خبرگزاری حوزه| حمیت مبتنی بر اندیشه جاهلیت سبک تولید، توزیع و انتشار ناهنجاریهای فرهنگی مبتنی بر اندیشه مادی است؛ اسلوبی که میتواند رفتارهای ناهنجار را در کالبد قانون بر ملتها تحمیل کند! موضوعی که در ملل و اقوام مختلف دنیا متناسب با اقتضای ملی آنان مغرور به گسترش آلودگی شناختی است.
عربستان سعودی! عربستان تک قبیلهای یا بهتر، عربستان نوینی که آل سعود آن را میسازد تا تمدن ابراهیمی را محو کند؛ درنگ در این عنوان (عربستان سعودی) فقط گوشهای از حقیقت جاری مبتنی بر حمیت را برای ما در تاریخ این کشور به تصویر میکشاند. عربستان در تاریخ خود تصاویری دارد که همه استوانه های تاریخ معاصر شبه جزیره را شکل میدهد تا جایی که معماری تسلط سیاسی یک قبیله از شبه جزیره عربستان بر تمام شیخ نشینان عرب را روایت میکند.
تاریخی که تا پیش از اقدامهای «لورنس» همه گزارههای حاکمیت اهل تسنن و دیگر جریانهای دینی شبه جزیره را راغب به وحدت یکپارچه مسلمانان میداند! اما ناگهان جریانی تندرو با هدایت انگلیس از میان شنهای داغ بیابان های عربستان سر برآورده و تا فتح مکه پیش میرود.
اگراین اشاره کوتاه بخواهد مفهوم جامعِ شناختیِ بیان حوادث پیش روی عربستان کنونی باشد؛ باید در کنار مُدرکات شناختی حمیت جاهلی به تقویم ساختارگرای تاریخ معاصر نیز اهتمام داشته باشد.
جاهلیت و حمیت لیبرالیسم برای رسوخ در دل تمدنها و ساختارهای ملی تمدنی به چند محور همواره تمسک داشته است:
اول
علائم علنی و مشهور تمدن به عنوان زیرساخت های شناختی مدنی را از دیده ها محو و یا دیده ها را نسبت به آن بیتفاوت میکند؛ موضوعی که در حوادث اولیه غلبه آل سعود و جریان سلفی وهابیت بر اُم القری اسلام مشهود بود. آنها بی درنگ به تخریب بقیع مشغول شدند تا زیرساخت های شناختی اسلام ناب را از مجاری بصیرت نسلی محو کنند و این فرایند همواره در ۱۰۰ سال گذشته در کالبد های شبه منطقی نیز ادامه داشته تا جایی که اخیراً اخباری مبنی بر خاک برداری کوه اُحد به بهانه ایجاد ابر سازه های اقتصادی و پزشکی مطرح و منطقی سازی این اقدام در محافل شبه اندیشهای آل سعود جاری است.
دوم
ایجاد ساختارهای عقیدتی خشک مبتنی بر منطق «عصبیت» برای مزدوران شیطان پس از محو عمودهای خیمه شناختی مدنیت که در سایه حکومت های دینی یا شبه دینی و یا حتی حکومت جائر به زندگی مدنی مبتنی بر تمدن ابراهیمی خود استوار هستند؛ اولویت دوم این سناریو است. رد پای سربازان فرعون و نمرودیان در هر اقدامی که در آن تندروهایی با هدف استیلای مدنی به ترویج سلایق شخصیه خود مشغول هستند به وضوح پیداست و در عبارتی آنقدر دین را به صرف اهتمام به برخی از فرائض ظاهری گره زدهاند تا مردم از ریسمان الهی بریده و به پوشال آنان چنگ زده و در یک کلام «مواجهه خشک» از شکل معارف دینی را به سوی رفتارهای افراطی و نهایتاً به نوعی عقبماندگی مدنی بدل کنند.
موضوعی که در صد سال گذشته تاریخ آل سعود نیز مبتنی بر فرهنگ افتایی وهابیت به آن اهتمام ورزیده و با آرایه های شیطانی عبد الوهاب بدل سنت نبوی را به نام دین بر اذهان مدنی عربستان مسلط ساخته است.
سوم
سیستم مطالعه و استنباط حکومتی سومین سکوی سیستماتیک این سناریوی تمدن شکن است؛ چیزی که بر مدار آن مفتی های علوم مذهبی چنین جامعهای همواره در حالی که مذهب خود را تبلیغ میکنند در رفتارهای دوگانه گروهی را از خود رانده و گروهی را به تمکین خود وادار میکنند. با عنایت به شبه دغدغه کنونی برخی لجنه های به ظاهر نو اندیش باید گفت؛ بر اساس آنچه در نظام قبیلهای عربستان سعودی جاری است، زن به عنوان عنصری است که باید به قوانین برآمده از سلیقه شخصی مفتی تمکین کند.
چنین مثلثی هر تمدنی را میتواند زمین گیر کند؛ مگر آنکه آن تمدن مبتنی بر اندیشه شیعه اثنی عشری و بر منظومه شناختی ولایت محوری هدایت و رهبری شود! درواقع بررسی حاکمان ماقبل از جریان تحمیلی آل سعود به عربستان حاکمانی از اهل تسنن را روایت میکند که عمدتا افرادی دارای رفتار متوسط دینی بوده؛ چیزی که برای فراعنه و شیاطین بسیار خطرناک بنظر میآید؛ چراکه از یک طرف این جریان به دلیل نگرش وحدانی جوهر دین مبین اسلام مواجهه با دیگر مذاهب را از باب اندیشه وحدت دنبال میکردند و از سوی دیگر صرفاً برای توسعه مذهبی شخصی خود به معماری ساختارهای سیاسی می پرداختند نه آنکه بخواهند همه نمادها، عمودها و ارزشهای دینی را از میان بردارند در چنین جامعهای نسلها با سؤالاتی مواجه میشدند و بر مدار پاسخهای آن راه رستگاری را پیدا میکردند؛ بنابراین افرادی مثل لورنس را پس از جنگ جهانی اول مامور به معماری ویژه ای برای مقابله جهانی با جریان رشد مدنی جهان اسلام کردند و آل سعود ساخته این دسیسه تاریخی است.
اگر دو مقدمه اخیر(یادداشت اول و بخش ابتدایی این یادداشت) را با دقت دنبال کنیم؛ فقط یک نتیجه برای آینده عربستان متصور است !
عربستان امروز آبستن حوادثی برآمده از مثلث شوم فتنه فروپاشی تمدن ابراهیمی جغرافیای سیاسی اسلام است؛ حوادثی که کمتر به آن پرداخته میشود؛ درواقع باید آنچه امروز به طور دقیق به آن پرداخته شود، شکاف اجتماعی حاصل از مدرنیته و سنت مبتنی بر اندیشه وهابیت حکومتی عبری عربی است که جریان های ریز و درشتی را در برابر آینده ملت عربستان قرار داده است! ابر مساله ای که امروز در اندیشکده های یهودی تلاش دارند آینده سناریوهای تارعنکبوتی خود را با چاشنی جشن هایی چون جنجال جشن هالووین در ذهن ملی عربستان عادی سازی کنند و از وضعیت آرام و عربستانِ رو به رشد بگویند! اما آنچه که حقیقت حوادث پیش رو را شکل میدهد این است که نظام قبیلهای عربستان و ساختار چند لایه کنونی شاهزاده های عبری عربی همه و همه آماده بروز جنبش های داخلی وهابی علیه وهابیت حکومتی است! دردی حکومتی برای قبیله سعود که میخواهد امروز با تجویزهایی همچون توسعه های اقتصادی و پزشکی با بهانه رفاه حال حجاج دل تاریخ کوه اُحد را بشکافد!
از این رو رویای شهر نئوم همان خیال خام بن سلمان است که عربستان را به دامن حوادثی برده که جریان های درون کاخ پادشاهی را برای حراست از همان ساختارهای خشک سلفی گری بیدار کرده است! موضوعی که در جریان اعدام های نظامیان عقیدتی اخیر بسیار به وضوح متن پشت پرده های بازداشت ها و اعدام ها را روایت میکند.
امروز عربستان میزبان حوادثی است که باعث خواهد شد که هر پادشاه در عربستان کمتر از یک دوره عادی ریاست جمهوری در افغانستان را تجربه کند و بن سلمان برای درمان این زخم متعفن، بنا به تجوز خاخام ها، به محو بیشتر علائم، عمودها و نمادهای اولیای الهی و برگزاری جشن های غیر متعارف روی آورده است؛ بر همین اساس امروز وظیفه و رسالت امت اسلام در قبال ملت مظلوم عربستان قیام به عدل و اقدام هوشمندانه در برابر جنون بن سلمان است.
اگر امروز اقدامی نکنیم؛ همه عروسک گردانان نشریه فرانسوی که به هتاکی به ساحت نبی گرامی اسلام و اوصیای الهی مامور هستند سناریوی تخریب نهایی قبله مسلمانان را با گستاخی بیشتر به نتیجه خواهند رساند و امروز همان روزی است که مسلمانان باید با قیام به عدل خود همه این ظلم و سیاهی را در دل مناسک سیاسی حج حل و سیاهی آسمان حجاز را برای طلوع خورشید عالم تاب پاک کنند.
محمد جعفری- پژوهشگر
نظر شما