یکشنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۳ |۲۵ ذیقعدهٔ ۱۴۴۵ | Jun 2, 2024
کد خبر: 1140451
۷ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۸:۲۹
حسینیه معلی

حوزه/ در این قحطی برنامه‌ها، معلی مخاطب خودش را داشت و به یُمن ماه میلاد ارباب، شادی را به قدر و قد خودش مهمان خانه‌ها کرد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، فاطمه میری‌طایفه‌فرد، نویسنده و پژوهشگر حوزوی در یادداشتی آورده است:

توی آشپزخانه دارم ظرف می‌شویم و همه حواسم به تلویزیون است؛ معلی دارد؛ مهمانان این برنامه از سیستان آمده‌اند.

هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم شست دست چپ، این‌قدر مهم باشد که اگر برود لای در ماشین، این‌قدر از کار و زندگی بیفتم، کارها به کندی پیش می‌رود و مداحی زابلی شروع می‌شود.

اسم زابل برایم کافی است که بروم حدود ۳۲۰۰ سال پیش از میلاد مسیح، قبل این‌که شهر سوخته، بسوزد؛ دلم غنج می‌رود از این همه تمدن و اصالت که چشم هر ببیننده‌ای را پر می‌کند؛ بعد می‌روم سمت کوه خواجه و تا نوک کوه کم‌کم بالا می‌روم، یاد رستم می‌افتم که شاید روزگاری این‌جا زیسته‌است.

هنوز دارند مداحی زابلی می‌خوانند، سرم گیج می‌رود دستم را می‌گیرم به لبه میز آشپزخانه، پسرم می‌پرسد که چرا سرم گیج رفته؟ می‌گویم: «هیچی مامان نمی‌دونم چرا؟»، ولی می‌دانم چرا... از بالای کوه خواجه دریاچه هامون را می‌پایم که خشک شده و سرم دوباره می‌چرخد.

هنوز دارند می‌خوانند، میثم‌ مطیعی با وجد در پایان اجرا خودش را سیستانی می‌خواند، توی دلم می‌گویم، اگر شناسنامه دومی می‌دادند یا چیزی شبیه به اقامت، دلم می‌خواست غیر از شهر خودم اقامت #زابل و #شوش را داشته باشم. مانند شهروند افتخاری، نه! برعکسش، افتخار داشتم به شهروند زابل‌ بودن، افتخار داشتم به شهروند شوش بودن.

با این دست که نمی‌شود کار کرد، می‌روم هم‌پای سیستان در شادی آل‌الله سهیم شوم.

بعضی از اظهارنظرها نیاز به اطلاعات کافی دارد، بعد از اطلاع و اشراف، بروی با دل درست بگویی و نقد کنی و تازه بیرون گود نشسته لنگ بفرمایی... راستش من اصلاً در حیطه مداحی تخصص ندارم و این مهم را به اهلش می‌سپارم، نان نوشته‌های‌ من از تنور تمدن گرم می‌شود و کلی بحث سر احیاء تمدن اسلامی، یا ایجاد آن و...

برنامه معلی با تمام فراز و فرود و نقدها و بحث‌ها تمام شد، پانزده شب مهمان تلویزیون ما بود، درست وقتی که کلی باید با کنترل ور بروی تا شاید در یکی از شبکه‌ها، یک برنامه درست و درمان بیابی...

در این قحطی برنامه‌ها، معلی مخاطب خودش را داشت و به یُمن ماه میلاد ارباب، شادی را به قدر و قد خودش مهمان خانه‌ها کرد.

شاید هیچ وقت پیش نیاید که آن گوشه بیرون زده در جنوب‌شرقی نقشه جغرافیایی ایران را ببینی، ولی دلت پر بکشد برای خاک این ملک که بوی ولایت و محبت می‌دهد.

شاید هیچ وقت کنار ساحل خلیج همیشه فارس شعرهایی در وصف رئیس علی دلواری را نشنوی، ولی به برکت همین برنامه‌ها، حال و هوای بوشهر و جنوب، می‌آید پیشت، کنار خانواده‌ات؛ آن وقت اگر پولی و وقتی بود، عزم جنوب می‌کنی، خطه‌ای از این خاک که هیچ شبکه ماهواره‌ای از فوق‌العاده‌ بودنش چیزی نمی‌گوید، از زیبایی‌های نهفته هر گوشه از این خاک نمی‌گوید و تو خودت باید به کشف برسی.

هم‌پای اهل‌سنت کردستان وصف امام علی(علیه‌السلام) می‌کنی و در پیچ و تاب اورامانات بیشتر از هر وقت دیگر، ایرانی می‌شوی.

این برنامه اقوام مختلف ایران، تنوع و کثرت در عین وحدت را خوب نشان داده بود. نظاره مراسم متنوع گوشه گوشه ایران، منهای تمام مؤلفه‌های تفاوت، واقعا زیبا بود. حس زیبای یکی‌بودن این سرزمین مادری زیر پرچم محبت و مودت اهل‌بیت(علیهم‌السلام) از نکات قابل تقدیر در برنامه بود.

قطعاً ایرادهایی هست، قطعاً مسیر رسیدن به نقطه مطلوب، راهی طولانی‌ است، ولی همین راه طی‌ شده هم، چیزی جز در مسیر تمدن اسلامی قرارگرفتن نیست؛ می‌شود جای‌جای ایران را با همین مودت و رحمت به فرزندان‌مان معرفی کرد...

انتهای پیام

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha