توحيد) را در ميان نسلش كلمه ماندنى قرار داد. باشد كه آنان (به توحيد) بازگردند و آیه۵۴ سوره نساء أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‌ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً «54» يا اينكه (يهوديان) نسبت به مردم (مسلمان) به خاطر آنچه كه خداوند از فضل خويش به آنان داده است، حسد مى‌ورزند. همانا ما قبلًا به آل‌ابراهيم (كه شما از نسل او هستيد نيز) كتاب آسمانى و حكمت و سلطنت بزرگى داديم. (چرا اكنون به آل‌محمّد عليهم السلام ندهيم؟) منظور سلطنت حضرت داود و سلیمان است و ربطی به موضوع ندارد. ​حتماً باز این آیات (۲۶تا۲۸ سوره زخرف)هم پس و پیش بر پیامبر نازل شده !!
    • IR ۱۹:۳۹ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۵
      0 0
      حضرت ابراهیم می دانستند که نبوت به ظالمان نمی رسد اما مطمئن نبودند که نبوت این لطف و موهبت الهی در نسل و فرزندان و ذریه شان باقی بماند. بطور غیر مستقیم دعا کردند که ذریه شان هم از آن بهره مند شوند. پس پرسیدند،و از ذریه ام؟ خداوند با تایید ضمنی و تلویحی می فرماید که این موهبت با ظالمان از ذریه ات نمی رسد(یعنی نبوت در نسلت باقی می ماند). اصلاً حضرت ابراهیم(ع) از کجا می دانستند که از ذریه شان کسی پیامبر می شود که حالا بخواهند بر سر بقول شما امامت او با خدا چانه بزنند و بپرسند خب حالا از ذریه ام کیا امام می شوند؟ مگر از قبل با خدا قرارداد امضاء کرده بودند که همه پیامبران بعدی از نسل و ذریه ایشان باشد؟ دلیل دستور زبانی هم که آورده اید به این خاطر صحیح نیست که شما اول فرض را بر درستی حرف خودتان می گذارید و بعد با توجه به آن دلیل می آورید. ما اصلاً قبول نداریم که این آیه به بعد از بعثت و بعد از امتحانات حضرت ابراهیم (ع) برگردد بلکه در همان ابتدای برگزیده شدن ایشان به نبوت این مژده به آن حضرت داده شده است پس جاعلک به زمان حال دلالت دارد. والله، والله، والله اگر این دلایلی که من تا بحال برای شما آورده ام ، شما یک دهم آن را برای درستی حرفهایتان می آوردید همان لحظه حق را به شما می دادم.
    • زهرا IR ۲۰:۲۹ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۵
      0 0
      اصول حفظ قرانم این بوده که متن عربی را حفظ کرده ام نه ترجمه! فعلا شاگرد درس مفاهیم و ترجمه هستیم‌....تورات و انجیل با توجه به قوم شان نازل شدند.....تورات بیشتر از عذاب گفته و انجیل بیشتر از بهشت با توجه به روحیه قومش ولی قران متعادل نازل شد چون برای همه ملت ها بود.ایه ای بیاورید که تورات برای همه بوده؟ در حالی که در قران آمده دینی برای همه هست من هم غلط کنم دین موسی را به سخره بگیرم!
    • زهرا IR ۲۰:۳۴ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۵
      0 0
      طبق تفسیر امام علی آل محمد همان آل ابراهیم اند یعنی آل محمد از نسل ابراهیم و آل ابراهیم اند
  • IR ۱۴:۴۵ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۵
    0 0
    ...ادامه، اولاً انحصاری در این آیه وجود ندارد، خداوند می فرماید، همانا یار و یاور و پشتیبان شما خداوند، پیامبرش و مومنان هستند که نماز را خاضعانه و با جماعت بپا می دارند و زکات می پردازند. همانطور که در قرآن آمده است:" انما المومنون اخوه، فعدلوا بین اخویکم". یعنی مومنان با هم برادرند ... الآن آیا باید بگوییم، فقط مومنان با هم (مثل) برادرند؟ دیگران نیستند؟ ثانیاً با توجه به این که کلمه "ولیجه" که با کلمه "ولی" هم ریشه و هم معنی است حال قرآن می فرماید که باید دوستی شما به خدا، پیامبر و مومنان اختصاص داده شود"أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً وَ اللَّهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ.آیا چنین می‌پندارید که شما را به حال خود رها می‌کنند در صورتی که هنوز خدا معلوم نگردانیده که از شما چه کسانی اهل مجاهده‌اند و جز خدا و رسول و مؤمنان را هرگز دوست و همراز خویش نگزیده‌اند، و خدا از همه کردار شما آگاه است." پس شما باید به این آیه هم خرده بگیرید که آیا دوست و همراز ما فقط باید خدا و پیامبرش و مومنان باشند؟
  • IR ۱۶:۲۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۵
    0 0
    یک مورد دیگر که نوشته بودید متوجه نشده اید مسئله تناقض گویی در ختم رسالت و نبوت است. همانطور که می دانید خداوند ۱۲۴ هزار پیامبر برای هدایت بشر فرستاده است. این پیامبران به دو گروه تقسیم می شوند، پیامبران تشریعی و پیامبران تبلیغی. پیامبران تشریعی از جانب خداوند آیین و شریعت خاص خود را داشتند و همان پنج پیامبر اولوالعزم حضرات نوح، ابراهیم موسی و عیسی علیهم السلام و پیامبر اکرم(ص) بودند. بقیه پیامبران که دین و آیین پیامبر تشریعی قبل از خود را تبلیغ می کردند، پیامبران تبلیغی بودند. مثلاً حضرت هود و صالح علیهما السلام آیین حضرت نوح را تبلیغ می کردند و حضرت اسماعیل، اسحق، یعقوب ( علیهم السلام) دین حنیف حضرت ابراهیم(ع) را به مردم می رساندند، حضرت داود، سلیمان، زکریا، یحیی علیهم السلام دین یهود را تبلیغ می کردند. در فاصله نبوت حضرت عیسی(ع) تا پیامبر ما اطلاع دقیقی ندارم کدام پیامبران مامور تبلیغ دین مسیح بوده اند اما رسالت و نبوت چه از نوع تشریعی و چه تبلیغی به نبی مکرم اسلام(ص) ختم شد یعنی پس از آن حضرت دیگر هیچ پیامبری نیامده و تا قیامت نخواهد آمد. پیامبر کسی است که از طرف خداوند برای ارشاد و راهنمایی مردم مامور، انتخاب و برگزیده می شود. حال اگر امامان دوازده گانه هم از طرف خدا برای ارشاد مردم انتخاب و برگزیده شده باشند پس آنها هم پیامبر تبلیغی هستند در نتیجه ختم رسالت بی معنی می شود و زیر سوال قرار می گیرد. اگر دوباره می خواهید مساله برقراری حکومت دینی به دست امامان را مطرح کنید که همین الآن بگویم که حضرت داود و حضرت سلیمان هم حکومت دینی تشکیل دادند اما پیامبر خدا هم بودند و دین حضرت موسی(ع) را تبلیغ می کردند. از آن گذشته هیچکدام از ائمه دوازده گانه حکومت دینی ایجاد نکردند. و آخرین مورد، مسئله امتحان از حضرت ابراهیم(ع) بود که گفته بودید متوجه سوال نشده اید. عرض کردم چطور خداوند نمی دانست که حضرت ابراهیم در امتحانات قبول می شود و از ایشان امتحان گرفت اما در مورد امامان دوازده گانه می دانست که قبول می شوند و امتحان نگرفت؟ ممنون که وقت گذاشتید.
    • زهرا IR ۲۱:۳۸ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۵
      0 0
      جواب این طولانیه فردا می نویسم
    • زهرا IR ۰۸:۱۲ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۶
      0 0
      من هیچ وقت نگفتم وظیفه امام و پیامبر تبلیغی یکی است! امام احکام را در جامعه اجرا می کند اگر هم بگوئید حکومت تشکیل نداد خب به هر حال امامان تا جایی که توانستند برای اجرای احکام و دین در جامعه تلاش کردند،خدا از همه پیش از خلقت جسم امتحان گرفت! من نمی خواهم بگویم حضرت ابراهیم قبول نشده .......
  • IR ۱۷:۵۶ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۵
    0 0
    ...ادامه، در مورد آیه :"انما ولیکم الله..." می فرماید که" همانا یار و یاور شما، خداوند و رسولش و همین مومنان هستند که نماز را با جماعت (یا خاضعانه) برپا می دارند و زکات می پردازند(نه مشرکین و کفار، پس آنها را یار و مددکار خود نگیرید). پس در اینجا انحصاری وجود ندارد و آیه به خداوند، رسولش و مومنان دلالت دارد. همانطوری که قرآن در آیه ۱۶ سوره توبه می فرماید:"أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً وَ اللَّهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ"آیا چنین می‌پندارید که شما را (بدون آزمایش) به حال خود رها می‌کنند در صورتی که هنوز خدا معلوم نگردانیده که از شما چه کسانی اهل مجاهده‌اند و جز خدا و رسول و مؤمنان را هرگز دوست و همراز خویش نگزیده‌اند، و خدا از همه کردار شما آگاه است." همانطور که می دانید کلمه"ولیجه" هم ریشه و هم معنی و هم خانواده کلمه "ولی" می باشد پس آیا اینجا هم به این آیه باید خرده گرفت ؟ پس هرجا کلمه "انما" در جمله بکار رود نشانه تاکید است نه حصر و انحصار مانند این عبارات و آیات قرآنی: " انما المومنون اخوه..." همانا مومنان با هم (مثل) برادرند. آیا فقط مومنان با هم مثل برادر هستند و همدیگر را دوست دارند؟ غیر مومنان نمی توانند برادروار یکدیگر را دوست داشته باشند و به هم محبت کنند؟ "انما الهکم اله واحد..." بدرستی و یقیناً پروردگار شما پروردگاری یگانه است" اگر بگوییم فقط پرورگار شما یگانه است خوب چیزهای دیگری هم در این جهان وجود دارند که فقط یکی هستند مانند خورشید، ماه، کشور ایران، تابلو مونا لیزا،.‌.."انما یخشی الله من عباده العلماء" همانا بندگان دانشمند خداوند نسبت به او خشیت دارند در اینجا هم نمی توان گفت که فقط داشمندان از خداوند خشیت دارند پس آیا دیگر مومنان از خدا خوف ندارند.بنابر این آیات و دلایلی که گفتم کلمه "انما" نشانه انحصار نیست.
    • زهرا IR ۲۰:۰۸ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۵
      0 0
      در مورد خضوع قبلا حرف زدم حوصله ندارم دوباره تایپ کنم یه نگاهی به قوائد بیندازید!در آیاتی که فرمودید هم معنی فقط می دهد بزرگوار! انما المومنین اخوه: این آیه در زمان پیمان برادری میان انصار و مهاجر نازل شده و میگه برادر شما فقط این مومنی هست که باهاش عهد برادری بستی،انما الهکم......: اینجا هم معنی فقط می دهد! آیه را کامل بگوئید اینجا مخاطبین قوم هستند که پیامبر میگه من فقط بشری مثل شما هستم و خدای شما هم فقط یکی است الله! مخاطب آیه را نگاه بفرمائید معنی فقط خواهد داد،انما بخشی الله.....: اینجا هم معنی فقط دارد! میگه فقط علما نسبت به خدا خشیت دارد و نشان می دهد که علم باعث خشیت الهی می شود و تنها راه همین است.در ایه ولایت مخاطب امت هستند و می گوید یار و یاور شما فقط فلانی و فلانی هستند؟ آخر در ایات دیگری کسان دیگر را هم دوست و یاور معرفی کرده است
    • زهرا IR ۲۰:۱۵ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۵
      0 0
      این ایه درباره مجاهدانی حرف می زند که جز.....یار نگرفته اند ولی دوستی و همبازی را برای عموم به خدا و........محدود نکرده
    • زهرا IR ۲۰:۳۳ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۵
      0 0
      همرازی همبازی تایپ شد ببخشید
  • IR ۱۹:۴۳ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۵
    0 0
    حضرت ابراهیم می دانستند که نبوت به ظالمان نمی رسد اما مطمئن نبودند که نبوت این لطف و موهبت الهی در نسل و فرزندان و ذریه شان باقی بماند. بطور غیر مستقیم دعا کردند که ذریه شان هم از آن بهره مند شوند. پس پرسیدند،و از ذریه ام؟ خداوند با تایید ضمنی و تلویحی می فرماید که این موهبت با ظالمان از ذریه ات نمی رسد(یعنی نبوت در نسلت باقی می ماند). اصلاً حضرت ابراهیم(ع) از کجا می دانستند که از ذریه شان کسی پیامبر می شود که حالا بخواهند بر سر بقول شما امامت او با خدا چانه بزنند و بپرسند خب حالا از ذریه ام کیا امام می شوند؟ مگر از قبل با خدا قرارداد امضاء کرده بودند که همه پیامبران بعدی از نسل و ذریه ایشان باشد؟ دلیل دستور زبانی هم که آورده اید به این خاطر صحیح نیست که شما اول فرض را بر درستی حرف خودتان می گذارید و بعد با توجه به آن دلیل می آورید. ما اصلاً قبول نداریم که این آیه به بعد از بعثت و بعد از امتحانات حضرت ابراهیم (ع) برگردد بلکه در همان ابتدای برگزیده شدن ایشان به نبوت این مژده به آن حضرت داده شده است پس جاعلک به زمان حال دلالت دارد. والله، والله، والله اگر این دلایلی که من تا بحال برای شما آورده ام ، شما یک دهم آن را برای درستی حرفهایتان می آوردید همان لحظه حق را به شما می دادم.
    • زهرا IR ۲۰:۱۸ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۵
      0 0
      دلایل شما برای خودتان شیرین است چون سال ها با این مذهب زندگی کرده اید البته این حرف شامل خودم هم می شود،چرا برای اعلام نبوت حضرت از امام استفاده کرده است؟ شما یک مثال از قران بیاورید که برای نبوت از واژه امام استفاده کرده باشد!
  • زهرا IR ۰۷:۵۷ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۶
    0 0
    این بحث ها نتیجه ای نخواهد داشت هم‌شما کار دارید هم من به نظرم خاتمه پیدا کند بهتر است! اگر هم موافق نیستید مشکلی نیست ادامه پیدا می کند
  • IR ۱۴:۵۲ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۶
    0 0
    سلام خواهر عزیزم، بنده هم اصراری به ادامه بحث ندارم اما چند مورد را لازم می دانم ذکر کنم، اول اینکه خواسته بودید مواردی از آیات قرآن را ارائه کنم که در آنها کلمه امام به معنی پیامبر باشد. باید بگویم که هر موردی هم بیاورم شما خواهید گفت نه این به معنی پیامبر نیست وگرنه نمونه های زیادی هست که امام به معنی پیامبر، کتاب، راهنما و رهبر ، نامه اعمال... آمده است. حتی یکی از نام های قرآن، امام است.مثال:" و جعلنا منهم ائمه یهدون بامرنا..."و از آنها ( بنی اسرائیل) پیشوایانی (پیامبرانی) قرار دادیم تا (مردم را) به امر ما هدایت کنند...(امام در معنی پیامبر). "وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَىٰ إِمَامًا وَرَحْمَةً ۚ..." و قبل از آن (انجیل) کتاب موسی (تورات) را فرستادیم که راهنما و مایه رحمت بود...( امام به معنی راهنما). "إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتى‌ وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ" همانا ما مردگان را زنده مى‌كنيم و آن چه را از پيش فرستاده‌اند و آثارشان را مى‌نويسيم و هر چيزى را در كتابی روشن برشمرده‌ايم.(امام در معنی کتاب و نامه اعمال) و در جایی دیگر می فرماید" وَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ أَحْصَيْناهُ كِتابا" و ما حساب هر چیزی را در کتابی داشته ایم. "يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا "روزى كه هر گروهى از مردم را با نامه اعمالشان فرامى‌خوانيم، هر كس نامه‌ى عملش به دست راستش داده شود، پس آنان نامه‌ى خود را (با شادى) مى‌خوانند و كمترين ستمى بر آنان نمى‌شود. مورد دوم این است که ادیان یهودیت و مسیحیت کامل بودند اما دین اسلام دین اکمل یعنی کامل ترین و جامع ترین دین است. پس آنها هم پتانسیل جهانی شدن داشتند.
    • زهرا IR ۱۸:۳۹ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۶
      0 0
      این آیات را دیده بودم! امام یعنی پیشوا می تواند به پیامبر هم اشاره کند چون پیشوای هدایت است ولی در آیه امامت ابراهیم دلایلی هست که معنی نبوت نمی دهد میگه ابراهیم را به کلماتی امتحان کردیم اکثر امتحانات ابراهیم طبق قران بعد از نبوت بوده دیگر! اینکه ستاره و خورشید و.....را امتحان برای ابراهیم مثال زدید خب از بچه دو ساله هم بپرسی امتحانات ابراهیم چه بود می گوید ذبح اسماعیل و پریدن در آتش و‌‌‌.....
    • زهرا IR ۱۸:۴۵ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۶
      0 0
      اولویت با اکمل ترین است!
  • IR ۱۵:۵۵ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۶
    0 0
    آخرین مورد اینکه بنده اصلاً راهم را بدون تحقیق انتخاب نکرده ام و تا حد توان مطالعات و تحقیقاتی داشته ام، تعدادی از کتابهای دکتر شریعتی، شهید مطهری، کتاب ثم اهدیت از تیجانی(مزخرف بود) ، مناظره دکتر و شیخ(بچه گانه بود) و اندکی هم مطالعات فلسفی داشته ام که البته درخور توجه نیست. هرجا برایم سوالی پیش می آمد بدون کوته نظری و جانبداری به دنبال جوابش در هر دو مذهب می گشتم، هر کدام که جوابش با قرآن مطابقت داشت و یا با عقل و منطق سازگارتر بود را انتخاب می کردم برایم تفاوتی نداشت که گوینده آن شیعه باشد یا سنی، من فقط طالب حق و حقیقت بودم و هستم. در مورد بستن دستها در نماز به این نتیجه رسیدم که نبستن دستها بهتر است و فرقه شافعی که سنی مذهب هستند با دستان باز نماز می خوانند و در مذهب خودمان هم بستن دستها مستحب دانسته شده. از طرفی جایی خواندم که عمر دستور به بستن دستها در نماز داده پس من هم با خودم گفتم اگر این حرف صحیح باشد من نباید دست بسته نماز بخوانم چون عمر پیغمبر من نیست و الآن با دست باز نماز می خوانم. در طی این تحقیقات سوالات زیادی برایم پیش آمد و آنها را از برادران شیعه پرسیدم اما متاسفانه جوابهای قانع کننده ای نشنیدم. نحوه پاسخ دادن همه آنها تقریباً یکسان بود چون من می گویم، چون علامه فلانی گفته، چون شیخ فلان گفته، چون امام چندم گفته، ... تازه بعضی ها هم به بهانه پرسیدن از دیگران، مطالعه... بحث را ترک می کردند. سوالاتم راجع به دلیل گذاشتن مهر، مسح پاها در وضو، اضافه کردن دو اصل به اصول سه گانه دین، احکام روزه مسافر، خمس و زکات، امامت و اعتقاد به اینکه این مقام از جانب خداوند به ائمه دوازده گانه اعطا شده، مهدویت،ماجرای غدیر،بحث عصمت پیامبر و ائمه، متعه ،ماجرای حمله به خانه حضرت فاطمه(س)...بود.بگذریم بنده نهایتاً به این نتیجه رسیدم که خود را به هیچ مذهبی مقید و محدود نکنم و هر کس حرف حق را گفت از او بپذیرم و ملاکم قرآن، مرکب و وسیله ام عقل و منطق و سلاحم استدلال باشد. من مذهب سنت را هم خالی از اشکال نمی دانم اما چون دیدم شیعه در تفسیر قرآن بیش از حد دست خود را باز گذاشته بطوریکه گاهی تفسیر آیه با خود آیه منافات دارد ولی علما و مفسرین سنی پا را از حد خود فراتر نگذاشته اند، خودم را سنی می دانم تا شیعه ولی باز هم می گویم خودم را محدود به مذهب نکرده ام و فرامذهبی هستم.ممنون
    • زهرا IR ۱۹:۰۳ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۶
      0 0
      برای گرفتن پاسخ سجده بر مهر و.....شما که اهل مطالعه هستید شب های پیشاور را بخوانید که پاسخ اینها را داده،از مرکز پاسخگویی به سوالات دینی بپرسید آنلاین برخط هستند به هر حال اطلاعات عوام پاسخگوی تمام سوالات نیست،من هم نقد هایی به برخی اعتقادات و رسوم دارم مثلا از مخالفان سرسخت قمه زنی هستم و بارها بحث و جدل کرده ام! اتفاقا چند روز پیش با یه برادری بر سر قمه زنی بحث داشتیم روایت شکافتن سر حضرت زینب از بحار الانوار رو آورد منم گفتم علامه خودش میگه روایت مرسل هست! مگه زیر بار می رفت؟نه ممکن نیست روایت بحار مرسل باشه حتی اگه نویسنده خودش بگه🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️من قبل اینکه بخوام بگم شیعه هستم یا سنی کلا نسبت به خود اسلام نقد داشتم(الان هم جواب برخی سوال ها رو دارم پیدا می کنم ......) من به دروغ ادعای علم نمی کنم ولی اکثرا تاریخ می خوانم چیزهایی که درباره ائمه درباره تاریخ خواندم فقط این نتیجه را داشت که چنین بشری نمی تواند عادی باشد و موهبت الهی همراهش نباشد (این دیدگاه را زمانی داشتم که حتی نماز هم نمی خواندم! و صرفا به عنوان تاریخ می خواندم ولاغیر) یه پیشنهاد هم بدهم شما که اینقدر مشتاق بحث مذاهب هستید به شبکه ولایت زنگ بزنید با کارشناسان بحث کنید ولایت مناظره هم قبول می کنه می تونید از قبل واسه مناظره همانگ کنید باهاشون حالا به صورت مجازی یا صوتی یا.....اگه از طریق تلویزیون نمی تونید تو گوگل پلی سرچ کنید اپلیکشین شبکه ولایت رو نصب کنید و به پخش زنده شبکه متصل بشید تو اینستا هم می تونید آنلاین نگاه کنید
    • IR ۲۲:۱۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۶
      0 0
      ممنون بخاطر راهنمایی تان، کتاب نامبرده را ان شاء الله حتماً تهیه و مطالعه می کنم. این افرادی که با آنان مباحثه کرده ام ، آدمهای معمولی نبودند، استاد درس تاریخ تحلیلی اسلام در دانشگاه، هم دوره های دانشگاهی ام در کارشناسی و کارشناسی ارشد، همکارانم،... من فقط با افراد فرهیخته و باسواد و اهل کمالاتی چون شما بحث می کنم و وقتم را با بحث با مردم کوچه و خیابان تلف نمی کنم. اپلیکیشنی که گفتید را هم نصب می کنم. ممنون از راهنمایی شما
    • زهرا IR ۲۲:۴۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۶
      0 0
      موید باشید
  • IR ۱۶:۰۹ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۶
    0 0
    در مورد ادامه بحث هم تصمیم با خودتان است که اگر صلاح بدانید همان موضوع شستن یا مسح پا در وضو را که قبلاً مطرح کردم و سوالاتی در مورد آن داشتم را بررسی کنیم اگر هم مایل نیستید که هیچ، بنده به این کار عادت کرده ام.اما یک سوال از شما داشتم که چه جواب مثبت باشد چه منفی،لطفاً حتماً جواب بدهید، شما را به همان کلام الله که از حفظ هستید قسم می دهم که از این استدلالهایی که در موضوعات مختلف خدمت شما ارائه کرده ام، آیا مورد یا مواردی بوده است که شما قلباً آنها را تایید کرده باشید؟ متشکرم.
    • زهرا IR ۱۸:۴۳ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۶
      0 0
      اگر سوال می خواهید بپرسید باشد مشکلی ندارم
    • زهرا IR ۱۸:۴۷ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۶
      0 0
      حالا چرا قسم! اونم به قران🚶‍♂️دلیل تون‌ درباره ذریه منطقی بود
    • IR ۲۲:۲۲ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۶
      0 0
      پس در اینجا بحث در مورد ولایت و امامت و... را کافی دانسته و همان پیامی که قبلاً در مورد مسح پا در وضو فرستاده بودم را دوباره می فرستم. به هر حال انصاف شما قابل تقدیر است. ممنون که به سوالم جواب دادید.
    • IR ۲۲:۲۵ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۶
      0 0
      نیازی نیست امشب پاسخ بدهید.
  • IR ۱۷:۱۹ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۶
    0 0
    یک مورد الآن به چشمم خورد. انما المومنون اخوه یعنی فقط همین مومنی که با او پیمان بستی برادر توست؟!!! یعنی مومنان دیگر هیچی؟ خب پس انما ولیکم الله ...هم یعنی فقط خدا و رسولش و مومنان یار و یاور شماست. یک بام و دو هوا که نمی شود. از آن گذشته فقط مومنان که با هم (مثل) برادر نیستند.انما الهکم اله واحد یعنی فقط خدای شما (مسلمانان) خدای یگانه است؟!! خورشید پرست ها هم می گویند خدای ما هم یگانه است و ما هم فقط خورشید را که یگانه و یکتاست می پرستیم. انما یخشی الله من عباده العلماء یعنی فقط علما و دانشمندان نسبت به خداوند خوف و خشیت دارند؟!! چه جالب پس من هم که از خداوند خشیت دارم عالم و دانشمند بوده ام و خودم خبر نداشتم؟ پس باید به خودم افتخار کنم.
    • زهرا IR ۱۸:۳۲ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۶
      0 0
      ببینید این یک اصل هست که انما برای حصر حقیقی هست و حمل آن بر حصر اضافی نیازمند دلیل و قرینه است و چنین قرینه ای در آیه ولایت وجود ندارد،من درباره آن ایات اطلاعات اندکی که از تفسیر و شان نزول را داشتم گفتم،در خشیت آیه این منظور را می رساند که راه رسیدن به خشیت علم است خشیت مطلق وگرنه من هم از جهنم می ترسم! اینجا منظور پیمان برادری است نه برادری عمومی بین مسلمین و همان معنای دوستی و الفت
  • IR ۲۲:۲۹ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۶
    0 0
    پرسیده بودید چرا اهل سنت هنگام وضو گرفتن پاهای خود را می شویند؟ اتفاقاً سوال من هم این است که چرا اهل تشیع نمی شویند و فقط مسح می کشند؟ و اما پاسخ شما را از دو جنبه،لغوی و منطقی عرض می کنم. جنبه لغوی : آیه مربوط به وضو چنین است"يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ " و دلایل اهل سنت ۱. کلمه أَرْجُلَكُمْ همانطور که مشاهده می کنید حرف ل منصوب است( فتحه دارد) در حالیکه اگر عطف به کلمه بِرُءُوسِكُمْ می بود بایستی مجرور می بود یعنی کسره می گرفت.حال شما احتمالاً می گویید کلمه ارجلَکم مفعول به وامسحوا قرار گرفته و یا عطف به برءوسکم که باید بگویم اینطور نیست دلیلش ادامه همین آیه است که می فرماید:"وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا ...فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ" سوال اینجاست که چرا در اینجا وَأَيْدِيكُمْ بصورت مجرور آمده در حالیکه هم معطوف به بوجوهکم است و هم مفعول به برای فامسحوا ؟ چرا به سیاق جمله بالا بصورت وَأَيْدِيَكُمْ نیامده؟ اهل سنت معتقد است در این جمله بخاطر نشان دادن ترتیب وضو، قلب اتفاق افتاده و در اصل چنین بوده "فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ " پدیده قلب بارها در قرآن اتفاق افتاده است. ۲.نکته دیگر کلمه الی است که حدود شستن را مشخص می کند در حالیکه در مسح سر حدودی مشخص نشده چون در مسح کشیدن حدی وجود ندارد همانطور که در آیه تیمم این حد برای ایدیکم مشخص نشده است. دو کلمه قرینه الی و تکرار آنها نشان از عمل مشابه دارد که همان شستن است نه مسح کشیدن. حال ممکن است بپرسید خب چرا در مورد شستن صورت حدودی مشخص نشده؟ پاسخ این است که وقتی می گوییم صورتت را بشور منظور کل صورت است و طرف نمی پرسد صورتم را تا کجا بشویم؟ اما وقتی می گوییم دستت را بشور شخص می پرسد از سر انگشتانم تا شانه ام، دست گفته می شود تا کجا بشویم؟ همین سوال را در مورد پاها هم خواهد پرسید چونکه از کف پا تا لگن ، عنوان پا به آن اطلاق می شود. به همین خاطر باید برای این دو عضو حدود را تعیین کرد...
  • IR ۲۲:۳۲ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۶
    0 0
    به همین خاطر باید برای این دو عضو یعنی دست و پا حدود شستن را تعیین کرد. سوال اینجاست که چرا در مسح سر حد و حدودی مشخص نشده اما در مورد پا مشخص شده در حالیکه در ادامه همان آیه در بحث تیمم حدی برای مسح کشیدن دستها نیامده است؟ ۳. مگر کعبین(دو قوزک پا) در دو طرف پاها قرار ندارند حال آنکه اهل تشیع پشت پاهایشان را مسح می کشند و در آنجا قوزکی وجود ندارد؟ و اما دلایل منطقی: ۱. من همیشه پیراهن آستین دار و بعضاً کت می پوشم و مطمئنم که ساعد دستهایم پاک و تمیز هستند اما در مورد پاهایم مطمئن نیستم چون در منزل که هستم دمپایی می پوشم و در بیرون کفش چرمی و بخصوص ما مردها اکثراً پاهایمان توی کفش عرق می کند و بو می گیرد و یا هنگام طهارت شاید ندانسته نجاستی بر روی پایمان تراوش کند و ما خبر نداشته باشیم حال سوالم این است چرا اسلامی که همه احکام و دستوراتش بر پایه عقل و منطق استوار است به من دستور می دهد ساعد صد در صد تمیزم را بشویم اما پاهایی که احتمال آلودگی بالایی دارد را نشویم و فقط مسح بکشم؟ این از عقلانیت بدور نیست؟ علمای شیعه می گویند اگر به آلوده بودن پاهایت شک داری اول آنها را بشور بعد خشک کن سپس مسح بکش.این کار که بیشتر دور از منطق است. وقتی پایم را بشویم یعنی پاک پاک است دیگر مسح کشیدن چه معنی می دهد؟ شما لباسی را که کاملاً شسته اید و آب کشی کرده اید وقتی خشک شد دوباره با دست خیس روی آن می کشید تا تمیزتر شود؟ یا اینکه اگر پول کافی برای خرید خودرو چند میلیاردی داشته باشید از خودتان می پرسید آیا می توانم با این پولم یک پراید دست دوم بخرم؟ ۲. طبق فتوای مراجع شما، وقتی می خواهیم مسح بکشیم باید با همان رطوبت دست که حاصل از شستن دست و صورت است و نه آب جدید و بدون اینکه دستمان را به جایی بزنیم اول با دست راست سر خود و سپس پای راست را بوسیله دست راست و پای چپ را بوسیله دست چپ مسح بکشیم. باز سوالی که مطرح می شود این است که مگر نه اینکه نباید دست به جایی بزنیم پس چرا با دست راستی که قبلاً سرمان را مسح کشیده و دست زده ایم حال باید پای راستمان را مسح بکشیم؟آیا طبق فتوای مراجع تقلید شما، این کار مسح را و کلاً وضو را باطل نمی کند؟۳. مگر فلسفه وضو ساختن، رعایت پاکیزگی نیست؟چرا وقتی وارد مساجد اهل تشیع می شوی از بوی گند پا کلافه می شوی اما در مساجد اهل سنت اینطور نیست؟ ممنون از بذل توجه شما
  • زهرا IR ۱۳:۵۲ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۷
    0 0
    ای کسانی که ایمان آورده اید هنگامی که نماز به پا خواستید،صورت و دست های خود را تا آرنج بشویید،و قسمتی از سر و همچنین پا را تا مفصل(یا برآمدگی پشت پا) مسح کنید،در آیه حدود صورت را مشخص نکرده ولی از روایات معلوم می شود که از کجا تا کجا باید شست(طبق روش ائمه و پیامبر) حد دست تا آرنج ذکر شده(الی المرافق) حد دست تا آرنج ذکر شده زیرا مرافق جمع مرفق است به معنی آرنج، الی ممکن است معنی (تا) بدهد یا معنی (به سوی) یعنی بگیم دست ها را تا آرنج بشورید یا به سوی آرنج بشویید.که مثلا بعضی نتیجه گرفته اند از سر انگشت به طرف آرنج بشوی! به هر حال وقتی (الی) چند معنی بدهد این برداشت های متفاوت هم عادی است برای فهمیدن اینکه منظور آیه از(الی) چه بوده دوباره روایات است که نشان می دهد ائمه چگونه وضو می گرفتند از انگشت تا ارنج،کلمه (ب) در برووسکم طبق نظر اهل لغت به معنی بعضی می باشد پس معنی می دهد قسمتی از سر را مسح کنید حالا کجای سر را دوباره روایات مشخص می کنند،برووسکم و ارجلکم،قرار گرفتن ارجلکم کنار برووسکم نشان می دهد که پا هم باید مسح شود،ارجلکم به فتح لام قرائت شده به دلیل آنکه عطف بر محل برووسکم است نه عطف بر وجوهکم،کعب در لغت به معنی برآمدگی پشت پا هست،هم معنی مفصل می دهد یعنی جایی که ساق به کف پا متصل می شود،در قاموس کعب سه معنی دارد: برآمدگی پشت پا،مفصل،قوزک ها که در دو طرف هستند،با توضیحی که در سنت وارد شده منظور قوزک نیست ولی در اینکه منظور استخوان برآمده پشت پا یا مفصل است بین فقها اختلاف وجود دارد،در کل مفصل بهتر است.در مورد نظر مراجع فعلا حرفی ندارم چون رساله شان پیشم نیست وقتی رفتم خانه و رساله را دیدم می گویم
  • IR ۱۵:۳۷ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۸
    0 0
    با سلام بر خواهر عزیزم زهرا خانم، فرموده بودید"ارجلکم به فتح لام قرائت شده به دلیل آنکه عطف بر محل برووسکم است" پس چرا در ادامه آیه که در مورد نحوه تیمم توضیح می دهد "...فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ"، آمده و کلمه "وَأَيْدِيكُمْ" بصورت"وَأَيْدِيَكُمْ" نیامده است حال آنکه این کلمه هم عطف بر محل "بِوُجُوهِكُمْ" است؟ دوم اینکه الی در هر معنی آمده باشد چرا در مورد مسح دستها در تیمم از آن استفاده نشده اما در مسح پا در وضو استفاده شده است؟ سوم اینکه برآمدگی پشت پا را کعبین نمی گویند و تازه اگر هم ادعای شما درست باشد چرا بصورت مثنی آمده است (کعبَین) در حالیکه پشت هر پا فقط یک برآمدگی و یا مفصل دارد اما در طرفین پا دو قوزک وجود دارد؟ نگویید که به هر دو پا اشاره می کند که در آنصورت مرافق هم باید بصورت مرفقَین می آمد چون به هر دو آرنج اشاره دارد. چرا کعبین همان دو قوزک پا نباشد که بصورت جفت در دو طرف پا وجود دارد؟ لطفاً نفرمایید که چون علمای ما اینطور گفته اند. در مورد ایرادات منطقی پاسخی مرقوم نفرموده اید.
    • زهرا IR ۰۹:۵۲ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۰
      0 0
      سلام،پاسخ می فرستم
    • IR ۱۳:۲۵ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۳
      0 0
      سلام خواهر گرامی ام، کم کم دارم نگران می شوم که نکند خدای نکرده مریض شده باشید. لطفاً اگر ان شاء الله سلامت هستید بنده را از نگرانی دربیاورید.
    • زهرا IR ۰۹:۱۵ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۴
      0 0
      سلام،خیر،مشکلی نیست،بنده درس می خوانم این چند روز سرم شلوغ بود نتوانستم به سایت سر بزنم ببخشید،اگر مبنا بر پاکیزگی باشد خب مگر فقط پا کثیف می شود؟ می گوید سر را مسح کنید،سر هم که کثیف می شود این را هم هر بار بشوییم(البته گفته اند اگر سر خیلی چرب بود بشویید و بعد وضو بگیرید این هم مثل مسح پا) اگر ملاک پاکیزگی بیشتر باشد اصلا من می خواهم غسل کنم بعد نماز بخوانم! اولویت حکم خداست.شما چرا تمام قضیه را در نظر نمی گیرید بنده در جایی هستم که آب کم است مثلا یک لیوان آب دارم و با آن باید وضو بگیرم حالا جفت پایم را چگونه بشویم! بنده خودم در موقعیتی بوده ام که آب بسیار کمی برای وضو داشتم شاید یک چهارم لیوان و با آن وضو گرفتم حالا اگر باید پاهایم را می شستم چه می کردم؟.طبق منابع تاریخی و روایی تا قبل عثمان مسلمانان در وضو اختلاف نداشتند یعنی یا کلا می شستند یا مسح می کردند به هر حال اختلافی نبود هرچه بود از آن زمان شروع شد.جالب است که فخر رازی که بسیار برای اثبات شستن پاها تلاش کرده بود آخرش درباره خود آیه حرفی برای گفتن ندارد و با تمسک به روایات ضعیف می خواهد بگوید پا ها را بشویید.ادامه در کامنت بعدی
    • زهرا IR ۰۹:۳۴ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۴
      0 0
      کعبین مثنی است.چون دو تا استخوان برجسته در دو طرف هست و اگر منظور کل بود باید جمع می کند نه مثنی مثل مرافق،اگر مرفق هم مثنی می امد اینگونه می شد: بشویید دو دست را تا دو مرفق خب این مشکلی ندارد.ولی این فرض در این صورت صحیح است که هر پا یک کعب داشته باشد مثل مرفق است،پزشکان گفته اند هر پایی مثل گاو و گوسفند و......استخوان دایره شکلی دارد که زیر استخوان ساق قرار گرفته و مفصل ساق و پا هم کعب نامیده می شود بنابراین مسح پا به هر دو کعب منتهی می شود یکی خود مفصل و دیگری کعبی که به صورت دایره زیر کعب مفصلی قرار دارد.در آیه وضو تثنیه آمده ولی مرفق چنین نیامده.همچنین اگر کعبین را دو کعب یک پا در نظر بگیریم ممکن است دوباره سردرگمی های دیگری به وجود بیاید و بعضی چنین برداشت کنند که باید یک پا را مسح کنند یابشویند ولی مرافق جمع آمده و دلالت بر هر دو دست دارد اگر مثنی می امد باز هم جای نگرانی نبود چون هر دست یک مرفق دارد و جمع نشان دهنده هر دو دست است،ادامه دارد...
    • زهرا IR ۰۹:۴۰ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۴
      0 0
      علمای شما (هم ما) معتقدند،ایدیکم مربوط به شیوه تیمم هست که به کلمه قبل از خودش عطف شده و ما معتقدیم عطف در وضو هم مثل همان تیمم آمده
    • زهرا IR ۱۰:۰۲ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۴
      0 0
      من مطمئن نیستم چون کمی یادم رفته ولی تا جایی که یادم هست دلیل اینکه علما گفته اند دست را به جایی نزن این است که ابی که با آن وضو گرفته ای با آب دیگری مخلوط نشود دستی که بر سرم کشیده ام با آب دیگری آلوده نشده یا کثیف نشده و مشکلی ندارد دوباره بر روی پایم بکشم
    • زهرا IR ۱۰:۱۳ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۴
      0 0
      چرا الی نیامده؟ الی نشان دهنده جزئیات وضو هست حالا چه به معنی( به سوی) باشد چه (تا) ولی درمورد شیوه انجام تیمم جزئیات نداده فقط گفته مسح کنید صورت و دست را،بعضی احکام قران کلی هستند که جزئیات را پیامبر مشخص می کرده بعضی جزئیات را هم گفنه اند مثل همین وضو.
  • IR ۲۲:۱۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۴
    0 0
    سلام زهرا خانم عزیز، خوشحالم که سلامت هستید، ان شاء الله فردا پاسخ خواهم داد.
    • زهرا IR ۱۲:۰۹ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۵
      0 0
      سلام،انشاالله
  • IR ۱۳:۴۳ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۵
    0 0
    سلام زهرا خانم عزیز، ببینید مسئله مقدار و کمبود آب نیست چون اگر آب به اندازه کافی در اختیار نباشد می توان تیمم کرد.باید حالت کلی و عادی را در نظر گرفت نه حالت اضطرار را. اصل بر پاکیزگی است. به نظر بنده اگر خداوند نمی خواست که بر مسلمانان آسان بگیرد دستور به شستن سر در هنگام وضو می داد اما در آنصورت مسلمین به زحمت و تعب می افتادند پس به جای شستن به مسح سر رضایت داد اما شستن پاها زحمت و رنجی برای وضو گیرنده ندارد حال چرا باید بگوید مسح بکشید؟ اگر کسی غسل کند و نماز بخواند اجر نمازش چندین برابر می شود اما بزحمت می افتد. خواهش می کنم روایات را کنار بگذارید. اینکه در مسح سر در وضو و مسح دستها در تیمم از کلمه الی استفاده نشده و خداوند حد و حدودی برای آنها تعیین نکرده به دلیل آن است که در مسح کشیدن حدی وجود ندارد و حد فقط مختص شستن است. اگر در مسح سر در وضو و مسح دستها در تیمم حدی تعیین می شد همه موظف بودند تا همان حد موها و کف سر را در وضو با دست کلاً خیس کنند و اگر نقطه ای خشک می ماند وضو باطل می شد و در تیمم اگر حد دستها در تیمم تعیین می شد مجبور بودیم دستهایمان را تا همان میزان و حد تعیین شده بطور کامل خاکمالی کنیم و اگر سرسوزنی بدون خاک می ماند تیمم مان باطل بود. پس تعیین حد فقط خاص شستن است نه مسح کشیدن. شما فرموده اید:"علمای شما (هم ما) معتقدند،ایدیکم مربوط به شیوه تیمم هست که به کلمه قبل از خودش عطف شده و ما معتقدیم عطف در وضو هم مثل همان تیمم آمده". لطفاً یکبار دیگر آیه وضو و تیمم را بخوانید "فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا ...فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ". سوال بنده این است که چرا کلمه "وَأَيْدِيكُمْ" به سیاق جمله قبلی"وَأَرْجُلَكُمْ" بصورت "وَأَيْدِيَكُمْ" نیامده و ی چرا مجزوم است و مفتوح(یَ) نیست و بر عکس؟ در حالیکه هر دوی این کلمات عطف به کلمات قبل از خود هستند اصلاً چرا در "وَأَرْجُلَكُمْ" حرف لَ بصورت مکسور(لِ) "وَأَرْجُلِكُمْ" نیامده است؟ اگر من به جای شما می بودم و شما فقط همین یک استدلال را برایم می آوردید بخدا قسم که قبول می کردم و حق را به شما می دادم...ادامه دارد
    • زهرا IR ۲۲:۰۹ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۵
      0 0
      در شرایطی که آب کم باشد و بیم هلاکت به خاطر تشنگی نباشد وضو واجب است و تیمم قبول نیست
  • IR ۱۴:۳۰ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۵
    0 0
    ...ادامه، وقتی سر خود را با دست راست مسح می کشیم، باید رطوبت دست به سر برسد در غیر این صورت وضو مشکل پیدا می کند پس دست راستمان رطوبتی ندارد که با آن پای راست مسح کرد نتیجه این می شود که به پای راست به اندازه پای چپ رطوبت نمی رسد و چه بسا خشک بماند، چرا باید چنین باشد؟ در خاتمه این مبحث باید بگویم که به همان دلایلی که در کامنتهای قبلی ارائه کرده بودم، عقل و منطق به من می گوید که شستن پاها از نشستن آنها بهتر است و ارجحیت دارد اما خداوند بصورت غیر منطقی و غیر عاقلانه می گوید که پایت را مسح بکش. من آن خدایی را که عقل من از او بیشتر باشد نمی پرستم. اما خدای حکیم و علیم به من دستور داده که هنگام وضو پاهایم را بشویم وگرنه ما اهل سنت مرض که نداریم که با شستن پاها خود را به زحمت بیندازیم در حالیکه راحت می توانستیم مسح بکشیم. ممنون و متشکرم.
  • IR ۱۸:۵۹ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۵
    0 0
    ...ادامه، اینکه دست به جای تمیز یا کثیف بخورد مطرح نیست بلکه مسئله این است که وقتی سر را با دست راستمان مسح می کشیم، رطوبت و خیسی دست به سر منتقل می شود و دیگر رطوبت کافی ندارد که پای راستمان را هم با آن مسح کنیم. آیا مسح کردن با این دستی که رطوبت آن گرفته شده صحیح است؟ و نکته دیگر اینکه عقل و منطق می گوید که شستن پاها بهتر و ارجح است اما چطور خداوند به ما دستور می دهد کاری را انجام دهیم که خلاف عقل و خرد است؟ و مورد آخر اینکه اگر دستور خداوند نبود مگر ما اهل سنت مرض داریم که خود را با شستن پا به زحمت بیندازیم درحالیکه می توانیم به راحتی پاهایمان را مسح بکشیم؟
    • زهرا IR ۲۲:۱۶ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۵
      0 0
      قبلا هم گفتم ممکن است برخی احکام با عقل ناقص بشر هماهنگ نباشد ولی دلیل بر رد آن نیست.مثل این است که من در ساحل بنشینم ولی چون توانایی دیدن آنسوی دریا را ندارم بگویم دریا انتها ندارد! دریا انتها دارد من نمی توانم ببینم احکام هم مثل این است دانش بشر قد نمی دهد.از لحاظ قوائد عربی آیه را بررسی کنید اگر همخوانی داشت آن وقت بگوئید ما زحمت می کشیم و می شوییم.استدلالتان مثل آن مولانا است که وقتی پرسیدند چرا دست بسته نماز می خوانی گفت: من زحمت می کشم دستم را می بندم تا خضوع خودم را نشان بدهم حالا یک چیزی هم طلبکار شده ام؟!!:/
    • زهرا IR ۲۲:۱۷ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۵
      0 0
      *البته بدهکار نه طلبکار*🙏
  • زهرا IR ۲۱:۰۹ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۵
    0 0
    با عرض سلام،زجاج گفته: ممکن است کلمه ارجلکم به دلیل همجواری با کلمه ای مجرور،مجرور شده است.اما این دیدگاه صحیح نیست،زیرا اهل زبان عربی اتفاق نظر دارند که اعراب یک کلمه به سبب همجواری با کلمه دیگر نادر است.بنابراین حمل آیه قرآن بر چنین اعراب نادری جز در ضرورت جایز نیست.علاالدین بغدادی: برخی کسره لام را در ارجلکم به دلیل مجاورت با لفظ قبلی دانسته اند و حکم لفظ قبلی را به این لفظ تسری نداده اند اهل زبان عرب اتفاق نظر دارند اعراب یک کلمه به سبب همجواری با کلمه دیگر نادر است.و بعد هم: کسره بر اساس عطف مجاورت جزو اغلاط است که در موارد نادری همچون شعر ضروری می شود.بنابراین حرفی که در مورد تیمم و وضو زدید اصلا با قوائد عربی سازگار نیست و چنین چیزی ممکن نیست و تیمم دلیل دیگری داشته نه چیزی که گفتید
    • IR ۲۳:۵۹ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۵
      0 0
      فردا ان شاء الله جواب می دهم.
  • زهرا IR ۲۱:۳۷ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۵
    0 0
    ادامه: اگر فعل پا را شستن در نظر بگیرید، بر وجوهکم عطف می شود.لازمه این ادعا این است که بین معطوف و معطوف الیه هیچ کلمه دیگری وجود ندارد در حالی که اینجا یک جمله آمده! کلا قائده این است که بین معطوف و معطوف علیه هیچ کلمه ای نباشد.ممکن است منصوب به برووسکم باشد که اینجا منصوب به محل می شود مثل : انّ الله بری من المشرکین و رسوله. اینجا رسول به محل اسم یعنی(انّ) منصوب هست چون الله از مبتدیات است.این نکته بسیارمهم است به طوری که ابن هشام یک باب در این باره تنظیم کرده است.پاها چون آلودگی دارد.....اینکه پا در معرض آلودگی است دلیلی برای این نیست که حتما در وضو شسته شود چون اگر کثیف باشد باید قبل از وضو شسته شود،سر هم حکم شستن ندارد ولی ممکن است چرب و کثیف باشد که باید شسته شود دست قبل از وضو هم ممکن است کثیف باشد پس حکم صادر کنیم که دستت را ابتدا بشوی؟ خیر باید از قبل از کشیدن دست به صورت اگر کثیف بود شسته شود منشا این استدلال های بچه گانه جناب زمخشری است!تعیین حد فقط مختص شستن است!عجب! این موضوع از کشفیات کدام عالم مجنونی است؟ در همین آیه هم بعضا برای محس حدی تعیین نشده و هم شستن!در آیه وضو صورت باید شسته شود و حدی تعیین نشده...ولی برای دست تا مرافق تعیین شده پس نتیجه می گیریم برای شستن هم حد تعیین شده و هم نشده است.در مورد مسح هم اولا چون ما مسح پا را واجب می دانیم برای پا حد تعیین شده تا کعبین و دوما برای راس هم که حد تعیین کرده(ب) نشان دهنده تبعیض در ادبیات عرب است یعنی همه سر رو مسح نکش یه حدی داره. البته شما گفتید چرا علمای تان گفتند دست به جایی نزنید و من هم جوابش را از رساله ایت الله خامنه ای تا جایی که یادم بود گفتم: آب وضو با آب دیگری آلوده نشود و آلودگی نباشد.الان می گویید آب دست پس از مسح سر خشک می شود! مگر چه مساحتی را مسح می کشیم که آب دست خشک شود؟ یک بخش کوچکی از سر! بنده که یک عمر مسح کشیدم آب دستم هم خشک نشد! یک بار مسح بکشید ببینید آب خشک می شود یا نه!
  • IR ۱۵:۴۳ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۶
    0 0
    سلام خواهر گرامی ام، می پرسم چرا در ادامه آیه کلمه " اَیدیکُم" بصورت "ایدیَکم" نیامده همانطور که در اول آیه کلمه "ارجلَکم" آمده بود؟ اصلاً جار و مجرور و مجاورت و بقیه ماجرا را کنار بگذارید. ندانستن و متوجه نشدن یک چیز است و مقاومت در مقابل دانستن یک چیز دیگر. از کدام قواعد عربی صحبت می کنید؟ من آدم بیسوادی نیستم وتا حدودی با قواعد عربی آشنایی دارم. اصولاً چرا باید در یک آیه یک بام و دو هوا وجود داشته باشد؟ این دلیل دیگر چیست که باعث شده یک اسم در موقعیتی یکسان، در یکجا فتحه بگیرد و در همان موضع و همان جمله در چند کلمه بعد کسره؟ شما فرموده بودید:" اگر فعل پا را شستن درنظر بگیرید،بر وجوهکم عطف می شود.لازمه این ادعا این است که بین معطوف و معطوف الیه هیچ کلمه دیگری وجود ندارد در حالیکه اینجا یک جمله آمده! کلا قاعده این است که بین معطوف و معطوف علیه هیچ کلمه ای نباشد.ممکن است منصوب به برووسکم باشد که اینجا منصوب به محل می شود مثل : انّ الله بری من المشرکین و رسوله. اینجا رسول به محل اسم یعنی(انّ) منصوب هست چون الله از مبتدیات است." الآن همین آیه که ادعای شما را نقض می کند چون کلمه"رسوله" عطف به کلمه"الله" است و از اعراب آن پیروی می کند و حرف"و" حرف ربط(معطوف) است درحالیکه بینشان یک جمله آمده است.این آیه می توانست به این صورت بیان شود" ان الله و رسوله بری من المشرکین" اما پدیده قلب باعث شده که کلمه "رسوله" بهمراه"و"عطف در آخر جمله بیاید درست شبیه همان قلبی که در آیه وضو رخ داده است:" فاغسلوا وجوهَکم،و ایدیَکم الی المرافق و المسحوا برءوسِکم و ارجلَکم الی الکعبین" که می توانست به این صورت بیاید:"فاغسلوا وجوهَکم و ایدیَکم الی المرافق و ارجلَکم الی الکعبین و المسحوا برءوسِکم ". من حجت را بر شما تمام کردم و دلایل عقلی و نحوی برای صحت قطعی ادعایم ارائه نمودم حال اگر شما می خواهید در برابر دانستن بایستید و مقاومت کنید و موضع بگیرید به خودتان مربوط است و آن را به انصاف و وجدان بیدار خودتان واگذار می کنم. البته باید بگویم که در مورد شما باز هم جای شکرش باقیست چونکه با دیگران که بحث می کردم وقتی با این دلایل به بن بست می رسیدند می گفتند که فلانی این آیه را بصورت "وارجلِکم" قرائت می کرده است!!! یعنی حاضر بودند تحریف ناپذیری قرآن را خدشه دار کنند اما دست از لجاجت و مقاومت برندارند.
    • زهرا IR ۰۹:۰۳ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۷
      0 0
      نشد! اینجا در ایه (ان الله بری من ......) عطف به الله است.اینجا چاره ای جز عطف به الله نداریم و یا اینکه مرفوع بخوانیمش اگر غیر این دو بخوانیم در معنی آیه تغییر ایجاد می شود و این استثنا است در ایه وضو آیا مورد مهم و اضطراری وجود دارد که بین معطوف و معطوف علیه آن همه اختلاف باشد آیا معنایی افتضاح مثل خدا از رسولش و مشرکین بیزار است به وجود می آید؟! این قیاس مع الفارق است.
    • زهرا IR ۰۹:۱۸ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۷
      0 0
      خود ایه را کنار گذاشته و برای اثبات شستن پا فلسفه بافی می کنید ادعای منطق هم دارید! وقتی چیزی وجود ندارد یعنی ندارد!اینکه اعراب معطوف و معطوف علیه حتما یکسان باشد یک اصل نیست مثال از خود قران می آورم: الحمد الله الذی خلق السماواتِ و الارضَ و جعل الظلماتِ و النورَ : حمد و ستایش برای کسی است که آفرید آسمان ها و زمین را،و قرار داد تاریکی ها و نور را.طبق استدلال شما باید اینجا ظلمات بر سماوات عطف شود و نور بر ارض! فقط در صورتی بین معطوف و معطوف علیه اختلاف می افتد (حداقل در قران ) که ضروری باشد و اگر به این صورت معنی نکنیم معنی آیه تغییر کند مثل همان (ان الله بری ....)
  • IR ۱۵:۵۴ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۶
    0 0
    آخرین نکته ای که در این رابطه لازم به ذکر می دانم این است که هر عقل سلیمی می داند که شستن از مسح کشیدن بالاتر است و برای پاکیزگی ارجحیت دارد همانطور که هر آدم عاقلی می داند که عدد پنج از عدد چهار بزرگتر است حال چرا خدا مرا وادار به انجام کاری می کند که من می توانم بهتر از آن را انجام دهم؟ پس من آن خدایی که عقل ناقص من از او بیشتر می فهمد را لایق پرستش نمی دانم.
    • زهرا IR ۰۹:۲۷ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۷
      0 0
      ۵ از ۴ بزرگتر است.اشاره خوبی بود من هم از فردا نماز صبح را ۴ رکعت می خوانم که بیشتر است و ثوابش هم بیشتر است! به جای یک ماه هم دو ماه روضه واجب می گیرم اصلا هرچه بیشتر بهتر! کار که از محکم کاری عیب نمی کند!
  • IR ۱۷:۱۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۶
    0 0
    راستی زهرا خانم، شما واقعاً با یک چهارم لیوان آب، وضو گرفتید؟ من اگر بجای شما بودم آن آب را می نوشیدم و بعد چون آب در دسترسم نبود، تیمم می کردم. خدا چاره ای نداشت جز اینکه تیمم مرا قبول کند😁😁😁
    • زهرا IR ۰۹:۲۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۷
      0 0
      چون از تشنگی جانم را از دست ندادم فکر نکنم قبول کند!
  • IR ۱۳:۱۹ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۷
    0 0
    شما فرموده بودید:"نشد! اینجا در ایه (ان الله بری من ......) عطف به الله است.اینجا چاره ای جز عطف به الله نداریم و یا اینکه مرفوع بخوانیمش اگر غیر این دو بخوانیم در معنی آیه تغییر ایجاد می شود و این استثنا است در ایه وضو آیا مورد مهم و اضطراری وجود دارد که بین معطوف و معطوف علیه آن همه اختلاف باشد آیا معنایی افتضاح مثل خدا از رسولش و مشرکین بیزار است به وجود می آید؟! این قیاس مع الفارق است." شما که گفته بودید نمی تواند بین معطوف و معطوف علیه یک جمله بیاید و چون اینجا حرف شما نقض شده آن را استثناء می خوانید!!! بگذریم،باز فرموده بودید:" اینکه اعراب معطوف و معطوف علیه حتما یکسان باشد یک اصل نیست مثال از خود قران می آورم: الحمد الله الذی خلق السماواتِ و الارضَ و جعل الظلماتِ و النورَ ...طبق استدلال شما باید اینجا ظلمات بر سماوات عطف شود و نور بر ارض! فقط در صورتی بین معطوف و معطوف علیه اختلاف می افتد (حداقل در قران ) که ضروری باشد و اگر به این صورت معنی نکنیم معنی آیه تغییر کند مثل همان (ان الله بری ....) " اول گفته شما را تصحیح می کنم،کلمه "الارضَ" معطوف به "السمواتِ" است و کلمه "النورَ" معطوف به"الظلماتِ" می باشد. حال چرا در اینجا اعراب کلمه معطوف از کلمه ای که به آن عطف شده(معطوف علیه) تبعیت نمی کند؟ جوابش را خودتان می دانید. چون کلمات "الظلمات" و "السموات" مفعول و محلاً منصوب هستند و باید فتحه بگیرند اما در زبان عربی کلماتی که با "ات" جمع بسته می شوند( جمع مونث) هیچگاه فتحه نمی گیرند و منصوب نمی شوند بلکه بصورت مجرور می آیند حتی اگر مانند اینجا مفعول جمله باشند. شما که حافظ قرآن هستید یک مورد نقض برای گفته من بیاورید. در اینجا مجرور بودن این کلمات عاریتی است و در اصل باید منصوب می بودند در نتیجه کلمه معطوف به آنها که دیگر با "ات" جمع بسته نشده از اعراب اصلی معطوف علیه خود که همان نصب است پیروی می کنند نه اعراب عاریتی جر. چنانکه به فرض محال اگر به جای کلمه الارض کلمه الارضات و به جای کلمه النور کلمه النورات می آمد در آن صورت هر دوی این کلمات مجرور می بودند.یعنی فرضاً اینطور می بود:" الحمد لله الذی خلق السمواتِ و الارضاتِ و جعل الظلماتِ والنوراتِ". اتفاقاً من دقیقاً آیه قرآن را مد نظر دارم و از فلسفه بیزارم بلکه منطق سرلوحه کارم است.
    • زهرا IR ۲۲:۴۴ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۷
      0 0
      سلام،انشاالله فردا پاسخ می فرستم
    • زهرا IR ۱۰:۱۰ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۸
      0 0
      مثالم غلط بود ✅در قران‌ نیست✅قبلا هم گفتم:ارجلکم عطف بر محل برووسکم است و محل برووسکم نصب است فلذا ارجلکم منصوب آمده برووسکم در ظاهر منصوب نیست زیرا بائ جر بر سرش آمده لذا ظاهرش مکسور ولی محلا منصوب است و ارجلکم که عطف بر محلش آمده نیز منصوب است./الان چند آیه در ذهنم هست که در آن اعراب معطوف و معطوف علیه یکسان نیست: یوم تشهد علیهم السِنَتُهُم و اَیدیهِم و اَرجُلُهُم بما کانوا یعملون(نور ۲۴) یعلم ما بین اَیدِیهِم و ما خَلفَهُم.به هر حال اگر با یکسان بودن اعراب هم بخواهیم آیه وضو را بخوانیم توضیح دادم مسح کردن مشکلی ندارد هرچند که جایی نخوانده ام که اعراب معطوف و معطوف علیه حتما باید یکی باشند!
  • IR ۱۵:۱۵ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۷
    0 0
    اینکه خداوند نمار صبح را دو رکعت تعیین کرده کاملاً منطقی است چون بدن انسان هنگام برخاستن از خواب هنوز آمادگی آن را ندارد که بیش از این مقدار بخواند. ضمن اینکه فلسفه تعداد رکعات هر نماز هم روایاتی دارد که از ورود به آنها صرفنظر می کنم و تعداد آنها با منطق ناسازگار نیست اما اینکه اگر من در هنگام وضو وقتی نوبت مسح کشیدن پاهایم برسد و متوجه شوم که پایم نجس شده باید آن را بشویم و بعد خشکش کنم و سپس مسح بکشم!!! واقعاً از عقل به دور است. ///چون که صد آمد نود هم پیش ماست///. من وقتی پایم را می شویم یعنی مطمئنم پاک شده آیا پایم با مسح کردن پاک تر می شود؟ آن خدایی که این حکم نابخردانه را صادر کند خدایی مستبد، بی منطق و عقده ای است و سزاوار پرستش نیست چون اگر قرار باشد باشستن پاهایم وضویم باطل شود مثل آنست که دانش آموزی که معدل ۲۰ گرفته را مردود و دانش آموزی که معدل زیر ۱۰ گرفته را قبول کنیم و این عاقلانه، عادلانه و منصفانه نیست.در مورد روزه هم طبق روایات در شب معراج مقدار آن تعیین شده است بطوریکه اول یکسال بوده بعد با اصرار حضرت پیامبر (ص) به شش ماه، بعد دو ماه و در آخرین لحظه به یک ماه کاهش یافت و ماه رمضان بعنوان ماه روزه گرفتن در نظر گرفته شد و خارج از این ماه دیگر روزه واجب محسوب نمی شود. حال بعضی هستند که دائم الصوم هستند یعنی تقریباً کل سال را روزها روزه می گیرند. آیا آنها با این کار گناهی مرتکب می شوند؟ اگر عمداً ماه رمضان را روزه نگیریم اما بقیه ماههای سال روزه باشیم جبران یک روز روزه ماه رمضان هم نمی شود.
    • زهرا IR ۱۰:۲۵ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۸
      0 0
      به این می گویند اجتهاد در مقابل نص! وقتی آیه قرآن گفته مسح بکشید یعنی بکشید و تمام! شاید من در شرایطی نباشم که پایم را بشویم مثلا در یک مکان سر بسته هستم که فرش پهن شده و باید با آب بطری وضو بگیرم و چاره دیگری ندارم حالا یا علی! بروید کنار که من پاهایم را اینجا بشویم؟ در ضمن گفتید پاهایم نجس شده است شاید نجاست از آن محدوده که مشخص شده بالاتر برود حالا تکلیف چیست؟ یک بار نجاست را می شویید یک بار دوباره به قصد وضو می شویید؟این که فرقی با شستن قبل از مسح نکرد این حکایت، حکایتِ وضوی عثمان است که چون وسواس داشت به نظرش سه بار شستن اعضا و به جای مسح شستن بهتر بود🤦‍♂️🤦‍♂️روایت هست که روزه در دیگر ماه ها مثلا رجب و.....ثواب دارد کجا آمده که شستن به جای مسح کردن ثواب دارد؟!احکام هست که نماز صبح دو رکعت طبق استدلال شما من ۴ رکعت بخوانم ثواب می برم!
    • زهرا IR ۱۰:۴۲ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۸
      0 0
      یک نکته دیگر هم اینکه تمام نجاسات در هر ابی با یک بار شستن رفع نمی شوند! مثلا بول در آب کر باید دوبار شسته شود حتی در بدن مگر اینکه آب جاری باشد حالا مثلا شما آب جاری نداشته باشید باید دو بار پا را بشویید تا نجاست برود دوباره برای وضو بشویید ؟
  • IR ۱۵:۲۲ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۷
    0 0
    "چون از تشنگی جانم را از دست ندادم فکر نکنم قبول کند!" من که اگر بجای شما می بودم یا آن مقدار آب را می نوشیدم و یا مثلاً سهواً (عمداً) پایم را به چیزی گیر می دادم و خودم را به زمین می انداختم که آن آب به زمین بریزد و خدا در مقابل عمل انجام شده قرار بگیرد و بعد تیمم می کردم.😃😄😁
    • زهرا IR ۱۹:۴۵ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۷
      0 0
      انشاالله از دفعه بعد اگر در چنین شرایطی قرار گرفتم حتما از این روش استفاده می کنم👍
    • IR ۱۱:۱۹ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۸
      0 0
      آفرین ن ن😂😂😂
  • IR ۲۰:۳۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۷
    0 0
    حوزه نیوز گرامی، دو تا از نظراتم چاپ نشد.
  • IR ۲۱:۰۲ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۷
    0 0
    ممنونم از دست اندرکاران خدوم و باانصاف حوزه نیوز که بی طرفانه نظرات را منعکس می کنند.
  • IR ۱۵:۵۸ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۸
    0 0
    شما فرموده بودید:"ارجلکم عطف بر محل برووسکم است و محل برووسکم نصب است فلذا ارجلکم منصوب آمده برووسکم در ظاهر منصوب نیست زیرا بائ جر بر سرش آمده لذا ظاهرش مکسور ولی محلا منصوب است و ارجلکم که عطف بر محلش آمده نیز منصوب است." چرا در ادامه آیه این مورد اتفاق نمی افتد و هر دو کلمه معطوف و معطوف علیه، مجرور هستند:"فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ". این دو کلمه هم محلاً منصوب هستند پس چرا "ایدِیکم" بصورت"ایدیَکم" نیامده در حالیکه حرف جر هم بر سر آن نیامده است؟ و باز فرموده اید:" مثالم غلط بود ✅در قران‌ نیست✅...الان چند آیه در ذهنم هست که در آن اعراب معطوف و معطوف علیه یکسان نیست: یوم تشهد علیهم السِنَتُهُم و اَیدیهِم و اَرجُلُهُم بما کانوا یعملون(نور ۲۴) یعلم ما بین اَیدِیهِم و ما خَلفَهُم." باید عرض کنم که باز هم مثال شما اشتباه است چون در هیچ جای قرآن نمی توان کلمه "ایدیُهُم" را یافت بخاطر اینکه چنین اعرابی برای این کلمه در زبان عربی وجود ندارد. من دقیقاً مطابق نص قرآن عمل می کنم. شما می گویید پاهایتان را مسح کنید اما قرآن این را نمی گوید. شما فقط موارد استثنایی را ملاک قرار می دهید. چه کسی داخل اتاق نشیمن و فرش کرده، وضو می گیرد؟ در مذهب ما یکبار شستن برای پاک شدن کافیست و نیازی به شستن دوباره و چندباره ندارد چه بول باشد و چه موردی دیگر و این یکبار شستن می تواند همان هنگام وضو گرفتن باشد.کار شما که به وسواس نزدیکتر است بعد از عثمان ایراد می گیرید.از نظر علمی آب خاصیت پاک کنندگی دارد چه کم باشد و چه زیاد خاصیت شان یکی است پس اگر آب جاری با یکبار شستن بتواند چیزی را پاک کند، آب کر و قلیل هم می تواند این کار را انجام دهد ضمن آنکه با وجود آب لوله کشی شهری، دیگر این اصطلاحات منسوخ شده اند و به درد کتابهای توضیح المسائل می خورند و در زندگی روزمره کاربرد آنچنانی ندارند. تعداد رکعات مانند تعداد دفعات نماز تعیین شده و مشخص است و کسی نمی تواند آن را کم یا زیاد کند. اگر بیش از آن تعداد رکعات و یا بیش از دفعات نمازهای واجب، نماز خوانده شود، دیگر نماز واجب نیست و اجباری هم در این کار وجود ندارد درست مانند روزه ماه رمضان که مقدار (تعداد روزها) و زمان آن(ماه رمضان) مشخص شده است حالا هر کسی می تواند بقیه ماههای سال را هم روزه بگیرد یا نگیرد، حرجی بر او نیست.
    • زهرا IR ۱۸:۰۵ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۸
      0 0
      از مثال های بنده بگذریم🤦‍♂️🤦‍♂️⁉️😂ایدیکم به صورت تقدیری منصوب است چون نمی تواند به صورت ظاهری نصب بگیرد. حالا اتفاق می افتد دیگر داخل چنین مکانی بودن و اذان گفت و هیچ چاره ای نداشتم چگونه وضو بگیرم ؟ اسلامی که بنده می شناسم احکامش و آموزه هایش برای هر شرایطی هست یعنی اگر جز این باشد جای تعجب دارد! اولا در مذهب شما یک بار شستن کافی است نه مذهب بنده اگر من با همین حفظ مذهبم بخواهم در وضو پاهایم را بشویم چه کنم! دوما:من آب را یک بار ریختم اگر پاک نشده چه؟ مثلا ادرار یا بول اگر با چشم خودم دیدم از روی پایم پاک نشد چه؟!دلیل تفاوت پاکیزگی آب جاری با قلیل و....این است که اگر نجاست به مقدار زیاد در آب قلیل و کر ریخته شود خود آب آلوده خواهد شد (این برای کر کمتر اتفاق می افتد ولی اگر مقدار نجاست زیاد باشد ممکن است) ولی اب جاری جریان دارد و آلوده نمی شود.تا جایی که بنده می دانم آب لوله کشی به منبع آب شهر متصل هست که کر هست نه جاری!
    • زهرا IR ۱۸:۱۵ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۸
      0 0
      تا جایی که می دانم خود نماز های اصلی را نمی توان بیشتر یا کمتر خواند و قبل و بعد از نماز های اصلی و دیگر اوقات می توان مستحبی خواند اینجا به خود نماز اصلی چیزی را اضافه نمی کنید ولی در وضو نص قران را تغییر می دهید! و به خود وضو چیزی وارد می کنید
  • IR ۲۲:۵۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۸
    0 0
    فردا ان شاء الله جواب می دهم.
  • IR ۱۳:۴۲ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۹
    0 0
    فرموده بودید:"ایدیکم به صورت تقدیری منصوب است چون نمی تواند به صورت ظاهری نصب بگیرد. " این دیگر چه صیغه ای است؟؟؟ یعنی هر جا ایدیَکم دیدیم منصوب بودنش ظاهری است؟ این را از کجا به دست آورده اید؟ این ادعا را در مورد هر کلمه دیگری هم می توان داشت. اگر نمی خواهید استدلال را قبول کنید چیز دیگریست اما لطفاً این دلایل من درآوردی را تحویل بنده ندهید. این دیگر سفسطه است و پیش من رنگی ندارد چون من کلاس دوم راهنمایی که بودم جلوی سفسطه معلم دینی مان را گرفتم که ماجرایش مفصل است. یکبار شستن می تواند از چند ثانیه تا چند دقیقه و تا پاک شدن ظاهری و باطنی نجاست ادامه داشته باشد‌. در آن شرایط بحرانی توصیفی شما هم می توان طشتی برای جمع آوری آب حاصل از وضو گرفتن پیدا کرد. اگر هم ظرفی پیدا نشد، جهنم، روی فرش وضو می گیریم. جاری یا کر بودن آب لوله کشی اهمیت چندانی ندارد که رویش وقت بگذاریم و به اصل موضوع مربوط نمی شود. شما فرموده اید:"...اینجا به خود نماز اصلی چیزی را اضافه نمی کنید ولی در وضو نص قران را تغییر می دهید! و به خود وضو چیزی وارد می کنید." البته نص قرآن به زعم شما، چون از نظر ما و با دلایل متقنی که آوردم نص قرآن بر شستن پاها دلالت دارد نه مسح آنها. من بحث در مورد شستن پاها در وضو را تمام شده می دانم چون آنطور که برداشت کردم (و با توجه به تجربیات قبلی ام در بحث با اهل تشیع انتظار هم داشتم)، اگر خود حضرت علی(ع) هم تشریف بیاورند و بفرمایند که من در وضو پاهایم را می شستم، شما قبول نخواهید کرد. من با روایات میانه ای ندارم وگرنه چندین روایت می آوردم که جناب مولا در هنگام وضو پاهای مبارک خود را می شستند. حتی یکی از این روایات از حضرت امام حسین (ع) نقل شده است. اگر خواستید بعداً می نویسم اما مطمئنم نخواهید پذیرفت چون با آموزه های شما سازگار نیست. لذا خاتمه بحث شستن پاها را اعلام می کنم چون ادامه آن چیزی جز تکرار مکررات نخواهد بود. اما توصیه ای را از این حقیر بپذیرید. نگذارید پنجره ذهن تان به روی خرد و روشنگری بسته بماند که پوکیده می شود. نگویید مگر می شود کسانی مانند شهید مطهری، علامه فلانی، ملا صدرا، شیخ کلینی، شیخ... اشتباه کرده باشند و این ناشناس نه و حق با او باشد؟ حق را با اشخاص نسنجید بلکه اشخاص را با حق بسنجید. حدیث حضرت عیسی مسیح (ع) را قبلاً نوشته بودم...ادامه دارد
    • زهرا IR ۱۸:۳۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۹
      0 0
      اینجا ایدیکم به کلمه قبلش یعنی وجوهکم عطف شده و مجرور شده در ایه وضو ارجلکم عطف بر محل برووسکم شده بود و مکسور شده بود.اگر حدیث صحیح با سند صحیح و با راوی درست حسابی از منابع ما داشتید اگر از منابع شما هم بود بیاورید حدیث و روایت ابوهریره و....نمی خواهم! با سند صحیح بیاورید کمی از علم حدیث و رجال سر در می آورم!
  • IR ۱۴:۵۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۹
    0 0
    ... اگر قرار باشد فقط به گذشته نگاه کنیم، پیشرفتی نخواهیم داشت ضمن آنکه چه بسا پیشینیان ما اشتباه کرده باشند آیا ما باید باز هم دنبال آنها به راه خطا ادامه دهیم؟ من در بحثی که با آقای محمد مهدی اسلامی در رابطه با حدوث یا قدمت جهان و نیز معاد جسمانی انسان در قیامت داشتم ثابت کردم که جناب ملا صدرا راه خطا رفته و اگر خداوند بخواهد با همین دو خطا او را بازخواست کند،بدا به حالش. اگر مایل بودید می توانید این بحث را در همین سایت در قسمت جستجو (ذره بین) تحت عنوان :"مساله وجود ذهنی و آیت الله عابدی شاهرودی" جستجو و دنبال کنید. همچنین باید اضافه کنم که هر روایتی که از قول ائمه نقل شده باشند قابل اتکا نیست. توجه شما را به تفسیر روایی آیه "و اشرقت الارض بنور ربها" جلب می کنم و از جنابعالی می خواهم نظر و موضع خود را در اینمورد اعلام بفرمایید که آیا روایت منقول از امام صادق را قبول دارید یا نه؟ آیه چنین است:"وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْكِتابُ وَ جي‌ءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ. و زمين [در قیامت] به نور پروردگارش روشن مى‌شود، و نامه‌هاى اعمال را پيش مى‌نهند و پيامبران و گواهان را حاضر مى‌سازند، و ميان آن‌ها بحق داورى مى‌شود و به آنان ستم نخواهد شد.و زمین [در آن روز] به نور پروردگارش روشن می‌شود، و نامه‌های اعمال را پیش می‌نهند(زمر/ ۶۹) و اما روایت: الْمُفَضَّلِ‌بْنِ‌عُمَرَ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَاعَبْدِ‌اللَّهِ (علیه السلام) یَقُولُ فِی قَوْلِ اللَّهِ وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها قَالَ رَبُّ الْأَرْضِ إِمَامُ الْأَرْضِ قُلْتُ فَإِذَا خَرَجَ یَکُونُ مَا ذَا قَالَ إِذاً یَسْتَغْنِی النَّاسُ عَنْ ضَوْءِ الشَّمْسِ وَ نُورِ الْقَمَرِ وَ یَجْتَزِءُونَ بِنُورِ الْإِمَامِ.  مفضّل‌بن‌عمر گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که درباره‌ی کلام خداوند متعال: وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا فرمود: «پروردگار زمین یعنی امام زمین». عرض کردم: «وقتی امام بیرون آید چه میشود»؟ فرمود: «آنگاه مردم از تابش خورشید و نور ماه بی‌نیاز میشوند و به نور امام ره مینوردند». تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۳۱۲  بحارالأنوار، ج۷، ص۳۲۶/ القمی، ج۲، ص۲۵۳/ البرهان/ نورالثقلین...لطفاً نظر خود را مرقوم فرمایید.
    • IR ۱۷:۰۸ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۹
      0 0
      ترجمه کامل آیه را تصحیح و تقدیم می کنم. وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْكِتابُ وَ جي‌ءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ [69] و زمين [در روز قیامت] به نور پروردگارش روشن مى‌شود، و نامه‌هاى اعمال را پيش مى‌نهند و پيامبران و گواهان را حاضر مى‌سازند، و ميان آن‌ها بحق داورى مى‌شود و به آنان ستم نخواهد شد. در متن بالا نیمی از آیه ترجمه نشده بود که در اینجا تصحیح کردم.
    • زهرا IR ۱۹:۱۹ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۹
      0 0
      بحار را نگاه کردم روایت ضعیفی نیست! بنده یک کتاب دارم که مختص آیاتی هست که به ظهور حضرت حجت (عج) هست در آن کتاب توضیحاتی در این باره ارائه شده که چند صفحه هست تایپ می کنم: و اشرفت الارض بنور و وضع الکتاب و جای بالنبین و الشهدا و قضی بینهم بالحق و هم لا یظلمون: و در رستاخیز زمین به نور پروردگارش روشن می شود و نامه اعمال نهاده می شود و پیامبران و گواهان آورده می شوند و به حق داوری می شود در حالی که آنان مورد ستم واقع نمی شوند،تفسیر آیه: در قیامت زمین به نور پروردگار روشن می شود و نامه اعمال هرکس در دستش قرار داده می شود.پیامبران و گواهان می آیند و برای هرکس طبق نامه اعمالش داوری می کنند و کسی مورد ستم‌واقع نمی شود همان گونه که از ایات قبل و بعد مشخص است این ایه مربوط به روز قیامت است در روایت اهل بیت روز ظهور منجی روز نورانی شدن زمین به نور پروردگار معرفی شده که از این جهت به روز قیامت شباهت دارد (دقت کنید نگفته منظور آیه قیامت نیست بلکه روز ظهور به قیامت شباهت دارد) هنگام ظهور ظلم و تاریکی از کره خاکی رخت بر می بندد و نور خداوند به وسیله حجت او سراسر زمین را می گیرد میان مردم به حق داوری می شود و باطل نابود می شود.روایات اهل بیت: نور خدا در زمان ظهور سراسر جهان را فرا می گیرد این نور در روایات هم به نور پروردگار و هم به نور حضرت مهدی اطلاق شده که مقصود از نور حضرت مهدی همان نور خداست در واقع خدا به وسیله حجت جهان را نورانی خواهد کرد در این قسمت به هر سه دسته روایات اشاره می کنیم:الف_روشن شدن زمین به نور پروردگار : روایت اول ابوبصیر از امام صادق علیه السلام نقل کرده که ایشان درباره ظهور حضرت مهدی فرمود: سپس خداوند او را آشکار گرداند و خداوند به وسیله او شرق و غرب را فتح کند و روح الله عیسی بن مریم فرود آید تا پشت او نماز گزارد و زمین به نور پروردگارش روشن شود در زمین مکانی باقی نماند مگر اینکه خدا در آن عبادت شود و تمام دینداری برای خدا شود هرچند مشرکان را ناخوش آید (کمال الدین،ج۲،ص۳۴۵،باب۳۳،بحار،ج۵۱،ص۱۴۶،باب۶،ح۱۵) روایت دوم: از مفضل بن عمر نقل شده: شنیدم امام صادق فرمود: قائم ما وقتی قیام کند زمین به نور پروردگارش روشن می شود و مردم بی نیاز می شوند(طوسی،الغیبه،ص۴۶۷،ح۴۸۴،منتخب المضیئه،ص۱۹۰) براساس این حدیث در دولت کریمه مهدی زمین به نور خدای عزیز روشن می شود که جلوه
    • زهرا IR ۱۹:۳۶ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۹
      0 0
      ادامه کامنت قبلی: در دولت کریمه مهدی زمین به نور خدا روشن می شود که یک جلوه از آن بی نیازی مردم است.البته در اصل بی نیازی سیراب شدن انسان به نور پروردگار است وگرنه انسان بی نهایت طلب،هرچه از دنیا به دست آورد همچنان دست نیازش دراز است! ب_روشن شدن زمین به نور حضرت حجت: روایت اول: از عبدالله ابن عباس نقل شده : رسول خدا فرمود: همانا جانشینان من و حجت های خدا بر آفریدگان پس از من دوازده نفرند اولین انان برادرم و آخرین شان فرزندم،سوال شد برادر شما کیست؟:فرمود: علی بن ابی طالب سوال شد فرزند شما کیست؟:فرمود: او مهدی است.کسی که زمین را پر از عدل و داد می کند همان گونه که انباشته از ظلم و ستم شده باشد قسم به کسی که مرا به حق به پیامبری برانگیخت اگر از دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد خداوند آن روز را طولانی می کند تا فرزندم مهدی در آن روز قیام کند پس روح الله پسر مریم نازل می شود و در نماز به او اقتدا می کند و زمین با نورش روشن می شود و حاکمیت او به مشرق و مغرب می رسد(کمال الدین،ج۱،ص۲۸۰،باب۲۴،ح۲۷،اربلی،کشف الغمه،ج۲،ص۵۰۷)براساس این روایت در کنار نورانی شدن زمین با نور حضرت مهدی حاکمیت ایشان بر گستره گیتی مطرح شده که با حاکمیت جهانی او نور اسلام و ایمان همه جا را فرا می گیرد،روایت دوم: حسین بن خالد گوید: از امام علی بن موسی الرضا سوال شد : قائم از شما اهل بیت کیست؟: فرمود: او چهارمین از نوادگان منو فرزند سرور کنیزان است خدا به وسیله او زمین را از هر ستمی پاک و از هر بیداری پاکیزه می کند او کسی است که در میلادش تردید می شود و او صاحب غیبت قبل از قیامش است پس وقتی قیام کند زمین به نور او نورانی می شو و میان مردم ترازوی عدالت قرار می دهد در نتیجه کسی به دیگری ستم نمی کند(کمال الدین،ج۲،ص۳۷۱،باب۳۵،ح۵) در این حدیث برپایی عدالت در میان مردم و برداشته شدن ستم از میان انان در عصر ظهور به عنوان جلوه ای از نورانیت زمین به ظهور حضرت مهدی معرفی شده. ج_روایت هایی که به مطلق نور اشاره دارد،روایت اول: اصبغ بن نباته از امیرالمومنین نقل کرد که ایشان پس از معرفی جانشینان خود حضرت مهدی را اینگونه معرفی کرد: نهمین از فرزندان حسین قائم انان است او کسی است که خداوند به وسیله او زمین را پر از نور بعد از تاریکی آن و پر از عدل بعد از بیدار آن و پر از دانش پس از نادانی آن می کند(کمال الدین،ج۱،ص۲۵۹،باب۲۴
    • زهرا IR ۱۹:۴۸ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۹
      0 0
      ادامه:ح۵،قطب الدین راوندی،قصص الانبیا،ص۳۶۶،باب۱۶،ح۴۳۹)این حدیث روشنایی زمین پس از تاریکی آن را ترسیم و عدالت و دانایی را به عنوان مصادیق نورانیت زمین در عصر ظهور معرفی می کند همچنین از بیدار و جهالت پیش از ظهور به عنوان مصادیق تاریکی زمین یاد می کند.سرچشمه عدالت و دانش پروردگار است و قطره ای از آن به دست خاتم الاوصیا در زمین جاری می شود. روایت دوم: امام محمد باقر از رسول خدا نقل کرد: او مردی از نوادگان من و نامش همانند من است.خداوند دین مرا به وسیله او حفظ می کند و اوبه سنت من عمل خواهد کرد و زمین را پر از عدل و داد و نور می کند پس از آنکه از ظلم و ستم پر شده باشد(علل الشرائع،ج۱،ص۱۶۱،باب ۱۲۹،ح۳،بحار،ج۵۱،ص۲۹،باب۲،ح۲) خلاصه آنکه: ظهور حضرت مهدی زمین فراگیری نور حق و حاکمیت آن بر سراسر گیتی است.تاریکی های شرک و ظلم و جهل با نور ایمان و دانش و عدل نابود و می شود با قیامش جلوه گیری نور پروردگار در کره خاکی فرا می رسد. و اینکه: تفسیر آیات قرآن صرفا نمی تواند یک جنبه داشته باشد و هزاران حقایق در آن پنهان است و یا اینکه طبق همان توضیحات اینجا نور قیامت تشبیهی است به نور ظهور و ظهور جلوه ای کوچک از نور بی نهایت پروردگار است
  • زهرا IR ۱۸:۳۶ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۹
    0 0
    اینجا ایدیکم به کلمه قبلش یعنی وجوهکم عطف شده و مجرور شده در ایه وضو ارجلکم عطف بر محل برووسکم شده بود و مکسور شده بود.اگر حدیث صحیح با سند صحیح و با راوی درست حسابی از منابع ما داشتید اگر از منابع شما هم بود بیاورید حدیث و روایت ابوهریره و....نمی خواهم! با سند صحیح بیاورید کمی از علم حدیث و رجال سر در می آورم!
  • زهرا IR ۱۸:۵۲ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۹
    0 0
    صفحه ای را که گفتید رفتم و مطالعه کردم اون زهرا خانم بنده نبودم.چه بحث شاعرانه ای داشتید! یک نکته خیلی برایم جالب بود شما چطور معتقد هستید که فمنیسم ریشه در انحراف غرب دارد و برای تباه کردن زن به وجود آمده؟ البته کم و بیش از دیدگاه افلاطون درباره برابر بودن زن و مرد در قدرت استدلال و تفکر اطلاع دارم ولی نظرتان برایم مثل آب سردی بود که بر سرم بریزند!اگر می شود کمی توضیح بدهید که چطور فمنیسم برای تباه کردن هست در همان صفحه فکر کرده بودید که آن بانو بنده هستم و آدرس چند تا صفحه دیگر هم داده بودید الان نگاه کردم البته فقط به صفحه ای که درباره علم غیب امام زمان حرف زده بودید نگاه کردم.تا جایی که من فهمیدم معتقد بودید این علم مختص خداست💁🏿‍♀️ اول از همه باید بگویم که بنده هر حدیث و روایتی را قبول نمی کنم روایت با سند صحیح و راوی درست حسابی الان احادیثی را که فرمودید اجازه بدهید بروم در بحار پیدا کنم و راوی و سند را بررسی کنم بعد
  • IR ۲۳:۱۹ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۹
    0 0
    سلام زهرا خانم عزیز، البته موضوع بحث من و آقای اسلامی، عدم تایید و غیر قابل اتکا بودن فلسفه از نظر بنده بود و اینکه بزرگان این حیطه هم از ورطه هلاکت آن در امان نیستند. بگذریم، اگر دقت فرموده باشید بنده نوشته ام " فمینیسم نمایشی برای بهره بردن هرچه بیشتر از زن". حالا چرا آب سرد روی سر شما ریخته شود نمی دانم. فلسفه ایجاد و بولد و پررنگ کردن پدیده فمینیسم به بعد از جنگ جهانی دوم برمی گردد که به دلیل تلفات جنس مذکر در جنگ، کارخانجات با کمبود نیروی کار مواجه شده بودند. بنابراین با دستاویز قرار دادن برابری زن و مرد و به بهانه داشتن استقلال مالی و آزادی اجتماعی، بانوان را از خانه ها به کارخانه ها کشاندند تا با یک تیر دو نشان زده باشند، هم کمبود نیروی کار خود را جبران کرده باشند و هم دستمزدی به مراتب کمتر از یک مرد به آنان پرداخت کنند در حالیکه کار یک مرد را از آنها می کشیدند. اگر دقت کرده باشید حتی در کارخانجات خودرو سازی که شرایط کاری بسیار سختی دارد هم اکثراً از بانوان بعنوان نیروی کار استفاده می شود. این خود نوعی بردگی و بهره کشی از بانوان است که توسط سرمایه داران غربی انجام شد.البته سوء استفاده های دیگری هم در سایه این واژه پر رنگ و لعاب صورت گرفت که به آنها نمی پردارم. در مورد علم غیب هم بنده از خودم چیزی ندارم بگویم، آنچه مطرح کرده ام آیه قرآن است که خود جنابعالی هم به آن واقفید:" لا یعلم الغیب الا الله" جز خداوند کسی غیب را نمی داند. ان شاء الله بقیه موارد را فردا مطرح خواهم کرد.
    • زهرا IR ۱۰:۵۷ - ۱۴۰۰/۱۱/۳۰
      0 0
      یک لحظه حس کردم دارم کتاب حقوق زن در اسلامِ شهید مطهری را می خوانم!
    • IR ۱۴:۵۳ - ۱۴۰۰/۱۱/۳۰
      0 0
      شما لطف دارید، اما بنده کجا و شهید مطهری کجا
    • زهرا IR ۲۰:۵۸ - ۱۴۰۰/۱۱/۳۰
      0 0
      بزرگوارید
  • IR ۱۴:۵۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۳۰
    0 0
    یک نکته دیگر که لازم به ذکر می دانم این است که اسلام از همان ابتدا به تکریم مقام زنان تاکید داشت اما در کشورهای مدعی فمینیسم، نیوزیلند اولین کشوری بود که در آن در سال ۱۹۸۳ به زنان حق رای داده شد و این در حالیست که کشورهایی همچون فرانسه و ایتالیا که داعیه دار برابری زن و مرد هستند تا بعد از جنگ جهانی دوم هنوز به بانوان حق رای اعطا نشده بود و در امریکا و انگلستان این حق در سال ۱۹۲۰ به بانوان تعلق گرفت یعنی از اولین باری که حق رای به زنان تعلق گرفت فقط حدود ۱۴۰ سال می گذرد اما جالب اینجاست که پیامبر اکرم (ص) در ۱۴۰۰ سال پیش به بانوان حق رای (بیعت) عطا فرمودند به این ترتیب که اول آن حضرت دست مبارک را در ظرف آبی فرو می بردند و بعد زنان مسلمان هم دست خود را داخل آن آب می کردند تا با پیامبر (ص) بیعت کنند. پس اسلام هیچگاه به بانوان به چشم کالا و یا شهروند درجه دو نگاه نکرده که حالا اینها بخواهند ما را با این عناوین پرطمطراق و توخالی به راه راست هدایت کنند.
  • IR ۱۵:۳۵ - ۱۴۰۰/۱۱/۳۰
    0 0
    زهرا خانم عزیز، بخاطر اینکه پیوستگی مطلب حفظ شود اول تفسیر آیه فوق الذکر را بیان می کنم و بعد ان شاء الله روایات مربوط به نحوه وضوی امیر المومنین (ع) را مطرح خواهم کرد. شما نظر شخصی خود را مبنی بر اینکه آیا کلمه "رب" در آیه:" و اشرقت الارض بنور ربها" به امام مهدی برمی گردد و ایشان پروردگار زمین هستند یا خیر؟ لطفاً در یک کلمه بنویسید بله یا خیر. ضمن آنکه آن روایاتی که مرقوم فرموده بودید ادامه و اضافاتی هم دارد که شما از ذکر آنها خودداری نموده اید. مثلاً در روایت منقول از نبی اکرم (ص) وقتی مهدی را توصیف می کنند می فرمایند:"...نامش همنام من ،کنیه اش کنیه من و نام پدرش همنام پدر من است." در اینجا این سوال پیش می آید مگر نام پدر حضرت پیامبر(ص) ، عبدالله نبود حال آنکه نام پدر امام زمان، حسن است؟ در مورد کنیه بحث نمی کنم چون در بعضی روایات کنیه نیامده است. و در روایت منصوب به امام صادق (ع) ایشان می فرمایند:"الصّادق (علیه السلام)- إِنَّ قَائِمَنَا (عجل الله تعالی فرجه الشریف) إِذَا قَامَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ اسْتَغْنَی الْعِبَادُ مِنْ ضَوْءِ الشَّمْسِ وَ یُعَمَّرُ الرَّجُلُ فِی مُلْکِهِ حَتَّی یُولَدَ لَهُ أَلْفُ ذَکَرٍ لَا یُولَدُ فِیهِمْ أُنْثَی وَ یَبْنِی فِی ظَهْرِ الْکُوفَهًِْ مَسْجِداً لَهُ أَلْفُ بَابٍ وَ یَتَّصِلُ بُیُوتُ الْکُوفَهًِْ بِنَهَرِ کَرْبَلَاءَ بِالْحِیرَهًِْ حَتَّی یَخْرُجَ الرَّجُلُ یَوْمَ الْجُمُعَهًِْ عَلَی بَغْلَهًٍْ سَفْوَاءَ یُرِیدُ الْجُمُعَهًَْ فَلَا یُدْرِکُهَا. امام صادق (علیه السلام)- وقتی قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند، زمین با نور پروردگارش روشن گردد و مردم از نور خورشید بی‌نیاز گردند و هر مردی در ایّام دولت او دارای هزار پسر خواهد شد و یک دختر در میان آن‌ها برای او متولّد نمی‌شود. مسجدی در بیرون کوفه می‌سازد که هزار در داشته باشد، و خانه‌های کوفه به نهر کربلا و حیره متّصل می‌شود. به‌طوری‌که مردی در روز جمعه سوار استر تندرو می‌شود تا خود را به نماز برساند ولی به نماز نمی‌رسد. تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۳۱۴  بحارالأنوار، ج۵۲، ص۳۳۰/ بحارالأنوار، ج۵۲، ص۳۳۷؛ / نورالثقلین؛ امکان ندارد که زمین از نور خورشید بی نیاز شود چون حیات و زندگی کلاً نابود خواهد شد. هر مردی دارای هزار پسر خواهد شد و دریغ از یک دختر!...
    • زهرا IR ۱۹:۰۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۳۰
      0 0
      خیر حضرت مهدی پروردگار نیستند ولی بنده دیروز هم عرض کردم اینجا منظور از (نور ربها) در ظهور هم نور خداوند است چرا که نوری که حضرت مهدی می آورند چیزی از جانب خودشان نیست بلکه همه اینها به خواست و اراده خداست و نور ظهور هم برای خدا حساب می شود و جلوه ای کوچک از نور خداست
    • زهرا IR ۱۹:۱۷ - ۱۴۰۰/۱۱/۳۰
      0 0
      روایتی که از زبان رسول خدا گفتید روایتی که بنده تایپ کردم نیست! روایتی که تایپ کردم عین روایت بحار الانوار بود می توانید بروید نگاه کنید آدرس هم دادم این هم متن عربی اش: هو رجل منی اسمه کاسمی یحفظی الله فیه و یعمل بسنتی یملا الارض قسطا و وعدلا و نورا بعد ما تمتلی ظلما و جورا و سو(شرمنده من اعراب تایپ نمی کنم🙏) شما آدرس این روایت را که بیان کردید ندادید ولی بنده روایاتی در کتب خودمان دیده بودم که از زبان رسول خدا آورده بودند که نام پدر حضرت صاحب الزمان حسن هست:حسن مثنی از امام حسن نقل کرده: روزی رسول خدا خطبه می خواند پس از حمد و ثنای پروردگار فرمود: و خدای بلند مرتبه از پشت حسن(عسکری) حجت قائم را خارج می کند......الی آخر (کفایه الاثر ،ص۱۶۲،بحارالانوار،ج۳۶،ص۳۳۸،باب۴۱،ح۲۰۱) بروم ببینم حدیثی که بیان کردید کجاست!
    • زهرا IR ۱۹:۴۰ - ۱۴۰۰/۱۱/۳۰
      0 0
      الان گرفتم منظور شما از روایتی درباره اینکه پیامبر فرموده نامش نام من نام پدرش نام پدر من......الی آخر،چه بوده.همانطور که در کامنت قبلی گفتم روایت بنده مشکلی نداشت عین همانی است که در بحار و منابع ماآمده همچنین همانطور که یک روایت را مثال زدم من اکثرا در منابع شیعه دیده ام که اشاره شده نام پدر قائم حسن است این روایت را از منابع خودتان بیان فرمودید‌ خب برادر من! بنده همان اول هم عرض کردم که روایت با سند صحیح ملاک هست نه هر روایتی این روایت شما جزو همان (هر روایتی ) است! اولا در اکثر روایات (اسم ابیه اسم ابی نیامده!) در منابع شما،ابوداوود از ۵ طریق روایت کرده که در ۳ تا (اسم ابیه اسم ابی) نیامده است.ترمذی هم این حدیث را از علی بن ابی طالب علیه السلام،عبدالله بن مسعود ،ام سلمه و‌‌.....روایت کرده و عبارت (اسم ابیه اسم ابی) را نیاورده.احمد بن حنبل هم این روایت را بدون(اسم ابیه اسم ابی) آورده،خلاصه اینکه خیلی از صاحب نظران اهل سنت عبارت (اسم ابیه اسم ابی) را نیاورده اند و اگر حرف این اکثریت معتبر را رها کنیم و روایت اقلیت را بگیریم قبول نیست.یکی آقای عبیدالله بن موسی این روایت را آورده که از زائده و عاصم نقل کرده.پس اصلا این روایت اعتباری ندارد💁🏿‍♀️عرض کرده بودم که روایت معتبر را قبول می کنم ورای اینکه چنین چیزی در منابع ما ندیده ام در منابع شما هم روایتی غیرمعتبر است اصلا بر فرض محال هم این (اسم ابیه اسم ابی) را در نظر بگیریم ممکن است بر کنیه پدرشان دلالت داشته باشد،کنیه امام حسن عسکری ابومحمد بود کنیه پدر پیامبر هم ابومحمد بوده این روایت بحث مفصلی دارد ولی چون اصلا سند صحیح و راوی درست حسابی ندارد می گذرم.....
    • IR ۲۱:۳۰ - ۱۴۰۰/۱۱/۳۰
      0 0
      نام کتاب : بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء نویسنده : العلامة المجلسي جلد : 51 صفحه : 82 الحادي والعشرون : في ذكر اسمه وباسناده عن ابن عمر قال : قال رسول الله 9 : لايذهب الدنيا حتى يبعث الله رجلا من أهل بيتي يواطئ اسمه اسمي واسم أبيه اسم أبي يملاها قسطا وعدلا كما ملئت جورا وظلما.
    • IR ۲۱:۳۹ - ۱۴۰۰/۱۱/۳۰
      0 0
      کنیه با اسم فرق دارد. این دیگر اهانت به شخص پیامبر است که فرق اسم و کنیه را نمی دانستند ضمن آنکه در بعضی روایات آمده است که کنیه اش هم مثل کنیه من است. کسی که اسمش هم اسم شخص باشد خب معلوم است که کنیه پدر آن شخص هم کنیه پدر شخص دیگر می شود مثلاً به هردو می گویند پدر محمد آیا این را پیامبر نمی دانستند؟ این که همان تکرار جمله قبل است که اسمش هم اسم من است.
    • زهرا IR ۰۹:۳۳ - ۱۴۰۰/۱۲/۰۱
      0 0
      (کنیه با اسم فرق دارد) خب درست نیست ! چون به هرحال اسم چیزی هست که با آن شخص را می خوانند و با کنیه هم‌ انسان را مورد خطاب قرار می دهند،کنیه صرفا نمی تواند به معنی (ابوحسین،ابوعلی یا......) یعنی پدر فرزندش باشد یکی از کنیه های حضرت امیر علیه السلام ابوتراب بود آیا فرزند حضرت تراب بود؟! آمده: هرکس حضرت علی را با اسم ابوتراب صدا می زد خوشحال می شد،اینجا کنیه،اسم آمده (شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید،ج۱،ص۵،الغدیر،ص۲۸۴،طبقات ،ج۲،ص۶،ترجمه سیره ابن هشام،ج۲،ص۳۹۵،صحیح بخاری،ج۲،ص۶،فرهنگ غدیر،ص۴۷) بعضا کنیه امام حسین و جد پیامبر چون یکی است این مورد را در نظر گرفته اند بعضا هم اب را جد در نظر گرفته اند، در قران هم اب به معنی جد آمده (و اتبعت مله آبائی ابراهیم و اسحاق و یعقوب) خود روایت هم که کلا قوی نیست
    • زهرا IR ۱۰:۰۰ - ۱۴۰۰/۱۲/۰۱
      0 0
      بعد هم مگر پیامبر علم غیب نداشت؟ چطور این را گفته؟ شما دیگر نباید به این روایت استناد کنید!
  • IR ۱۵:۴۸ - ۱۴۰۰/۱۱/۳۰
    0 0
    ...ادامه، آیا این نگاه امام صادق به داشتن دختر را تایید می کنید؟ این که همان نگاه عرب جاهلیت است. ساخت مسجدی در کوفه که هزار در داشته باشد چه نیازی به این کار وقتی مسجدالحرام هست؟ با استر تندرو به نماز جمعه نمی رسد و حال آنکه الآن با تاکسی هوایی این مسافت را در چند دقیقه می توان پیمود. بخاطر همین است که اصرار داشتم بر پایه روایات استدلال نکنیم و کلاً بهتر است وارد این حوزه نشویم. الآن شما خود را مجبور و ملزم می دانید ابن اشکالات را توجیه و لاپوشانی کنید چون نمی توانید این روایات را ضعیف و ساختگی بدانید. روایات مربوط به وضو را بعد از پاسخهای شما به این اشکالات می فرستم.
    • زهرا IR ۲۰:۵۷ - ۱۴۰۰/۱۱/۳۰
      0 0
      بنده بحار الانوار را نگاه کردم جالب بود! آدرسی که شما داده بودید را نگاه کردم همچنین روایتی که خودم از ج۵۱ هم بیان کردم را نگاه کردم در همه اینها روایت از مفضل بن عمر بیان شده است یعنی می توانم بگویم علامه مجلسی از جزئیات روایت اطلاع نداشته و شک داشته و چند بار روایت را با تفاوت هایی از همین آقا بیان کرده چون چند بار آمده با یک راوی اصل روایت درست بوده حالا جزئیات کدام یک درست است نمی دانم💁🏿‍♀️ولی در تمام روایات نور قیامت را به نور حضرت مهدی تشبیه کرده است و این بخش ثابت است و مطمئنا صحیح دیروز هم توضیح دادم منظور این است که نور اسلام کامل می شود و مردم بهره مند می شوند و اینجا خورشید صرفا تشبیه هست،همانطور که نور خورشید در برابر خدا هیچ است اسلام و ایمان حال در برابر ایمان دوره امام زمان هم کم ارزش است هرچند که در روایت جلد ۵۱ خورشید نیامده در کل اصل تشبیه ظهور به نور قیامت صحیح است ولی ادامه جزئیات پرابهام است و وقتی علامه مجلسی خودش شک داشته من که هستم که نظر بدهم روایت صحیح و بدون ابهام شما بیاورید مشکلی نیست!
  • IR ۲۱:۰۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۳۰
    0 0
    نام کتاب : بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء نویسنده : العلامة المجلسي جلد : 51 صفحه : 82 الحادي والعشرون : في ذكر اسمه وباسناده عن ابن عمر قال : قال رسول الله 9 : لايذهب الدنيا حتى يبعث الله رجلا من أهل بيتي يواطئ اسمه اسمي واسم أبيه اسم أبي يملاها قسطا وعدلا كما ملئت جورا وظلما.
    • زهرا IR ۲۳:۱۴ - ۱۴۰۰/۱۱/۳۰
      0 1
      اینجا اگر اشتباه نکنم علامه مجلسی از کتاب محمد بن یوسف گنجیِ شافعی مذهب آورده است
  • IR ۱۴:۳۹ - ۱۴۰۰/۱۲/۰۱
    0 0
    سلام زهرا خانم عزیز، یکبار دیگر به روایت زیر توجه بفرمایید: "الْمُفَضَّلِ‌بْنِ‌عُمَرَ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَاعَبْدِ‌اللَّهِ (علیه السلام) یَقُولُ فِی قَوْلِ اللَّهِ وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها قَالَ رَبُّ الْأَرْضِ إِمَامُ الْأَرْضِ قُلْتُ فَإِذَا خَرَجَ یَکُونُ مَا ذَا قَالَ إِذاً یَسْتَغْنِی النَّاسُ عَنْ ضَوْءِ الشَّمْسِ وَ نُورِ الْقَمَرِ وَ یَجْتَزِءُونَ بِنُورِ الْإِمَامِ."  مفضّل‌بن‌عمر گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که درباره‌ی کلام خداوند متعال: وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا فرمود: «پروردگار زمین یعنی امام زمین». عرض کردم: «وقتی امام بیرون آید چه میشود»؟ فرمود: «آنگاه مردم از تابش خورشید و نور ماه بی‌نیاز میشوند و به نور امام ره مینوردند». تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۳۱۲  بحارالأنوار، ج۷، ص۳۲۶/ القمی، ج۲، ص۲۵۳/ البرهان/ نورالثقلین پس آیا شما روایت بالا را جعلی می دانید؟ چونکه فرموده بودید که امام زمان پروردگار زمین نیست اما در روایت بالا به صراحت گفته شده که " پروردگار زمین یعنی امام زمین (امام مهدی) اصلاً به نور اشاره ای ندارد و مستقیماً حضرت مهدی بعنوان رب ارض معرفی می شود. و این حداقل در سه تا از منابع شما آمده است: تفسیر اهل بیت، بحار الانوار و البرهان پس نمی تواند روایت ضعیفی باشد. البته نمی خواهم شما را در منگنه و تحت فشار بگذارم که به سوالم پاسخ دهید فقط منظورم از مطرح کردن این روایت این بود که بگویم هر روایت و هر نقل قولی از ائمه و حتی پیامبر (ص) را نمی توان بدون تطبیق با قرآن قبول کرد پس از این مبحث می گذرم چون نمی خواهم باعث رنجش و کدورت خاطر گرامی شما بشوم.
    • زهرا IR ۱۰:۵۰ - ۱۴۰۰/۱۲/۰۲
      0 0
      بحث رنجش و کدورت نیست بنده مشکلی ندارم خداروشکر که بحث علمی است و اینجا دیگر باید حرف حق را زد و منبع آورد و اگر طرف مقابل هم ناراحت شد به هر حال باید یقه جناب نویسنده را بگیرد! بنده عرض کردم این روایت با یک راوی ثابت چند بار با اشکال متفاوت آمده راوی یک نفر هست ولی همان روایت را چند بار متفاوت آورده اند! فقط بخش تشبیه ظهور به قیامت مشترک هست، اینجا صرفا امام تشبیه شده و چیز دیگری مطرح نیست مثال همان ایه الرحمن که عرض کردم حضرت زهرا و علی به دو دریا تشبیه شده اند البته صحیح نبودن این صورت از روایت هم مطرح هست اصلا در بررسی حدیث و روایت این موضوع مطرح نیست که این روایت برای مثال در کتاب علامه مجلسی آورده شده یا شیخ عباس قمی یا شیخ مفید یا هر بنده خدای دیگری! اینجا فقط سند و راوی مهم است این روایت را هم مجلسی چندین بار با یک راوی با اختلاف آورده! فکر می کنم این صورت از روایت که علامه مجلسی این راهم آورده باید صحیح تر باشد: ان قائمنا اذا قام اشرفت الارض بنور ربها.......در بیشتر کتاب هایی که معاصران درباره مهدویت نوشته اند هم به این صورت از روایت استناد شده است
  • ناشناس US ۱۵:۳۵ - ۱۴۰۰/۱۲/۰۱
    0 0
    و حالا بپردازیم به روایات مربوط به شستن پا در وضو که از حضرت علی (ع) رسیده است، هرچند که می دانم همه را ضعیف و مردود خواهید خواند. روایت اول : روایت امام حسین عبدالرزاق صنعانی روایتی را از طریق اهل بیت (علیهم‌السّلام) نقل کرده است که امیرمؤمنان (علیه‌ السّلام) پای مبارک را در وضو شسته‌اند: عَنِ ابْنِ جُرَیْجٍ، قَالَ: اَخْبَرَنِی مَنْ اُصَدِّقُ، اَنَّ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیِّ بْنِ حُسَیْنٍ، اَخْبَرَهُ قَالَ: اَخْبَرَنِی اَبِی، عَنْ اَبِیهِ، قَالَ: دَعَا عَلِیٌّ بِوَضُوءٍ فَقُرِّبَ لَهُ " فَغَسَلَ کَفَّیْهِ ثَلاثَ مَرَّاتٍ قَبْلَ اَنْ یُدْخِلَهُمَا فِی وَضُوئِهِ، ثُمَّ مَضْمَضَ ثَلاثًا، وَاسْتَنْشَقَ ثَلاثًا، ثُمَّ غَسَلَ وَجْهَهُ ثَلاثًا، ثُمَّ غَسَلَ یَدَهُ الْیُمْنَی اِلَی الْمِرْفَقِ ثَلاثًا، ثُمَّ الْیُسْرَی کَذَلِکَ، ثُمَّ مَسَحَ بِرَاْسِهِ مَسْحَةً وَاحِدَةً، ثُمَّ غَسَلَ رِجْلَهُ الْیُمْنَی اِلَی الْکَعْبَیْنِ ثَلاثًا، ثُمَّ الْیُسْرَی کَذَلِکَ، ثُمَّ قَامَ قَائِمًا، فَقَالَ لِی: نَاوِلْنِی، فَنَاوَلْتُهُ الاِنَاءَ الَّذِی فِیهِ فَضْلُ وَضُوئِهِ فَشَرِبَ مِنْ فَضْلِ وَضُوئِهِ قَائِمَا فَعَجِبْتُ، فَلَمَّا رَآنِی عَجِبْتُ، قَالَ: لا تَعْجَبْ، فَاِنِّی رَاَیْتُ اَبَاکَ النَّبِیَّ یَصْنَعُ مِثْلَ مَا رَاَیْتَنِی اَصْنَعُ، ... ...از امام محمد باقر و ایشان از پدرشان امام زین العابدین و آن حضرت از پدر بزرگوارشان امام حسین (علیه‌السّلام) می فرمایند:" علی (علیه‌السّلام) آب وضویی خواست و آب را برایش آوردند. حضرت سه مرتبه دو دستش را شست قبل از این که وارد وضو شود.سپس سه مرتبه آب در دهان‌ انداخت، و سه مرتبه آب در بینی کرد و پس از آن سه مرتبه صورتش را شست و دست راستش را سه مرتبه تا آرنج شست و دست چپ را نیز همین‌گونه شست. و یک مرتبه سرش را مسح کرد و پس از آن، سه مرتبه پای راستش را تا بر آمدگی شست و پای چپ را نیز همین‌گونه شست و سپس ایستاد و فرمود: ظرف آب را به من بدهید. من ظرف آب را به حضرت دادم. از آب باقی مانده نوشید. من تعجب کردم وقتی تعجب مرا دید، فرمود: تعجب نکنید زیرا من پدرت رسول خدا (صلی‌ الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را دیدم همین کار را انجام داد که من انجام دادم." ادامه دارد...
    • زهرا IR ۱۹:۰۳ - ۱۴۰۰/۱۲/۰۱
      0 0
      😂😂😂😂😂چرا یک دفعه پرچم امریکا شد! فردا انشاالله پاسخ می فرستم
    • ناشناس IR ۲۲:۱۳ - ۱۴۰۰/۱۲/۰۱
      0 0
      بدبختی ما سنی ها یکی دو تا نیست که😄😄. سایتی که این مطلب را از آن کپی کردم فیلتر بود بنابراین مجبور شدم با فیلترشکن وارد بشوم. جالب اینجاست که آن سایت متعلق به خود برادران شیعه است و این چند روایت را برای نقد و بررسی گذاشته بودند با این وجود باز هم فیلتر شده بود.
    • زهرا IR ۱۰:۵۷ - ۱۴۰۰/۱۲/۰۲
      0 0
      عجب!🤦‍♂️
  • ناشناس IR ۱۶:۰۴ - ۱۴۰۰/۱۲/۰۱
    0 0
    و حالا برویم سراغ روایاتی که دلالت بر آن دارند که حضرت علی (ع) هنگام وضو گرفتن، پاهای مبارک را می شستند، هرچند که می دانم شما هیچیک را قبول نخواهید کرد. و اما روایت اول:روایت امام حسین عبدالرزاق صنعانی روایتی را از طریق اهل بیت (علیهم‌ السّلام) نقل کرده است که امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) پای مبارک را در وضو شسته‌اند: عَنِ ابْنِ جُرَیْجٍ، قَالَ: اَخْبَرَنِی مَنْ اُصَدِّقُ، اَنَّ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیِّ بْنِ حُسَیْنٍ، اَخْبَرَهُ قَالَ: اَخْبَرَنِی اَبِی، عَنْ اَبِیهِ، قَالَ: دَعَا عَلِیٌّ بِوَضُوءٍ فَقُرِّبَ لَهُ " فَغَسَلَ کَفَّیْهِ ثَلاثَ مَرَّاتٍ قَبْلَ اَنْ یُدْخِلَهُمَا فِی وَضُوئِهِ، ثُمَّ مَضْمَضَ ثَلاثًا، وَاسْتَنْشَقَ ثَلاثًا، ثُمَّ غَسَلَ وَجْهَهُ ثَلاثًا، ثُمَّ غَسَلَ یَدَهُ الْیُمْنَی اِلَی الْمِرْفَقِ ثَلاثًا، ثُمَّ الْیُسْرَی کَذَلِکَ، ثُمَّ مَسَحَ بِرَاْسِهِ مَسْحَةً وَاحِدَةً، ثُمَّ غَسَلَ رِجْلَهُ الْیُمْنَی اِلَی الْکَعْبَیْنِ ثَلاثًا، ثُمَّ الْیُسْرَی کَذَلِکَ، ثُمَّ قَامَ قَائِمًا، فَقَالَ لِی: نَاوِلْنِی، فَنَاوَلْتُهُ الاِنَاءَ الَّذِی فِیهِ فَضْلُ وَضُوئِهِ فَشَرِبَ مِنْ فَضْلِ وَضُوئِهِ قَائِمَا فَعَجِبْتُ، فَلَمَّا رَآنِی عَجِبْتُ، قَالَ: لا تَعْجَبْ، فَاِنِّی رَاَیْتُ اَبَاکَ النَّبِیَّ یَصْنَعُ مِثْلَ مَا رَاَیْتَنِی اَصْنَعُ، ... از امام محمد باقر (ع) که ایشان از پدر بزرگوارشان امام زین العابدین (ع) و آن حضرت از امام حسین (علیه‌ السّلام) نقل می کنند که علی (علیه‌السّلام) آب وضویی خواست و آب را برایش آوردند. حضرت سه مرتبه دو دستش را شست قبل از این که وارد وضو شود.سپس سه مرتبه آب در دهان‌ انداخت، و سه مرتبه آب در بینی کرد و پس از آن سه مرتبه صورتش را شست و دست راستش را سه مرتبه تا آرنج شست و دست چپ را نیز همین‌گونه شست. و یک مرتبه سرش را مسح کرد و پس از آن، سه مرتبه پای راستش را تا بر آمدگی شست و پای چپ را نیز همین‌گونه شست و سپس ایستاد و فرمود: ظرف آب را به من بدهید. من ظرف آب را به حضرت دادم. از آب باقی مانده نوش جان کرد. من تعجب کردم وقتی تعجب مرا دید، فرمود: تعجب نکنید زیرا من پدرت رسول خدا (صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم) را دیدم همین کار را انجام داد که من انجام دادم.
  • ناشناس IR ۱۶:۰۶ - ۱۴۰۰/۱۲/۰۱
    0 0
    ...ادامه، روایت دوم: روایت عبد خیر ابن‌ابی‌شیبه روایتی را درباره وضوی امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) چنین آورده است: ۵۵ حدثنا شَرِیکٌ عن خَالِدِ بن عَلْقَمَةَ عن عبد خَیْرٍ عن عَلِیٍّ قال تَوَضَّاَ فَمَضْمَضَ ثَلاَثًا وَاسْتَنْشَقَ ثَلاَثًا من کَفٍّ وَاحِدٍ وَغَسَلَ وَجْهَهُ ثَلاَثًا ثُمَّ اَدْخَلَ یَدَهُ فی الرَّکْوَةِ فَمَسَحَ رَاْسَهُ وَغَسَلَ رِجْلَیْهِثُمَّ قال هذا وضوء (وضوؤ) نَبِیِّکُمْ صلی الله علیه وسلم. عبد خیر بن یزید از حضرت علی (علیه‌السّلام) نقل کرده است که ایشان وضو گرفت و سه مرتبه آب در دهان‌ انداخت و با یک کف آب، سه مرتبه استنشاق (آب در بینی) کرد. سه مرتبه صورت را شست و سپس دستش را داخل ظرف آب برد و پس از آن، سرش را مسح کرده و پاهایش را شست و سپس فرمود: این وضوی پیامبر شما بود. روایت سوم:روایت ابوحیه ابن‌ابی‌شیبه کوفی در روایت دیگری می‌نویسد: حدثنا ابو الاَحْوَصِ عن ابی اِسْحَاقَ عن ابی حَیَّةَ قال رَاَیْت عَلِیًّا تَوَضَّاَ فَاَنْقَی کَفَّیْهِ ثُمَّ غَسَلَ وَجْهَهُ ثَلاَثًا وَذِرَاعَیْهِ ثَلاَثًا وَمَسَحَ بِرَاْسِهِ ثُمَّ غَسَلَ قَدَمَیْهِ الَی الْکَعْبَیْنِ ثُمَّ قام فَشَرِبَ فَضْلَ وَضُوئِهِ ثُمَّ قال انَّمَا اَرَدْت اَنْ اُرِیَکُمْ طُهُورَ رسول اللهِ صلی الله علیه وسلم ابوحیه می‌گوید: من علی (علیه‌السلام) را دیدم که وضو می‌گرفت، دو کف دستش را شست سپس سه مرتبه صورت و دستانش را شست و سرش را مسح نمود پس از آن دو پایش را تا بر آمدگی شست سپس برخاست باقی مانده آب وضویش را نوشید و فرمود: خواست من این بود که نحوه وضو گرفتن رسول خدا (صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم) را به شما نشان دهم. منابع: روایت اول: الصنعانی، ابوبکر عبدالرزاق بن همام (متوفای ۲۱۱ه)، المصنف، ج۱، ص۴۰، تحقیق:حبیب الرحمن الاعظمی، دار النشر:المکتب الاسلامی–بیروت، الطبعة:الثانیة ۱۴۰۳. روایت دوم:ابن‌ابی شیبة، عبدالله بن محمد، مصنف ابن ابی شیبة، ج۱، ص۱۶. روایت سوم:ابن‌ابی‌شیبة الکوفی، ابوبکر عبدالله بن محمد (متوفای۲۳۵ ه)، الکتاب المصنف فی الاحادیث والآثار، ج۱، ص۱۶، تحقیق:کمال یوسف الحوت، ناشر:مکتبة الرشد - الریاض، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۹ه.
    • زهرا IR ۱۰:۱۴ - ۱۴۰۰/۱۲/۰۲
      0 0
      با سلام سند این روایات ضعیف است،نظر بنده نیست چه می شود کرد ضعیف است! همچنین همین منابع روایاتی هم دارند که حضرت پاهایشان را مسح کرده اند این یعنی تناقض گویی نویسنده،اینها هم از منابع ها نبود از منابع شما بود💁🏿‍♀️در کل صحیح مسلم و بخاری چند تا حدیث از امامان شیعه پیدا می شود؟!خب معلوم است که در نقل حدیث ائمه منابع ما از شما موثق تر هستند......اگر قرار باشد از روی رفتار و گفتار و تقریر امام حکمی بدهیم یا کاری انجام بدهیم باید این رفتار و گفتار امام را از منابع اصلی برداریم و روایاتی که شما آوردید از منابع ما که نبود از منابع اصلی شما هم نبود! اگر خواستید بگوئید تا اسناد روایاتی را که بیان کردید یکی یکی بررسی کنم
    • ناشناس IR ۱۳:۱۳ - ۱۴۰۰/۱۲/۰۲
      0 0
      من که عرض کرده بودم که قبول نمی کنید، پس می گذریم.
  • ناشناس IR ۱۹:۱۷ - ۱۴۰۰/۱۲/۰۱
    0 0
    شما فرموده بودید:" بعد هم مگر پیامبر علم غیب نداشت؟ چطور این را گفته؟ شما دیگر نباید به این روایت استناد کنید!" آفرین و احسنت به شما زهرا خانم، کم کم دارید راه می افتید. در پاسخ باید بگویم که علم غیب فقط خاص خداست ولاغیر و تا وقتی بر پیامبر (ص) وحی نمی شد آن حضرت هم مثل یک انسان معمولی و عادی هیچ آگاهی و اطلاعی از غیب و آینده و حتی گذشته نداشتند. گواه صدق کلامم آیات قرآن قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی، و نیز ماجرای نقشه یهودیان برای ترور پیامبر که اگر جبرئیل به فرمان خداوند آن حضرت را باخبر نکرده بود معلوم نبود چه اتفاقی برایشان می افتاد. و موارد دیگری از جمله ماجرای باور کردن تهمت به جناب عایشه و اذن کناره گیری از جهاد به منافقین از سوی پیامبر که این دو کار مورد بازخواست خداوند قرار می گیرد و صحبتهایی که دو تن از همسرانشان در غیاب آن حضرت بر زبان رانده بودند و جبرئیل پیامبر را از ماجرا و سخنان باخبر کرد و موارد دیگر مثلاً اینکه عهدنامه را موریانه خورده بود ولی تا جبرئیل خبر نیاورد آن حضرت از این موضوع اطلاع نداشتند. بنابراین پیش بینی و پیشگویی کار پیامبر نیست. روایت است که حضرت پیامبر(ص) بر پشت شتری سوار بودند. یک نفر از پیامبر پرسید این شتری که سوار هستید چند تا دست و پا دارد؟ آنحضرت از شتر پیاده شدند و دست و پای شتر را شمردند و فرمودند این شتر چهار تا دست و پا دارد. جبرئیل نازل شد و عرض کرد که اگر از روی شتر می گفتید که چهارتا دست و پا دارد، شیطان برای دروغ نشان دادن حرف شما به مردم چنین القا می شد که آن شتر دهها دست و پا دارد. پس این روایت می تواند بی اساس باشد.
    • زهرا IR ۱۰:۳۵ - ۱۴۰۰/۱۲/۰۲
      0 0
      سیری الله عملکم و رسوله ثم تردون الی عالم الغیب و الشهاده فینبئکم بما کنم تعملون!
    • زهرا IR ۱۰:۵۳ - ۱۴۰۰/۱۲/۰۲
      0 0
      بنده علم غیب را قبول دارم عرض کردم شما به این حدیث استناد نکنید چون قبول ندارید! البته بزرگان شما هم معتقد بودند پیامبر علم غیب نداشتند ولی این حدیث را در منابع خود آورده اند! یک بام و چند هوا!💁🏿‍♀️
  • ناشناس IR ۱۲:۱۹ - ۱۴۰۰/۱۲/۰۲
    0 0
    سلام زهرا خانم عزیز، لازم نیست روایات را بررسی کنیم. همانطور که گفتم بحث شستن پا در وضو برای من تمام شده است و بنا به درخواست شما آن روایات را مطرح کردم. حال اگر اجازه بفرمایید بحث روزه و آیه مربوط به آن را بررسی کنیم اما قبل از آن اگر اشکالی ندارد به یک صفحه دیگر نقل مکان کنیم چون این صفحه خیلی طولانی شده، پس لطفاً صفحه "اسلام هراسی در اسپانیا" را جستجو و باز بفرمایید. متشکرم
    • زهرا IR ۱۵:۰۶ - ۱۴۰۰/۱۲/۰۲
      0 0
      سلام،چشم
    • ناشناس IR ۱۶:۵۲ - ۱۴۰۰/۱۲/۰۲
      0 0
      چشم تان بی بلا
  • علی IR ۰۴:۳۸ - ۱۴۰۱/۰۴/۲۰
    0 0
    در این جهان اختلاس و دین فروشی هست در آن جهان اما دین فروشی نمی‌تواند باشد
  • علی IR ۰۴:۵۳ - ۱۴۰۱/۰۴/۲۰
    0 0
    خدا عذاب دین فروشانی که باعث شدن اعتقادم به دین و خدا و اسلام کمرنگ بشه زیاد کنه