خبرگزاری حوزه، دانش روانشناسی به عنوان یک دانش کارآمد و اثرگذار امروزه فضاهای جدیدی را درنوردیده است و همچنان حوزه نفوذ و کاربرد خود را توسعه میدهد و به میزان کارآمدی و اثرگذاری خود عرصه را بر هر مکتب و آیین که ادعای برنامه برای زندگی دارد تنگ میسازد. این دانش که ابتدا در حوزه ذهن و روان کار خود را آغاز کرده و سپس وارد حوزه رفتار نیز شده است و به پژوهش و مطالعه علمی رفتار و فرایندهای روانی و ذهنی بر اساس دادههای رفتاری و اعصاب میپردازد، با سابقهای حدود ۱۵۰ سال و متأخر از بسیاری دانشهای تجربی، پدید آمده است. با توسعه علوم و ایجاد فضای تبادل علمی بین رشتهای و پیشرفت فناوری و صنعت و ابزارهای الکترونیکی، تحقیقات نسبت به فکر و ذهن و مغز و اعصاب و روان و حضور دانش روانشناسی در عرصههای گوناگون از جمله علوم شناختی و مطالعات علوم اجتماعی توسعه و پیشرفت داشته است و در هر موضوعی قابل امتداد و ردیابی است.
جایگاه برتر و اهمیت این دانش بین انواع علوم و دانشها از آن جهت است که اولاً موضوع این دانش انسان است که محور عالم خلقت و دلیل حیات و زندگی در این عالم است، ثانیاً این دانش مدعی «سلامت» انسان به عنوان اساسیترین نیاز او خصوصاً در ابعاد زیربنایی وجود انسان یعنی روان و ذهن و فکر است که جهتدهنده و اثرگذار بر جوارح و اعمال و رفتار و حرکت انسان خصوصاً در ابعاد اجتماعی است و شاید هیچ موضوعی به اندازه سلامت انسان برای انسانها اهمیت ندارد. ثالثاً انسان با هدف بهرهمندی حداکثری از لذتهای مادی و تمتعات دنیایی، در ارتباط با دیگر انسانها و مخلوقات و محیط پیرامون خود نیازمند سلامت ذهنی و روانی و رفتاری است و روابط و تعاملات و تلاشهای انسانها بر مهندسی صحیح و مدیریت نرم ذهن و روان انسانها به عنوان مبنا و پایه وفاق جمعی و رضایت و پسند عمومی و شکلگیری قراردادهای اجتماعی استوار است و زیربنای هر رشد و پیشرفت و سازندگی محسوب میشود. به عبارت دیگر مهمترین عامل در دستیابی به موفقیتها و تحقق اهداف، شناخت نیازها و پیچیدگیهای ذهنی و روانی انسانها و کنترل و هدایت آنها در جهت تأمین ذائقه ها و سلیقه ها و ارضای نیازهای روانی و نگرشی آنهاست تا با تکیه بر هماهنگی و ملائمت خاطر و رضایت عمومی و اقبال و مشارکت جمعی انسانها بتوان مسیر پیشرفت و تحقق اهداف را هموار ساخت و نهایت بهرهبرداری را از نیاز انسانها و بلکه ایجاد نیاز و ایجاد احساس نیاز به محصولات و خدمات داشت و بازار منافع را رونق بخشید.
علاوه بر اینها دانش روانشناسی در دنیای مدرن امروز با پیشرفت روزافزون تکنولوژی و صنعتهای الکترونیکی و سایر دستاوردهای بشری از جمله هوش مصنوعی، کاربرد و کارآمدی خود را در همه عرصهها از جمله هنر، رسانه، سینما، تبلیغات، صنعت، تجارت، سیاست، فرهنگ، مدیریت و... ثابت کرده است و به عنوان لایهای اثرگذار در مهندسی و مدیریت نرم صحنه زندگی بشر روز به روز جایگاه برتر و منزلت والایی مییابد و اینگونه صاحبان این دانش مورد تکریم و تعظیم قرار گرفته و بر موقعیت اجتماعی و مرجعیت علمی آنها افزون گشته و صاحبان قدرت و ثروت با دراختیار گرفتن این دانش و متخصصان این رشته، بر نفوذ و سیطره و سلطه اجتماعی و کسب منافع خود میافزایند. در واقع این دانش و متخصصان آن، بایستهها و شایستهها و نظام ارزشی زیربنایی حیات فردی و اجتماعی، سبک زندگی، ساختارها، مناسبات و روابط اجتماعی، کم و کیف محصولات و خدمات و چند و چون افزایش بهره وری و رشد منافع و مسیر آینده توسعه و پیشرفت و الزامات فکری و عینی و عملی آنرا مشخص میکنند و در نگاه اهل دنیا ضامن آبادی و سعادت دنیاست که جایگزین شایستهای برای هر دین و آیین و ارزشها و احکام دینی خواهد بود.
دانش روانشناسی با ادعای تأمین بهداشت و سلامت انسان و احساس آرامش و اطمینان و شادمانی، درمان اختلالات روانی و آثار آن بر اعمال و رفتار انسان ظهور یافته و مدعی است با اصلاح شناخت و نگرشهای ذهنی و ایجاد بینشهای فکری برای ارتقای مختصات زندگی، ایجاد قدرت تغییر و اصلاح و کنترل احساسات و رفتار، رشد و تعالی روابط و مناسبات اجتماعی انسانها، طراحی رضایتبخش محصولات و خدمات و معماری و صنعت و تجارت و... اثرگذار خواهد بود و با توسعه مقیاس خود و تأمین مختصات عامه پسند و رضایت بخش توسعه مادی و پیشرفت های تمدنی در لباس یک دین جدید عرض اندام نموده و مقلدین و متعبدین بسیاری خواهد داشت کما اینکه چنین زیرشاخههایی برای این دانش تعریف شده است: روانشناسی اجتماعی، روانشناسی فرهنگی، روانشناسی سیاسی، روانشناسی قانونی، روانشناسی صنعتی سازمانی، روانشناسی نظامی، روانشناسی هنر، روانشناسی جنایی، روانشناسی ورزش، روانشناسی خانواده، روانشناسی جنسی، روانشناسی تروریسم و دهها زیرشاخه دیگر ...
دانش روانشناسی در مراکز و نهادهای آموزشی حوزوی گرچه بخاطر اصالت های حوزوی و بینشهای دینی و معارف اسلامی طلاب و روحانیون، نتوانسته آنچنان مخالفت قطعیه خودش را با معارف، ارزشها و احکام دینی بروز و نمود دهد لکن انتظار تأمین سعادت اخروی و رضایت الهی و حتی آثار مورد قبول مادی از دانش روانشناسی بخاطر خاستگاه و روش غیرالهی و غیربومی آن و تجربه مستقل از وحی دور از انتظار است و با توجه به پیوستگی سعادت دنیا و اخری و ضرورت ملاحظه مختصات هر دو عالم و نیز ملاحظه و مطالعه مختصات توأمان جسم و روان و روح در تولید دانش و تعریف کاربرد آن و نیز ضرورت به حجیت رساندن روش و نتایج و تولیدات علمی در تبعیت از کلام وحی، نمیتوان به دانشهای تجربی و مادی اعتماد نمود بلکه چنین علومی در تأمین سعادت دنیا و عقبی ناکارآمد و ناگوار خواهند بود.
بزرگترین چالش امروز حوزههای علمیه در رابطه با این دانش این است که اولاً این دانش منشاء و خاستگاهی غیر اسلامی و غیربومی دارد و بر مبانی غیرالهی و روشهای غیردینی و بدون ملاحظه اهداف و غایات الهی و اخروی و بدون ملاحظه همه ابعاد وجودی انسان مبتنی بر انسانشناسی وحیانی شکل گرفته است و طبعاً نمیتواند تضمینکننده سعادت دنیا و آخرت انسان باشد. ثانیاً بخاطر عدم حجیت روش و یافتههای این دانش، اطمینان کافی در بهرهمندی از آن و اثرگذاری واقعی ایجاد نمیکند. گاهی برخی از آثار و نتایجی که مثبت قلمداد میشود بخاطر عدم علم به آثار و نتایج واقعی مثبت به نظر میرسند و گاهی کافی نیستند و گاهی ممکن است در کنار آثار مثبت، آثار و تبعات منفی نیز داشته باشند که مورد توجه قرار نمیگیرند و... . فراز و نشیب عرصه دخالت دانش روانشناسی در حوزه ذهن و رفتار و نقض پیاپی یافتههای روانشناسی در نسل بعدی خصوصاً دوره رفتارگرایی، خود بزرگترین دلیل بر غیرقابل اعتماد بودن و ناکارآمدی روش تجربی در یافتن حقایق است، هرچند روش تجربی و این دانش تجربی مطلقاً خالی از واقعیات و حقایق نیست و کارآمدی آن نیز در مواردی قابل انکار نیست اما این دانش، قطعاً التقاطی از خیر و شر و صواب و انحراف است و کسی ادعای سلامت و صحت کامل آنرا ندارد و آنچه مسلم است ضرورت امتداد اهداف و مبانی دینی و تفصیل و بهکارگیری آنها در نضج و بسط علوم و به حجیت رساندن روش و نتایج دانشهاست که شرط مهمی برای اعتماد و اطمینان است.
متأسفانه بسیاری از دانش آموختگان این علوم، بخاطر عوامل گوناگونی از قبیل اعتماد به «تجربی بودن» این دانش، ملاحظه «کارآمدی» آن در رفع برخی مشکلات و اختلالات و اثرگذاری ظاهری آن، عدم بینش عمیق نسبت به ضرورتها و الزامات تولید دانش دینی و بومی و مختصات آن، عدم گفتمانسازی نسبت به ضرورت تولید دانش الهی و بومی، عدم سابقه و تلاش قابل توجه در جهت تولید علم دینی و اسلامیسازی علوم و ... این دانش را وحی منزل دانسته یا به نحو حداکثری مورد پذیرش و قبول و کاربست قرار میدهند یا لااقل شاکله ذهنی و علمی ایشان متأثر از نظام مفاهیم و طبقهبندی موضوعات و ساختار کلی این دانش و روندها و فرایندهای تعریف شده در آن شکل گرفته و گرچه بخاطر عرق دینی و تعلقات مذهبی و هویت حوزوی خواستار هماهنگی با آموزه های اسلامی و معارف قرآنی و روایی هستند لکن بیش از آنکه موفق به اصلاح ساختارها و شاکله و چارچوب های اساسی آن دانش خصوصاً در لایه مبانی و اهداف و روش و نتایج شوند، به تطبیق جبری و همسو پنداری و عرضه نابجا و تحمیل معارف دینی بر دادههای علمی این دانش پرداخته و بر التقاط و تذبذب این دانش و آثار آن می افزایند.
در سطحی عمیقتر بسیاری از فضلا و اساتید حوزوی متخصص در این رشته چه بسا از اوایل انقلاب با تحصیل مراتب و مدارج بالای این دانش، همواره دغدغه اسلامیسازی و بومیسازی این دانش را داشتهاند و آثار متعددی هم تولید نموده اند، همایشها برگزار کرده و تحقیقات بسیاری را رقم زده و نشریات و کتب و مقالات گوناگونی منتشر ساخته و اکنون اگر حوزه علمیه ادعای سرآمدی و کارآمدی در این دانش دارد، مدیون زحمات و محصولات این بزرگواران است و البته طی این مسیر طولانی و پیچیده نیز دشوار است و نباید انتظاری عجولانه و غیرواقع بینانه داشت چه اینکه فرایند تطور دانش در غرب نیز تا اینجا مسیری طولانی و دشواری را طی کرده است، اما اکنون پس از چهل سال تجربه حکومت اسلامی و استحاله ساختارها و مناسبات کشور در وضعیت مطلوب از جمله تلاشهای اشخاص و نهادهای دینی گوناگون در عرصههای مختلف علمی و اهتمام به مهندسی فرهنگی و جنبش نرمافزاری و اسلامی سازی علوم و تبیین مناسبات و مختصات علم دینی و تولیدات دینی دانشمندان مسلمان و... وقت آن رسیده تا گامهای جدیتر و پرشورتر و فراگیرتری در این عرصه برداشته شود خصوصاً اینکه جامعه امروز ما دچار بحرانهای جدی از ناحیه این دانش غربی شده است و بسیاری از مناسبات اجتماعی متأثر از آن رقم میخورد و باید با همه ظرفیتها به مقابله با آن برخاست، هنوز یک شور فراگیر و احساس تکلیف جمعی و حضور فعال جهادی و اهتمام جدی در فضای علمی حوزه در این عرصه مشاهده نمیشود و کندیها و نگاهها و اقدامات سطحی آزاردهنده است...
در گام دوم انقلاب بعد از چهل سال تحمل صاحبان فکر و اندیشه غیر دینی مبتنی بر دانشهای ذاتاً مسموم غربی در مناصب و محافل گوناگون، کشور ما به این بلوغ رسیده است که گذشتهها و داشتههای خود را تصفیه کند و با اهتمام بیشتری در مسیر خلوص و طهارت و حیات طیبه و تحقق تمدن اسلامی گام بردارد، بنابراین لازم است در صلاحیت افراد بیکفایت در تصدی امور و تصمیمگیریها خصوصاً مدعیان علم و دانش تجدید نظر کرد و صاحبان تفکر اصیل و اندیشه اسلامی و انقلابی را جایگزین نمود.
اکنون وقت آن رسیده تا صاحبان تفکر غربزده و اندیشه باطل را از مناصب و تریبونهای رسمی و کرسیهای تدریس و میزهای تصمیمسازی و شوراهای تصمیمگیری و نهادهای حاکمیتی و موقعیتهای اثرگذار اجتماعی کنار زده و شخصیتهای متعهد و متخصص اسلامی و انقلابی عهدهدار امور جامعه اسلامی شوند و گامهای جدیتری بسوی اهداف انقلاب و تمدن اسلامی برداشته شود.
اکنون وقت آن است که صاحبان تفکر غربی و دانشآموختگان مکتب غرب را از کفالت امور جامعه اسلامی کنار بزنیم. در مقابل مواضع باطل و اصرار و فشار آنها بر مسئولین و افکار عمومی و رسانههای جمعی و ترویج عقاید انحرافی آنها نمیتوان کمافیالسابق سکوت کرد و یا بخواهیم با نرمی و مسالمتآمیز و در خفا و پنهان موضع بگیریم. اکنون که انحرافات و بدعتها آشکار شده است و باطل را با صدای بلند فریاد میزنند و ترویج میکنند بر هر عالم و فاضلی لازم است که به عیان و آشکارا موضع حق خود را فریاد بزند و بلکه در راهبری جریانهای اجتماعی و مناسبات حاکمیتی، در صدر قرار گرفته و هدایت و راهبری نماید.
قدم اول؛ در اصلاح این وضعیت، فرهنگسازی و گفتمانسازی نسبت به هویت حوزوی و غیرت دینی و تعصب علمی به منابع وحیانی و مرجعیت اهل بیت علیهم السلام به عنوان منبع و معدن علم الهی است، گام بعد؛ ایجاد باور و اعتقاد جازم نسبت به دین حداکثری و فراگیری نظام ارزشی اسلام در همه شئون و موضوعات زندگی فردی و اجتماعی و امکان تولید علم دینی و دانش اسلامی به نحو حداکثری در همه موضوعات و ساحات گوناگون و ضرورت به حجیت رساندن همه یافتههای علمی و روشهای پژوهشی است و نیز رفع شبهات در این عرصه از جمله اینکه تجربه مستقل از وحی نمیتواند ضامن سعادت دنیوی و اخروی جامعه باشد و ... گام بعدی؛ اهتمام جمعی و مشارکت گروهی محققان و عالمان در ایجاد یک جریان علمی پیشرونده در اسلامی سازی دانش موجود و تولید علم دینی است که نیازمند احساس مسئولیت و حمایت مدیران و بزرگان حوزه علمیه است.
لازمه مواجهه صحیح و عالمانه دانشپژوهان با این دانش و امثال آن و بطور کلی پیشنیاز مطالعه دانشهای غربی، انس با قرآن و حدیث و فراگیری آموزهها و معارف فراوان دینی از منابع وحیانی و کلام معصومانه اهل بیت علیهمالسلام و ایجاد شاکله ذهنی بر اساس مبانی و گزارههای راهبردی دین و التزام به طبقهبندی مفاهیم پایه و تعریف آنها است که از طریق شناخت حدود و ثغور معانی و ترسیم شبکه مفاهیم واژهها و تنظیم نسبت بین آنها واقع میشود و نتیجه آن دستیابی به نظام ارزشی اسلام، فهم عمیق توصیفات و شناخت حکم موضوعات مبتلابه در آن دانش است که به مراتبی از اجتهاد و استنباط و پژوهشهای عالمانه نیاز دارد. این خلاء و ضرورت میبایست در تحصیلات حوزوی و رشتههای آموزشی مورد توجه قرار گرفته و تأمین گردد.
مهمترین رویکرد اصلاحی در مواجهه با این دانش، اولاً جانمایی آن در منظومه دانشی اسلام و تعیین دقیق محدوده معرفتی آن با اشراف کامل بر نقشه جامع معارف و مفاهیم الهی و وحیانی است، ثانیاً اصلاح جهتگیری این دانش و غایت آن است که فراتر از اصلاح روان و ذهن و آرامش خاطر و حفظ سلامت و... جهتگیری الهی آن یعنی رشد و تعالی در جهت ارتقای ایمان و تحقق عبودیت خدای متعال در این دانش لحاظ شود و از حالت سکولار خارج گردد، ثالثاً بر پایه اصول و مبانی الهی توسعه و امتداد یابد.
دانش روانشناسی و مشاوره غربی توفیق بسیاری در امتداد مبانی، اصول و قواعد خود در دستورالعملها و روشهای درمان، کنترل و ارتقای وضعیت مخاطبان خود و در نتیجه احساس کارآمدی و رضایت مشتریان داشته است. علوم وحیانی و معارف اسلامی علیرغم قدرت کاربست و امتداد بخاطر غنا و عمق و گستره فراوان، متأسفانه متناسب با نیازهای روز جامعه و پیشرفتهای تمدنی و مسائل مبتلابه و موضوعات مستحدثه، مورد تفصیل و تبیین و تطبیق قرار نگرفته و مدلهای عملی، الگوهای عینی و روشهای کارآمد و راهکارهای عملیاتی متناسب با آنها بدست نیامده است و این خلاء را متأسفانه تا حد زیادی دانشها و نظریات و مدلها و الگوهای غربی پر کردهاند و لازم است این نفوذ و فراگیری دانشهای ذاتاً مسموم غربی و تمدنی، با تولیدات علمی کارآمد و دینی به حداقل رسیده و جبران شود.
بسیاری از مدعیان اسلامیسازی دانش روانشناسی در همان چارچوب و ساختار و پارادایم علمی و در همان زمین بازی طراحی شده و برآمده از مبانی و نظام مفاهیم غیر الهی دست به تولید یا بومیسازی یا اسلامیسازی بخشها یا روشهای جزئی و تولید پروتکلهای به نسبت اسلامی کردهاند که البته دغدغه و اهتمام و حاصل زحمات ایشان جای قدردانی دارد اما این کجا و تأسیس دانشی اسلامی که حوزه مأموریتش مبتنی بر مبانی و اهداف و روش اسلامی و متناسب با شبکه مفاهیم دینی و معارف اسلامی، پر کردن خلاء و نیاز انسان به رشد و تعالی روحی و معنوی و روانی باشد کجا؟! راجع به اسلامیسازی دانش روانشناسی بحث بسیار است و جای گفتگو و مباحثات علمی آن بیش از گذشته احساس میشود و باید مورد اهتمام قرار گیرد تا نگاههای سطحی به اسلامیسازی علوم جای خود را به گامهای اساسیتری دهد و البته علمداران اسلامیسازی دانش روانشناسی همین فضلا و علمای دغدغهمند و متخصص در این دانش هستند که باید دست ایشان را به گرمی فشرد و متواضعانه دعوت نمود تا با تشکیل یک جبهه متحد و منسجم یک حرکت و جریان پرشور و فعال را در برابر جریان تمدنی غرب ایجاد نموده و سرعت و نتیجه بخشند.
مدیریت حوزههای علمیه در مقام تفقه و راهبری جریانهای علمی جامعه و اقامه دین میبایست با آسیبشناسی و شناخت دقیق از وضعیت موجود و مطلوب دانش مشاوره و روانشناسی، شناسایی ظرفیتهای فعال و بالقوه در این عرصه، شناخت دقیق نیازها و خلاءها و فرصتها و تهدیدها نسب به «سیاستگذاری، برنامهریزی و اقدام و عمل» در حل این مسئله در سطوح مختلف ذیل اهتمام جدی داشته باشد :
- فرهنگسازی و گفتمانسازی اهمیت، ضرورت، چرایی، چیستی و چگونگی علم دینی و دانش اسلامی و بومی و غیرت دینی و عزت اسلامی بواسطه همایشها، سخنرانیها، فراخوان مقاله، ایدهپردازی و تولیدات هنری رسانهای و...،
- ایجاد یا تقویت کانونها و هستههای علمی تخصصی و موضوعی در دانش مشاوره و روانشناسی به عنوان کانونهای جوشان محتوای اسلامی و سیراب نمودن جامعه ملی و بین المللی در این عرصه و ارتقای ظرفیتهای علمی موجود به پژوهشکده، اندیشکده و...،
- شناسایی، مسئولیتسپاری و تشویق و حمایت از صاحبنظران، عالمان حوزوی و دغدغهمندان عرصه اسلامی سازی این دانش و تولید علم دینی و بومی بواسطه تشکیل نشستها، مصاحبه و گفتگوهای علمی، تولید درسگفتارها و نظریات علمی، سفارش مقالات، پژوهشها، تولید نشریات و متون علمی و ...،
- بازبینی و اصلاح رشتهها و دورههای آموزشی مبتنی بر منابع و متون و معارف وحیانی،
- اهتمام به توسعه علمی و کاربردی معارف اسلامی در موضوعات گوناگون و شئون مختلف حیات فردی و اجتماعی و عرصه پیشرفتها و نوآوریهای تمدنی از منظر روانشناسی و مشاوره اسلامی،
- جریانسازی، جبههسازی، مردمیسازی و تشکیل شبکه همافزای فعالان این عرصه و ایجاد هویت ائتلافی و انقلابی و راهبری در جهت تغییر موازنه قدرت و مناسبات اجتماعی و حاکمیتی به نفع علم دینی و اسلامی مشاوره و روانشناسی،
- تنظیم و ایجاد روابط و تعاملات اثرگذار فرهنگی و علمی با جامعه دانشگاهی و اهل علم و حرفه مشاوره و روانشناسی،
- تنظیم روابط و تعاملات اثرگذار نظری و راهبردی با نهادهای حاکمیتی و مجامع راهبردساز (تشخیص مصلحت) قانونساز و تصمیمگیرنده (شورای عالی انقلاب فرهنگی و مجلس و دولت) با هدف اصلاح تصمیمات و ساختارها و مناسبات اجتماعی بر محور دانش روانشناسی و مشاوره اسلامی و جلب حمایتهای حاکمیتی برای تقویت جبهه اسلامی در این عرصه،
- اهتمام جدی به جایگزینی آثار و محصولات بومی و اسلامی بجای محصولات و آثار دانشهای غربی در این عرصه از جمله تستهای روانشناسی و تکنیکهای درمانی و ... در پذیرشها، مصاحبهها و مراکز مشاوره و ...،
- ایجاد فضای علمی و اتقان روشی و اثبات اثرگذاری و کارآمدی نسبت به تجربیات سنتی و روشهای مستند به معارف دینی و نوآوریها و خلاقیتهای فردی و موضوعی و غیرآکادمیک و به رسمیت شناختن آنها و ایجاد فرصت و فضای رشد و عرضه و بهرهبرداری و بهکارگیری توان و تجربه و مهارت آنها،
- اهتمام به تربیت و بهکارگیری طلاب و روحانیون عالم، باتقوا، انقلابی و جهادی در این عرصه،
- رونقبخشی، تقویت و حمایت ویژه از ظرفیتهای اسلامی و بومی بالفعل در این عرصه و الگوسازی منش و روش ایشان،
-
مهدی عبداللهی
مدیر اداره مطالعات و برنامه ریزی معاونت تهذیب و تربیت حوزه های علمیه،
تیر ۱۴۰۲