به گزارش خبرگزاری حوزه، حجتالاسلام سید مهدی موسوی طی سخنانی در کارگاه "آشنایی با روششناسی در علوم انسانی" که به همت مدرسه علوم انسانی فکرت در مؤسسه شناخت برگزار شد، با اشاره به این که بی شک هر تمدنی به منظور بقا و پویایی خود نیازمند علوم انسانی است، اظهار داشت: آن چه حائز اهمیت است این که بدانیم اساساً بدون علوم انسانی امکان راهبری جامعه وجود ندارد و همواره تمدنها در حاشیه علوم انسانی متناسب با خود شکل میگیرند.
وی افزود: از سویی باید توجه داشت که نمیتوان علوم انسانی را معلول مدرنیته دانست چرا که هر تمدنی اعم از شرقی یا غربی، دینی و غیر دینی با مجموعه سوالات متکثری مواجه است که برای پاسخ به آن نیازها و پرسشهای نو به نو نیاز به دانش دارد.
این پژوهشگر علوم انسانی همچنین گفت: پیش از شکلگیری یک نظام سیاسی، مکتب، فلسفه و طرحوارههای کلان لازم است که انسان را به حرکت در آورده و بعد از شکلگیری جامعه است که نیاز به علم به وجود میآید و به تبع آن این مهم نیازمند تولید الگوهای متناسب با جامعه است که در تمدن اسلامی در همین راستا به تدریج، یکدسته علوم انسانی شکل گرفت.
وی اضافه کرد: بعد از انقلاب اسلامی و ارائه طرح کلی برای حیات انسان و تحول باطنی و انقلاب درونی مردم و لبیک به طرح رهبر انقلاب و متفکران، طرح متناسب با فلسفه و الهیات نوشته شد و قانون اساسی و نظام اجتماعی و سیاسی اسلام مصوب شد.
وی ادامه داد: بر اساس آن نظام، وارد مرحله دولت سازی شده و بعد از آن یکسری سوالات ایجاد میشود که پیش از انقلاب حتی امکان طرح علوم انسانی وجود نداشت. چون نقشی در حاکمیت و مدیریت اجتماعی و مواجهههای بینالمللی وجود نداشت، اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی و شکلگیری دولت های پیدرپی، هر کدام از دولت ها با یک الگویی وارد میدان شد و به نقش آفرینی پرداخت.
استاد حوزه و دانشگاه همچنین خاطرنشان کرد: اهداف کلانی که انقلاب اسلامی در زمینه آزادی، عدالت و پیشرفت داشت، بصورت کامل محقق نشده و بخشی از آن به عقبه فاسد دانشی و سیاسی قاجار تا پهلوی برمیگردد و بخشی به تحریم و فشارهای خارجی و بخش دیگر مربوط به نظریاتی است که نتوانسته متناسب با آرمانها و اهداف عالی انقلاب اسلامی و در راستای تمدن اسلامی ما را یاری دهد.
وی بیان داشت: ما به دنبال ایجاد بنایی نوی در حوزه علوم انسانی و اسلامی هستیم اما نباید از واژه اسلامیسازی علوم انسانی استفاده کنیم؛ چون بنایی برای اسلامیزه کردن علوم انسانی و انقطاع تاریخی با عقبه تئوریک بشر نداریم و بر اساس دو قاعده میخواهیم وارد تبادل فرهنگی شده و اتصال تاریخی با عقبه خود برقرار کرده و پیوستگی فرهنگی را با فطرت و عقل بشری ایجاد کنیم.
حجت الاسلام موسوی بیان داشت: باید علم را از اسارت سیاستهای منافقانه و حاکمیت قدرت و ارده غربی نجات داد و از راه تبادل فکری و فرهنگی، در وادی اصلی آن یعنی عقلانیت و فطرت آورد، و روش این است که از علوم انسانی موجود فاصله گرفته و بر اساس عقلانیت و اندیشه اسلامی دوباره از نو به انسان و علوم انسانی نگریسته شود.
وی گفت: اسلامی اندیشیدن در باب انسان و علوم انسانی دقیق است نه اسلامیسازی کردن علوم انسانی که در واقع روش علوم انسانی را برای ما مشخص کرده و تفاوت با علوم انسانی غربی معلوم میگردد و به نوعی با این نگاه چشمانداز و سوژه ما، علوم انسانی غربی نیست.
وی همچنین ابراز داشت: ما از همین ابتدا مکاتب علوم انسانی غرب را داخل پرانتز کرده و برمیگردیم به عقبه تاریخی خودمان و با روشهای اندیشه و فکر آشنا شده و از ظرفیتهای حکمت، و فلسفه و فقه، اصول، حقوق و...استفاده میکنیم و از میراث علوم انسانی که در حکمت عملی و امثال کتاب فقهی و غیره تبلور پیدا کرده، یک نگاه همدلانه برقرار کرده و مبانی موجود در تمدن اسلامی را استحصاء کرده و صورتبندی دقیق علمی میکنیم و بر اساس اینها یک بنای اولیه برای تعقل و اندیشیدن ایجاد کرده و بر اساس این بنا، علوم انسانی را بازخوانی میکنیم.
وی همچنین تأکید کرد: موضع، منظر و روش در علوم انسانی و روش شناسی علوم انسانی و تجویز آن در باب علوم انسانی مبتنی بر نظام اندیشه اسلامی و بر اساس مبانی فکری مقام معظم رهبری و متفکران انقلاب اسلامی است که شامل حکیمان فقیهی میشود که در صدد فهم جامعه اسلام هستند و نسبت ما را به زمان و مکان مشخص میکنند.
حجت الاسلام موسوی افزود: نقطه مخالف تبادل فرهنگی، نگاه تهاجمی و فکری از سوی دشمن و تقلید از سوی ماست که او هر آنچه را صلاح میداند برای ما میفرستد و ما هم هر آنچه را که او صلاح میداند انتخاب و ترجمه میکنیم و اینجاست که آگاهانه، اجتماعی و مبتنی بر طرح و نقشه پیشینی مواجه میشویم.
پژوهشگر حوزه علمیه قم ادامه داد: برای ورود در علوم انسانی غربی و فهم و توصیف درست آن، نباید بینیاز از تحلیلهای تاریخی و شرایط زمینهای تاریخی، درگیریها و دعواهای تاریخ غرب شد و باید فهمید چرا انسان غربی به سمت این علوم رفت و اینگونه تکون پیدا کرد و اگر به این موارد اندیشیده نشود قطعا فهم عمیقی از علوم انسانی غربی به وجود نخواهد آمد و بعد از پیدایی روح تاریخی است که آن را با طرحواره کلان پیشینی خودمان ملحق میکنیم و این نظریه تبادل فرهنگی و اقتباس از علوم غربی است.
وی گفت: تولید علم دو لایه دارد که در یک لایه افقها را نشان میدهد و یک لایه به سمت این افقها حرکت میکند؛ لایه اول طراحی نقشه کلان، آرمانها و مسیر و نقش مصباحی و روشنگری دارد و یک مرحله اقدام و کوشش گام به گام است و همواره تولید علم نیاز به تولید فکر دارد و فکر برای ترقی خود گام به گام باید حرکت کرده و رو به جلو برود و فیلسوفان یک جامعه نقش تولیدگران علم را دارند و فکر نقشه کلان را طراحی کرده و قله را روشن و بایستههای حرکت به سمت قله را تعیین میکند و در همه تمدنها همین است.
وی همچنین افزود: در این راستا پژوهشکده ها باید طبق برنامه جامع و نقشه راه حرکت کرده و تولید گزاره به گزاره و نظریه به نظریه داشته و تجمیع این نظریات را تبدیل به منظومه کنند و یکی از اشکالات پژوهشکدههای ما این است که خودمان را ذیل یک طرح کلان تعریف نمیکنیم و راهکار این است که یک متفکر را مبنا قرار داده و تلاش کنیم پروژه فکری او را تکمیل کرده و تبدیل به دانش کنیم و این منافاتی با آزاد اندیشی نیز نخواهد داشت و هر مجموعه میتواند به یک اندیشه اختصاص پیدا کرده و آن اندیشه امتداد پیدا کند و این نیاز امروز جبهه انقلابی در حوزه علوم انسانی است.