به گزارش خبرگزاری حوزه، شهناز فریادرس در استودیوی «سلام تهران» با اشاره به ویژگیهای شهید، گفت: عباس ۸ دی ۱۳۷۰ متولد شد. دو خواهر بزرگتر و یک خواهر کوچکتر نیز دارد. از هر لحاظ واقعاً استثنایی بود. از نظر زیبایی واقعاً زبانزد بود مثل رنگ چشم، رنگ مو و غیره اما تنها ظاهر، ملاک نیست. هرچه بزرگتر میشد، خصوصیات باطنیاش نیز بیشتر خودنمایی میکرد.
وی درباره نحوه نامگذاری شهید، گفت: زمانی که به دنیا آمد من و پدرش هر دو بدون اطلاع دادن به یکدیگر نیت کرده بودیم که نام عباس را برای او انتخاب کنیم. همان زمان با حضرت عباس (ع) مناجات کردم که فرزندم را به تو هدیه میکنم و قلبا درخواست کردم که عباس را خودش تربیت کند.
فریادرس با اشاره به علایق فرزند خود، عنوان کرد: حدوداً در ۵ سالگی به کلاس ژیمناستیک رفت چون بدن خیلی نرمی داشت. شهید پس از حضور در کلاس، گفته بود که دیگر حاضر نیست شرکت کند چراکه لباس آن نامناسب است. به دوچرخه بسیار علاقهمند بود. در ۷ سالگی همراه پدرش برای کلاس فوتبال به سپاه رفت اما این کلاس را نیز به جهت لباس نامناسب ترک کرد. هیچ علاقهای به بازی با دختران نداشت اما با خواهران خود بازی میکرد. در منزل از حاشیه فرش به عنوان پیست ماشین استفاده و به عنوان پلیس با تفنگ، بازی میکرد؛ همیشه در بازی نقش پلیس داشت.
وی با اشاره به خواب عجیب فرزندش، اظهار داشت: در ۱۳ سالگی خواب دیده بود که در جوانی شهید میشود و برای مادر تعریف کرده بود. از همان دوران عضو بسیج شد و بسیار فعال عمل میکرد. در ۱۵ سالگی ورزش رزمی هاپکیدو را برگزید.
فریادرس درباره اقدامات شهید برای اعزام، گفت: عباس از سال ۱۳۹۱ یکسال به صورت پنهانی خودش برای ثبت نام اقدام کرد. از سال ۱۳۹۲ با پدرش برای ثبت نام رفت. در ماه رمضان ۹۴ تاکید داشت که حتماً حضور خواهد یافت و من نیز مخالفتی نداشتم.
مادر شهید با اشاره به عهد و پیمان بین خود و پسرش، مطرح کرد: از زمان کودکیاش عهد و پیمانی با هم داشتیم به اسم دست یا علی. در شبهای قدر از مادر خواست دعا کند که سال دیگر مدافع حرم باشد. همچنین درخواست کرد مادرش نذر سفره حضرت رقیه (س) بکند.
فریادرس با اشاره به آرزوهای خود برای فرزندش، بیان داشت: برایش آرزوهای دنیایی مثل ازدواج، فرزنددار شدن و غیره داشتم اما تمام آرزوها مربوط به دنیا نیست. فقط آرزوهای دنیایی اهمیت ندارد بلکه عاقبت بخیری مهم است. خواب شهادت را در ۲۳ سالگی نیز دیده بود که خیلی زود شهید میشود.
وی با اشاره به مقاومت و ایستادگی خود در برابر شهادت پسرش، گفت: وقتی پیکر شهید را آوردند اصلاً گریه نکردم. حتی پس از آن نیز هیچگاه نگریستم و ایستادگی کردم. برخی تهمت زدند که نامادری بودهام. ام وهب گریه نکرد؛ صرفاً هدیه داد و هدیه را پس نمیگرفت. من نیز به حضرت زینب (س) هدیه دادم و اصلاً منتظر پس گرفتن نبودم.
فریادرس با اشاره به آگاهی شهید از شهادتش، مطرح کرد: خود شهید گفته بود منتظر نباشید که من سالم برگردم. شهادت اول را به نیت پدرش کرده بود چون حق پدر است که ثواب شهادت را داشته باشد. برای شهادت دوم نیتش خودش بود. برای مادر تمام اعمال خوبی که در زندگی انجام داده بود گذاشت.
وی با اشاره به دیگر ایستادگیها و مشکلات زخم زبان مردم، گفت: بسیاری از مردم زخم زبان زدند که چگونه هنگام شهادت تبریک میگفتم نه تسلیت. پدر شهید حتی لباس مشکی بر تن نکرد. ما اصلاً عزادار نبودیم. ما عباس را دادیم و همسرم را نیز راهی کردم.
مادر شهید در پایان با بیان درخواستی، اظهار داشت: با وجود دیدارهای مختلف با رهبر معظم انقلاب، تنها خواستهام دیدار خصوصی است. پس از شهادت فرزندم برای سرداران سپاه، خادمان حرم امام رضا (ع) و رهبر معظم انقلاب لوح تقدیری آماده کردیم. از رهبر معظم انقلاب درخواست دارم همانطور که من و خانوادهام حاضر هستیم جان خود را فدای ایشان کنیم، نگاهی به ما بکنند.