خبرگزاری حوزه | باید به خاطر این طغیان از درگاه الهی خارج شوی! باورش نمیشد او کسی بود که شش هزار سال عبادت خدا را به جای آورده بود و در عرش همگان به او که عزیز شده درگاه الهی بود، غبطه میخوردند. باور کردنی نبود! با خود تکرار میکرد: او از گِل پست آفریده شده و من از آتش؛ چگونه میشود چگونه میشود؟ چگونه ممکن است که آتشی بر خاک بیمقدار سجده کند؟ برایش قابل باور نبود چگونه ملائکه و مخلوقات حاضر به سجده بر چنین ماده پستی شدند.
جبرئیل امین، فرمانده ملائکه در گوش او زمزمه کرد که اشتباه کردی. تو که میدانستی نتیجه طغیان فساد است پس چرا اشتباه امتهای پیشین را تکرار کردی؟ سجده ما بر آدم نه بواسطه خلقتش از خاک بلکه به واسطه گوهر الهی و کبریایی بود که خداوند در وجودش به ودیعه نهاده بود. ما بر خاک سجده نکردیم! بر ماهیت خدایی و پاک وجود آدم سجده کردیم؛ همان ماهیتی که خلقت عالم وامدار آن است.
ما بر آدم سجده کردیم چون او پدر آن وجودی است که خداوند خلقت عالم را از برای او مقدر کرده بود. همان وجودی که هم تو و هم من میدانیم نور وجودیش هزاران سال قبل از من و تو بر این عرش سایه انداخته و خداوند تمام مخلوقات را به خاطر او آفرید؛ او که حبیب الله است. ما بر آدم به واسطه اینکه پدر حبیب الله بود سجده کردیم، حبیبی که همه عرش در آرزوی دیدن او است و منتظر.
جز ذات خداوند این وجود عظیم را هیچکس نمیشناسد و ما به آدم برای اینکه این وجود عظیم از صلب اوست سجده کردیم.
اما این سخنان دیگر فایدهای نداشت، طغیان و کبر او را به فساد کشانده بود و حتی پس از آنکه فهمید اشتباه کرده است غرور به او اجازه نداد که توبه کند و باز گردد.
او آدم علیهالسلام را هم به وسوسه اینکه مانند حبیب مقرب درگاه الهی باشد فریفت و به آدم علیهالسلام که مانند اهل ملکوت منتظر حبیب الله بود بیان کرد که اگر تو از آن میوهای که خداوند فرموده نخوری، میل کنی خواهی توانست مقامی همچون حبیب خدا داشته باشی. حضرت آدم علیهالسلام که با شنیدن اوصاف کمالی حبیب الهی شیفته مقام او شده بود و میخواست چون او محبوب عالم باشد و نام او را نیز در اسامیای که خداوند به او آموخته بود شنیده بود، با سخن ابلیس که امروز ابلیس و روزی عزازیل درگاه الهی بود فریب خورد.
هر چند که مقام پدر بس مقامی عظیم بود و خداوند او را چون منتظر بود، به واسطه انتظار بخشید؛ اما سفر زمینی آدم علیهالسلام و فرزندانش در زمین که قرارگاه و مسکن موقت آنها بود شروع شد و انبیای الهی یک به یک معلم بشر شدند تا بشر در مسیر انتظار درس آموخته شود تا بتواند در مسیر انتظار شایستگی لازم را کسب کند تا روزی به جایگاهی برسد که بتواند درس آموخته حبیب خداوند و اهل بیت پاکش شود.
پیامبر به پیامبر، نبی به نبی آمدند و به بشر درس آموختند؛ بشر با دیدن انبیا درس میگرفت و بودند کسانی که در قرارگاه مسکونی موقت به درجهای برسند که بتوانند به حریم ولایت الهی وارد شوند و این چنین بود که عده قلیلی از فرزندان آدم علیهالسلام که درس آموخته انبیا بودند به پیش آمدند تا نور وجودی حبیب خداوند را در صلب خود حمل کنند تا انتظارها به پایان رسد و حبیبی که اهل ملکوت و اهل زمین منتظرش بودند به کالبد زمینی خود وارد شود و بشر را معلمی کند تا بشر شایسته شود تا بعد از حبیب خداوند از جان او درس گرفته و لیاقت ورود به حریم امامت را پیدا کند.
عیسی بن مریم علیه السلام وقتی به آسمان رفت به قوم خویش مژده آمدن احمد را داده بود و موسی علیه السلام نیز به قوم خود گفته بود که آن حبیب دلنشین الهی را منتظر باشند.
این چنین بود که بشر در مسیر انتظار، سفر خود را در زمین آغاز کرد و قوم یهود و قوم نصرانی که میدانستند موعود الهی در سرزمین بیت المقدس متولد خواهد شد، راهی مکه، شام و فلسطین شدند و قدم به قدم و قوم به قوم میگشتند تا بدانند این حبیب خداوند در صلب چه کسی خواهد بود و متولد خواهد شد.
در کمال ناباوری حبیب خداوند «کودک با برکت» که سرنوشتش برای او جز رنج نبود و نداشت، پا به جهان گشود و در شب ستاره باران فاران در خانواده عبدالمطلب به کالبد زمینی خود وارد شد. هیچ قومی باور نمیکرد نه مسیحی نه یهودی که آخرین فرستاده الهی در قومی چون قوم عرب که به جاهلیت شهرت داشتند متولد شود اما این اقوام فراموش کرده بودند که حبیب خداوند در صلبهای پاک و رحمهای پاکیزه متولد میشود و چه صلبی مبارک تر از صلب عبدالله و رحم آمنه که آخرین موعود الهی را که ۱۲۴ هزار پیامبر به بشر مژده آمدنش را داده بودند و بشر را برای معلمی در مکتب او آماده کرده بودند، سزاوارتر به این موعود بودند.
«کودک بابرکت» در دامن عبدالمطلب و ابوطالب و آمنه و حلیمه بزرگ شد و روزها و شبها را به تفکر در خلقت کائنات مشغول بود و ابلیس سالها به تلاش نشسته بود تا شاید این موعود را از مسیرش منحرف کند و یا او را ترور کرده و به قتل برساند ولی هرگز خداوند به او اجازه نداد که در مسیر انتظار موعودی که عالم در انتظار اویند را از بین ببرد.
لبیک اهل عالم به حبیب خدا
مانند پدر و پدربزرگ و اجدادش که قبل از او سالها به عبادت در غار حراء مشغول بودند او نیز از همان کودکی عبادتگاه حرا را برای عبادت خدایی برگزیده بود که پدرانش به روایت از حضرت ابراهیم علیهالسلام او را یگانه خالق عالم میدانستند.
مثل همیشه که در ماههای حرام برای عبادت به عبادتگاه حراء میآمد این بار هم برای عبادت با علی علیهالسلام که کودکی خردسال بود راهی حراء شده بود. قامت به عبادت که بست تمام عالم با او قامت به عبادت بست، اهل ملکوت نفسهایشان در سینه حبس شده بود.
روز موعود فرا رسیده بود روزی که همه منتظرش بودند. حال و هوایی عجیب بر عالم حاکم شده بود، چه جو سنگینی. حجابها کنار رفت اهل عرش بدون اینکه بدانند چه شده است و چه خبر است، اشک میریختند و میگفتند این چه نوری است چه خبر است این کیست که تا قامت به عبادت بست عالم از وجودش روشن شد؟
فرشتهای گفت این همان «کودک با برکت» است، جبرئیل امین در حالی که سرتا پایش را خضوع و خشوع در برگرفته بود، بسیار خوشحال بود، چرا که منتظری که اهل ملکوت زمانی وصف ناشدنی را منتظرش بودند، مأموریت داشت به رسالت خود آگاه کند.
خداوند به او اذن داد، حجابها کنار رفت امین وحی الهی در حراء وارد شد، حراء سراسر نور شعف شد از وجود او، قلب تمام مظلومان عالم شاد شد. تمام مردم این لحظه عظیم را حس کردند، چه آنهایی که به زمین آمده بودند و چه آنهایی که نور وجودیشان خلق شده بود و قرار بود به عنوان آیندگان روزی بر این ملک خاکی وارد شوند، خداوند اهل عالم را جمع کرده بود تا این صحنه عظیم و این پرده زیبای خلقت را به نظاره بنشینند.
امین وحی الهی در حراء اشک در چشم و سینه ادب به زانو زده به حبیب خداوند فرمود بخوان. «بخوان به نام پروردگارت، پروردگاری که عزیز است و حکیم، کریم. خداوندی که انسان را از علق آفرید و به وسیله قلم به تدریج به انسان علم آموخت با وجود اینکه انسان سرکش است و بازگشت به سوی خداوند است».
عالمیان وقتی این پیام الهی را از زبان امین وحی خدا خطاب به حبیب خدا شنید، یک سر همه سجود شد. حبیب خدا تا کلام امین وحی خدا را شنید و آنچه را که از زبان انبیا و بزرگان خاندانش شنیده بود به گوش خود شنید، در برابر وجود معبود همه سجده شد و سکوت.
حبیب خدا شدن، شیدایی میخواهد و عشق؛ اگر عاشق باشی این ندای روح بخش و دل انگیز تو را شیدا میکند همانطور که موسی علیه السلام را در سرزمین طور شیدا کرد.
وجود محمد صلی الله علیه و آله از شنیدن کلام وحی همه عشق بود و شور، حبیبی که عالم و ملکوت در انتظار او بود خود در انتظار کلام معبود…. وقتی خداوند این عبد را مورد خطاب قرار داد وصال پس از سالها انتظار حاصل شد. بله این شب روز عظیم مبعث است، مبعث روزی که ملکوتیان به وصال حبیب میرسد و حبیب به وصال معبود و چه شیرین شبی و چه شیرین روزی بود این روز.
امروز دوباره صحنه خلقت تکرار شد و خداوند به ملکوتیان فرمود این محمد است حبیب الله، خلیل الله عزیزالله، هرکس من مولای اویم محمد مولای اوست و هرکس محمد را خوشحال کند مرا خوشحال کرده است و هرکس محمد را بیازارد مرا آزرده است. او ستوده ای است که ستایش بر او باد.
ملکوت یک رنگ و یک صدا همه شور بود و شعف، امیر مؤمنان علی بن ابیطالب علیه السلام زمانی که شاهد این صحنه بود ردا بر قامت نور بسته حبیب خداوند کرد و او را که مسحور کلام معبود بود از غار و کوه به پایین آورد و به خانه برد و خود به عنوان نخستین مؤمن به همراه خدیجه کبری ام المومنین سلام الله علیها به محبوب خداوند اقتدا کرد و قامت به عشق بست در برابر ذات حق.
ملکوت و ساکنان عالم ذر چون ماجرای سجده بر آدم ابوالبشر علیهالسلام این بار نیز لبیک گوی دعوت خداوند حبیب خداوند را سجده کردند و «قالو بلی» گفتند تا این چنین بشر به عصر امت امامت وارد شود، عصری که محمد صلی الله علیه و آله امام است و بشر یک دل امت، امتی که امامش محمد صلی الله علیه و آله است و نایب امامش علی علیهالسلام.
مبعث آغاز عصر امت امامت، فرصتی برای تولد و رویش دوباره انسان، انقلاب فرهنگی و تمدن ساز جامعه بشری پس از قرنهای متمادی است. مبعث بازتعریف ماهوی انسانیت و بازگشت به فطرت با قلم تمدن ساز محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و بازتعریف دوباره انسان بر مدار فطرت است.
و اما ابلیس؛ او که در قصه خلقت از عزت به ذلت افتاده بود این بار نیز غرور ورزید و اگر چه که توان داشت و میتوانست با سجده بر خاتم پیامبران و موعود ملکوتیان خطای نخستین را جبران کند اما چون عاشق نبود و در داستان خلقت مجنون نشده بود این بار نیز به جنون کبر طغیان و غوغا به پا کرد و کمربست به مقابله با حبیب خدا تا شاید با گردن کشیِ کینه جویانه انتقام بگیرد؛ اما غافل از اینکه در این دلپذیر تابلوی خلقت ستوده ای که ستایش بر او باد، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله امام بود و امتی که امامش محمد مصطفی صلی الله علیه و آله باشد در معادله خلقت وارث عرش، فرش لوح و قلم بهشت و زمین افلاک است.
فاطمه قاسمی