خبرگزاری حوزه/ اقدام خاص حضرت زهرا سلام الله علیها در دفاع از امام زمان خویش در آن برهه خاص، سوالات فراوانی را در پیش روی حقیقت جویان عالم اسلام قرار داد که همواره غاصبان و منحرفان از صراط مسقیم را به چالش کشیده است. یکی از این سوالات حضور ایشان در مواجهه با مهاجمان به بیت وحی در پشت درب است. اینکه چرا در هنگام هجوم به بیت وحی حضرت زهرا(سلام الله علیها) به پشت در رفتند؟
در هجوم اصلی (طبق گزارشات تاریخی ۲ و یا ۳ هجوم به بیت صورت گرفته است. برای اطلاع بیشتر ر.ک به دانشنامه فاطمیه، علی لباف.) به بیت حضرت فاطمه(سلام الله علیها)، اهل بیت(علیهم السلام) تنها بودند. نقل های «هجوم» به بیت فاطمه علیهاالسلام به دو گروه تقسیم می شود: هجومی که منجر به شکست تحصن مخالفان با ابوبکر شد؛ و دیگری، هجوم اصلی که خانهٴ حضرت صدیقه(سلام الله علیها) از یاران حضرت علی(علیه السلام) خالی بود. این هجوم منجر به سوزاندن خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) و خارج کردن به زور امیرالمؤمنین (علیه السلام) شد. چرا که حضرت درب بر ایشان نگشودند و آنها درب را به آتش کشیدند و به زور وارد خانه شدند.
در این هجوم، مخاطب و هدف اصلی مهاجمان، امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) بود. بلاذری در کتاب خود نقل میکند: ابوبکر در زمانی که علی از بیعت، خودداری نمود، عمر را نزد وی فرستاده، گفت: او را به سختترین وضع نزد من بیاور (۱).
و با توجه به اینکه جان حضرت در خطر بوده، چنانچه کتاب سلیم میگوید: عمر گفت دست از تو (علی علیه السلام) بر نمیداریم تا بیعت نکنی. علی (علیه السّلام) فرمود: اگر انجام ندهم شما چه خواهید کرد؟ گفتند: تو را با ذلّت و خواری میکشیم! فرمود: در این صورت بنده خدا و برادر پیامبرش را کشتهاید! ابو بکر گفت: بنده خدا بودن درست است ولی به برادر پیامبر بودن اقرار نمیکنیم! فرمود: آیا انکار میکنید که پیامبر (صلی اللَّه علیه و آله) بین من و خودش برادری قرار داد؟ گفتند: «آری».
همچنین گزارشاتی از توطئه ترور و سوء قصد به حضرت علی(علیه السلام) در نماز، توسط خالدبن ولید خبر دادهاند (۲). بنابراین حذف فیزیکی حضرت امیر (علیه السلام) یکی از اهداف شوم مخالفان حضرت در آن برهه خاص بوده است.
نکته دیگری که در تأیید مدعای پیشین قابل توجه بوده این است که در گزارشات تاریخی، افراد بیشماری در هجوم به بیت فاطمه(سلام الله علیها) شرکت داشتهاند. آیا این همه ازدحام و شلوغی صرفاً برای بیعت است؟! مهاجمان در این ازدحام و شلوغی، حتما توطئهای زیر سر داشتهاند و آن چیزی جز کشتن حضرت علی (علیه السلام) نبوده زیرا میدانستند که حضرت با آنان به مخالفت برخواسته و به خواسته ایشان دست رد زده و با ابوبکر بیعت نمیکند.
حال در این هنگام چه کسی باید پشت در میآمد؟ حضرت علی(علیه السلام) یا حضرت فاطمه(سلام الله علیها)؟
برای پاسخ به این پرسش، به سراغ آموزههای وحی میرویم؛ آیات قرآن ثابت مینمایند که حضرت فاطمه(سلام الله علیها) باید پشت در میآمد، اثبات این مطلب را از آیات قرآن جویا میشویم:
آیهٴ اول: «النَّبِیُّ أَوْلَی بِالمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ» (احزاب: ۶) پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است.
با توجه به این آیه، جان پیامبر خدا(صل الله علیه و آله) آن قدر با ارزش است که اگر در خطر بیفتد، سزاوار است همهٴمؤمنان، جان خود را فدای جان رسول خدا(صل الله علیه و آله)کنند، چنانکه مدافع جان بر کفِ ایشان یعنی امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) بارها جان خود را فدای پیامبر(صل الله علیه و آله)کردند که برجستهترین آنها در ماجرای لیلة المبیت (۳) و هنگام فرار مسلمانان در جنگ اُحد روی داد که حضرت علی(علیه السلام) تا سرحدّ جان، شجاعانه از جان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دفاع کردند.
سؤال: چه کسی پس از پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) نسبت به مؤمنان سزاوار و شایستهتر است؟
پاسخ را میتوان در دو آیهٴ بعد مشاهده کرد!
«إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ» (مائده: ۵۵)
ولیّ شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آوردهاند: همان کسانی که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند.
مرحوم علاّمهٴامینی(ره) در کتاب ارزشمند «الغدیر» نزول این آیه را در حق علیبنابیطالب (علیه السلام) اعلام داشته و از شصت و شش منبع اهل سنّت که این فضیلت را نقل کردهاند؛ نام میبرد که از جمله آنها کتابهای تفسیر: الدرّ المنثور سیوطی، تفسیر کبیر (مفاتیح الغیب) فخررازی و تفسیر کشاف زمخشری هستند. (۴)
با توجه به آیه ولایت، «إِنَّمَا» که از ادت حصر است، ولایت را فقط برای خدا، رسول و حضرت علی(علیه السلام) اختصاص میدهد؛ بنابراین ولایتی را که خداوند برای رسول خدا(صل الله علیه و آله) قرار داده، همان ولایت را برای حضرت علی(علیه السلام) اختصاص داده است.( برای مطالعه بیشتر ر.ک به کتاب آیه ولایت نوشته دکتر صادقی فرد.) امامیه بر این باورند که حفظ حضرت امیر (علیه السلام) به عنوان امام و ولی الهی بر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) واجب بوده است.
آیه دوم: «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِمَا جَاءَکَ مِنَ العِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِل فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَی الکَاذِبِینَ» (آل عمران: ۶۱)؛ پس هر که در این [باره] پس از دانشی که تو را [حاصل] آمده با تو ستیزه و جدل کند، بگو: «بیایید پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و ما نفوسمان را و شما نفوستان را دعوت کنیم، سپس [به درگاه خدا] دعا و زاری کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
خداوند متعال در آیه مباهله، حضرت علی(علیه السلام) را به عنوان نفس رسول خدا(صل الله علیه و آله) معرفی کرده است.
جرجانی در شرح مواقف، (۵) تصریح کردهاند که این آیه، دلالت بر مساوات پیامبر(صل الله علیه و آله) با حضرت علی(علیه السلام) در تمام مقامات و فضایل به جز نبوّت دارد؛ و این آیه بهترین دلیل بر علوّ شأن و مرتبهٴ امیرمؤمنان حضرت علی(علیه السلام) است. (برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به آیه مباهله، سیدعلی میلانی)
نتیجه اینکه حضرت علی(علیه السلام) با توجه به آیهٴ مباهله، نفس و جان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستند و به استناد آیهٴ ۵۵ سوره مائده، ولایت ایشان همان ولایت رسول خدا(صل الله علیه و آله) است. بنابراین سزاوار و شایسته است که جان ولی خدا یعنی حضرت علی(علیه السلام) مثل جان رسول خدا(صل الله علیه و آله) در صورت به خطر افتادن توسط همهٴ مؤمنان حفظ شود و آنها جان خود را فدای جان امیرالمؤمنین(علیه السلام) کنند.
در هنگام هجوم به بیت، تنها مدافع جان برکف ایشان حضرت فاطمه(سلام الله علیها) بود که به این وظیفه و تکلیف الهی خود عمل کرد؛ زیرا تکلیف حضرت زهرا(سلام الله علیها) این بود که از مقام امامت و ولایت دفاع کند که به خوبی به این تکلیف جامهٴ عمل پوشاند. از این رو، دلیل پرهیز امام علی(علیه السلام) از جهاد شهادت طلبانه، سرّ حمایتهای تا سرحدّ جان و دفاعِ خونبار حضرت فاطمه(سلام الله علیها) از امیرالمؤمنین(علیه السلام) در هجوم اصلی به بیت، در این نکته کلیدی میتوان یافت.
از آنجا که «حفظ اسلام از خطر نابودی و ارتداد و بازگشت به قبل از اسلام» منوط به «حفظ جان حضرت علی(علیه السلام) بود و هیچکس مانند حضرت صدیقه طاهره(سلام الله علیها) این حقیقت قرآنی را نمیدانست و نمیتوانست درک کند؛ از این رو وقتی متوجه وجود خطر برای مولای خویش از سوئی و وجوب حفظ جان ولیّ زمان به دلیل سزاواری بر جان همهٴ مؤمنان از سوی دیگر شد، بر خود واجب دانست برای حفظ جان و نفسِ رسول خدا(صل الله علیه و آله) یعنی امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام)، پشت درب خانه بیایند.
نکته دیگر اینکه چیزی که مهاجمان حتی فکرش را هم نمیکردند حضور و مقابله حضرت زهرا(علیه السلام) با ایشان بود. این حضور به این معنا تلقی میشد که شما با ابتدا با دختر پیامبرتان طرف هستید و باید اول شمشیرتان را از روی او بگذرانید. بنابراین حضرت با این عکس العمل اذهان آنان را متوجه خود ساختند و جان علی را حفظ کردند.
آری فاطمه(علیه السلام) آمد تا بگوید در این کار وزار با علی است. فاطمه(سلام الله علیها) آمد تا خباثت آنان را برملا کند. فاطمه آمد تا آنان از وی حیا کنند و حرمت وی را نشکنند و در خانه او را نسوزانند. اما دریغا که چه اتفاقاتی افتاد که ذکر آنها دل هر انسانی را به درد می آورد. فاطمه آمد تا پرده از اعمال پلید آنان بردارد و چهره واقعی آنان را برای همیشه به انسان های حقیقت جوی تاریخ نشان دهد. فاطمه آمد تا کفر مهاجمان را ثابت کند. فاطمه آمد تا بی رحمی و بی غیرتی آنان را که حتی به یک زن، که در هیچ جای عالم، مردان خود را مقابل آنها قرار نمیدهند، نشان دهد.
سید محمد مهدی موسوی؛ پژوهشگر بنیاد بین المللی امامت
--------------
۱. إئِتِنی بِهِ بِاَعْنَفِ الْعُنْف؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۵۸۷ ؛ ج ۲، ص ۲۶۹، دار الفکر
۲. سمعانی، الانساب : ۳ / ۹۵؛ هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، محقق، مصحح، انصاری زنجانی خوئینی، محمد، ج ۲، ص ۸۷۱ – ۸۷۲، قم، نشر الهادی، چاپ اول، ۱۴۰۵ق؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، محقق، مصحح، خرسان، محمد باقر، ج ۱، ص ۸۹ – ۹۰، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق؛ مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة للامام علی بن أبی طالب(ع)، ص ۱۴۷، قم، انصاریان، چاپ سوم، ۱۳۸۴ش؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج ۱، ص ۱۹۱، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
۳. حاکم نیشابوری،المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۵؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۲۳-۱۳۱؛ زرکشی، البرهان، ج۱، ص۲۰۶؛ فخررازی، التفسیر الکبیر، ج۵، ص۳۵۰
۴. امینی، عبدالحسین، الغدیر، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، قم، ۱۴۲۱ه، ج۲، ص ۵۲
۵. شرح مواقف، جرجانی، ج۸ ، ص۳۶۸