به گزارش خبرگزاری حوزه، سید محمود خسروشاهی در نوشتاری به سخنان حجتالاسلام محمد مسجدجامعی درباره راه و مرام مرحوم استاد سید هادی خسروشاهی پاسخ داد که بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
مدتی از درگذشت والد مکرّم آیت الله سید هادی خسروشاهی نگذشته بود که شبکه چهارم سیما برنامهای در خصوص فعالیتهای ایشان پخش نمود. برنامهای که تا حدودی و متناسب با شرایط خاص آن زمان در تبیین دیدگاههای مرحوم والد قابل قبول بود.
اما یکی از میهمانان برنامه آقای محمد مسجد جامعی در گفتگوی تلفنی سخنانی را عنوان کرده و ادعاهایی را بیان داشت که با نقد منصفانه فاصله داشت.
در این مدت قصد پاسخ گویی به سخنان جناب مسجد جامعی را نداشتم؛ اما ادعاهای ناصوابِ ایشان مکرراً در محافل مختلف نقل شده و سکوت دفتر والد تلقی به قبول گشته است لذا چارهای جز پاسخی هرچند کوتاه به آن ندیدم.
و اما بعد!
آقای محمد مسجد جامعی ادعا میکند که آقای خسروشاهی، از روشی که در مواجهه با مصر در پیش گرفته، پشیمان شده و تذکرهایی که بنده (مسجد جامعی) سابقاً به ایشان می دادهام را مقبول دانسته اند!! وی تصریح میکند که آقای خسروشاهی در محفلی خصوصی این سِرّ را با وی در میان گذاشته و کس را از این رمز و راز خبری نیست.
وی عنوان میکند که پیش از سفر مرحوم آقای خسروشاهی به ایشان توصیه کرده ام که در راه اصلاح با کشور مصر چندان دل خوش نباشد؛ چرا که منافع ما و مصر مشترک نیست و ثمرهای بر آن بار نمیشود.
در خصوص این سخن و توصیه او!!! به مرحوم والد، نباید سخنی گفت. کسی که در وزارت خارجه به فعالیت می پرداخته و انتظار منافع مشترکی با مصرِ مسلمان نداشته را چندان نمیتوان پاسخی داد.
اما کلام وی در خصوص پذیرش سخنانش!! توسط ابوی جز اتهامی ناروا نمیتواند باشد.
وی در برنامه تجلیل از پدر! ادعا میکند که: «ایشان رفت و برگشت!!وقتی برگشت … به صورت خصوصی البته گمان نکنم این مطلب را به صورت علنی گفته باشند به صورت خصوصی میگفت که من آن چیزی که توقع داشتم، به آن نرسیدم و عملاً آن چیزهایی که ما با هم بحث داشتیم به تعبیری میگفت که حق با تو است!!»
باری! کشف صائبی از جانب جناب مسجد جامعی به ظهور رسیده است. آیت الله خسروشاهی به این نتیجه رسیده بود که مصر به دنبال منافع کشور خودش است.
حبّذا بر این دریافتِ تام!
گویی که سابقاً ابوی درک صحیحی از این موضوع نداشته که مصر هم میباید به دنبال منافع خودش باشد!!
گویی در مذاکرات سیاسی کشورهای جهان می باید منافع خود را در مقابل ما فرو گذارند و از منافع ایران اسلامی تبعیت کنند.!
چگونه این همه تأکیدات مکرر پدر رحمت الله علیه بر ثمر بخشی حضور پر رنگ ایشان در مصر و ارتباطاتشان با گروههای مختلف مصری و الازهر و تقریب مذاهب و جنبشهای اسلامی و دهها از این دست را وانهیم و دل به سخن جناب مسجدجامعی دهیم؟
سخنان متفکران و فعالین سیاسی و اجتماعی مصر درباره فعالیتهای ثمر بخش ایشان را فرو گذاریم و ادعایی خلاف تمام مکتوبات ابوی را بر کرسی قبول بنشانیم؟
میتوان نامههای ایشان به مقام معظم رهبری را تورقی کرد. در کتاب حدیث روزگار جلد ۲۶ گفته اند که: «…همراه حوزویان، در یک دیدار خصوصی که در کتابخانه ایشان [آیت الله خامنه ای] با معظم له داشتم، وقتی گزارشی از کارهای فرهنگی در مصر و نشر دهها کتاب در قاهره ارائه کردم، ایشان فرمودند: پس چرا این کتابهایی را که میگوئید، برای ما نفرستاده اید؟ البته من گفتم که به نظرم از همۀ آنها به محض انتشار، نسخهای از طریق اداری، خدمتتان فرستاده ام. ولی معلوم شد که کتابها نیز سرنوشت گزارش کار در رابطه با سفر شیوخ الازهر به ایران را پیدا کرده و به دست ایشان نرسیده است که موجب تأسف گردید».
این کارشکنیها البته وجود داشته است. ایشان در نامهای به رهبری معظم اینگونه عنوان میکند که: «…طبق وعده حضوری چندی قبل، تعداد ۵۵ جلد از کتابهایی که با اشراف و نظارت حقیر، اعم از تألیف و تحقیق و تقدیم، در قاهره چاپ شده است، خدمتتان تقدیم میگردد. همانطور که ملاحظه خواهید فرمود، همه آنها دربارۀ تشیع و اهلبیت علیهم السلام است. از نهج البلاغه با شرح محمد عبده و مقدمۀ حقیر، تا صحیفه سجادیه و اهل البیت فی مصر (چاپ اول و دوم) و کتب دیگر درباره عقاید شیعه و شرح حال ائمه علیهم السلام و… همه این کتابها با هزینه و نظارت مستقیم ما منتشر گردیده و البته اگر مبسوط الید بودیم… هزار کار مثبت دیگر هم میتوانستیم انجام دهیم...
مجموعۀ آثار سید جمال الدین هم در ۹ جلد و ۳۵۰۰ صفحه، توسط «مکتبه الشروق الدولیه» منتشر گردید که با استقبال خوبی روبرو شد. چون واقعاً این مجموعه که ظاهراً قبلاً هم خدمتتان فرستادهام، محصول ۵۰ سال تحقیق و کوشش و تلاش اینجانب در این زمینه است و هیچکس باور نمیکرد که سید، بجز رسالۀ «نیچریه» و «العروة الوثقی» و «مجموعه مقالات فارسی» آثار گم شده دیگری هم در جایی داشته باشد؟...
بهرحال این کتابها، مجموعه دوم آرشیو خصوصی حقیر بود (همیشه از این قبیل آثار دو دوره نگهداری میکنم) و این بار یک دوره آن تقدیم کتابخانه حضرتعالی گردید. امید که مورد توجه و عنایت قرار گیرد.
در قاهره، کتابی هم در پاسخ «ناصری» ها نوشته و منتشر ساخته بودم، چون آنها مدعی بودند که «عبدالناصر» به امام کمک - مالی - کرده تا انقلاب پیروز شده و من با اسناد ثابت کرده ام که اولاً ناصر ۱۴ سال قبل از پیروزی انقلاب وفات نموده است و ثانیاً آنهائی که در آن زمان با مصر در ارتباط بودند، بعضی از اعضا سازمان نهضت آزادی خارج از ایران بودند که اسناد آن را آورده ام. این کتاب هم در محافل سیاسی و هم در میان اهل تاریخ صدا کرد. و البته عدهای مخالف و اکثریتی موافق حقیر بودند. کتاب را ملاحظه بفرمائید بد نیست!»
فارغ از شخصیت هایِ جهان اسلام و علمای مصر، میتوان از اهل علم و انصاف دیار خودمان پرسشی کرد.
در اینجا و برای نمونهای، تنها عبارات کوتاهی از سخنان استاد مهدوی راد را نقل میکنم.
ایشان در ذکر مرام و اقدامات مرحوم پدر اینگونه عنوان کرده اند که: «تقریب را خیلیها هم درباره اش سخن میگویند و درباره اش چیز مینویسند و گاهی سخنرانی میکنند؛ حضور عینی هم شاید دارند، اما آقای خسروشاهی در این مورد اگر باز هم بگویم بی نظیر، قطعاً کم نظیر است. او تقریب را لمس کرده و واقعاً تقریب را با همه وجودش حس کرده بود. هم از این جهت که تمام متفکران و دانشمندان و اندیشه وران مهم جهان اسلام را به درستی میشناخت و به آنها حرمت میگذاشت، با اندیشههایشان آشنا بود، با مسائل فکریشان چالش میکرد، و بعد از آن طرف آنچه که لازم بود واقعاً عرضه می کرد». ایشان در ادامه عنوان میکنند که: «در فضای جامعه ما یک فکر بسیار غلطی وجود دارد که گویا هر کس تقریبی شد به گونهای از نگاه شیعی، نگرش شیعی، توجه به اهل بیتش و اخلاص و خلوصش نسبت به آل الله کم میشود، قطعاً یک فکر غلطی است. حالا یک نمونه روشن آن آقای خسروشاهی است. هیچکس به اندازه آقای خسروشاهی در شناساندن و شناختن اهل بیت و میراث اهل بیت در مصر در آن زمانی که آنجا بوده تلاش نکرده است».
باری! ادعا کردن و سخنی به ناصواب بر زبان راندن، در دنیای امروز ارج و منزلتی ندارد. به کوته زمانی، به جستجوی اندکی، قوت و ضعفِ آن آشکار میشود. از داعیان گفتگوی مذاهب انتظار میرود که این بدیهیات در عصر کنونی را بدانند و از آن غافل نباشند.
بگذارید تا در این مجال اندک، عبارتی مختصر از مرحوم پدر که در آثارشان مکتوب است را بازگویم. ایشان در یکی از خاطرات خود اینگونه بیان میکنند که: «… به هنگام مأموریت در مصر به دیدار شیخ الازهر دکتر سید محمد طنطاوی رفتم… خیلی استقبال نمود و سخن از تقریب و ضرورت وحدت بین مسلمانان مطرح شد… او کاملاً با من اظهار همنوایی کرد و در مصاحبهای خاص، در هفته نامه رسمی «الازهر» به خواست حقیر، رسماً اعلام کرد که ما با شیعیان هیچ اختلافی در اصول نداریم و اختلاف در فروع، بین مذاهب چهارگانه سنی هم وجود دارد و این امر نباید موجب جدایی و دوری مسلمین گردد…».
جناب مسجد جامعی باید این را بدانند که ادعای سخنانِ درِ گوشی، مقبول کسی نمیافتد. سخنی که مخالفت با مکتوبات صریح آیت الله خسرو شاهی دارد، سخنانی که هیچ رد پا و شاهدی از آن بر جای نمانده است، سخنی که با اساسِ نگرشِ ایشان تا آخرِ عمر منافات دارد، نمیتواند مقبول دگران باشد.
استاد خسروشاهی، نه نیازی به درگوشی سخن گفتن داشت، نه پنهان کاری.
به صراحت گفته بودند که: «…اصولاً دوستانِ ما در ایران شناخت دقیقی از جماعت اسلامی مصر ندارند. اکثر اعضای این گروه سلفی – از نوع طالبانی- هستند و شیعه را رافضی میدانند و تا حد تکفیر پیش رفته اند و کتابهایی علیه شیعه و امام خمینی نوشته اند و حتی کتاب منحوس «لله ثم التاریخ» را چندین بار در مصر تجدید چاپ کرده و به طور رایگان توزیع نموده اند که هزینه آن را هم آل سعود پرداخته است. بنابراین باید با عقلانیت با مسائل برخورد کرد. اگر روزگاری نام خالد اسلامبولی در یک خیابان در تهران، مبارزه ایی بر ضد رژیم حسنی مبارک محسوب میشد، امروز آن برداشت مثبت از این مساله حتی در مصر هم مطرح نیست؛ تا آنجا که بعضی از کسانی که متأسفانه بدون کارشناسی منطقی، به ایران دعوت شدند و آمدند، به این امر اعتراض داشتند. بنابراین نباید سعی کنیم به خاطر یک نام در یک خیابان، دو ملت مسلمان و بزرگ را از هم دور نگه داریم».
این دغدغهها را همیشه داشتند و مکرر با اصحابِ امر در میان گذاشتند. صراحتاً عنوان میکردند که برخی تذکرهای ایشان نادیده گرفته شده است.
مرحوم والد در مصاحبهای عنوان کردند که: «… در مورد مصر و رابطه با آن… من بعدها در ملاقاتی با ایشان [مقام معظم رهبری] فهمیدم که متأسفانه وزارت امور خارجه، مساله مهم و تأثیر بخش مربوط به پیشنهاد من، برای حل مشکل روابط فیمابین دو کشور را به ایشان گزارش نکرده است».
همین امر هم سبب شد تا نامهای به رهبری معظم نگاشته و شرح ماوقع دهند.
مرحوم والد این قبیل مسائل که پای منفعت عمومی در آن مطرح بود را صراحتاً بیان میکردند و نیازی به پرده پوشی نمیدیدند. ایشان اتفاقاً از همین پرده پوشیها گلایه داشت و آن را خللی در کارها میدانست.
سخن پایانی: اگر آقای مسجد جامعی لحظاتی را در محفل خصوصی با مرحوم والد بوده اند، بنده که دائماً در مصاحبت ایشان بودم نه تنها کوچکترین سخنی در پشیمانی ایشان نشنیدم؛ بلکه تا پایان عمر بر ثمر بخشی و اثرگذاری فعالیتهایشان تاکید داشتند و بدان مفتخر بودند.
همچنین اگر بناست سخنان در محافل خصوصی بازگو شود، بسیاری از سخنان مرحوم والد نیز وجود دارد که شاید به صلاحِ جناب مسجد جامعی نباشد به عرصهی عمومی بیاید!.
امیرمؤمنان حضرت علی (علیه السلام) میفرماید: «اِذَا کَانَ الرِّفْقُ خُرْقاً، کَانَ الْخُرْقُ رِفْقاً؛ رُبَّمَا کَانَ الدَّوَاءُ دَاءً، وَ الدَّاءُ دَوَاءّ» [نهج البلاغه، نامه ۳۱]؛ «در صورتی که رفق و مدارا، اسباب خرق و زحمت شود، تندی (و شدت عمل) عین رفق و مدارا است؛ بسا دارو که (مایه) درد و بیماری باشد و بسا درد و بیماری، که خود دارو میباشد».
اللّهم اجعَل عَواقبَ اُمورِنا خَیرا
نکته: خبرگزاری حوزه آماده است تا واکنش یا هرگونه موضعگیری جناب حجتالاسلام والمسلمین مسجدجامعی درباره این یادداشت را منتشر کند.