خبرگزاری حوزه - تهران/ سید روحالله مصطفوی ملقب به امام خمینی (ره) فقیه، عارف، فیلسوف، مرجع تقلید، رهبر انقلاب اسلامی ایران و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران بودند. سیر بیماری امام خمینی(ره) از روز اول خرداد ماه سال ۱۳۶۸ ه. ش. به طور جدی آغاز شد و تیم پزشکان تصمیم به جراحی دستگاه گوارش ایشان گرفتند. پس از عمل جراحی بیماری درمان نشد و سرانجام امام خمینی در روز شنبه سیزدهم خرداد ماه سال ۱۳۶۸ به ملکوت اعلا پیوست.
از آنجا که مهم ترین و بزرگترین دستاورد امام خمینی(ره) شکل گیری انقلاب اسلامی بود، به بهانه سی و چهارمین سالگرد ارتحال بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی(ره)، حجت الاسلام و المسلمین علی سعیدی شاهرودی، رئیس دفتر عقیدتی سیاسی فرماندهی معظم کل قوا، در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه در تهران به مقایسهی دو انقلاب توحیدی پرداخته است که در ادامه می خوانید:
پدیده انقلاب اسلامی
پدیده انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ و در واپسین دهه های هزاره دوّم میلادی را به یقین می توان پس از هجرت پیامبر اکرم(ص)، مهمترین حادثه تاریخ اسلام به شمار آورد؛ پدیدهای که با شعار استقلال طلبانه نه شرقی نه غربی در جهان دو قطبی، رهآوردی بسیار مهم برای ملتهای سرخورده از نظامهای مادی غربی و شرقی محسوب می گردد.
انقلاب اسلامی ایران نه تنها هیچگونه سنخیّت و شباهتی با انقلابهای معاصر که اساس و مبنای آنها یا ماتریالیسم و ماده گرائی بوده و یا اومانیسم و انسان گرائی ندارد، بلکه پدیدهای منحصر به فرد است که با اتکاء به ذات لایزال الهی و براساس توحید و با محوریت بعثت، امامت، قرآن و سنت به منصه ظهور رسیده است.
تبار و پیشینه انقلاب اسلامی را تنها در مکتب نبوی و علوی و گنجینه اسلام می توان جستجو نمود و انقلاب خمینی (ره) تنها با انقلاب پیامبر اعظم حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) قابل مقایسه است، زیرا تکیه گاه اصلی و زیربنائی انقلاب اسلامی ایران، منشور بعثت و امامت بر اساس تدبیر الهی می باشد.
مقایسه انقلاب اسلامی ایران با انقلاب اسلامی بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله) می تواند تمایز و تفاوت نظام جمهوری اسلامی ایران را با نظامهای سیاسی موجود مشخص نماید. مقایسه این دو انقلاب می تواند فلسفه مشروعیت نظام، رهبری، قانونگذاری و ضرورت وجود نهادهایی چون مجلس خبرگان و شورای نگهبان را مشخص نموده و ضرورت تأکید روی اجرای احکام الهی در جامعه را مدلّل سازد. همچنین مقایسه این دو نظام دینی می تواند فلسفه حمایت نظام از منطق و منطقه مقاومت و ایستادگی در برابر استکبار و مستکبرین را به شکلی عقلانی توجیه و تشریح نماید.
اکنون بیش از هر زمان دیگری تبیین ارتباط انقلاب اسلامی ایران و حکومت دینی برخاسته از آن با حکومت دینی صدر اسلام و نیز ماهیت این ارتباط ضروری است. البته در این میان مسئله حائز اهمیت، چگونگی مقایسه بین این دو انقلاب است. با مطالعه و مرور عصر پدیداری بعثت با محوریت حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) و بررسی ویژگیها، محدودیتها و متغیرهای گوناگون آن دوران، مشخص می شود که بین انقلاب اسلامی ایران با انقلاب اسلامی در شبه جزیره عربستان پیوند و ارتباطی منطقی و روشن و نقاط اشتراک زیادی وجود دارد، اما در عین حال نباید از توجه به متغیرهای گوناگون بین دو انقلاب و نقاط افتراق آنها نیز غافل شد. تبیین این نقاط اشتراک و افتراق، جایگاه انقلاب اسلامی را در آن دوره و عصر کنونی مشخص می کند. صف بندی دشمنان از طیفهای گوناگون و تشکیل جبهه های گسترده از کفار، مشرکین، یهود و منافقین در برابر انقلاب اسلامی به رهبری حضرت محمّد(ص) نشان از عمق نگرانی قدرتمندان و زورمندان قریش و همپیمانان آن در شبه جزیره عربستان داشت.
همچنین گستره دشمنیهای جبهه کفر و استکبار با اتکاء به امپراتوری رسانه ای علیه اسلام، انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران به عنوان ام القرای جهان اسلام و توهین به کتاب مقدس مسلمین و رهبر بزرگ جهان اسلام، حضرت «محمّد» (صلی الله علیه و آله) در دوران کنونی، از یک سو مبیّن حجم دشمنیها و جدیت آن در برابر جهان اسلام است و از سوی دیگر نشان از رسالت سنگین رهبری و ملّت بزرگ انقلابی ایران در مصاف با دشمن و مقابله با توطئه های آن و نیز حمایت از جبهه مقاومت در زمینه سازی برای پدیده موعودگرایی شیعی و جهانی شدن اسلام دارد.
مقایسه دو انقلاب توحیدی
الف: نقاط اشتراک
۱- بشارت ها و پیشگوئیها
در خصوص هر دو انقلاب در قرآن و روایات پیشگوئی هایی بیان شده و بشارتهایی داده شده است:
در مورد انقلاب صدر اسلام و رهبری آن یعنی شخص پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) در کتب تورات و انجیل بشارتهایی داده شده است که قرآن کریم در آیه ۱۵۷ سوره مبارکه اعراف (الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبی الامّیَ الَّذی یَجِدُونَهُ مکتُوباً عِندَهم فی التَّوراة و الانجیل) یکی از ویژگیهای رسول خدا را شهرت ایشان در تورات و انجیل بر می شمارد. همچنین در آیه ۱۴۶ بقره نیز آمده است که (یعرفونه کما یعرفون ابناءهم) اهل کتاب پیامبر را همانطور که فرزندانشان را می شناسند، می شناختند.
در مورد انقلاب اسلامی ایران و رهبری آن نیز دهها روایت از پیامبر و ائمه معصومین علیهم السلام وارد شده که یا به صورت کلّی و یا مصداقی به این موضوع اشاره دارد که در اینجا به دو نمونه از آنها اشاره می شود.
امام کاظم (علیه السلام) می فرماید «رجل من اهل قم یدعوالناس الی الحق، یجتمع مَعَد قوم کزبر الحدید لایحرکهم الرّیاح العواصف و لایملون من الحرب و لایجبنون و علی الله یتوکلون و العاقبةُ للمتقین» (مردی از اهل قم مردم را به سوی حق دعوت میکند و قومی گرداگرد او جمع میشوند به صلابت پارههای فولاد، تندبادها آنان را به لرزه درنمیآورد و از جنگ خسته نمیشوند و ترس به خود راه نمیدهند و بر خدا توکل می کنند و سرانجام، پیروزی از آن متقین است).
همچنین پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز میفرماید «یخرج ناسٌ من المشرق فَیُوطئون للمهدی سلطانه» (مردمی از مشرق قیام می کنند و زمینه حکومت مهدی را فراهم می آورند).
در حدیث اول به رهبری انقلاب و ویژگیهای پیروان آن و در روایت دوم به تکلیف قیام کنندگان در مشرق اشاره شده که می تواند مصداق آن ملت ایران باشد.
در واقع مقایسه این پیشگوئی ها و بشارتها مبین آینده نگری اسلام و تعیین رسالت، مأموریتها و تکالیف رهبری و ملت ایران به شمار می آید.
۲- انطباق با مبانی و اصول
در طول بیش از ۱۵ قرن بعد از بعثت و رحلت پیامبر بزرگ اسلام، فراز و نشیبها، حوادث تلخ و شیرین و تغییرات گسترده ای در مبانی و اصول مورد تأکید پیامبر و چگونگی نظام قانونگذاری و مدیریت جامعه اسلامی به وجود آمد که بسیاری از این تغییرات، به طور کامل با مبانی و اصول اسلام و سنت پیامبر مغایر بوده و انحرافی روشن در مسیر حرکت انقلاب پیامبر به حساب می آمد. خلفای بنی امیّه با خیانتها و جنایت هائی که نسبت به قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت مرتکب شدند، چهره زشتی از حاکمیت دینی را به جهانیان ارائه نمودند. پس از سقوط عباسیان در قرن هفتم هجری و سلطه استعمارگران بر سرزمینهای اسلامی و رواج پدیده سکولاریسم نیز وضعیت گذشته تداوم پیدا نمود. در این میان، سرنوشت ملت ایران هم به دست سلسله شاهان فاسد و ظالمی رقم خورد که آخرین آنها یعنی رژیم سفاک پهلوی، با ظلم و جنایت و سرسپردگی پدر و پسر به دشمنان اسلام، تاریخ سیاهی را برای ایران رقم زد.
اما تاریخ به شکل معجزه آسایی ورق خورد و پس از ۱۵ قرن، انقلابی با ماهیت دینی، محوریت فقیهی انقلابی و جامع همه شرایط لازم، با همّت ملت ایران شکل گرفت که حاصل آن تولد و شکل گیری حکومتی دینی براساس محتوای بعثت و امامت و گفتمان نبوی و علوی بود که چشم جهانیان را در دنیای دو قطبی مادی گرای سرمایه داری و کمونیسم به خود جلب نمود. در واقع انقلاب اسلامی ایران با تکیه بر همان مبانی و اصول انقلاب اسلامی پیامبر، در دوران جدید بستری مناسب برای حکومت دینی در تداوم بعثت و امامت را فراهم نمود. این مبانی و اصول عبارتند از :
یکم- پیوستگی بین دین و حکومت
آنچه پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) بر اساس تدبیر ذات ربوبی ایجاد کرده بود، یکپارچگی حکومت در پوشش دین جامع با پیوستگی بین دین و حکومت، دین و زندگی، و دنیا و آخرت بود؛ یعنی دین بر حکومت و زندگی احاطه داشت و حکومت با رهبری پیامبر(ص) با جامعیت خود، همه امور جامعه را در بر می گرفت. اما در طول قرنها به جز دوره هایی محدود، این رکن نقض شد، به طوری که می توان گفت پس از رحلت پیامبر دوران جدایی دین و شریعت از حاکمیت آغاز گردید. اما پس از یک دوره طولانی، انقلاب اسلامی ایران این مبنا را احیاء نمود و دین به عنوان منشور اداره جامعه به عرصه حاکمیت برگشت و مشروعیت قوانین و مقررات، با پیش بینی نهادی همچون شورای نگهبان تضمین گردید.
دوّم- مشروعیت الهی رهبری و حاکم اسلامی
اقتضا و التزام قطعی نظام دینی در عصر پیامبر این بود که ایشان علاوه بر ظرفیت دریافت وحی، از علم غیب، عصمت و مصونیت ذاتی از خطا و گناه نیز برخوردار باشد؛ که چنین ویژگی در پیامبر اسلام وجود داشت و از این رو، انتخاب آن بزرگوار با خداوند متعال بود. قهراً پس از پیامبر نیز تداوم حاکمیت دینی اقتضا داشت که رهبری بعد از پیامبر از دو ویژگی مهم یعنی علم غیب و عصمت و مصونیت ذاتی برخوردار باشد. این شرایط و الزامات در شخص علی ابن ابیطالب (علیه السلام) پیش بینی شده بود و انتخاب آن حضرت هم از سوی ذات ربوبی و با معرفی پیامبر صورت گرفت. اما پس از رحلت پیامبر این مبنا نقض شد و مشروعیت الهی حاکم و رهبری تغییر پیدا کرد و کسانی در جای پیامبر قرار گرفتند که فاقد شرایط و الزامات این جایگاه بودند.
آنچه در عصر کنونی و در قالب انقلاب اسلامی ایران اتفاق افتاد بازگشت به مبنای تعیین شده بود، یعنی مشروعیت رهبری با دو شرط عدالت واقعی، اجتهاد و انتخاب خبرگان و تأیید مردم به صورت عام بر اساس شاخصهای تعیین شده توسط پیامبر و ائمه معصومین (علیهم السلام).
سوّم- تلازم بین قرآن و عترت
تأکید پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر رعایت پیوستگی و همبستگی بین قرآن و عترت از سوی مردم و خواص بوده: قرآن منشور اداره بشر و عترت وارثان علم الهی و مفسران و ترجمان قرآن و محورهای تضمین اجرای مبانی، اصول و احکام قرآنی در جامعه بوده اند، که ایشان در چند مورد به ویژه در خطبه غدیر روی این پیوستگی تأکید کردند. اما پس از رحلت پیامبر(ص)، این مبنا و میثاق بزرگ نقض شد، به طوری که عترت از صحنه سیاسی و اداری جامعه اسلامی و بشری کنار زده شدند و قرآن هم تنها ماند و به انزوا کشیده شد و در واقع بشریت از حاکمیت دینی و علوم اهل بیت محروم گردید.
علی(علیه السلام) در خطبه ۱۲۵ نهج البلاغه در خصوص ضرورت پیوستگی بین قرآن و عترت می فرماید: «و القرآن انما هو خطٌ مستورٌ بین الدفتین لایَنطقٌ بلسانٍ و لابّد لد من ترجمان»( و این قرآن خطّی است نوشته شده میان دو پاره جلد که به زبان سخن نمی گوید و ناچار برای آن مترجمی لازم است).
همچنین ایشان در بیان دیگری می فرماید: «هذا کتابُ الله الّصامت و اَنَا کتابُ الله الناطق» (این کتاب خدا خاموش است و من کتاب ناطق خداوند هستم). (وسائل الشیعه ج۱۸ ص۲۰)
بنابراین، در حقیقت ترجمان قرآن کسانی هستند که از علم الهی برخوردار باشند.
انقلاب اسلامی ایران در بازگشت به این مبنا و تحقق بخشیدن به توصیه و تأکید پیامبر اعظم، پیوند وثیقی را بین قرآن و عترت به وجود آورد و ضمن اینکه اتکاء به فرهنگ و معارف بسیار گسترده و عمیق آن را در دستور کار خود قرار داد، به تدوین و نشر آثار گرانسنگ اهل بیت نیز همت گماشت و تشیع، این گنجینه الهی و میراث پیامبر و اهل بیت را که دیگران بیش از ۱۵ قرن در تلاش بودند به انزوا بکشانند، به صورت یک جریان پویا و بالنده به جهانیان معرفی نمود.
۳- معاصرت با دو ابرقدرت
از دیگر امور مشترک این دو انقلاب توحیدی، معاصرت و همزمانی آنها با دو ابرقدرت می باشد. انقلاب اسلامی اوّل با دو ابرقدرت ایران و روم هم عصر بود. در ایران امپراتوری ساسانی در یک جغرافیای گسترده با آئینها و مسلکهای تحریف شده، التقاطی و شرک آلود، اعمال حاکمیت می کرد. در روم قدیم و اروپای امروز نیز، با الحاق بخشهای غربی و شرقی توسط کنستانتین، امپراتوری در وسعت گسترده ای شکل گرفته بود که با رسمیت آئین مسیح توسط کنستانتین در قرن پنجم عملاً سلطه فکری - ایدئولوژیک و سیاستگذاری در بسیاری از امور مربوط به دین، فرهنگ و دانش به عهده دستگاه پاپ و کلیسا با آئینی تحریف شده و شرک آلود قرار گرفت. پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) در این شرایط در سال ۶۱۲ میلادی بعثت خود را آغاز کرد و نظامی را مستقل از امپراتوریهای موجود با تکیه بر توحید و مکتب اسلام ساماندهی نمود.
در سال های نخستین شکل گیری حکومت دینی در صدر اسلام و استقرار ساختار و سازمان و مأموریتها و تعیین شاکله حکومت دینی، پیامبر اعظم در جهت تقابل با شرک و کفر و نجات انسانها از سیطره حاکمان طاغوتی و غیردینی در تماس با سران امپراتوریها، آنان را به توحید و اسلام دعوت نمودند، که این حرکت پیامبر زمینه ساز ورود اسلام از غرب تا اسپانیا و از شرق تا اندونزی گردید، به طوری که انقلاب اسلامی در سرزمین ایران در حقیقت پرتوی از انوار نورانی پیامبر بود که پس از ۱۵ قرن حکومت دینی را در این مکان مقدس تجلی بخشید.
انقلاب اسلامی دوّم نیز در حالی به وقوع پیوست که جهان در سلطه و سیطره دو ابرقدرت آمریکا و اتحاد شوروی قرار گرفته بود و کشورهای جهان یا جزو بلوک و قطب غرب و زیر سلطه و حمایت آمریکا و یا جزو اردوگاه شرق و تحت حمایت اتحاد شوروی بودند. از یک سو کشورهای تحت سلطه آمریکا ذیل نظام سرمایه داری غرب بودند و از سوی دیگر نیز کشورهای تحت سلطه اتحاد شوروی با حاکمیت سوسیالیسم و کمونیسم اعمال مدیریت می شدند.
انقلاب اسلامی ایران در این دو قطبی بین المللی با شعار «نه شرقی و نه غربی» و با اتکاء به اسلام ناب پا به عرصه وجود گذاشت و درصدد برآمد شکوه و عظمت حکومت پیشین را احیاء نموده و زمینه ساز احیای تمدن اسلامی گردد. انقلاب اسلامی ایران با اتکاء به مبانی و اصول، ضمن آگاه سازی جامعه جهانی نسبت به اسلام راستین و افشای جنایات مستکبرین، در مقابل استکبار و کفر جهانی به مقابله برخاست و با شکل دهی جبهه مقاومت، جهاد فراگیری را در جهت وحدت جهان اسلام در دستور کار خود قرار داد؛ به طوری که اکنون جبهه مقاومت توانسته بسیاری از دسیسه ها و نقشه های بزرگ و کوچک آمریکا و رژیم صهیونیستی را خنثی نماید.
۴- رویارویی با جاهلیت
از دیگر نقاط اشتراک انقلاب اسلامی ایران به عنوان انقلاب اسلامی دوّم با انقلاب اسلامی پیامبر، مواجهه و رویارویی هر دو انقلاب با جاهلیت است. انقلاب اسلامی اوّل در شرایطی خاص و در جامعهای به وقوع پیوست که در نهایت جاهلیت به سر می برد و همه ارزشهای الهی آن دوران یا دستخوش تحریف شده و یا با ضدارزشها جایگزین شده بود. در عصر جاهلیت چند نوع فساد در سرزمین وحی و جای پای پیامبران الهی رواج داشت:
یکم- فساد فکری و اعتقادی
حاکمیت کفر و شرک، باور به چند خدایی و عبادت در برابر بتهای سنگی و چوبی از جمله مصادیق این فساد فکری بود. وجود سیصد و شصت بت در خانه کعبه نشان از اوج انحراف فکری و اعتقادی در آن دوران داشت.
دوّم- فساد سیاسی
فلسفه حکومت، تربیت و هدایت انسان به سمت حیات معقول و زندگی پاکیزه در دنیا در جهت دستیابی به زندگی توأم با رستگاری در جهان دیگر است که لازمه این امر، حاکمیت عناصر پاک و صالح بر انسان می باشد. این در حالی بود که در سرزمین وحی عناصر فاسد و ظالم و سردمداران کفر و شرک همچون ابوسفیان و ابولهب بر مردم فرمانروائی می کردند.
سوّم- انحراف و لاابالی گری در سبک زندگی
به علت فاصله گرفتن از شرایع الهی، نهایت بی بند و باری و لاابالیگری در سبک زندگی مردم رواج داشت. استفاده از گوشت هر نوع حیوان اهلی و وحشی، آشامیدنی های مضّر همچون شراب و مسکرات، آلودگی به هر نوع معامله و درآمد مالی همچون ربا، قمار و انجام معاملات نامتعارف از جمله مصادیق انحراف در جامعه جاهلی بود. به عنوان نمونه، ابن هیثم در شرح نهج البلاغه در خصوص استفاده از انواع گوشت در عصر جاهلیت می نویسد از عربی پرسیدند شما چه می خورید؟ میگوید: «نَأکل کلما دبّ و درج فی الارض الّا ام جبین»؛ یعنی ما گوشت هر جنبده ای را می خوریم مگر امجبین (یک حیوان خزنده سمی).
چهارم- فساد و انحرافات اجتماعی و اخلاقی
انواع انحراف و فساد در جامعه جاهلی آن روز وجود داشت که برهنگی، فساد جنسی و روابط نامشروع، برخورد ناصحیح با زنان و دختران، برده داری و تجارت برده از جمله این مفاسد اجتماعی بود. امام علی(علیه السلام) در خطبه ۲۶ نهج البلاغه در مورد برخی ویژگیهای جامعه جاهلی می فرماید: «انتم معشرالعرب علی شر دینٍ و فی شرّ دارٍ، تسفکون دماءکم و تقطعون ارحامکم؛ والاصنام منصوبه والآثامُ بکم معصوبه» (ای جامعه عرب، بدترین آئین را داشتید و در بدترین وضعیت زندگی می کردید. خون همدیگر را می ریختید و روابط فامیلی و خانوادگی را قطع می کردید. بتها برپا بود و گناهان سراسر وجود شما را فرا گرفته بود). این امور بخشی از شاخصهای جاهلیت آن روز بود.
انقلاب اسلامی ایران نیز همچون سلف خود با جاهلیت سنتی مواجه بود، اکنون با جاهلیت مدرن مواجه می باشد. به بیان دیگر، یعنی همه ویژگیهای عصر جاهلیت سنتی که قبل از اسلام در شبه جزیره عربستان رواج داشته امروز نیز در جهان غرب به صورت گسترده و فراگیر وجود دارد که در اینجا به برخی موارد آن اشاره می شود:
الف- حاکمیت کفر و شرک و فساد فکری و اعتقادی
در دنیای غرب و حتی شرق، اندیشه های ماده گرایانه، شرک آلود و چند خدایی رواج داشته است. قرار دادن انسان به جای خدا و گرفتار شدن بشر در چنبره اومانیسم و لیبرالیسم مهمترین شاخص جاهلیت در پوشش مدرنیته است. بشر امروز همانند عصر جاهلیت سنتی با بحران هویت، معنویت و مشروعیت، دست و پنجه نرم می کند.
ب- لاابالیگری، بی بند و باری و اباحی گری در زندگی
امروزه جامعه بشری به ویژه در غرب به مراتب بدتر از عصر جاهلیت سنتی، گرفتار انواع انحرافات اجتماعی و اخلاقی همچون فحشا، منکرات، تولد فرزندان نامشروع، سقط جنین، همجنس بازی، قمار، مشروبات الکلی، خوردن انواع و اقسام گوشت حیوانات همچون خوک، سگ و... است، به طوری که در مقام مقایسه می توان گفت بشر امروز آلودگیهای همه امت های پیشین را یکجا تجربه می کند. بشر امروز همانند بشر دیروز همه حقیقت را در جسم متمرکز نموده و همه نیازها را صرفاً در جسم و نفس خود دیده و هدف زندگی را هم تأمین لذایذ مادی در نظر می گیرد.
ج- فساد سیاسی
دایره فساد سیاسی در عصر جاهلیت مدرن به مراتب فراتر و عمیقتر از عصر جاهلیت سنتی است. امروز انسان غربی زیر سلطه فاسدترین عناصری قرار گرفته که تحت لوا و زیر پوشش دموکراسی معیوب، زمینه ساز حاکمیت سرمایه داران و زورمندان گردیده اند، به طوری که ظلم و جنایت سردمداران کفر و شرک، حیات انسان را در معرض خطر نابودی قرار داده است. جنایات آمریکا و رژیم صهیونیستی در عرصه بین المللی با هیچ دورهای قابل مقایسه نیست. آمریکا تنها در نیمه دوم قرن بیستم به ۲۲ کشور مستقیماً حمله نظامی کرده که جنایات و خسارتهای آن از حد و حساب خارج است. مهمترین مشکل بشر دیروز و امروز انکار ذات ربوبی و دوری از رهبری و آئین الهی است و از این رو، رسالت انقلاب اسلامی به پیروی از پیامبر اعظم آشناسازی بشر سرگردان به سمت توحید و ارزشهای الهی است.
۵- اندیشه ها، جریانهای فکری و گفتمان های انحرافی
پنجمین نقطه اشتراک انقلاب اسلامی ایران با انقلاب اسلامی پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) مواجه بودن هر دو انقلاب با طیفهای متنوع فکری و گفتمانهای انحرافی می باشد که در اینجا به برخی موارد اشاره می شود.
با بعثت پیامبر و علنی شدن دعوت به اسلام، با توجه به پیشگوئی های ادیان پیشین و معجزات پیامبر انتظار می رفت همه جریانها و پیروان همه ادیان در برابر پیامبر سر تعظیم فرود آورده و بر محور او از اسلام تبعیت نمایند. اما طیفهای مختلفی در تقابل با پیامبر قرار گرفتند.
اول، جریان یهود که بیشتر در یمن و یثرب ساکن بودند و حضورشان در یثرب هم بیشتر به جهت پیشگوئی های تورات و انجیل بود، اما با بعثت پیامبر به مخالفت برخاسته و در دوران انقلاب و پس از پیروزی آن، درگیریها و جنگهای متعددی را علیه آن به راه انداختند.
دوّم، کفار و مشرکین به ویژه جریان قریش که بیشترین فعالیت را چه قبل از فتح مکه و یا پس از آن در مخالفت با پیامبر داشتند و جنگهای متعددی را در این مسیر به ایشان تحمیل کردند.
سوّم، نصاری یا گروهی از مسیحیان که در جزیرةالعرب زندگی می کردند و برخی از آنها هم به جهت بشارتهای کتب مقدس برای استقبال از پیامبر آخرالزمان آمده بودند. در این میان برخی از آنها به اسلام گرایش پیدا کردند اما گروهی هم به مخالفت با انقلاب اسلامی پیامبر برخاستند.
چهارم، جریان نفاق که مشکلات عدیده ای را چه در زمان حیات پیامبر و یا بعد از رحلت آن حضرت برای انقلاب رقم زدند. داستان طراّحی ترور پیامبر و جریان مسجد ضرار ازجمله ترفندهای این جریان برای تقابل با انقلاب اسلامی بود.
انقلاب اسلامی ایران نیز چه در عصر پدیداری انقلاب و یا پس از پیروزی، با طیفهای مختلف فکری و سیاسی مواجه بوده است. جریانها و گفتمانهای قبل از انقلاب عبارت بودند از:
یکم، جریان لیبرالیسم غربی که تأثیر زیادی در نقشه جغرافیای جهان داشته و جغرافیای جهان اسلام هم از تأثیر آن به ویژه ارمغان سکولاریسم بی بهره نبود.
دوّم، جریان چپ مارکسیستی در شرق که آن هم تأثیر فراوانی در مناطق مختلف در اروپا، آمریکای لاتین و ازجمله در منطقه غرب آسیا و جهان اسلام از خود به جای گذاشت و کشورهای عراق، سوریه، یمن و حتی برخی جریانهای انقلابی فلسطین را درنوردید و تقابل همه جانبه ای را با اسلام در کشورهای عضو بلوک شوروی به وجود آورد، که از این جهت تهدیدی جدی برای کشورهای اسلامی به شمار می آمد.
سوّم، جریان ملی گرائی و ناسیونالیسم که از زمان نازیسم در آلمان تا شکل گیری رژیم نژادپرست صهیونیستی، این جریان به دیگر کشورها تسرّی یافت و جهان اسلام هم گرفتار این پدیده گردید. جریان پان عربیسم در مصر با محوریت عبدالناصر، پان ترکیسم در ترکیه با محوریت آتاتورک و پان ایرانیسم با محوریت رضاخان در ایران و تسری آن به گروههای سیاسی بعدی همچون نهضت آزادی و جبهه ملی، پرتوی از ناسیونالیسم بین الملل می باشد.
چهارم، جریان التقاط به معنی ترکیبی از آموزه های اسلام با آموزه های مارکسیستی یا لیبرالیستی، از دیگر جریانهایی بود که جهان اسلام در یکی دو قرن اخیر با آن مواجه بوده، به طوری که رد پای این جریان را در منطقه غرب آسیا و از جمله ایران نیز می توان مشاهده کرد. ترکیب عناصر اعتقادی با عناصری از لیبرالیسم و تبدیل آن به «لیبرال مسلمان» یا «لیبرالیسم اسلامی» و یا ترکیب عناصر اعتقادی با عناصر مارکسیستی و تبدیل آن به «مارکسیست مسلمان یا مارکسیسم اسلامی» از پدیده های انحرافی قبل از انقلاب اسلامی است.
بعد از استقرار نظام اسلامی، جریانها و نحله های فکری و گروههای سیاسی با گرایش به هریک از جریانهای یادشده، در برابر انقلاب قرار گرفتند، که جریانهای وابسته به لیبرالیسم، جریانهای برخاسته از مارکسیسم و یا جریانهای ملی گرا، نفاق و منافقین از جمله ابتلائات جامعه در زمان انقلاب اسلامی ایران به شمار می آید.
ازجمله جریانهای انحرافی فراروی جامعه اسلامی تفکر التقاطی و اندیشه سکولاریستی می باشد. برخی عناصر ناآگاه به مبانی دینی و جامعیت اسلامی، با تقلید کورکورانه از جنبش اصلاحی و در حقیقت انحرافی مارتین لوتر، موضوع پروتستانتیسم اسلامی را مطرح می کنند. این در حالی است که اوّلاً خیانت لوتر به آئین مسیح تحت عنوان «جنبش اصلاحی»، کمتر از خیانت اربابان کلیسا در قرون وسطی نبود و ثانیاً قیاس مکتب اسلام با جامعیت محتوائی و زمانی و مکانی آن با آئین تحریف شده مسیحیت نشان از ضعف شناخت و باور عناصر التقاطی دارد. پدیده شیعه انگلیسی التقاطی زیر لوای پادشاهی انگلستان و جریان وهابیت و تکفیری با حمایت جبهه کفر و استکبار از جمله جریانهای انحرافی دست ساز دشمنان در تقابل با انقلاب اسلامی به شمار می آیند.
۶- جنگ ترکیبی
از دیگر نقاط مشترک دو انقلاب اسلامی، مواجهه با انواع جنگ ها در قالب جنگ ترکیبی است. جنگ ترکیبی به معنای بهره گیری یک بازیگر از همه شیوه ها اعم از نظامی، اطلاعاتی، انتظامی، شناختی، امنیّتی، اقتصادی، فرهنگی و دیپلماتیک در برابر جبهه رقیب، و در جهت تحمیل اراده و یا بی ثباتی در کشور هدف می باشد.
در طول ۲۳ سال فرایند شکل گیری انقلاب اسلامی اول با رهبری پیامبر اعظم(ص)، از مراحل دعوت غیرعلنی تا اعلام دعوت عمومی در مکّه و سپس هجرت به مدینه، فتح مکه، پیروزی انقلاب، شکل گیری حاکمیت و دوران استقرار انقلاب تا رحلت آن رهبر بزرگ، دشمنان اسلام از هر شیوه ای برای مقابله با آن استفاده کردند: از جنگ و عملیات روانی و نسبت ناروای سحر، جادو و جنون به پیامبر تا استهزاء و تمسخر و محاصره و تحریم و حتی تحمیل جنگ های سخت، به هر روشی برای از پا درآوردن انقلاب نوپای اسلامی متوسل شدند. در مراحل بعدی نیز به تناسب قدرت نظام اسلامی، ابعاد جنگ دشمنان گسترده تر و شیوه های متنوعی از عملیات روانی و جاسوسی تا بهره گیری از طراحی های نفاق گونه و فریب به کار گرفته شد.
انقلاب اسلامی ایران نیز در طول بیش از چهار دهه عمر خود، با انواع و اقسام شیوه های تقابل از سوی جبهه کفر و استکبار به رهبری آمریکا از محاصره و تحریم گرفته تا جنگ سخت، کودتا، جنگ نرم و نفوذ و طراحی انقلاب مخملی مواجه بوده و در این مدت دشمن متنوع ترین و پیچیده ترین ترفندها را برای شکست نظام اسلامی به کار گرفته است. ایجاد فتنه ها و غائله های گوناگون، بهره گیری از گروهک ها، تا سرانجام جنگ ترکیبی در سال ۱۴۰۱ همه و همه برای مقابله با نظام اسلامی بود که دشمنان در هر دو انقلاب با شکست مواجه گردیدند.
نگاهی به اهداف دشمنان از جنگ ترکیبی علیه هر دو انقلاب اسلامی، در بررسی مقایسه ای این دو انقلاب اهمیت ویژهای دارد:
اول: جلوگیری از گرایش مردم به اسلام
حجم بالای تبلیغات دشمنان در جهت تخریب پیامبر اسلام و رسول خاتم و نسبت های ناروا به ایشان، به منظور جلوگیری از آگاهی و شناخت مردم نسبت به رهبری و پیوستن به آن حضرت بوده است. به عنوان نمونه آنها حتی از فردی به نام «طفیل» که عازم مکه بود فروگذار نکردند و به او هشدار دادند مردی در مکه حضور ظهور کرده که سخنانش مردم را سحر و جادو می کند، مبادا به او نزدیک شوی. این فرد ابتدا در مکه از نزدیک شدن به رسول خدا پرهیز می کرد، اما سرانجام خود را قانع کرد که سخنان او را بسنجد و وقتی قدری توجه نمود فهمید کسانی که او را پرهیز می دادند دروغ می گفتند و سخنان پیامبر مفید و ناصحانه است.
در دوران جدید نیز بهره گیری جبهه کفر و استکبار از امپراتوری رسانه ای، اصرار بر اسلام هراسی در سراسر جهان، تخریب اسلام و تبلیغات گسترده علیه انقلاب اسلامی ایران و محور مقاومت به دو علت می باشد: نخست تخریب مکتب رهائی ساز و حیات بخش اسلام، زیرا شاهد موج گرایش مردم به اسلام بوده و نگران این هستند که مردم خسته و ناامید از مکتبهای مادی، ادیان تحریف شده و مسلکهای ساختگی دست بشر و رنجدیده از نظامهای ستمگر و استعماری به سمت اسلام گرایش پیدا کرده و در تقابل با نظامهای کفر و شرک قرار گیرند. علت دوّم نیز جلوگیری از شنیدن صدا و پیام انقلاب اسلامی به عنوان قلب تپنده جهان اسلام، پرچمدار اسلام ناب محمدی، مدافع مظلومان و مستضعفان و مهاجم به ظالمان و مستکبران عالم است.
دوّم: جلوگیری از تحقق اهداف انقلاب
تقابل دشمنان اسلام اعم از یهود، متعصب، کفار و مشرکین و جبهه نفاق در برابر انقلاب اسلامی به رهبری پیامبر اعظم(ص)، به منظور جلوگیری از تحقق اهداف انقلاب اسلامی بود. اهداف انقلاب اسلامی عبارت بودند از: اصلاح سیستم مدیریت، اصلاح جامعه، برقراری امنیت، مقابله با فساد و ظلم و تحقق ارزشهای دینی در بینش و باور، کشش و گرایش و کنش و رفتار مردم. از این رو، کسانی که قدرت، منافع و خواسته های نامشروع خود را در خطر می دیدند در برابر پیامبر قد علم کرده و می دانستند که اگر اسلام تثبیت شود، تا ابد دست آنان در دسترسی به امیال و خواسته های انحرافی شان قطع خواهد شد. طراحی ترور پیامبر، طراحی پایگاه فتنه انگیزی تحت عنوان مسجد توسط ابورافع که قرآن از آن به «مسجد ضرار» یاد می کند و یا کودتای پس از رحلت پیامبر، همگی با انگیزه جلوگیری از تحقق اهداف انقلاب الهی و دینی صورت گرفت.
از سوی دیگر تقابل جبهه کفر و استکبار و ارتجاع برابر انقلاب اسلامی ایران و بهره گیری از هر دسیسه و توطئه علیه آن نیز در جهت جلوگیری از گسترش انقلاب اسلامی ایران در این سرزمین و منطقه است. امروز همه مکتبهای شرقی و غربی، «ایسم»ها، همه طرحها و نظریه ها برای پاسخ به نیازهای بشر سرگردان با شکست مواجه شده اند و تنها نقطه امیدواری برای بشریت، مشاهده دستاوردها و چگونگی تحقق اهداف انقلاب اسلامی است. از این رو، دشمنان میدانند اگر این انقلاب بتواند حتی به بخشی از اهدافش دست پیدا کند، بشریت تشنه ارزشهای انسانی را به خود جلب نموده و در برابر ظالمان و ستمگران خواهد ایستاد. ایستادگی جبهه مقاومت در لبنان، سوریه، عراق، فلسطین و یمن در سایه پایداری انقلاب اسلامی، رهبری و مردم ایران بر اهداف مقدس، وفاداری به عهد و پیمان ها و در راستای تحقق ارزشهای اسلامی می باشد. تداوم پایداری و استقامت انقلاب اسلامی بر مبانی و اصول و ارزشها، شرط اساسی تداوم تحقق اهداف ها و آرمانهای آن در ایران، منطقه غرب آسیا و جغرافیای جهان اسلام خواهد بود.
سوم: ایجاد تردید و اخلال در باور و نگرش مردم
صف آرایی کفار قریش، مشرکین و یهودیان در برابر پیامبر اعظم چه در دوران قبل از انقلاب و یا بعد از استقرار نظام اسلامی و یا بعد از رحلت ایشان با هدف ایجاد شبهه، تردید و اخلال در باور مردم نسبت به پیامبر و دین اسلام، و جداسازی مردم از پیامبر بوده است. نکته بسیار مهم اینکه با وجود همه معجزات از معراج، شق القمر و پیروزی های خارق العاده و شگفت آور در جنگها و از همه مهمتر عظمت قرآن، همچنان دشمنان در تلاش بودند حقانیت پیامبر را زیر سؤال برده و جلوی موفقیت اسلام را بگیرند. اما به دلیل اینکه تلاشها و نقشه های دشمنان در زمان حیات ایشان برای توقف و انحراف در مسیر حرکت انقلاب و اسلام کارگر نیفتاد، تمام همت و نقشه های خود را برای بعد از رحلت پیامبر سازماندهی نمودند تا بتوانند مسیر حرکت اسلام را منحرف نمایند.
در دوران کنونی نیز مجموعهای از جریانات داخلی و دشمنان خارجی با محوریت آمریکا، در طول بیش از چهار دهه برنامه ریزی وسیعی را برای اخلال در حرکت انقلاب و نظام از طریق جنگ شناختی و نفوذ در ادراک سیاسی و سیاستمداران و دولتمردان با هدف تغییر نگرش و محاسبات آنان و نفوذ در ادراک فرهنگی برای تغییر ذائقه مردم، در دستورکار قرار داده اند. طراحی تهاجم فرهنگی، ناتوی فرهنگی، جنگ نرم و دیگر شیوه های عملیات روانی، همه و همه برای تغییر در اعتقادات و باور مردم نسبت به دین و اسلام، تغییر نگرش به رهبری و نظام دینی، و تغییر ذائقه ها، به کار گرفته شد تا زمینه تغییر رفتار و ساختار نظام اسلامی را فراهم نمایند. در دوران زعامت حضرت امام(ره)، توطئه ها و طراحیهای سنگینی همچون حمله آمریکا به طبس برای نجات گروگانها، جنگ تحمیلی ۸ ساله، کودتای نظامی، و آشوبهای محلی و منطقهای، و همچنین مجموعه دسیسه های دشمنان پس از رحلت امام در جهت اخلال در حرکت انقلاب، مانند طراحی فتنه ها، اغتشاشات و تکیه روی جنگ شناختی، همگی برای توقف حرکت نظام و در نهایت براندازی آن بوده است. آنچه که در اتحاد شوروی سابق اتفاق افتاد و زمینه سقوط آن را فراهم نمود، در حقیقت تهاجم نظامی و جنگ سخت نبود بلکه طراحی یک جنگ شناختی برای نفوذ در سیاستمداران و تغییر محاسبات آنها و نفوذ در اندیشه و نگرش مردم و ایجاد تردید در کارآمدی نظام و ایجاد چند قطبی های کاذب و درگیریهای درونی برای براندازی بود.
چهارم: تحول و تغییر در نظام ولایی
از دیگر اهداف جنگ ترکیبی دشمنان چه در عصر نبوی و علوی و یا در عصر امام خمینی(ره) و امام خامنه ای(مدظله العالی)، تحول، تغییر و عرفی سازی نظام ولایی و تبدیل آن به مدل مناسب عناصر قدرت طلب بوده است تا بتوانند با شیوه های مختلف به قدرت و توسعه آن دست یابند.
نظام ولایی با نظام خلافتی، سلطنتی موروثی و همچنین نظامهای متکی بر انتخابات اکثریت متفاوت است. در این نظام سلسله مراتب ولایی با شاخصهای خاصی از سوی خداوند، تعریف شده و دارای شرایط ویژهای است. پیامبر باید دارای علم غیب و عصمت باشد، امام بعد از پیامبر هم باید دارای علم غیب و عصمت باشد و ولی فقیه در دوران غیبت امام معصوم نیز باید دارای عدالت واقعی و اجتهاد باشد. در چنین نظامی انتخاب یا از سوی خداوند است، یا از سوی پیامبر، یا از سوی امام معصوم قبلی است و یا توسط خبرگان صورت می گیرد. در چنین چارچوبی جلوی دستیابی قدرت طلبان، سیاست بازان و دنیاطلبان که به هر وسیله ای برای دستیابی به قدرت متوسل می شوند، گرفته شده و مسیر ورود آنان به عرصه حاکمیت بسته است.
قانون گذاری در نظام ولایی هم دارای معیارهایی است که شکل گیری آن سازوکارهای خاص خود را دارد: قانونگذار حقیقی ذات ربوبی است و پیامبر و امام معصوم با اتکاء به عصمت و علم غیب، برای عملیاتی سازی و اجرایی نمودن مبانی و اصول تعیین شده و تبیین احکام الهی، قانونگذاری و چارچوب تعیین می کنند؛ یعنی اصل نبوت و امامت و دیگر اصول با ذات ربوبی است و ایجاد زمینه مدیریت در جامعه نیاز به مقررات، ساختار و سازمان دارد که برعهده پیامبر و امام می باشد. به عنوان نمونه، اصل تشریع جهاد، نماز، روزه و دیگر فروع دین با ذات ربوبی است اما تعیین چارچوب و احکام آن برعهده پیامبر و امام است. بر همین اساس نظام ولایی و چگونگی انتخاب رهبری و یا قانونگذاری و دستیابی به انسانی با دو ویژگی عصمت و علم غیب و دیگر شرایط ضروری، از طریق مراجعه به آراء عمومی امکانپذیر نیست. از این رو، همواره دشمنان و مخالفین درصدد تغییر در مبانی و اصول و در نتیجه تغییر نظام ولایی به یک نظام معمولی هستند تا راه برای دستیابی آنان به قدرت باز شود.
پس از استقرار نظام ولایی- اسلامی در عصر نبوی، اصحاب قدرت و ثروت تلاش زیادی را برای تغییر در مسیر حرکت این انقلاب و تغییر در ارکان آن به وجود آورند که به رغم همه برنامه ریزی ها و نقشه ها، توفیقی کسب نکردند. اما پس از رحلت پیامبر و با وجود همه اقدامات رهبری انقلاب در راستای تحقق تدابیر خداوند، همه مستندات را نادیده گرفته و با نقض مبانی و اصول آن، به طور کلی زعامت علی(علیه السّلام) پس از پیامبر را زیر سؤال برده و انکار کردند. در ادامه نیز نظام ولایی را به نظام خلافتی تغییر دادند که پس از چند دهه به حکومت سلطنتی موروثی خاندان اموی تغییر جهت داد.
در انقلاب اسلامی ایران دشمنان خارجی، ارتجاع منطقه، جریان قدرت و ثروت و دگراندیشان در داخل، از ابتدا تلاش زیادی را برای تغییر مبانی، اصول و قانون اساسی و یا تصرف در محتوای اصل ولایت فقیه در دستورکار قرار دادند که امام (ره) و رهبری معظّم انقلاب با ایستادگی بر مبانی و اصول، این تلاشها را خنثی نمودند.
۷- پرداخت هزینه
از دیگر نقاط مشترک بین دو انقلاب اسلامی در دو مقطع طولانی، پرداخت هزینه توسط دو انقلاب می باشد. پیشینه تاریخ ادیان الهی و انبیاء مبیّن این واقعیت است که همگی در راه تحقق اهداف و مقاصد خود هزینه های زیادی پرداخت کرده اند. اولین هزینه ای که در راه تحقق شجره طیبه ولایت پرداخته شد، شهادت هابیل بود؛ حضرت نوح و یارانش در مسیر پایداری بر آیین حق هزینه های سنگینی را پرداخت کردند؛ سیر حرکت حضرت ابراهیم(ع) از آغاز تا پایان در جهت اثبات حقانیت توحید بود که حتی آن حضرت تا سرحد سوختن در خرمن آتش نمرود استقامت نمود و در نهایت از سوی حضرت حق نجات یافت. همینطور سایر انبیاء الهی و پیروان آنها نیز در جهت مقابله با جبهه کفر و شرک و اصحاب قدرت و ثروت، در ادوار مختلف رنجهای فراوان و هزینه های زیادی را پرداخت کرده اند.
قرآن کریم در این خصوص می فرماید: «وَ کَاَیِّن مِن نَبِّیٍ قاتَلَ مَعَهُ رِبیّون کثیرٌ فما وَهَنوا لما اصابَهم فی سبیلِ الله و ما ضَعفُوا و ما استکانوا والله یُحبُّ الصابرین» (آل عمران، ۱۴۶) (و چه بسیار پیامبرانی که همراه آنان، خداپرستان زیادی جنگیده اند. پس برای آنچه در راه خدا به آنها رسید، نه سستی کرده اند و نه ناتوان شده اند و تن به ذلت نداده اند و خداوند صابران را دوست دارد).
انقلاب اسلامی به رهبری پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) با هزینه های فراوان به ثمر رسید و خود پیامبر نیز در راه تحقّق رسالت الهی متحمل رنجها و اذیتهای فراوان شد، تا جایی که خود فرمود: «ما اُوذِیَ نبّیٌ مثل ما اُوذیتُ» (هیچ پیامبری مانند من در معرض اذیت و آزار قرار نگرفت). یاران پیامبر چه در دوران دعوت علنی و یا بعد از اعلام رسمی دعوت در مکه و مدینه و تحمیل جنگهای فراوان توسط دشمنان، رنج فراوان و هزینههای سنگینی در راه خدا پرداخت کردند. خداوند به پیامبر فرمان می دهد که : «فَاستَقم کما اُمرتَ و من تاب معک» (پیامبر استقامت کن همانطور که مأمور شده ای و همراهان تو هم باید استقامت کنند). شهادت سمیه و یاسر، شکنجه های صهیب رومی و بلال حبشی و فشار محاصره در شعب ابیطالب از مصادیق تحمل رنج و مشقتهای زیاد در راه به ثمر رسیدن اسلام می باشد.
بعد از هجرت نیز دهها جنگ و غزوه به مسلمین تحمیل شد که در ۲۷ مورد از این جنگها خود پیامبر حضور داشت و در سختی ها همراه یارانش بود. ایشان در جنگ احد متحمل صدمات فراوانی شد تا جایی که دشمنان شایعه کردند که پیامبر شهید شده است. شهادت حمزه نیز در جنگ احد اتفاق افتاد که برای پیامبر بسیار سنگین بود. درواقع پیروزی انقلاب اسلامی با فتح مکّه و سقوط رژیم جاهلی و شکلگیری حکومت دینی با محوریت رسول خدا، در سایه استقامت، پایداری و تحمل رنجها و سختیها و پرداختن هزینههای سنگین بوده است. از این رو، میتوان ادعا کرد بیشترین هزینه را جبهه حق در راه صیانت از رسالت و بعثت، بعد از رحلت پیامبر متحمّل شد و اهلبیت پیامبر و یاران صدیق آنان در طول دویست و پنجاه سال بیشترین هزینه را تحمل کردهاند. علی(ع) به عنوان پیشوای راستین پس از پیامبر و صدیقه اطهر دختر بزرگوار پیامبر و فرزندان و پیروان آنها هزینههای سنگینی را در راه اسلام پرداخت کردهاند که یکی از مصادیق پرداخت هزینه، حادثه عاشورا و شهادت جانسوز حسین بن علی(ع) و فرزندان و یارانش بوده است.
انقلاب اسلامی ایران و هزینه ها
انقلاب اسلامی ایران نیز بدون پرداخت هزینه به پیروزی نرسید و پدیداری و پایداری و ماندگاری انقلاب مرهون پرداخت هزینه های سنگین توسط پیشینیان و پیشکسوتان، رهبران، خواص و مردم بوده است.
پیشینه انقلاب
در طول بیش از هزار سال پس از غیبت کبرا، صف بزرگی از فقها، علما، مجاهدان و مبارزان در راه صیانت دین و مکتب اهل بیت عصمت و طهارت با جسم و جان، قلم و بیان و مال و فرزند هزینه های زیادی را پرداخت نموده اند. شهیدان اول و ثانی، شیخ شهید نوری و شهدای مشروطیت، شهدای نهضت ملی ایران با محوریت آیت الله کاشانی، شهدای مؤتلفه، زندانی شدن حضرت امام (ره) و رنجهای ایشان (زندان، تبعید، فوت شهادت گونه فرزند و ...) و شهدای زندانهای طاغوت تنها نمونه هایی از مجاهدان در راه خدا هستند که هزینه های فراوانی را تقدیم مسیر حرکت به سوی انقلاب اسلامی و حکومت دینی نموده اند.
اقتضائات و الزامات یک انقلاب بزرگ همچون انقلاب اسلامی ایران پس از پیروزی و لزوم شکل گیری ساختار و سازمان و تشکیلات حکومت از یک سو، و صف آرایی دشمنان داخلی، منطقهای و بین المللی انقلاب اسلامی از سوی دیگر، ایجاب می نمود که رهبری و مردم در مسیر تحقق اهداف، استقامت، پایداری و تاب آوری را با توان بیشتر همانند دوران مبارزه و جهاد، پیشه نموده و بر تحقق خواسته ها پافشاری نمایند، که این امر به طور طبیعی مستلزم پرداختن هزینه های سنگین بوده است.
هزینه ها در مقابله با آشوبها در مناطق مرزی در سالهای اولیه انقلاب، تقدیم دویست هزار شهید در جنگ تحمیلی دشمنان علیه انقلاب و نظام اسلامی، هزینه های انقلاب در برابر دسیسه های کور منافقین (همچون حادثه هفتم تیر، شهدای محراب، ترور و شهادت هفده هزار نفر از شهروندان، شهادت رئیس جمهور و نخست وزیر، حادثه ترور حضرت آیت الله خامنه ای در دوران ریاست جمهوری که به لطف الهی، دشمنان شکست خوردند)، هزینه ها در جهت شکل گیری و تداوم جبهه مقاومت، شهدای دفاع از حریم اهل بیت عصمت و طهارت و شهدای سلامت و امنیت همه و همه در راستای صیانت از این امانت الهی و میراث گرانسنگ اسلامی است.
آینده انقلاب
در فلسفه قاعده ای است که میگوید «علت محدثه، علت مبقیه است»، یعنی علت ایجاد، علت ابقاء هم هست. اگر حدوث برق وابسته به نیروگاه است، تداوم و بقاء انرژی برق هم به نیروگاه وابسته است. بر طبق این قاعده اگر حدوث و استقرار انقلاب مستلزم استقامت و پرداخت هزینه بوده، استمرار و تداوم آن هم وابسته به حضور و همراهی خواص و مردم با محوریت رهبری الهی و آمادگی برای پرداخت هزینه می باشد. طبق قاعده یادشده، قهراً تحقق رسالت انقلاب در آماده سازی و زمینه سازی برای جهانی شدن انقلاب و اسلام با محوریت آخرین ذخیره الهی، مستلزم اقدام وسیع و گسترش میدان مبارزه و توسعه و تعمیق عنصر مقاومت در منطقه غرب آسیا است. درمقابل، جبهه کفر و استکبار هم با ادعای جهانی گرائی و موعود گرائی به عنوان بدل موعود گرائی مهدوی، ساکت ننشسته و اقدامات خود در همه عرصه ها را تشدید خواهد نمود. از این رو، چنین رسالت و تقابلی اقتضای استقامت، پایداری و پرداخت هزینه های بیشتری را دارد.
۸- دستاوردها و پیامدها
از دیگر وجوه مشترک انقلاب اسلامی ایران با انقلاب اسلامی به رهبری حضرت محمّد(ص) دستاوردها و پیامدهای دو انقلاب است که در اینجا به برخی موارد اشاره می شود.
اول: تحول فکری، اعتقادی و معنوی
یکی از مهمترین متغیرها در هر دو انقلاب، تحول فکری و اعتقادی مردم به ویژه جوانان و گرایش آنان به معنویت می باشد. اصولاً حرکت و نهضت انبیاء و رهبران الهی در جبهه حق، نرم افزاری و توجه به ذهن و فکر مخاطب و پالایش آن و زدودن شرک، خرافات و طاغوت گرائی و هدایت به سمت ذات ربوبی و ایجاد زمینه بندگی خدا و عصیان در برابر طواغیت می باشد. انسانها در دو صورت به حق گرایش پیدا می کنند: صورت اوّل اینکه خود به دنبال آن رفته و به حق دست یابند، همانند جناب سلمان فارسی؛ و صورت دوّم این که با وجود خودشان حقانیت را درک و لمس کنند، همانند تحول در ساحران فرعون (که وقتی حقیقت را در معجزه حضرت موسی دیدند گفتند امنَّا بربّ العالمین، ربّ موسی و هارون). آنچه که با بعثت پیامبر اتفاق افتاد تحولی فکری و اعتقادی در یک جامعه جاهلی متحجّر و متعصب و تبدیل آن به مردمانی ایثارگر و فداکار بود. آنچه که در نهضت امام خمینی(ره) در ایران نیز به عنوان زیربنایی ترین تحول به وقوع پیوست، تغییر در فکر و باور مردم و تأثیر آن در رفتار و عملکرد آنان به ویژه جوانان بود.
دوّم: تحول در عرصه سیاسی
تحول دیگر درپی تغییرات فکری و اعتقادی، تحول در عرصه سیاسی و حاکمیت بود. در سرزمین حجاز یک نظام حکومتی قبیلهای با اندیشه های کفرآمیز و شرک آلود، همراه با جنگ و خونریزی بدون داشتن شاخصهای لازم، حاکم بود. مقررات در چنین جامعهای وابسته به نظر رئیس قبیله بود و فرمایش رئیس قبیله حکم قانون را داشت؛ به طور خلاصه روابطی قبیلهای و فاقد هرگونه مبنا و ملاک جریان داشت.
در ایران هم رژیم طاغوت دست نشانده آمریکا بدون کوچکترین اعتقاد و گرایشی به دین و مذهب، همواره درصدد مقابله با دین و اساس دیانت بود. در زمینه قانون و مقررات هم اگرچه مجلسی وجود داشت اما آن هم دستوری و فرمایشی بود و در عمل اراده شخص شاه بر همه شئون کشور حاکمیت داشت و با ترویج شعار «چه فرمان یزدان، چه فرمان شاه» زمینه توجیه این حاکمیت فردی فراهم می شد. تحول مهم و زیربنائی صورت گرفته با بعثت پیامبر(ص)، تغییر در نظام سیاسی و نظام ملوک الطوایفی و قبیلهای و تبدیل آن به حکومت دینی با محوریت و زعامت شخص پیامبر و در چارچوب تدبیر الهی بود. توحید جایگزین شرک و کفر گردید، رهبری الهی به جای رهبری طاغوتی قرار گرفت، و قانون الهی به جای مقررات قومی و قبیلهای و باستانی حاکم گردید.
در ایران طاغوت زده هم تحولات مشابهی به سان تحولات صدر اسلام اتفاق افتاد و نظام دینی و الهی به جای نظام طاغوتی قرار گرفت، استقلال جایگزین وابستگی شد، رهبری طاغوتی کنار رفت و رهبری به عنوان «ولی فقیه» در سلسله مراتب ولایت ائمه جایگزین آن گردید. همچنین با شکل گیری مجلس خبرگان، تداوم ولایت الهی و با تأسیس شورای نگهبان، مشروعیت قوانین و صلاحیت مدیران نظام تضمین گردید.
سوّم: تحول اجتماعی و فرهنگی
تحول دیگری که درپی پدیداری انقلاب اسلامی در شبه جزیره عربستان اتفاق افتاد، در عرصه اجتماعی و فرهنگی بود. پیامبر اعظم(ص) در جهت حاکمیت مقررات شرعی و دینی و ارزشهای برخاسته از مکتب حیات بخش اسلام چهار شیوه را در دستورکار خود قرار داد.
الف) نهادها و احکام تأسیسی: در جامعه آن روز نهاد مسجد، جمعه، جماعت، نهاد قضا و دیگر نهادها تأسیس گردید. همچنین قواعد تکلیفی شامل واجب و غیر واجب، حلال و حرام، پاک و ناپاک، مقدس و نامقدس و فضایل و رذایل نیز برای اداره حکومت و زندگی مردم تبیین گردید.
ب) اقدامات تکمیلی: بخشی از اقدامات پیامبر جنبه تکمیلی داشت، بدین شکل که برخی سنتهای مربوط به انبیاء پیشین که دستخوش تغییر قرار گرفته بود توسط پیامبر اصلاح و تکمیل شد.
ج) اقدامات تأییدی: پیامبر برخی ویژگیهای شاخص جامعه عرب همچون بخشش، مهمان نوازی، سلحشوری، قناعت و سختکوشی را مورد تأیید و ترویج قرار دادند.
د) اقدامات تحذیری: برخی اقدامات ایشان، همچون نوشیدن شراب، قمار، زنده به گور کردن دختران و برده داری و امثال اینها نیز جنبه تحذیری داشت.
ارتقاء جایگاه زن و برابری آن با مردان در حقوق انسانی و تکالیف عمومی از اقدامات تحولی پیامبر اعظم بود. همچنین خرافه زدائی و زدودن خرافات از ذهن و نگرش مردم و پالایش مظاهر خرافات در جامعه از اقدامات زیربنائی رسول خدا در جامعه آن روز بود.
انقلاب اسلامی ایران نیز با توجه به مبانی و اصول خود نسبت به ساماندهی حاکمیت دینی اهتمام ورزید و برای اولین بار در تاریخ ایران، حاکمیت را در قالب یک نظام با ارکان، ساختار، سازمانها و نهادهای مشخص و الزامات هر یک سازماندهی نمود و یک نظام حکومتی دارای توزیع وظایف و اختیارات به منصّه ظهور رسید. انقلاب امام خمینی (ره) برخلاف رویه معمول انقلابها که فقط هیأت حاکمه را تغییر می دهند اما طبقه حاکمه همچنان باقی مانده و حکومت را بازسازی می کنند، توانست به صورتی شگفت آور هم هیأت حاکمه طاغوتی و هم طبقه حاکمه را از میان بردارد. انقلاب اسلامی در ایران توانست اسلام و شریعت را از انزوا خارج نموده و به عرصه حاکمیت برگرداند. قبل از انقلاب تنها به بخشی از احکام فردی شریعت که در قلمرو فردی مردم و در ارتباط بین مقلد و مرجع تقلید بود، عمل می شد اما انقلاب شریعت را در تار و پود نظام ساری و جاری نمود.
چهارم: تحول در عرصه منطقه ای و بین المللی
پیامبر اعظم(ص) در راستای انجام رسالت خود مبنی بر هدایت مردم از شرک و گمراهی به سوی ایمان و رستگاری، و ایجاد زمینه گسترش و جهانی شدن اسلام، از جمله اقداماتی که در دستور قرار داد، توجه به منطقه و سپس توجه به عرصه بین الملل بود. در این راستا، توجه به مناطق اطراف از جمله یمن، حبشه و همچنین مکاتبه با امپراتوری روم و خسروپرویز پادشاه ایران به عنوان راهبرد منطقهای و بین المللی در دستورکار قرار گرفت. توسعه اسلام در اروپا تا اسپانیا در غرب و اندونزی در شرق آسیا، به عنوان نتیجه این راهبرد قابل ارزیابی است. ورود اسلام به سرزمین ایران و پدیداری انقلاب اسلامی در ایران نیز از پیامدهای راهبردهای کلان رسول گرامی اسلامی می باشد.
انقلاب اسلامی ایران در راستای تحقق مبانی و اصول خود، در جهت هدایت جوامع اسلامی و شناساندن حقیقت اسلام ناب، یک راهبرد تحول منطقهای و بین المللی را در دستورکار خود قرار داد. ابتدا زمینه احیاء و بازگشت به اسلام ناب فراهم شد. منطقه غرب آسیا که در طول سیصد سال پس از انقلاب کبیر فرانسه در تحیر و سرگردانی به سر می برد و ملتهای مسلمان منطقه که در گرداب گفتمانهای مارکسیستی و لیبرالیستی گرفتار آمده بودند، از خواب غفلت بیدار و آرام آرام، هویت اسلامی خود را بازیافتند. در گام دوّم، راهبرد مقاومت فعال و شکل گیری هسته های اولیه مقاومت در دستورکار قرار گرفت و اکنون پس از چهار دهه، مقاومت در منطقه غرب آسیا از عراق، سوریه تا لبنان و فلسطین و یمن و دیگر مناطق در عالی ترین سطح آمادگی و بازدارندگی قرار دارد. انقلاب اسلامی ایران در عرصه بین المللی نیز با تبدیل دو قطبی سرمایه داری و سوسیالیسم به دو قطبی اسلام و استکبار و ایمان و کفر، در دفاع از کیان اسلام و مسلمین و به ویژه ملتهای مظلوم، در تقابل با جبهه کفر و استکبار قرار گرفت و در این مسیر با ساماندهی جبهه مقاومت و تقویت قدرت بازدارندگی، جلوی توسعه طلبی و سلطه آمریکا را بر منطقه سد نمود. شعار جمهوری اسلامی ایران استقلال در برابر قدرتهای غرب و شرق بود و در این رابطه توانست با معرفی جوهره اسلام به جهانیان، راه سومی را فراروی ملتها قرار دهد.
مشترکات دیگری. همچون اصول حاکم بر رفتار رهبران الهی، شیوه های مشترک سردمداران کفر و شرک در برابر حکومت دینی در گذشته و حال بین انقلاب اسلامی ایران با انقلاب اسلامی به رهبری پیامبر اعظم وجود دارد که در این مختصر نمی گنجد.
ب:نقاط افتراق و تفاوت
به رغم وجود مشترکات زیاد بین انقلاب اسلامی ایران و انقلاب صدر اسلام که بخشی از آن مورد اشاره قرار گرفت (با این توضیح که منظور از نقاط مشترک مقایسه تام و تمام انقلاب ایران و انطباق کامل آن با انقلاب صدر اسلام نبوده بلکه غرض، شباهتها و تابعیت این انقلاب از انقلاب مبدأ با توجه به همه مقدورات و امکانات می باشد)، با توجه به فاصله زمانی پانزده قرن از انقلاب مبدأ و متغیرهای گوناگون در عرصه های مختلف، بین انقلاب اسلامی ایران با انقلاب اسلامی به رهبری حضرت رسول تفاوتهای قابل توجهی وجود دارد که در اینجا به برخی موارد آن اشاره می شود.
۱ - حفظ آرمانها
انقلاب اسلامی به رهبری حضرت محمّد(ص) دارای مبانی و اصولی بود که قوام انقلاب و حکومت دینی وابسته به آنها است و بدون این مبانی و اصول، نظام اسلامی حقیقت و هویت خود را از دست می دهد:
الف) حاکمیت و استمرار ولایت الهی در جامعه و استمرار مشروعیت الهی در قالب و قامت بعثت و امامت در بستر زمان تا عصر قیامت بر اساس تدبیر ذات ربوبی: روشن است که مشروعیت رهبری اختصاص به عصر نبوت نداشته و باید در امتداد زمان تا حاکمیت عدل و داد در جهان ادامه می یافت. اما متأسفانه این روند پس از رحلت پیامبر متوقف شد.
ب) حاکمیت شریعت و جریان احکام الهی در حکومت و تار و پود جامعه و زندگی مردم: فلسفه پدیداری شریعت، ساماندهی باید و نبایدهای حکومت و جریان احکام در نظام حکومتی اعم از امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و اخلاقی و دیگر موضوعات و جریان شریعت در زندگی مردم و تحقق سبک زندگی در چارچوب احکام الهی است که متأسفانه پس از رحلت پیامبر این مبنا قطع و از آرمان الهی سرپیچی شد.
ج) اجرای عدالت در ابعاد گوناگون: اجرای عدالت اعم از عدالت اقتصادی، قضائی، خدماتی در نظام حکومتی و اداره جامعه و زندگی مردم در دوران حضور پیامبر(ص) عملی شده بود اما پس از رحلت ایشان و قطع نظام ولایی، مسیر حکومت تغییر یافت و زمینه اجرای عدالت و ارزشها از بین رفت.
د) انقطاع بهره گیری از وحی: تغییر بهره گیری از ظرفیت وحی و علم الهی در اداره جامعه و پاسخگوئی به نیازهای بشر به استفاده از عقل و تجربه خسارتی بزرگ بود، زیرا عقل به تنهایی قادر به حل همه مسایل پیچیده مربوط به روح انسان، عالم ماوراءطبیعت و جهان قبل و بعد از این عالم نبوده و قطعاً نیاز به وجود حاملان علم الهی وجود دارد که با استفاده از مخزن بینهایت الهی، بشر را در هر زمان به سرمنزل اصلی هدایت نماید. با حذف حاملان علم الهی از عرصه سیاسی و انزوای مدیران حقیقی و اصلی جامعه، بشریت از علم الهی محروم گردید و محصولی که در اختیار بشر قرار گرفت همان مقدار فرصتی بود، که ائمه معصومین (علیهم السّلام) در تبیین معارف الهی به دست آورده بودند.
هـ ) پیوستگی بین دین و حکومت، دین و زندگی و دنیا با آخرت: از دیگر آرمانهای الهی ایجاد پیوستگی بین دین و حکومت و پیوند دین و زندگی و احاطه دین بر همه ابعاد و اجزاء زندگی انسان و در نهایت ایجاد پیوند بین دنیا و آخرت و بهره مندی انسان در سرای آخرت و زندگی پاکیزه در دنیا بوده است. همچنین آرمانهای دیگری همچون مقابله با کفر و شرک و نفاق و ظالمین و مستکبرین و دفاع از مظلومین و مستضعفین نیز وجود دارد که پرداختن به همه این موارد، از ظرفیت این نوشتار خارج است.
نکته مهم اینجاست که تداوم آرمانهای الهی با استقرار امامت و رهبری امامان معصوم بر عرصه حکومت و اداره امور مردم پس از پیامبر تحقق می یافت که این امر پس از پیامبر محقق نشد و عملاً این آرمانها زیر سؤال رفت.
اما انقلاب اسلامی ایران با تکیه بر مبانی و اصول مورد تأیید پیامبر و ائمه معصومین شکل گرفت و اراده بر این امر استوار بود که همه آرمانهای نبوی و علوی در آن جامه عمل بپوشد، که در محدوده مقدورات عصر غیبت چنین امری محقق گردید و امام خمینی (ره) توانست ظرف مدت دو دهه هم بستر انقلاب را فراهم نماید و هم از طریق پردازش و اجرای نظریه ولایت فقیه، مراحل اساسی و زیربنائی نظام را تحقق بخشد. بی تردید برای تداوم آرمانها ضرورت داشت حاکمیت ولایت فقیه پس از امام تداوم داشته باشد که بحمدالله چنین امری محقق گشت و فقیهی جامع الشرایط زمام امور را پس از امام در دست گرفت و همین مسئله نقطه تفاوت و تمایز انقلاب اسلامی ایران با انقلاب صدر اسلام می باشد.
۲- ایفاء نقش مردم در حدوث و بقاء انقلاب
دومین نقطه تفاوت و تمایز انقلاب اسلامی ایران با انقلاب صدر اسلام، ایفای نقش مردم در حدوث و بقاء انقلاب بوده است. انقلابهای توحیدی بر سه رکن استوار می باشد که عبارتند از رهبری الهی، شریعت، و مردم؛ که قوام و پیروزی، استقرار و استمرار انقلاب در حدوث و بقاء، به حضور و همراهی مردم در همه مراحل وابسته است. در انقلاب پیامبر اعظم مردم در حدوث همراهی کردند و در تبعیت از رسول خدا مراحل نخست دعوت در مکه، هجرت به مدینه و جنگها را متحمل و با فتح مکه زمینه پیروزی انقلاب و حاکمیت دین را فراهم نمودند و در کنار پیامبر یک دهه شکوهمند را سپری کردند. قاعده اقتضاء می کرد این همراهی، تبعیت و پیوستگی با رهبری الهی پس از رحلت پیامبر(ص) و آغاز زعامت امام معصوم تداوم یابد که چنین امری محقق نشد و با سرپیچی خواص از تدابیر خداوند و فرامین پیامبر، مردم هم همراهی کردند و بدین شکل، مسیر امامت و حرکت نظام در خارج از ریل تعیین شده قرار گرفت.
اما انقلاب اسلامی ایران ضمن اینکه در مرحله پیدایش با حضور مردم همراه شد و با فداکاری و تبعیت آنان از تدابیر رهبری انقلاب یعنی حضرت امام(ره) به پیروزی رسید، در طول ده سال زعامت حضرت امام در تمام حوادثی همچون مقابله با آشوبهای محلی، جنگ تحمیلی و حرکت کور منافقین و دشمنان اسلام نیز مردم ایفای نقش نمودند.
مشکل اصلی در انقلابهای توحیدی پیشین، نقش مردم در پیوند بین رهبری الهی در تداوم در رهبر پیشین بوده است. مردم در مورد حضرت موسی(ع) تردیدی نداشتند اما در پیوستگی و همسانی هارون با موسی در رهبری دینی دچار تردید شدند و خواص منحرف نیز با سوءاستفاده از این فرصت، زمینه انحراف مردم را فراهم نمودند و مردم ناخود آگاه در مسیر انحراف قرار گرفتند.
همچنین مردم در مشروعیت، زعامت، صداقت و رهبری پیامبر(ص) تردید نداشتند، اما به رغم همه مستندات برای زعامت علی(ع) به عنوان امام معصوم بعد از پیامبر، مردم که در حدوث انقلاب نقش اساسی داشتند و می بایست در بقاء هم ایفای نقش کنند، تحت تأثیر خواص قدرت طلب قرار گرفته و در بقاء انقلاب ایفای نقش نکردند.
تمایز و تفاوت عمده انقلاب اسلامی ایران با انقلاب اسلامی مبدأ، این بود که مردم همانطور که در حدوث انقلاب حضور داشتند، علیرغم همه فشارها و دشمنیها، در تداوم انقلاب به ویژه درپی رحلت امام(ره) از رهبری انقلاب یعنی امام خامنه ای (مد ظله العالی) با همه وجود حمایت نموده و بقاء انقلاب را استمرار بخشیدند.
۳- گستره قلمرو دشمنی ها
از دیگر وجوه تفاوت و تمایز انقلاب اسلامی ایران با مبدأ آن یعنی انقلاب اسلامی به رهبری حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) تفاوت در گستره دشمنی و ظرفیت اردوگاههای مقابل دو انقلاب است.
انقلاب اسلامی به رهبری پیامبر اعظم(ص) در محدوده شبه جزیره عربستان و با کفار و مشرکین و یهودیان در درون جامعه در تقابل بود و کمتر در عرصه منطقهای و بین المللی درگیری داشت که البته پس از مدتی از طریق مکاتبه با پادشاه ایران و قیصر روم ارتباط برقرار نمود.
انقلاب اسلامی ایران از ابتدا در گستره منطقهای و بین المللی وسیعی با طیفهای گوناگونی از دشمنان درگیر شد. در عرصه بین المللی انقلاب اسلامی ایران با استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا و همپیمانان آن در تقابل قرار گرفت و در عرصه منطقهای هم با رژیم صهیونیستی و ارتجاع منطقه در تقابل قرار گرفت.
ظرفیتهای دشمنان امروز انقلاب با انقلاب صدر اسلام قابل مقایسه نیست. امپراتوری رسانه ای، شبکه های ماهواره ای، اینترنت و انواع و اقسام رسانه به همراه انواع ابزارهای سخت و نیمه سخت در دست استکبار علیه انقلاب به کار گرفته شد. شیوه های تقابل از جنگ سخت، تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی، جنگ نرم و سرانجام جنگ ترکیبی همه و همه از جمله ظرفیتهای دشمن بوده که در گذشته وجود نداشته است.
انتهای پیام/