به گزارش خبرگزاری حوزه، پایگاه اطلاع رسانی اجتهاد درباره دیدار مدیر حوزه های علمیه با پاپ، گفتگویی با حجت الاسلام والمسلمین محمدعلی میرزایی انجام داده که به این شرح است:
استاد علیرضا اعرافی، مدیر حوزههای علمیه در راستای گسترش و تعمیق تعامل با واتیکان، برای دیدار با پاپ فرانسیس، رهبر کاتولیکهای جهان به همراه هیئتی به کشور ایتالیا سفر کرد و اولین سفر رسمی بین حوزه علمیه قم و مسیحیت کاتولیک رقم خورد. با حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی میرزایی، عضو هیئت علمی و رئیس اتاق فکر جامعه المصطفی العالمیه پیرامون ضرورت، ابعاد و دستاوردهای این سفر مهم به گفتگو نشستیم.
مشاور بینالملل مدیر حوزههای علمیه در گفت و گو با «اجتهاد»، معتقد است دیدار استاد اعرافی با پاپ از نظر سطح رسمی و تشریفاتی مناسبات بههیچعنوان کمتر و پایینتر از دیدار پاپ و یک مرجع تقلید شیعه در قم نیست و این دیدار را نباید پایینتر از دیدار پاپ با آیتالله سیستانی تلقی کرد.
حجت الاسلام والمسلمین میرزایی که در کشور تونس حضور دارد، تصریح میکند: ملاقات رهبران عالی اسلام و مسیحیت به هیچ عنوان نباید اتفاقات تهدید آوری تلقی شود، بلکه برعکس این دیدارها میتواند به صلح و آرامش و وحدت انسانی جهانی هم کمک بکند.
عضو هیئت علمی جامعه المصطفی ضمن تأکید بر ضرورت توجه به این ابعاد و استقبال از چنین رخدادهایی در سطح جهانی، امیدوار است عالیترین مقامات دینی شیعه بتوانند در فرصتهای نهچندان دور با عالیترین مقامات دیگر ادیان بهراحتی و بدون دغدغه و نگرانی ملاقات بکنند.
حجت الاسلام والمسلمین میرزایی در این گفتگو هشت راهبرد برای تقارب و تعامل اسلام شیعی و مسیحیت ترسیم میکند و پیشنهاد میدهد: ادیان با تکیه بر عقلانیت، معنویت و الهیات رهاییبخش انسان، میتوانند در برنامهای جهانی اسنادی برای نهادهای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و حتی اقتصادی جهانی نظیر سند اقتصادی ادیان، سند فرهنگی ادیان، سند حقوقی ادیان، سند آموزشی و پرورشی ادیان و امثال آنها منتشر کنند.
دیدارهای بینالادیانی نمایندگان اسلام و مسیحیت در سطوح مختلف را چگونه ارزیابی میکنید؟ این دیدار و گفتگوها چقدر میتواند مؤثر واقع شود؟
ارتباط اسلام و مسیحیت بهعنوان دو شریعت و دیانت ابراهیمی، برای تأثیرگذاری در حوادث فرهنگی و سیاسی جهان ما حائز اهمیت است. متأسفانه جناح شیعی اسلامی برخلاف جناح غیرشیعی، دارای ارتباطات تأثیرگذار و عمیقی با مسیحیت و بهویژه با واتیکان نیست. دیدارهای بسیار کوتاه و غالباً تشریفاتی – مانند دیداری که چند ماه گذشته از طرف چند عالم مسلمان از مذاهب مختلف با پاپ رسانهای شد- فاقد روند ثابت از تعاملات بین ادیان و بهویژه بین تشیع و واتیکان است؛ در نتیجه ارتباط رسمیتر و جدیتری بین عالمان و یا نمایندگان حوزه علمیه قم با پاپ یک ضرورت بوده است و این دیدار میتواند آغاز پرکردن یک خلأ جدی در این رابطه تلقی شود.
البته تا زمانی که دیدارهایی در سطح مراجع اول شیعه در قم و نیز دیدار مقام معظم رهبری با پاپ رخ ندهد، انتظار تحولات خیلی جدی نباید داشت. پروتکلهای طبیعی جهانی حاکی از چنین مسئلهای است. اینکه آیا دیدار پاپ با یک مرجع تقلید شیعیان چقدر ایده عقلانی و قابل تحقق است و حتی چقدر تأمین کننده مصالح و منافع دو طرف است، در اینجا قضاوت قاطعانهای ندارم اما اگر کسانی باور به ضرورت توسعه مناسبات بین الادیانی و بهویژه بین مسیحیتی که واتیکان از آن نمایندگی میکند و اسلامی که بر اساس خوانش و تفسیر شیعی باشد، اگر کسانی به دنبال چنین هدفی باشند بهطور طبیعی مراعات این سطوح از دیدار و توافقات بین دو طرف اجتنابناپذیر است.
تفاوت دیدار استاد اعرافی و آیتالله سیستانی با پاپ چیست؟ آیا دیدار اخیر را نیابتی یا به عبارتی درجه دو میدانید؟
دیدار ریاست محترم حوزههای علمیه با پاپ از نظر سطح رسمی و تشریفاتی مناسبات بههیچعنوان کمتر و پایینتر از دیدار پاپ و یک مرجع تقلید شیعه در قم نیست؛ این دیدار را نباید پایینتر از دیدار پاپ با آیتالله سیستانی تلقی کرد.
قبل از بیان مسئله لازم هست به اختلاف ساختاری در مدیریت و ریاست حوزههای علمیه ایران و عراق توجه کنیم. آیتالله سیستانی در واقع بزرگترین مرجع تقلید کشور عراق و یکی از پرتعداد مقلدان در جهان اسلام است، از این نظر وزن آیتالله سیستانی با اختلاف بسیار زیاد از تمام مراجع شهر قم سنگینتر است؛ حقیقتی است که انکار نمیشود کرد، هیچکدام از مراجع فعلی ما دارای وزن و پایگاه جهان اسلامی و شیعی بهاندازه آیتالله سیستانی نیستند.
با این حال، این شباهت بین مرجعیت در قم و مرجعیت در نجف است که هیچکدام از مراجع بهعنوان ریاست حوزههای علمیه تلقی نمیشوند؛ در گذشته مرجع واحدی در قم یا در عراق وجود داشت و یک ولایت عامه مرجعیتی در حوزه وجود داشته است؛ اما آرام آرام ما با یک تکثر و تنوع در پایگاه قدرت مرجعیتی بهعنوان یک پدیده مواجه شدیم که دیگر در قم و نجف نمیتوانیم از تک مرجعیتی حرف بزنیم؛ هر مرجعی در حقیقت نمایندگی خود و بیت خودش را دارد نه فراتر از آن؛ البته نفوذ و تأثیرگذاری مقوله دیگری است اما هر مرجعی بهواقع نماینده کل حوزه تلقی نمیشود بلکه نماینده یک نفر یا یک بیت هست، هرچند این بیت با عظمت و شوکت و هیبت جهانی باشد مانند مرجعیت آیتالله سیستانی.
اما حسب اطلاعی که دارم آیتالله اعرافی در حقیقت از تمام حوزه علمیه نمایندگی میکنند، در این کار با مراجع حاضر قم هماهنگ هم هستند و بسیار بعید است یکی از مراجع با چنین سفری موافق نباشد یا تحفظی در نحوه نمایندگی ریاست حوزه داشته باشند؛ از این نظر، در قیاس با دیدار آیتالله سیستانی و پاپ این دیدار دارای اهمیت فوق العاده است.
استاد اعرافی جایگاهی در جمهوری اسلامی بهعنوان فقیه شورای نگهبان دارد و میشود گفت نماینده و یکی از رهبران دینی در عرصه حکومت است.
بله، دیدار آیتالله اعرافی با جناب پاپ بهعنوان یک دیدار رسمی مقام عالی دینی جمهوری اسلامی هم هست. منتهی در عراق دیدار پاپ و آیتالله سیستانی یک دیدار شبه سکولار بود، در حقیقت آیتالله سیستانی در عراق نمایندگی رسمی دولتی را ندارند، البته شأن ایشان بالاتر از این بوده و هست که چنین نقشی داشته باشند، در هر صورت ایشان شأن ولایتی و امامتی و مرجعیتی حوزوی دارند، اما در دیدار اخیر ما بهنوعی شاهد تداخل نقشها در شخصیت آیتالله اعرافی هستیم، ایشان از طرفی ریاست حوزههای علمیه هستند، ایشان یک مجتهد و یک صاحبنظر و فقیه هستند و از طرف دیگر یکی از مقامات عالی نظام تلقی میشود، مقام فقهی و فقاهتی شورای نگهبانی ایشان و عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی و بهنوعی شخصیت بسیار نزدیک به رهبر معظم انقلاب هستند، اینها همه به این دیدارِ با اهمیت و راهبردی میافزاید.
ضمن تأکید بر ضرورت توجه به این ابعاد و استقبال از چنین رخدادهایی در سطح جهانی، آرام آرام امیدواریم که عالیترین مقامات دینی شیعه بتوانند در فرصتهای نهچندان دور با عالیترین مقامات دیگر ادیان بهراحتی و بدون دغدغه و نگرانی ملاقات بکنند. ملاقات رهبران عالی اسلام و مسیحیت به هیچ عنوان نباید اتفاقات تهدید آوری تلقی شود، بلکه برعکس این دیدارها میتواند به صلح و آرامش و وحدت انسانی جهانی هم کمک بکند.
بانظر به ضرورت دیدارها و گفتگوهای بین الادیانی، جنابعالی چه راهبرد و راهکارهایی برای تقارب و تعامل اسلام شیعی و مسیحیت ترسیم میکنید؟
پرسش خوبی است و باید به چند نکته در تبیین این ضرورت اجتنابناپذیر اشاره کرد و نیز به دستاوردهای احتمالی که میتواند از چنین دیدارهایی تحقق پیدا بکند.
۱- بشریت امروز به بینشی وحدتگرا و یکپارچه به ادیان نیاز دارد. تنوع ادیانی که به تنوع خدایان گاه کاملاً متباین و متفاوت میانجامد بزرگترین ضربه سهمگین به الهیات است. تنوع و تفرق خدایان در جهان، به رواج الحاد کمک میکند. از این رو، همکاری اسلام و مسیحیت برای رسیدن به وحدت کلی ادیان میتواند گام جدی در این راستا باشد. تصور اینکه تعدد ادیان و تکثرگرایی در آنها، نافع است قابل قبول است به شرطی که به تعدد خدایان نینجامد. صرف نظر از اسلام و مسیحیت و یهود و امثال آن، بشریت معاصر به خدای واحد نیاز دارد. خدایی فراتر از تنوع ادیان و تکثر مفاهیم و تصورات آنها.
۲- نفی افراط و تفریط در مناسبات ادیان و انسان در عرصه سیاسی – اجتماعی، از راهبردهای الهیات خدمت رسانی به بشریت است. دستان خدا را در سیاست «مغلول» کردن و بستن یا از آن طرف، دست انسان را قطع کردن و بهجای عقلانیت و تفکر و تدبیر او شریعتها و باید و نبایدهای دینی را به جزییات کنشهای انسانی در عرصه سیاسی و اجتماعی بردن هر دو باعث فاجعه است. از یکی الحاد بیرون میآید و از دیگری جریانهای خون آشامی که به نام خدا و ادیان، انسان و هستی او را نابود میکنند. به نظر میرسد راه میانهای هست. راهی معتدل که میشود آن را «عقلانیت مسئولانه و متعبدانه» نام نهاد. انسان خود باید تصمیم بگیرد. در انتخاب گزینههای سیاسی و اجتماعی کاملاً آزاد است؛ اما این آزادی و عقلانیتی که اعمال میکند در چارچوب اراده و مشیئیت الهی باید باشد. انسانها در سیری دو سویه، از خدا ریشه گرفته و نشأت یافته و شکلگرفته است تکوینا و تشریعا من الله و لله است و نیز با سیر ارتقایی و کمالی، سیر الی الله دارد و باید به او باز گردد. این حرکت دو سویه همهجا هست و باید باشد. حاکمان و ثروتمندان و تصمیم بگیران عالم، در کنشهای خود از این نقشه بسیار کلی مستعفی نیستند و نیز روحانیان و فقیهان ادیان، حق ندارند که آزادیهای انسانها را مقید سازند و قدرتهای سیاسی را بر انسانها تحمیل کنند. اصولگرایی سیاسی افراطی و سکولاریسم تفریطی دینگریز هیچکدام پشتیبان واقعی انسان نیستند، ما باید راه میانهای بیابیم.
۳- «سیاست اخلاقی» بخش قابل توجهی از «سیاست الهی» را پوشش میدهد. به معنای دیگر، سیاستها بهاندازهای که اخلاقی و انسانیاند الهی هم هستند. از این رو، در طرحی مشترک میتوان راه معتدل مناسبات دین و سیاست را بر اساس سیاست و اخلاق را با همکاری ادیان در جهان طرح کرد. البته راه سکولاریسم افراطی و حداکثری راه را بر اخلاقی سازی سیاست قدری سخت کرده است اما میتوان این راه را گشود. نوع ورود ادیان به سیاست اگر بر اخلاق متمرکز شود، افق تازهای در برابر انسانیت گشوده میشود. نیز حوزه اخلاق، امری فراادیانی و یا مبنایی مشترک بین ادیان است. از تفاوتهای بنیادین ادبیات حقوق بشر و «سیاست و اخلاق» این است که اخلاق بهمثابه کانون و اصل ادیان است. شریعتها که دارای اختلافاند اموری سیال و اقتضایی است. تعدد شرایع در ادیان قابل تصور است اما تعدد اخلاق بیمعناست. اخلاق و باورهای بنیادین عنصر مشترک آنهاست. سر وحدت و یکپارچگی آنهاست.
۴- ادیان با گنجینههای بزرگ وحیانی خود میتوانند «عقلانیت الهیات بنیان» را در جهان مطرح کنند. این عقلانیت، در برابر یا در کنار عقلانیت خودبنیان اومانیستی است. البته نافی مطلق آن نیست اما چهرهای متکاملتر از آن به بشریت ارائه خواهد کرد. انسان، تعقل میکند پس موجودی آفریده از منبعی عقلانیتر است. «الهیات خرد» نافی و القاکننده عقلانیت انسانی نیست بلکه تقویت کننده، حمایت کننده، ارائه کننده چارچوبی هستی شناخت و انتولوژیک برای آن است. انسانها وقتی از عقل خود بهره میبرند در واقع در تعبد و التزام به اراده الهی حرکت میکنند. چیزی که هست این عقلانیت الهیات بنیان، امری قدسی و مبارک است و سرشت آن بهگونهای است که نمیتوان آن را ابزاری برای بسط و گسترش غیراخلاقی قدرت و ثروت قرار داد.
۵- ایمان، معنویتگرایی و تصوف بین الادیان، بزرگترین سرمایه ادیان است. روح و جوهر این تصوف و عرفان عملی یکی است گرچه صور آن متفاوت است. گره زدن تصوف بین الادیانی به مسأله اخلاق که به آن اشاره شد، یکی از سرمایههای مشترک اسلام و مسیحیت است. فعالیت مشترک اسلام و مسیحیت میتواند به این آشفتگی عجیب و غریب امر «معنویتگرایی» در جهان ما سامان بدهد. «معنویتگرایی و اخلاق ابراهیمی» دارای مبانی و زیرساخت واحدی است. راز بزرگ این معنویتگرایی رهایی انسان از خویشتن به سمت خداست. این معنویتگرایی دارای الهیاتی رهاییبخش هم هست. از این رو، سرنوشت انسانها و جوامع برای چنین حرکتی بسیار مهم و قابل اعتناست. اخلاق و معنویت مستعفی از سرنوشت انسانها راه بهجایی نخواهد برد.
به نظر میرسد موجی از معنویتگرایی الحادی، بیتفاوت، ادیان گریز و حتی گاه ادیان ستیز جهان را پر کرده است. اگر اسلام و مسیحیت چارچوب کلی مشترکی برای «معنویتگرایی و اخلاق ابراهیمی» ارائه کنند، نقطه امیدی برای ارتقای اخلاقی و روحانی بشریت شکل میگیرد و طرح معنویت ادیان با بحران مواجه نخواهد شد.
۶- برای آنکه ادیان ابراهیمی بهویژه اسلام و مسیحیت، از این تصور «مغلول بودن» در برابر جریان سرنوشتساز تمدن و سیاست و حوادثی که بر بشریت میرود بیرون آیند، لازم است که با چهرهای اخلاقی، معنویتگرا و عقلانیت مدار، در سرنوشت جهان نقش قویتری ایفا کنند. این منطق دو دشمن دارد، یکی گرایشهای افراطی درون ادیانی و دیگری جریانهای سکولار ادیان ستیز. گفتوگوی اسلام و مسیحیت میتواند به مهار این دو جریان و طرح عمقی و اخلاقی ادیان ابراهیمی کمک کند.
۷- استقبال بسیار گسترده جامعه اسلامی و شیعی عراق از دیدار پاپ شاهد و قرینه مثبتی است که مردم مسلمان از نقشآفرینی بزرگان مسیحیت برای مواجهه با مشکلات بشریت استقبال میکنند و ادیان صرف نظر از رویکردهای جزیی جوامع خاص آنها در جهان ما ظرفیت بزرگی برای حل بحرانهای بشریت است. بحرانهایی که غالباً توسط انسانها، سیاستها و برنامههایی پدید میآید که حتی اگر ظاهر برخی از آنها دینی باشد اما در حقیقت، کاملاً غیردینیاند. دین ابزاری برای این جریانها بوده تا به مطامع خود برسند. از نظر ما، جنگهای بزرگی مانند صفین و کربلا، به هیچ عنوان جنگهای دینی نبودهاند. دین صرفاً پوششی برای مبارزه با ارزشها بوده است. در هر دو جنگ تاریخی ما، ریشه جنگ را باید در دنیا طلبی جریان امویت جستجو کرد. علی و امام حسین (علیهمالسلام)، حامل رسالت صادق و پاک الهی بودند. امروز هم داعش و امثال آن دقیقاً ضمن اعلام رسمی دفاع از امویان، در پی تحقق همان اهداف دنیوی هستند که در گذشته بود. البته این اهداف خبیث و مادی از سربازان فریبخورده صف اول مبارزه پنهان میشود. مگر کسانی که حضرت مسیح و مادر او و دیگر اهل ایمان را شکنجه کردند و غرق مصیبت و سختی نمودند واقعاً هدف مقدس و الهی داشتند؟ شاید در ظاهر اینگونه باشد اما در حقیقت مطامع دنیوی چشم و دل آنان را پر کرده بود. به تعبیر قرآن کریم، قتل انبیا بدون حق، نمیتواند فعلی الهی و دینی باشد!
۸- ادیان با تکیه بر عقلانیت، معنویت و الهیات رهاییبخش انسان، میتوانند در برنامهای جهانی اسنادی برای نهادهای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و حتی اقتصادی جهانی منتشر کنند.
ضمن سپاس از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، بهعنوان سؤال پایانی، این اسناد جهانی ادیان چه ابعاد و لوازمی دارد؟
بله، سند اقتصادی ادیان، سند فرهنگی ادیان، سند حقوقی ادیان، سند آموزشی و پرورشی ادیان و امثال آنها. بهگونهای تدوین شوند که چارچوبهای کلی و بنیادین برای حرکت انسان باشد. اسناد جهانی ادیان در ساحتهای مختلف، هیچ ورود تفصیلی و جزیی به رفتارها ندارند و صرفاً چارچوبهای کلی و مبنایی برای حرکتهای بزرگ اجتماعی ارائه میکنند که مبتنی است بر کلانترین اصول و قواعد اخلاقی، معنوی، توحیدی و عقلانی بهگونهای که تضمینی بسیار کلی برای هدایت و ارتقا و کمال بشریت ارائه نماید. ساختارهای کنونی اسناد جهانی متأسفانه پاسخگوی نیازهای مبنایی و وجودی انسان نیست و تضمینی برای ترویج اخلاق و معنویت نمیدهد. قربانی این اسناد کنونی، انسان است.
نظر شما