جمعه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۹ ذیقعدهٔ ۱۴۴۵ | May 17, 2024
آیت الله تبریزی

حوزه/ هشتمین جلسه درس خارج فقه مرحوم آیت الله ‌العظمی‌ شیخ جواد تبریزی با عنوان صلاة به موضوع « وقت مختص و مشترک نماز ظهر و عصر » اختصاص دارد .

خبرگزاری «حوزه» تقریر کامل درس خارج این مرجع فقید شیعه را به علاقه مندان مباحث فقهی تقدیم می‌کند.

 اکثر اصحابنا، بلکه معروف مابین اصحاب ما این است که هر یکی از صلاة ظهر و صلاة عصر یک وقت مختص و یک وقت مشترکی دارند. كه به هنگام زوال به اندازه‌اي که مکلف می‌تواند صلاة ظهر را در آن مقدار بخواند، آن وقت مختص به ظهر است. در آخر قبل از غروب شمس مقداری به غروب شمس بماند که مکلف می‌تواند صلاة عصر را در آن مقدار بخواند، آن‌هم وقت مختص صلاةالعصر است. و مابین دوتا وقت مختص، وقت مشترک است. نتیجه این‌طور می‌شود که اگر شخصی اشتباه کرده بود و خیال می‌کرد ظهر شده و صلاة ظهرش را خواند و بعد صلاة عصرش را خواند، بعد رفقایش دیدند از مسجد بیرون می‌آید، گفتند چرا بیرون می‌آیی؟ گفت: نمازهایم را خواندم. گفتند: الان پنج دقیقه است که زوال شمس از دایره نصف‌النهار شده است که معلوم شده این صلاةالعصر را در وقت مختص به صلاة ظهر خوانده و همه صلاة ظهر را قبل زوال خوانده، می‌گویند: این صلاة عصرش باطل است.

*شرایط صحت نماز عصر از جهت زمان

در صلاة عصر دو شرط هست: یک شرط این است که باید در وقتش واقع بشود. و یک شرط این است که باید بعد از صلاة ظهر واقع بشود. صلاة ظهر دیگر شرط دومی را ندارد که حتماً قبل از صلاةالعصر واقع بشود. اگر کسی صلاة ظهر خواند، عصرش را متعمداً نخواند، صلاة ظهرش صحیح است. صلاة عصر است که باید بعد از صلاة ظهر واقع بشود. این دوتا شرط است ولکن شرطیت‌ها مختلف است. شرطیت وقت، شرطیت علی‌الاطلاق است. شخصی عالم باشد، غافل باشد، جاهل باشد، وقتی که صلاة در وقتش نشد، محکوم به بطلان است. به خلاف شرط این‌که عصر باید بعداز ظهر بشود، آن شرطیتش عندالذُکر است. شرطیت مطلقه ندارد، بدان جهت در حدیث لاتعاد «لاتعادالصلاة الا من خمس» یعنی خللی که به صلواة از ناحیه شرایط و اجزاء و مانع می‌رسد، از آن خمس، یکی وقت است، وقت در حدیث لاتعاد در مستثنی ذکر شده است. ولکن ترتیب مابین صلاةالظهر والعصر داخل مستثنی‌منه است. «لاتعاد الصلاةالامن خمسه، الوقت والطهور والقبله والرکوع والسجود» (وسايل‌الشيعه/5/471/ح14) این پنج تا مستثنی است. و اما بقیه داخل مستثنی‌منه است، یکی هم از آن بقیه ترتيب است. کسی خیال می‌کرد که ظهر شد که صلاة ظهر همه‌اش قبل از وقت واقع شده است و صلاة‌العصر در وقت مختص ظهر واقع شده است. صلاة ‌عصرش باطل است نه به جهت ترتیب، چون که ترتیب در این‌جا شرطیتش ساقط است. چرا؟ چون اگر غافل بود، عمدی نبود، داخل مستثنی‌منه است. خیال کرده که صلاة ظهرش را خوانده است.

این‌که می‌گویند صلاة عصر باطل است، چون در وقتش خوانده نشده است، در وقت صلاة ظهر خوانده شده است. وقت صلاة عصر وقتی است که مقداری به اندازه وقت صلاة ظهر بگذرد. اما اگر وقت مخصوص صلاة ظهر گذشته بود صلاة عصر را خواند، لاتعاد ترتیب را الغا می‌کند، مستثنی‌منه در لاتعاد می‌گوید: ترتیب شرط نیست و وقت هم فوت نشده، آن‌را در وقتش اتیان کرده، مقداری از اول زوال گذشته بود، عصر را اتیان کرد، صلاة عصرش صحیح است. ظهر را باید اتیان کند. چرا؟ چون قبل از وقت انجام شده است.

*حکم نماز ظهر در وقت اختصاصی نماز عصر

حضرات مشهور (مستمسك‌العروه/5/29) می‌گویند: به مقدار چهار رکعت، مختص به صلاة ظهر است. کما این‌که چهار رکعت از آخر وقت مختص به صلاة عصر است.

حال اگر هوا ابری بود، شخص شک کرد که ـ نماز ظهر و عصر راهم نخوانده ـ نمی‌داند که وقت هست یا نه؟ نماز ظهر و عصر را بخواند یا وقت نیست، صلاة ظهرش را شروع کرد. وقتی که السلام علیکم و رحمةالله و برکاته گفت، هوا باز شد، دید که شمس غروب کرده است، آن وقت که نماز ظهر را تمام کرد دید غروب کرد، صلاة ظهرش باطل است. چرا؟ چون در وقت مختص عصر واقع شده است.

استدلال علامه (رح)در بطلان ظهر در وقت مختص عصر

برای این مسلک مشهور استدلال کرده‌اند به وجوهی مثل آن وجهی که علامه ؟ق؟ (مختلف‌الشيعه/2/7) فرموده: وقتی که زوال شمس به دائره نصف‌النهار شد، نمی‌تواند شارع دو صلاة را واجب کند که بگوید: هم صلاة ظهر بر تو واجب است و هم صلاة عصر بر تو واجب است. چرا نمی‌تواند هر دو را واجب کند؟ چون در اول وقت نمی‌تواند دو نماز را اتیان کند. وقتی که تکلیف آمد، در زمان تکلیف آن وقتی تکلیف متوجه می‌شود که در آن زمان قادر بر امتثال باشد، در اول وقت فقط متمکن از امتثال امر به ظهر است. امر به ظهر تکلیفش می‌آید. وقتی که به مقدار ظهر گذشت، امر به تکلیف صلاتی می‌آید امر کردن به صلاة معاً، معنایش این است که هر دو را بیاورد، هردو را نمی‌شود در اول وقت اتیان کرد. همان‌طوری که در صلاة ظهر اول باید رکعت اول را اتیان کرد، بعد رکعت ثانیه را، بعد رکعت ثالثه را، بعد رابعه را، در صلاة ظهر و عصر هم باید ظهر را این چهار رکعت را اول اتیان کرد. چون اول اتیان کردنش، چهار رکعت واجب است، امر به صلاة ظهر دارید. می‌گوییم: این‌که دلیل نمی‌شود. چون که نمی‌گوید: در اول در آن ۵ دقیقه هر دو صلاة را بیاورد، هم ظهر را بیاورد هم عصر را بیاورد که زمان کمتر از فعل بوده باشد. اول ظهر می‌گوید این دوتا صلاة را بر تو واجب کرده است، کما ذکرنا مراراً در مواردی که امر به صلاة می‌شود، صرف وجودالصلاة بین‌الحدین مطلوب است. شارع هر وجودی را نمی‌خواهد. لذا اگر کسی اول ظهر را نماز ظهر بخواند با این قصد که شارع خصوص اين را بر من واجب کرده است، تشریع است و عملش باطل است. شارع صرف وجود صلاة ظهر را بین‌الحدین خواسته است. امر متعلق به آن صرف‌الوجود شده است. کما این‌که نسبت به صلاة عصر هم امر متعلق شده است به صرف‌الوجود صلاةالعصر بین‌الحدین، یعنی بین‌الزوال و بین غروب‌الشمس و از آن طرف هم فرموده که صلاةالعصر یک شرط زاید دارد. شرطش این است که باید بعد از ظهر واقع بشود. وقتی که من به هر دو قادر هستم که امتثال بکنم. آیا دوتا صرف‌الوجود را در این وقت موسع نمی‌توانم اتیان کنم؟ آن‌که شرط در تکلیف است، قدرت بر امتثال در ظرف تکلیف است. ظرف تکلیف بین‌المبدأ والمنتهی است. و متعلق‌التکلیف صرف‌الوجود است. من می‌توانم این صرف‌الوجود را اتیان کنم و آن صرف‌الوجود را هم اتیان کنم و هیچ تکلیف مالایطاقی لازم نمی‌آید. تکلیف به غیرالممکن نمی‌شود. ایشان فرموده: اگر صلاة ظهر و عصر را معاً بخواهد بیاورد، این تکلیف به مالایطاق است. تکلیف به غیرممکن است. دوتا ۴ رکعت را نمی‌شود در اول وقت هر دو را شروع کرد و اتیان کرد. اگر این است که هر کدام را می‌خواهی مخیر هستی بیاوری، این خلاف تسالم اصحاب است که می‌گویند ظهر را باید اول بیاورید. آن‌وقت فرموده: پس اول ظهر واجب، بعد عصر واجب، این استدلال باطل می‌شود. چون که مطلوب، صرف‌الوجوب بین‌الحدین است و مکلف قادر به صرف‌الوجود بین‌الحدین است مع‌الاشتراک. مثل کسی که اول ظهر تکلیف به صلاة می‌آید، وضو ندارد باید وضو بگیرد، بدون وضو صلاة را اتیان کردن نمی‌شود ممکن نیست. ولکن مطلوب صرف وجود صلاة است، وضو بگیرد صرف وجود را اتیان کند، محذوری در او ندارد.

*استدلال به روایات در کفایت صرف‌الوجود صلاة ظهرین بین‌الحدین

عمده مدرکی که بعضی در این قول دارند روایت مرسله داودبن فرقد [وسايل‌الشيعه/4/127/ح7] است «و عنه» شیخ (ق) این روایت را نقل می‌کند از کتاب سعدبن عبدالله اشعری «عن أحمدبن محمدبن عیسی و موسی‌بن جعفربن ابی‌جعفر» این موسی‌بن جعفربن أبی‌جعفر با احمدبن محمدبن عیسی است. عدم توثیق او ضرری نمی‌رساند، چون احمدبن محمد عیسی خودش تنها کافی است. «جمیعاً» این دو نقل کردند از عبدالله‌بن الصلت که از اجلاء و از اصحاب امام رضا ؟ع؟ است «وعن الحسن‌بن علی‌بن فضال عن داودبن ابی‌یزید» که همان داودبن فرقد است که قبلاً گفتم. داودبن ابی‌یزید فرقد از اجلاء است. حسن‌بن علی‌بن فضال هم که شخص جلیل است. بعد این‌جور است که «عن بعض اصحابنا عن ابی‌عبدالله (ع) قال: اذا زالت‌الشمس فقد دخل وقت‌الظهر» وقتی که زوال شمس از دائره نصف‌النهار شد، ظهر داخل می‌شود «حتی یمضی مقدار ما یصلی‌المصلی اربع رکعات» تا آن مقدار بگذرد که مکلف می‌تواند چهار رکعت بخواند «فاذا مضی ذلک» وقتی مقدار چهار رکعت گذشت، نه این‌که بخواند، خواندن شرط نیست که چهار رکعت را بخواند. «فقد دخل وقت‌الظهر والعصر» وقت ظهر و عصر هر دو داخل می‌شود. یعنی وقت عصر هم داخل می‌شود. چون ظهر قبلا داخل شده بود «حتی یبقی من‌الشمس مقدار ما یصلی‌المصلی اربع رکعات» اولی وقت مختص ظهر بود، این وقت مختص عصر است در آخر. وقت هر دو داخل می‌شود، این وقت مشترک است تا مقدار ما یصلی‌المصلی اربعه رکعات «فاذا بقی مقدار ذلک فقد خرج وقت‌الظهر» وقت ظهر خارج شده است «و بقی وقت‌العصر» وقت عصر باقی می‌ماند «حتی تغیب‌الشمس» یعنی آخر هم مختص به صلاة عصر است.

بدان جهت در مانحن فیه این روایت دلیل بر مشهور می‌شود. ولکن در مانحن فیه این اشکال است که این روایت من حیث‌السند مرسله است. داودبن فرقد، ابی‌یزید از بعض اصحابنا نقل می‌کند. آن «بعض اصحابنا» را ما نمی‌شناسیم.

وقت اختصاصی صلاة ظهر، مقتضای قاعده بنابر قول بعض علما

بعضی مثل صاحب جواهر (7/83) و دیگران (كتاب‌الصلاة للشيخ‌الانصاري/1/36) فرموده‌اند: این ضعف دارای تأثیر نیست، چون مشهور قدیماً و حدیثاً به این روایت عمل کرده‌اند. با عمل مشهور ضعف روایت جبران می‌شود. می‌گوییم: بله، اگر مشهور در مانحن فیه بر طبق این روایت عمل کنند، اما معلوم نیست که مشهور دلیلشان این روایت باشد، بلکه از استدلال علامه و غیرعلامه ظاهر می‌شود که اصل این وقت اختصاصی علی‌القاعده است. چون علامه گفت: اگر در اول وقت زوال شد، هر دو صلاة در همان «آن» واجب شود، تکلیف به مالایطاق می‌شود.

پس این‌که مشهور به این‌را روایت استناد کرده‌اند، نه، ما این‌را احراز نکردیم. لذا مشهور تمسک کرده‌اند که این حکم علی‌القاعده است و ما هم خواهیم گفت که علی‌القاعده نیست و گفتیم: صرف‌الوجود بین‌الحدین مطلوب است، این اتیان کردن آن در اول واجب نیست و شخص متمکن است دوتا صرف‌الوجود را با شرایط بین‌الحدین اتیان کند، هیچ محذوری ندارد. لذا در مانحن فیه این روایت به درد نمی‌خورد.

*نظر شیخ انصاری (رح) در روایات بنی‌فضال

شیخ انصاری (ق) کلامی فرموده است، كه هم در مکاسب/4/366 و هم در کتاب‌الصلاة/1/36 آمده است. ایشان قائل است اصل هر روایتی که در سند او بنی‌فضال باشد، آن ضعفی که در آن روایت قبل از بنی‌فضال است، آن حساب نمی‌شود.

این كه حسن‌بن علی‌بن فضال نقل می‌کند از داودبن ‌فرقد، و ايشان هم نقل می‌کند از بعض رجال، که ضعف در بعض رجال است. آن طرفی که حسن‌بن علی‌بن فضال از او نقل می‌کند تا به امام (ع) برسد، اگر در آن‌ها ضعف شد، ضرری به صحت روایت نمی‌رساند. همان‌طوری که در روایات ابن ابی‌عمیر می‌گویند که «لایروی ولایرسل الا عن ثقه» (العده/1/154) یعنی اگر روایت ابن ابی‌عمیر به‌دست ما به وجه معتبر رسید، بعد از ابن ابی‌عمیر اگر از هر شخصی نقل کند، آن روایت صحیح می‌شود.

این‌جا هم گفته‌اند: در روایاتی که حسن‌بن علی‌بن فضال است، اگر ضعفی در آن روایت تا امام (ع) باشد، آن ضعف نیست و به آن اعتناء نمی‌شود. چرا؟ به جهت این‌که گفته‌اند: کتب بنی‌فضال را به امام (ع) نشان دادند، امام (ع) امر کرد که «خذوا ما رووا وذروا مارأوا» (وسايل‌الشيعه/27/102/ح79) عقیده‌شان را دور بیندازید، روایاتشان که کتبشان است، اخذ کنید. وقتی که کتاب حسن‌بن علی‌بن فضال به‌واسطه احمدبن محمدبن عیسی و به‌واسطه سعد به شیخ رسیده، و روایت شیخ هم به ما رسیده است، روایاتی که در کتاب حسن‌بن علی‌بن فضال به ما رسیده، به طریق صحیح رسیده است، ضعف بعد از آن است، امام (ع) فرموده: به روایات حسن علی‌بن فضال عمل کنید.

*رد بر کلام شیخ و تفصیل در قبول روایات بنی‌فضال

من تعلیقه‌ای نوشتم بر مکاسب، مفصل هم بحث کردیم در کلام ایشان که این کلام شیخ درست نیست. چون امام ؟ع؟ اگر فرموده باشد، «خذوا ما رووا وذروا مارأوا» معنایش این است که روایاتشان روایات معتبره است، فساد عقیده به روایات آن‌ها ضرر نمی‌رساند. یعنی بنی‌فضال در روایت، شخص معتبری هستند، اشکالی ندارد. یعنی امام ؟ع؟ می‌فرماید: فساد عقیده روایاتشان را باطل نمی‌کند. نه این‌که دیگر بنی‌فضال از زراره رفت بالاتر! زراره اگر از شخص ضعیفی نقل کرد و آن شخص ضعیف از امام (ع) نقل کرد می‌گوییم: روایت ضعیف است. چرا؟ چون زراره نقل می‌کند «عن رجل عن ابی‌جعفر (ع)» روایت مرسله است، دیگر کتب بنی‌فضال بالاتر از او نمی‌شود. بنی‌فضال هم روایاتشان به ملاک نقل روایت معتبر است، اخذ به او می‌شود، یعنی اگر از شخص معتبری نقل کنند.

بدان جهت در مانحن فیه اخذ به این روایت نمی‌شود، و کلام مشهور را در این‌که اول زوال مختص به ظهر بوده است کنار می‌گذاریم. چرا؟ چون دلیل ندارد که اول وقت مقدار ادا صلاة مختص به وقت ظهر است.

می‌ماند صلاة عصر، در صلاة عصر هم محذوری است، و آن محذور، این است که کسی صلاة ظهر و عصر را نخوانده، خواب بود، از خواب بلند شد، نگاه به آفتاب کرد، دید چهار رکعت مانده تا شمس غروب کند، یعنی از افق ساقط بشود، ۴ دقیقه یا ۳ دقیقه مانده که غروب کند، در این ۳ دقیقه یک صلاة عصر را می‌تواند اتیان کند. در آن‌جایی که ببیند می‌شود ۵ رکعت خواند، اول باید ظهرش را بخواند، بعد صلاة عصر را بخواند. چون آن یک رکعت وقت ظهر است، «من ادرک من‌الوقت رکعه فقد ادرکها» از صلاة عصر هم که یک رکعت درک می‌کند، کأنّ صلاة عصر را در وقتش درک کرده است، آن اشکال ندارد. اشکال این است که فقط به اندازه چهار رکعت مانده، صلاة ظهر و عصر را نخوانده، اگر کسی بپرسد ایهاالناس شما که قائل به وقت مختص نیستید، این شخص وظیفه‌اش چیست؟ هم ظهر و هم عصر را بخواند. می‌گویند که این التزام به وقت مختص است. این التزام به این است که اربع رکعات اخیری مختص به صلاة عصر است.

اگر گفتیم: مختص به صلاة عصر است، وقت مختص می‌شود، آثارش بار می‌شود. در مانحن فیه ما این را نمی‌گوییم: ‌وقت مختص نیست. یعنی چه؟ یعنی اگر کسی خیال کرد که 8 رکعت وقت دارد، صلاة ظهر را تمام کرد، دید شمس غروب کرد، می‌گوییم: صلاة ظهر را تمام کرد، می‌گوییم صلاة ظهرش صحیح است، صاحب عروه هم می‌گوید: صحیح است. پس آن‌وقت به ما اشكال می‌شود که وقتی که صلاة ظهر نخوانده، ‌عصر نخوانده، چرا عصر را بخواند؟ وقت مختص که شما ملتزم نیستید.

در جواب از این، دو حرف گفته‌اند. یک حرف این است که ملتزم شده‌اند که عصر وقت مختص دارد، در مانحن فیه روایت دیگری است که برای وقت عصر وقت مختص تعیین می‌کند. بررسی آن ان‌شاءالله در جلسه بعد.

منبع: هفته نامه افق حوزه

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha