خبرگزاری حوزه | معنویت در ادیان آسمانی هم اصلی انکارناپذیر است. مقایسه معنویت مسیحی و اسلامی در گرو شناخت و مقایسه جهانبینی و ایدئولوژی این دو دین است که پیش روی پیروان خویش ترسیم میکنند.
معنویت در سنت اسلامی واژهای برای بیان گوهر و باطن دین اسلام است که میتوان تاریخ پیدایش آن را همزمان با نزول آغازین آیات قرآن کریم بر قلب پیامبر اسلام دانست.
در معنویت اسلامی انسان معنوی صرفاً انسان اخلاقی نیست؛ بلکه دارای عقیده و جهانبینی توحیدی است که در چارچوب بایدها و نبایدهای شرعی عمل میکند و این کنشگری همه ساحتهای وجودی و زیستی او را شامل میشود. یعنی در عین اینکه در بعد فردی سلوک معنوی دارد، در ساحت اجتماعی هم باید همان سیر وجود و ادامه داشتهباشد. اصل مهم در این میان رضایت پروردگار است که با نیت خالص حاصل میشود.
اندیشمندان مسیحی هر یک از زاویهای به مسئله پرداختهاند و در قالب نظامهای الا هیئتی متعدد، مسئله معنویت را مورد دقّت و بررسی قرار دادهاند. نظامهای الاهیاتی چون؛ الاهیات سیستماتیک، الاهیات تاریخی، الاهیات دفاعی، الاهیات کاربردی و الاهیات انجیل.
در این مقال به بررسی تطبیقی معنویت اسلامی و معنویت از منظر الاهیات انجیل مبتنی بر کتاب مقدس پرداخته میشود.
در کتاب مقدس (انجیل) این واژه بهبعد اخلاقی زندگی اشاره دارد. که در زبان یونانی همان پنوما (pneuma) یا «زندگی در روح خدا» است و در تضاد با «زندگی نفسانی» یا «زندگی جسمانی» قرار دارد. این واژه به نظمی اخلاقی یا شیوهای از زندگی اشاره دارد که مستلزم تأدیب جسم بهمعنای «کنترل امیال لجامگسیخته» است.
در سنّت مسیحی، بنابر کتاب انجیل انسان موجودی است دارای سه وجه؛ جسم، روح و روان که توسط جسم با قلمرو فیزیکی و محسوس، از طریق روح یا قلب با حوزه معنوی و توسط روان که شامل ذهن، اراده و احساسات است، با قلمرو احساسی و ذهنی در ارتباط است.
معنویت در دین مسیح امری پیش از خدا و در میان عالم خلقت وجود دارد. مسیحیان معنویت را عبارت از نماز و زیستن با عیسی مسیح میدانند. روح آدمی توسط روحالقدس اخذ، حفظ و دگرگون میشود. معنویت همان جستوجوی مؤمنان برای همدمی و همدلی است که همچون هدیهای به آنها تقدیم میشود. معنویت انتظار فعلی است نسبت به سلطنت الهی و نجات انسان که روزگاری خواهد آمد.
راههای تحصیل معنویت
۱. مناسک و شعایر دینی
مناسک و شعایر دینی مسیحی در قالب فردی و اجتماعی صورت میپذیرد. قالب فردی در مکانهای خصوصی و یا در کلیسا و قالب اجتماعی آن در شکل غسل تعمید، عبادات و… انجاممیشود.
اما در تشریع هر اصل دینی، اتّصال آن به مسیح یا آنان که از جانب مسیح مأذون هستند، ضروری است. با این وجود، به وضوح مشاهده میشود که بسیاری از سنتهای دینی کلیسا و حتّی سنّتهای فردی مسیحی توسط افراد دیگری که حتّی در زمان حیات مسیح مخالف سرسخت مسیح بودهاند، پایهگذاری شدهاست. حال، اتّصال این تشریع تا زمان مسیح با کدام اصل علمی قابل توجیه است؟
اما مناسک دینی اسلامی بدون هیچگونه تغییر و انحرافی توسط رهبران دینی تا به امروز رسیدهاند و میتوان بهصورت مستند به آنها عمل کرد.
۲. محبت
مجموع عهد جدید، سرشار از دستورات اخلاقی بوده و مکرر بر محبت و مدارا با مردم و رعایت مسائل اخلاقی سفارش و همهجا از زندگی در صلح و آرامش (دوم قرنتیان، ۱۱، ص۱۵- رومیان، ۱۵، ص۳۳) و بیزاری از اِعمال خشونت صحبت شدهاست (متا، ۵، ص۳۸ ۴۸ – رومیان، ۱۲، ص۱۷ ۲۱).
بسیاری از مسیحیان معتقدند که تنها آموزه اصلی برای تحصیل معنویت، محبت به مسیح است. آنان معتقدند که اگر محبت آمد، دیگر اصول هم خواهد آمد.
و براساس متن عهد جدید، استمرار بر محبت باعث دستیابی به کمال الهی گردیده و در نتیجه خداوند، تمام نیازمندیهای بشر را تأمین میکند (اعمال رسولان، ۳، ص ۲۱ – رومیان، ۷، ص۲۰ ۲۳).
نقد:
اولاً؛ تأکید بر نجات از راه محبت بدون عمل، با فلسفه بعثت سازگاری ندارد.
ثانیاً؛ محبتگرایی مسیحیت از عوامل برونی تأثیر پذیرفته است و این اصل بهعنوان یک راهبرد سیاسی است تا معنوی. مثلاً امپراتوری روم با تحریک و سعایت یهودیان نسبت به مسیحیان با خشونت رفتار میکردند. مانند استفاده از بدن برخی مسیحیان برای برافروختن چراغها در مراسم جشن و یا انداختن آنان بهصورت زنده پیش حیوانات درنده که در زمان امپراتوری دقلیانوس اتفاق میافتاد (جان بایرناس، ۱۳۸۵، ص۶۲۱ ۶۲۲). به همین دلیل، آنها بیشتر بر صبر و بردباری نسبت به ظلمهای دشمنان تأکید داشتند که راهکاری اضطراری برای بقای مسیحیت تلقی میشد؛ زیرا بهخاطر ظهور مسیحیت در حوزه امپراتوری مقتدر رومی، آن هم با شرایط مذکور، تأکید بر محبت و هم زیستی مسالمتآمیز و ارائه چهره صلحجویانه از مسیحیت بهترین راهکار برای پیشبرد اهداف دراز مدت بهشمار میآمد. اما وقتی همین مسیحیان قدرت و مکنت پیدا کردند، از هیچ جنایتی بر علیه مخالفان دریغ نکردند.
در مقابل در اسلام اهمیت عمل برای دستیابی به کمال معنوی انسان و نجات نهایی تنها با اعمال راستین امکانپذیر است. و محبت باید همراه با عمل باشد.
۳. رهبانیت
رهبانیت مسیحی در ساحت فردی انسان را به چشمپوشی از مطلق لذایذ مادی دعوت میکند.
و پیدایش شکل اجتماعی رهبانیت با هدف اعتبار زایی برای کلیسای حاکم با جذب راهبان به مناصب کلیسایی بود. پس این انگیزه هیچگونه ارزش معنوی ندارد. از طرف دیگر راهبان با نیل به مقامات عالی نزد پادشاهان، مردم و اسقفها منزلتی والا یافتند و مورد احسان فراوان قرار گرفتند. در نتیجه موجب تساهل و سستی در نهضت رهبانیت شد.
بسیاری از اوقات نیز راهبانی که برای اعتلای روح خود ریاضت میکشیدند، دچار غرور میشدند و هنگامی که بر اثر امساک و مالکیت گروهی، ثروتمند میشدند، خصایص نظیر کاهلی، خسّت و طمع در آنان نفوذ میکرد.
در قرآن کریم به ساختگی بودن رهبانیت مسیحی و عدم تشریع آن از سوی خداوند تصریح شده است.
۴. تفکّر و تأمل
تفکّر و تأمل نیز راهکار دیگری برای تحصیل معنویت مسیحی است. اما نکته قابلذکر اینکه:
اولاً، نیت شخص تأمل کننده چیست؟
ثانیاً، حوزه تفکّر و تأمل نیز بسیار مهم است. آیا هر تأملی، تحصیل معنویت را در پی دارد؟ و انسان را به خدا میرساند؟
۵. قرائت کتاب مقدس
قرائت کتاب مقدس برای انسان مسیحی راه کسب معنویت بیان شدهاست.
نکته اینکه؛ کلیه مطالعاتی که در حوزه الهیات انجیل صورت میپذیرد، مبتنی بر کتاب مقدس است. بنابراین باید حجیت آن ثابت شود. و در صورتی که حجیت کتاب مقدس مخدوش گردد؛ دیگر استناد به آن منطقی نخواهد بود. الان چهار نسخه از انجیل به قلم چهار تن (مَرْقُس، مَتّی، لُوقا و یوحنا) موجود است. اختلافات این چهار نسخه، عدم وثاقت آن را آشکار میکند.
سند انجیل همانند محتوای آن متزلزل و فاقد اعتبار است. مسیحیان خود درباره چهار انجیل معتقدند که حواریون، آنها را سالها پس از حضرت عیسی × نگاشتهاند. حتی برخی از نویسندگانِ بخشهای عهدِ جدید شناخته شده نیستند.
در صورتی قرآن بهعنوان کتاب مقدس مسلمانان از هرگونه تحریفی مبراست.
۶. خدمت به خلق خدا
خدمت به خلق خدا نیز با وجود اهمیت بسیاری که بر آن مترتّب است، راهکار دیگری برای کسب معنویت، شمرده شدهاست. اما اصل نیت و انگیزه در آن بسیار مهم است و نکته مهم دیگر اینکه، نوع خدمت نیز باید مورد تأیید بنیانگذار دین باشد. از این رو، هر خدمتی از نظر شرع، قابل پذیرش نیست.
۷. آموزههای اعتقادی
بسیاری از آموزههای اعتقادی مسیحیت که بهعنوان راه تحصیل معنویت مطرحشدهاند؛ خردستیز هستند. آموزههایی چون؛ گناه نخستین، تجسد مسیح، تصلیب عیسی، رستاخیز مسیح، بازگشت نهایی مسیح، وحدت با روحالقدس و مسیح، که توسط برخی از اندیشمندان مسیحی و تمامی دانشمندان مسلمان مردود شدهاند.
همچنین طبق اعتقاد مسیحیت خدای متعال دارای سه اقنوم است و عیسی علیهالسلام را تجلّی و تجسّم خداوند بر روی زمین میدانند. ضدیت این مسئله با عقل هم واضح است.
در اسلام خداوند متعال به مثابه منبع وجود و همه کمالات معرفی شدهاست و قرب به او هدف اصلی آفرینش انسان بیان شدهاست. بنابراین هدف غائی از از سلوک انسانی بالاترین نقطه مراتب قرب است. از این حیث معرفت خداوند اولین گام در این مسیر است.
نتیجه اینکه؛ ارزش و اعتبار معنویت در هر دین، نسبتی مستقیم با ارزش و اعتبار آن دین دارد. منابع دینی مسیحیت دارای آموزههای خلاف عقل است، بهطوری که حتی مسیحیان نیز به آن اعتراف دارند. معنویتی که بخواهد از چنین منابعی نشئت بگیرد دارای انحرافات بسیاری میشود. این فرق اساسی بین معنویت در مسیحیت و اسلام است؛ یعنی معنویت بهمعنای سنتی آن، با توجه به ارزش منابع مسیحیت قابل قبول نیست و احیاناً مخالف عقل است و نمیتواند طالب کمال را به سرمنزل مقصود برساند. از طرفی معنویت امروز غرب حتی از این نوع اتصال ضعیف به وحی محروم است.
امّا معنویت در اسلام برگرفته از آموزههای وحیانی اسلام است. در فرهنگ اسلامی اینگونه نیست که بگویند یک بخشی از زندگیتان مادی است و یک بخشی از آن معنوی، بلکه همه ابعاد زندگی در صورت اتصال به آن اصیل میتواند معنویتزا باشد.
مهدی جبرائیلی تبریزی