به گزارش خبرگزاری حوزه، کتاب زخم فطرت، پرهیزنامه ای از گناه است که به قلم سید حسین اسحاقی نگاشته شده و سرفصلهای مختلف این کتاب در شمارههای گوناگون تقدیم نگاه شما عزیزان خواهد شد.
فصل دوم: راههای جلوگیری از گناه و روشهای درمان آن
۱. باور به حضور خداوند
باورمندی انسان به حضور خداوند در سراسر زندگیاش، در بازدارندگی او از گناهان بسیار تأثیر میگذارد. نیروهای بیرونی هیچگاه توان ضبط و مهار گناهان پنهان را ندارند، اما ایمان و اعتقاد به حضور خداوند در نهان و آشکار، نگاهبان انسان است. آیات الهی نیز بر همین باور تأکید میکنند: {أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری}؛ «آیا انسان نمیداند که خداوند همه اعمالش را میبیند.» (علق: ۱۴)
در آیه دیگری آمده است:
{یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُور} (مؤمن: ۱۹)
خداوند چشمهایی را که به خیانت گردش میکنند، میشناسد و به آنچه در سینهها پنهان است، آگاهی دارد.
در آیه دیگری آمده است: {إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصاد}؛ «به یقین پروردگار تو در کمینگاه است.» (فجر: ۱۴)
این آیات، به روشنی بر این دلالت میکنند که همه انسانها در محضر پروردگار جهانند و هر کاری که انجام میدهند و هر اندیشهای که از مغزشان میگذرد، از علم الهی بیرون نیست.
روایتهای معصومان (علیهم السلام) نیز آدمی را به استوار ساختن این باور فرامیخوانند؛ چنانکه در «دعای یستشیر» از پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) آمده است: «أَسمَعَ السّامِعینَ وَأَبصَرَ النّاظِرینَ»؛ «خداوندی که شنواترین شنواها و بیناترین بینندگان است».
حضرت امیر مؤمنان علی (علیه السلام) نیز در اینباره به پیروانش میفرماید:
إتَّقُوا مَعاصِیَ اللهِ فی الخَلَواتِ فَإِنَّ الشّاهِدَ هُوَ الحاکِمُ .(۱۳)
از معصیت خدا در پنهان و خلوتگاهها بپرهیزید؛ زیرا شاهد، همان دادرس است.
ایشان در روایتی دیگر به پیروان خود میفرماید: «ولا تَهتِکُوا أستارَکُم عِندَ مَن یَعلَمُ أسرارَکُم» (۱۴)؛ «پرده خویش را نزد خداوندی که از اسرارتان آگاه است، ندرید».
بر پایه روایتی، کسی نزد امام حسین (علیه السلام) رفت و عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! من شخصی گنهکارم و نمیتوانم گناهم را ترک کنم، مرا موعظه کن.
امام حسین (علیه السلام) به او فرمود: پنج کار را انجام بده و آنگاه هر چه میخواهی گناه کن:
۱. روزی خدا را مخور و آنچه میخواهی گناه کن؛
۲. از دایره حکومت الهی خارج شو و آنچه میخواهی گناه کن؛
۳. جایی را انتخاب کن تا خداوند تو را نبیند و هر چه میخواهی گناه کن؛
۴. وقتی عزرائیل برای گرفتن جان تو نزد تو آمد، او را از خود بران و هر چه میخواهی گناه کن؛
۵. زمانی که مالک دوزخ تو را به سوی آتش برد، تو به سوی آتش مرو و آنچه میخواهی گناه کن .(۱۵)
ماجرای ابنسیرین، گویای باور به حضور خداوند و در اینباره آموزنده است. محمد، فرزند سیرین بصری، در تعبیر خواب و تطبیق دادن خوابها با حقایق، توانا بود و در این کار از لطایف قرآن و روایتها بهره میبرد. او درباره سرگذشت خود چنین میگوید:
در بازار به بزازی میپرداختم، روزی زنی زیبا برای خرید [چیزی] به مغازهام آمد و من نمیدانستم که به دلیل جوانی و زیباییام، عاشق من است. مقداری پارچه از من خرید و آن را در میان بغچه پیچید و ناگهان گفت: ای مرد بزاز! فراموش کردهام پول همراه خود بیاورم. کمک کن و این بغچه را تا در خانهام بیاور و آنجا پولش را دریافت کن. من ناگزیر تا در خانه او رفتم و او مرا به درون خانهاش برد. هنگامی که به آنجا رفتم، او در را بست و پوشش چهره زیبایش را برداشت و گفت: مدتی است که شیفته جمال تو شدهام و راه رسیدن را به وصالت این دیدم. اکنون، در این خانه، تنها من و تو هستیم. باید کام مرا برآوری، وگرنه تو را رسوا میکنم.
گفتم: ای زن! از خدا بترس، دامن به زنا آلوده مکن؛ زنا از گناهان بزرگ و موجب افتادن به آتش دوزخ است. نصیحت و موعظه ام در او تأثیر نگذارد، اما ناگاه فکری به ذهنم رسید. از وی خواستم که به من برای رفتن به دستشویی اجازه بدهد. زن به گمان اینکه به قصد قضای حاجت بدانجا میروم، مرا آزاد گذاشت. من به دستشویی رفتم و برای حفظ ایمان و آخرت و کرامت انسانی ام، سراپای خود را به نجاست آلودم. چون زن مرا با آن وضع دید، در منزل را گشود و مرا بیرون کرد. خود را به آب رساندم، بدن و لباسم را شستم و خداوند به پاداش اینکه برای حفظ دینم، خود را به بوی بد آلودم، بویی همچون بوی عطر و دانش تعبیر خواب را به من بخشید .(۱۶)
۲. دوستی و یاد خدا
ذکر؛ یعنی به زبان آوردن نامهای الهی و اندیشیدن در مفهوم آن و آراستن باطن خویش به نور آن، به «زبانی» و «قلبی» تقسیم میشود. ذکر قلبی (ذکر حق در باطن) به این معنا است که انسان همیشه و در همه حال به یاد پروردگارش باشد و لحظهای از یاد حضرت دوست غافل نشود. اگر انسان تنها به زبان ذکر بگوید، اما در باطن خود از خدا غافل باشد و پروردگار را ناظر و حاضر نبیند، از چنین ذکری سودی نمیبرد. خداوند از بندگان صالحش میخواهد که پیوسته به یاد او باشند:
{وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خیفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلین} (اعراف: ۲۰۵)
پروردگارت را در دل خود، از روی تضرع و خوف، آهسته و آرام صبحگاهان و شامگاهان یاد کن و از غافلان مباش.
سخن ارزشمند امام صادق (علیه السلام) نیز در اینباره خواندنی است:
مَن کانَ ذاکِراً لِلّهِ عَلَی الْحَقِیقَةِ فَهُوَ مُطِیعٌ وَمَن کانَ غافِلاً عَنْهُ فَهُوَ عاصٍ .(۱۷)
کسی که به حقیقت، به یاد خدا باشد، بندهای فرمانبر و انسان غافل از خدا، بندهای گناهکار است.
امام محمد باقر (علیه السلام) میفرماید: «یاد خدا آن است که انسان، هنگام نزدیک شدن به گناه، خدا را یاد کند و همین امر او را از گناه بازدارد ».(۱۸)
خداوند نیز آدمیان را برای ایستادگی در برابر وسوسههای شیطانی به یاد خودش سفارش میکند:
{إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون} (اعراف: ۲۰۱)
پرهیزگاران هنگامی که گرفتار وسوسههای شیطان شوند به یاد خدا میافتند و بینا میگردند.
اگر گرد غفلت و بی خبری بر چهره آدمی ننشیند و هدف خلقتش را از یاد نبرد و همواره به پروردگارش روی کند، به آسانی در دام گناه گرفتار نمیشود و همین شرم از حضور خدا، برای پرهیز از گناهان بس است. اگر انسان عاشق خدا باشد و همچون عارفان، او را در بند بند وجود خود بیابد، چیزی جانشین مهر و دوستی او با معشوقش نمیشود. امام علی (علیه السلام) در دعای کمیل از خداوند میخواهد: «…وَ قَلْبی بِحُبّک مُتَیّم»؛ «و قلبم را از محبتت لبریز کن».
اگر قلب آدمی متوجه الله باشد، تنها به دنبال چیزهایی میرود که وی را به سوی خدا رهنمون میسازند. مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، از عارفان بزرگ میفرمودند: «اگر قلبم را بشکافند، جز محبت خداوند چیزی در آن نمی یابند».
گر بشکافند سراپای من / / جز تو نیابند در اعضای من
یاد خدا، کلید خوبیهاست. خداوند از انسان دور نیست، اما کسانی که پیوسته در یاد اویند، حضور او را بیشتر و او را نزدیکتر مییابند. حضرت موسی (علیه السلام) در نیایشی به خداوند چنین عرض میکرد:
یا ربِّ أَقَریبٌ أَنتَ مِنّی فَاُناجیکَ أم بَعیدٌ فَاُنادیکَ.
ای پروردگار من! آیا تو نزدیکی که با تو نجوا کنم یا دوری که صدایت بزنم.
خداوند فرمود: «أَنَا جَلیسُ مَن ذَکَرنی»؛ «من همنشین کسی هستم که به یاد من باشد.»
پس موسی (علیه السلام) گفت:
فَمَن فی سِترِکَ یَومَ لا سِترَ إلاّ سِترُکَ؟
[خدایا!] در روزی که پوششی جز پرده تو نیست، چه کسی در پوشش [امان] تو خواهد بود؟
خداوند فرمود:
اَلَّذینَ یَذکُرُونَنی فَاذکُرُهُم و یَتَحابُّونَ فِیَّ فَاُحِبُّهُم فَاولئِکَ الَّذین اِذا اَرَدتُ أن اُصیبَ أَهلَ الأَرضِ بِسُوءٍ ذَکَرتُهُم فَدَفَعتُ عَنهُم بِهِم .(۱۹)
کسانی که مرا یاد میکنند یادشان میکنم و کسانی که یکدیگر را به خاطر من دوست میدارند، دوستشان میدارم. اینان کسانیاند که وقتی اراده کنم که به ساکنان زمین بدی برسانم، آنها را یاد میکنم و به سبب آبرویی که نزد من دارند، شر و بدی را از اهل زمین دور میسازم.
انسانها با فراموشی خداوند، به گناه و نافرمانی آلوده میشوند، اما با یاد خدا، از شیطان فریب نمیخورند. پیآمد این توجه و ترس شایسته، رسیدن به آگاهی و چیره شدن بر نفس اماره و شیطان است.
محبت انسان به خداوند، او را از بدیها و گناهان ریز و درشت باز میدارد و از همین روی امام سجاد (علیه السلام) میفرماید:
الهی فَاجعَلنا مِنَ الَّذینَ تَرَسَّخَت اَشجارُ الشَّوقِ اِلَیکَ فی حدائقِ صُدُورِهم وَاَخَذَت لَوعَةُ مَحَبَتِّکَ بِمَجامِعِ قُلوبِهِم.
خدایا! ما را به کسانی بدل ساز که درختان محبت و اشتیاق به تو در سینههای آنان ریشه کرده و شرارههای دوستی تو سراسر قلبهای آنان را فرا گرفته است.
آن حضرت در ادامه میفرماید:
الهی ما الَذَّ خواطِرَ الإلهامِ بِذِکرِکَ عَلَی الْقُلُوبِ وَما اَحلَی المَسِیرَ إلَیکَ بالاَوهامِ فی مسالِک الغُیُوبِ وَما اَطیَبَ طَعمَ حُبِّکَ وَما اَعذبَ شِربَ قُرْبِکَ .(۲۰)
خدایا! چه چیز لذت بخش تر از یادآوریهایی است که ذکر و یاد تو بر قلبها مینشاند و چه چیز شیرینتر از رهروی به سوی تو در راههای ناشناخته است و چه چیز دلپذیرتر از طعم دوستی و چه چیز گواراتر از شراب قرب و جوار توست.
بنده تا زمانی که به غیر خدا توجه دارد؛ یعنی قلب او به چیز دیگری متوجه است، به همان اندازه دوستی و یاد خدا از قلبش بیرون میرود و محبتش به خداوند کم میشود.
امام صادق (علیه السلام) درباره تأثیر یاد خدا در اعمال آدمی میفرماید:
منظور از یاد خدا، هنگامی است که وقتی با حلال و حرام روبهرو میشود، اگر طاعت الهی باشد، آن را انجام میدهد و اگر معصیت باشد آن را ترک میکند .(۲۱)
آدمی اگر خدا را بزرگ و ناظر ببیند هیچگاه مرتکب گناهان کوچک نیز نمیشود و از ناظر حقیقی شرمنده و بیتاب میگردد.
۳. خداترسی
ترس از خدا و هراس از پیآمدهای گناه، آدمی را از ارتکاب گناهان بازمیدارد. چنانکه امام صادق (علیه السلام) میفرماید:
کسی که بداند خدا او را می بیند و گفتار او را میشنود و از کار نیک و بد او آگاه است، همین دانستن، وی را از کارهای زشت بازمیدارد و چنین فردی، کسی است که از مقام پروردگارش ترسیده و نفس خود را از هوس گناه بازداشته است .(۲۲)
همچنین در گفتار دیگری میفرماید: «چنان از خدا بترس که گویا خدا را میبینی و اگر تو او را نمیبینی، او تو او را میبیند ».(۲۳)
اگر آدمی به راستی بر این باور باشد که خدا او را هنگام گناه کردن دیده است، چگونه میتواند این شرمساری را از خود دور سازد.
گیرم که تو از سر گنه درگذری / / زان شرم که دیدی که چه کردم چه کنم
سخن دیگر آن حضرت نیز در اینباره، بسیار تکاندهنده است: «اَلعَجَبُ مِمَّن یَخافُ العِقابَ فَلَمْ یَکُفَّ» (۲۴)؛ «شگفتا! از کسی که از عذاب الهی میترسد، ولی از گناه خودداری نمیکند!»
برای خداترسی، آدمی در آیات قرآنی باید تدبّر کند. درونمایه این آیات، هشدار و تحذیر است: {سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّهَ الثَّقَلان}؛ «[ای گروه انس و جن] به زودی به حساب کار شما خواهیم پرداخت.» (الرحمن: ۳۱)
و یا در آیهای دیگر آمده:
{اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیر} (فصلت: ۴۰)
امروز به اختیار خود هر چه میخواهید انجام دهید که خدا به همه اعمال شما آگاه است.
این روایتها نیز چنین درونمایهای دارند:
هرگاه حضرت ابراهیم (علیه السلام) به یاد ایام گذشته خویش میافتاد، دگرگون میگشت و ضربان قلبش از مسافتی دور شنیده میشد. روزی جبرئیل به سوی وی آمد و به او فرمود: خداوند به تو سلام میرساند و میگوید: آیا تا به حال دیدهای دوستی از دوست خود بترسد؟ پس ابراهیم (علیه السلام) به جبرئیل گفت: وقتی اشتباه خود را به یاد می آورم، دوستی خود را از یاد می برم .(۲۵)
همچنین آمده است: «چون حضرت ابراهیم خلیل به نماز میایستاد، صدای تپش قلب او از دور شنیده میشد، زیرا خدا ترس بود ».(۲۶)
شیوة معصومان و پرورشیافتگان آنان در گریهها و خداترسیشان نیز اندیشیدنی و درنگکردنی است.
مردی از انصار میگوید: یک روز بسیار گرم، همراه پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در سایه درختی نشسته بودم، مردی آمد و پیراهنش را درآورد و به غلتیدن روی ریگهای داغ پرداخت. گاهی پشت و گاهی شکم و گاهی صورتش را بر آن ریگها میگذاشت و میگفت: ای نفس حرارت این ریگها را بچش که عذاب خداوند از آنچه من به تو میچشانم، بزرگتر است.
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) این منظره را تماشا کرد. وقتی کار آن جوان تمام شد و لباس پوشید و قصد رفتن کرد، با دست به وی اشاره کرد و از او خواست تا نزد حضرت بیاید. وقتی جوان نزد حضرت آمد، پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) به او فرمود: «ای بنده خدا! کاری از تو دیدم که تا کنون از کسی ندیدهام، دلیل این کار چیست؟» جوان گفت: «ترس از خدا. من با نفس خود این کار را میکنم تا از طغیان و شهوت حرام در امان بماند».
آنگاه پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: «از خدا ترسانی و حق ترس را رعایت کردهای. خداوند به وجود تو، به اهل آسمانها مباهات میکند». پس به اصحابش فرمود: «ای حاضرین! نزد این دوستتان بیایید تا برای شما دعا کند». همه نزد جوان آمدند و او چنین دعا کرد:
اَللّهُمَّ اجمَع أَمرَنا عَلَی الهُدی وَاجعَلِ التَّقوی زادَنا وَالجَنَّةَ مَآبنا .(۲۷)
خداوندا! برنامه زندگی ما را بر هدایت متمرکز کن! تقوا را توشه ما و بهشت را بازگشتگاه ما قرار ده.
۴. معادباوری
ایمان به معاد و راستیِ کیفر و پاداش اعمال و باور به اینکه هیچیک از نیکیها و بدیهای انسان نابود نمیشود و هر کسی با رفتارهایش برانگیخته میشود و همه آنها را روز قیامت حاضر میبیند، آدمی را از گناه باز میدارد؛ چنانکه خداوند متعال میفرماید:
{یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعیدا} (آل عمران: ۳۰)
روز قیامت، روزی است که هر کس آنچه را از کار نیک انجام داده، حاضر می بیند و آرزو میکند میان او و آنچه از اعمال بد انجام داده، فاصله زمانی زیادی باشد.
کسی که به معاد ایمان دارد و میداند که به همه اعمال ریز و درشت او در روز حساب رسیدگی میکنند، مراقب رفتار و کردار خود خواهد بود. خداوند متعال میفرماید:
{وَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا یُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُون} (بقره: ۴۸)
بپرهیز از روزی که هیچکس به جای دیگری جزا داده نمیشود و نه شفاعت و نه غرامت و بدلی از او پذیرفته میشود و نه کسی به یاری او میآید.
امام علی (علیه السلام) نیز بر یادآوری رستاخیز تأکید میفرماید:
وَلَنْ تَحْکُم ذلِکَ مِنْ نَفْسِکَ حَتّی تُکثِرَ هُمُومَکَ بِذِکْرِ الْمَعادِ إِلی رَبِّکَ .(۲۸)
هرگز بر خویشتن حاکم نخواهی بود؛ جز اینکه فراوان به یاد قیامت و بازگشت به سوی پروردگار باشی.
بنابراین، ایمان به معاد و دریافت کیفر و پاداش اعمال در پرورش روح انسان بسیار تأثیر میگذارد. روزی که راه برگشت و فراری در آن نیست، روزی که همه اعمال در کارنامه اعمال ثبت است. اگر آدمی در این عقیده راسخ باشد یا حتی به آن ظن و گمان داشته باشد، تربیتپذیر خواهد شد. حضرت امیر (علیه السلام) برای پیشگیری از گناهکاری آدمیان با تکیه بر معادباوری میفرماید:
وَاتَّقُوا نَاراً حَرُّهَا شَدِیدٌ وَقَعْرُهَا بَعِیدٌ وَحِلْیَتُهَا حَدِیدٌ وَشَرَابُهَا صَدِیدٌ .(۲۹)
بپرهیزید از آتشی که حرارتش شدید و ژرفای آن زیاد و زیور آن غل و زنجیر آهنین و نوشیدنی آن، آب جوشان میباشد.
بر پایه روایتی، روزی سلمان از بازار آهنگران میگذشت که چشمش به جوانی افتاد. وی نعرهای کشید و بیهوش شد. مردم بر او گرد آمدند و به سلمان گفتند: شاید این جوان دچار حمله مغزی شده باشد. شما بیا و در گوش او دعایی بخوان! شاید سلامت خود را بازیابد. سلمان نزد جوان رفت و وی به هوش آمد و سلمان را شناخت و به او گفت: چنین که مردم میگویند، بیمار نیستم، بلکه هنگام گذشتن از بازار آهنگرها دیدم که آنان میلههای سرخ شده را با پتک میکوبند و این آیه قرآن را در یاد آوردم: {وَ لَهُمْ مَقامِعُ مِنْ حَدید}؛ «برای مأموران دوزخ گرزهایی از آهن است.» (حج: ۲۱)
آنگاه از ترس عذاب الهی عقل از سرم پرید و بیهوش شدم. سلمان، پس از شنیدن سخنان جوان به او علاقه مند شد و پیوند دوستی با وی بست و همواره از او یاد میکرد تا اینکه چند روزی وی را ندید. حالش را پرسید و دریافت که بیمار و بستری است؛ پس به دیدارش رفت و هنگامی به بالین جوان رسید که او جان میداد. از وی دلجویی کرد و به عزرائیل گفت: «یا مَلَکَ المَوتِ اُرفُق بِأَخی»؛ «ای فرشته مرگ! با برادر ایمانی ام مدارا کن».
عزرائیل گفت: «إِنّی بِکُلِّ مؤمِنٍ رَفیقٌ» (۳۰)؛ «من به همه مؤمنان مهربانم».
۵. ایمان به عرضه اعمال به پیشوایان دین
یکی از باورهای شیعیان، عرضه اعمال به پیشوایان دین است. اگر آدمی بداند که اعمالش به امامش عرضه میشود، به چگونگی رفتارهای خود بیشتر توجه میکند و می کوشد که با ترک گناهان، آنان را خشنود سازد.
خداوند کریم در قرآن مجید در اینباره فرموده است:
{وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلی عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ} (توبه: ۱۰۵)
بگو عمل کنید! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را میبینند و بهزودی به سوی کسی باز میگردید که پنهان و آشکار را میداند و شما را به آنچه عمل میکردید، خبر میدهد.
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «مؤمنان [در این آیه]، امامانند ».(۳۱)
روایتها نیز به این موضوع پرداختهاند که اعمال نیک و بد انسان هر عصر پنجشنبه به پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) یا به پیشوایان دین عرضه میشود.
امام صادق (علیه السلام) در روایتی میفرماید:
إنَّ أعْمالَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ (صلّی الله علیه وآله وسلّم) تُعْرَضُ عَلی رَسُولِ اللهِ کُلَّ خَمِیسٍ فَلیَستَحی أَحَدُکُم مِن رَسُولِ اللهِ أَنْ یَعْرِضَ عَلَیْهِ الْقَبیحَ .(۳۲)
کردار امت محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) هر پنجشنبه به او عرضه میگردد، پس هر یک از شما باید از پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) حیا کند که مبادا کارهای زشت خویش را به او عرضه بدارد.
عبدالله بن ابان که نزد امام رضا (علیه السلام) جایگاهی داشت، به امام (علیه السلام) عرض کرد: برای من و خانواده ام به درگاه خدا دعا کنید. امام فرمود: مگر من دعا نمیکنم؟ به خدا سوگند که اعمال شما در هر شب و روز به من عرضه میشود.
عبدالله میگوید: آن حضرت دانست که من این سخن را بزرگ و باور نکردنی شمردم. از این رو، فرمود: مگر [در] کتاب نخواندهای: {وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ} (توبه: ۱۰۵) به خدا سوگند که مقصود از مؤمن، علی بن ابی طالب (علیه السلام) است .(۳۳)
امام کاظم (علیه السلام) نیز در پاسخ به پرسشی در این باره فرمودند:
علم به سه صورت به ما میرسد: یکی اخبار گذشته که پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) برای ما تفسیر و تبیین کرده، دیگر اخبار آینده که در مصحفی نزد ما نوشته شده و سوم اخبار پدیدار شونده و فعلی که از راه الهام در دل و تأثیر در گوش به ما میرسد [که هر روز به ویژه شبهای جمعه و قدر حاصل میآید] و آن بهترین دانش ماست؛ [زیرا از اسرار امامت به شمار میرود] و پیامبری بعد از پیامبر ما نیست .(۳۴)
روایتی نیز البته از طریق اهل سنت رسیده که حتی عرضه اعمال را بر پیامبران و پدران و مادران در روز جمعه یادآور شده است:
تُعرَضُ [الأَعْمالُ] عَلَی الأَنْبِیاءِ وَالآباءِ وَالاُمهّاتِ یَوْمَ الْجُمعَة فَیفرَحونَ بِحَسناتِهِم و تَزدادُ وُجُوهُمُ بَیاضاً و إِشراقاً فَاتَّقُوا اللهَ وَلا تُؤذُوا مَوتاکُم .(۳۵)
اعمال بر پیامبران، پدران و مادران در روز جمعه عرضه میشود و به خاطر اعمال پسندیده [شما] آنان خوشحال میشوند و بر سفیدی و درخشندگی چهرههایشان افزوده میشود. پس از خدا پروا کنید و مردگان خود را [با گناهانتان] نیازارید.
بیگمان، در عصر غیبت اعمال انسان به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عرضه میشود و از این رو، وی باید مراقب کردار و رفتارش باشد و در اصلاح و بهسازی نفس خود بکوشد.
۶. توجه به کرامت انسان
آدمی «خلیفة الله» و مسجود ملائک خوانده شده و خداوند همه چیز را برای او آفریده و برای او مسخر کرده است:
{وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعا} (جاثیه: ۱۳)
خداوند، آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، همه را از سوی خویش مسخر شما ساخته است.
و یا در آیهای دیگر میفرماید:
{وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً} (اسراء: ۷۰)
و هر آینه، فرزندان آدم را گرامی داشتیم و در خشکی و دریا [بر مرکبها و کشتی] بر نشاندیم و از چیزهای پاکیزه روزیشان دادیم و آنان را بر بسیاری از آفریدگان برتری کامل بخشیدیم.
اگر آدمی شخصیت والای خود را پاس بدارد، هیچگاه گرد گناه نمیگردد و خود را خوار نمیسازد. امیرمؤمنان علی (علیه السلام) میفرماید: «مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ لَمْ یُهِنْهَا بِالْمَعْصِیَةِ»؛ «کسی که نفس خویش را گرامی میدارد، آن را با گناه خوار نمیسازد».
همچنین میفرماید:
اَلعارِفُ مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَاَعْتَقَها و نَزَّهها عَن کُلِّ ما یُبعِدُها و یُوبِقُها .(۳۶)
عارف کسی است که روح خود را بشناسد و آن را آزاد کند و آن را از هر چیزی که موجب دوری از [کمال] و مایه هلاک میگردد، پاک سازد.
بنابراین، شخصیتشناسی و توجه داشتن به کرامت انسان از عوامل بازدارنده گناهان است. اگر آدمی خود را بشناسد و از جایگاه ممتازش آگاه شود، به این سفارش حضرت امیر (علیه السلام) عمل میکند:
إِنَّهُ لَیْسَ لأَنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ إِلاَّ الْجَنَّةَ فَلا تَبِیعُوهَا إِلاَّ بِهَا .(۳۷)
و بدانید که جان شما هیچ بهایی، جز بهشت ندارد پس به کمتر از آن نفروشید.
۷. خردورزی
خردورزی از ویژگی ملکوتی انسان است. روح الهی دمیده در کالبد زمینی، با هدایت عقل به کمال میرسد، اما اگر آدمی به خواستههای حیوانی تن دهد، به سقوط و تباهی کشیده میشود. امام علی (علیه السلام) میفرماید: «اِذا کَمُلَ العَقلُ نَقَصَت الشَّهوَةُ» (۳۸)؛ «هرگاه عقل به کمال برسد، هوسها کم میشود».
خردمندان از گناه دوری میکنند و خود را به زشتیها نمیآلایند. از این رو، میتوان چنین ادعا کرد که بیشتر مجرمان و گناهکاران، نابخردان و ناآگاهنند؛ چنانکه امام خردمندان میفرماید: «غَریزَةُ العَقلِ تَأبی ذَمیمَ الفِعلِ» (۳۹)؛ «نیروی سرشار عقل، آدمی را از زشت کاری بازمیدارد».
ایشان در سخنی دیگر میفرماید: «مَن قَدَّمَ عَقلَهُ عَلی هَواهُ حَسُنَت مَساعیه» (۴۰)؛ «کسی که عقلش را بر هوای نفسش مقدم دارد، کارهایش نیکو میگردد».
جان انسان با نیروی خرد و چراغ پر نور آن، در سیاهی سایه گناه فرو نمیرود و گرد هوا نمیگردد؛ چنانکه امیر پرهیزگاران میفرماید: «اَلعاقِلُ مَن قَمَعَ هَواهُ بِعَقلِهِ» (۴۱)؛ «خردمند کسی است که با عقل خود، هوای سرکش را سرکوب سازد».
آینده نگری از نشانههای خرد است که آدمی را از افتادن در گرداب تباهی نگاه میدارد. انسانهای خردمند پس از سنجیدن کارها، به آن دست میزنند. امام علی (علیه السلام) میفرماید: «اَعقَلُ النّاسِ اَنظَرُهُم فِی العَواقِبِ» (۴۲)؛ «داناترین مردم کسی است که بیش از همه به فرجام کار بنگرد».
حضرت آدم در سفارش به وصی خود، حضرت شیث چنین فرمود:
اِذا عَزَمتُم عَلی اَمْرٍ فَانظُرُوا إلی عَواقِبِهِ فَإِنّی لَو نَظَرتُ فی عاقِبَةِ اَمری لَم یُصِبنی ما اَصابَنی .(۴۳)
هرگاه تصمیم به انجام کاری گرفتید، پایان آن را بنگرید؛ زیرا اگر من به سر انجام کارم [خوردن از درخت ممنوعه] اندیشیده بودم، به سرم نمیآمد، آنچه آمد.
امیر خردمندان علی (علیه السلام) نیز گفتار ارزشمندی در اینباره دارد:
إِنّماَ العَقلُ التَّجَنُّبُ مِنَ الاِثمِ وَالنَّظَرُ فِی العَواقِبِ وَالأَخذُ بِالحَزمِ .(۴۴)
خردمندی، همان دوری از گناه، نگریستن در فرجام کارها و سنجیده راه رفتن است.
بنابراین، بسیاری از لغزشها، پیآمد شتابزدگی، مهار نکردن احساسات و نیندیشیدن درباره سرانجام کارهاست. پس با کمی تأمل و اندیشه درباره آثار و فرجام کار، راه درست را میتوان برگزید؛ چنانکه حضرت علی (علیه السلام) میفرماید: «اگر در سرانجام کاری بیندیشی، پایان نیکویی [برای آن تحقق] خواهد یافت ».(۴۵)
۸. حیا و شرم
حیا، زیباترین و امن ترین جامه اخلاقی است که خداوند بندهاش را با آن آراسته است. همه زیباییها و کمالها و خوبیها از حیا سرچشمه میگیرند. حضرت علی (علیه السلام) میفرماید: «اَلْحَیاءُ تَمامُ الکَرَمِ وَاَحسَنُ الشِّیَمِ» (۴۶)؛ «حیا، همه خوبیها و نیکوترین رفتارهاست».
هیچ لباسی، از جامه حیا زیباتر نیست؛ چنان که امام علی (علیه السلام) میفرماید: «اَحسَنُ مَلابِسِ الدُّنْیا الحَیاءُ» (۴۷)؛ «نیکوترین لباسهای دنیا، حیاست».
حیا، نگاهبان ایمان و پاره جدایی ناپذیر آن است. مؤمن پوشش برازنده ای چون حیا دارد که همچون نگهبانی او را از گناه برکنار میدارد. امام علی (علیه السلام) در اینباره فرموده است: «اَلْحَیاءُ یَصُدُّ عَنِْ فِعْلِ الْقَبیحِ» (۴۸)؛ «حیا آدمی را از کار زشت بازمیدارد».
بیشتر جرمها و زشتیها از بی حیایی سر میزند؛ زیرا هرچه پرده حیا کنارتر رود، آدمی بر ارتکاب گناهان پنهان و آشکار جسورتر میگردد؛ تا جایی که حجاب حیا برداشته میشود و آنگاه آدمی از هیچ گناهی سرباز نمیزند.
امام موسی بنجعفر (علیه السلام) میفرماید:
اَلْحَیاءُ مِنَ الإیمانِ وَالإیمانُ فِی الجَنَّةِ وَالبَذاءُ مِنَ الْجَفاءِ وَالجَفاءُ فِی النّارِ .(۴۹)
حیا جزئی از ایمان است و ایمان در بهشت است. بیحیایی نیز از پرده دری سرچشمه میگیرد و پردهدری در آتش است.
هر چه کمال و خرد انسان افزونتر باشد، حیای او نیز بیشتر خواهد بود. حیا از خدا، حیا از خود و حیا از مردم، میوههای شیرین درخت خردند.
امام علی (علیه السلام) میفرماید:
اَلعَقلُ شَجَرَةٌ ثَمَرُها السَّخاءُ وَالحَیاءُ .(۵۰)
عقل، درخت تنومندی است که میوه شیرین آن، سخاوت و حیاست.
پی نوشتها:
۱۳. نهج البلاغه، حکمت ۳۲.
۱۴. همان، خطبه ۲۰۳.
۱۵. گناهشناسی، ص ۲۵۸ به نقل از منهاج الشهادة، ص ۳۱۱.
۱۶. سفینة البحار، ج ۴، ص ۳۵۲.
۱۷. بحارالانوار، ج ۹۳، ص ۱۵۸.
۱۸. میزان الحکمه، ج ۳، ص ۴۲۵.
۱۹. اصول کافی، ج ۲، ص ۲.
۲۰. مناجات خمس عشر، مناجات عارفین.
۲۱. بحارالانوار، ج ۹۳، ص ۱۵۴.
۲۲. اصول کافی، ج ۲، ص ۷۰.
۲۳. همان، ص ۶۷.
۲۴. بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۲۳۷.
۲۵. محجة البیضاء، ج ۷، ص ۳۰۹.
۲۶. بحارالانوار، ج ۸۴، ص ۲۵۸.
۲۷. بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۳۷۸
۲۸. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
۲۹. نهج البلاغه، خطبه ۱۲۰.
۳۰. بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۳۶۰.
۳۱. کافی، ج ۱، ص ۳۱۸.
۳۲. بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۱۵۰.
۳۳. کافی، ج ۱، ص ۳۱۹.
۳۴. همان، ص ۳۹۳.
۳۵. کنز العمال، ج ۱۶، ص ۴۶۹.
۳۶. غرر الحکم و درر الکلم، ص ۲۳۹.
۳۷. نهج البلاغه، حکمت ۴۵۶.
۳۸. غرر الحکم و درر الکلم، ص ۵۲.
۳۹. همان، ص ۵۳.
۴۰. همان.
۴۱. همان، ص ۵۴.
۴۲. غرر الحکم و درر الکلم، ص ۵۲.
۴۳. بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۴۵۳.
۴۴. غرر الحکم و درر الکلم، ص ۵۱.
۴۵. میزان الحکمه، ج ۲، ص ۳۸۵.
۴۶. غرر الحکم، ج ۲، ص ۲۵۶.
۴۷. بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۲۳۱.
۴۸. غرر الحکم، ص ۲۵۷.
۴۹. بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۳۰۹.
۵۰. غرر الحکم و درر الکلم، ج ۲، ص ۱۴۲.