به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، دومین نشست علمی و تخصصی بررسی و واکاوی دغدغه های تبلیغی مقام معظم رهبری با حضور حجتالاسلام والمسلمین قاسم ابراهیمی پور، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و حجتالاسلام والمسلمین عبدالحسین مشکانی، مدیر گروه حوزه و جامعه مرکز مطالعات راهبردی حوزه و روحانیت در مرکز رسانه و خبرگزاری حوزه های علمیه برگزار شد.
دبیری علمی این نشست را علی علیزاده، دبیر استانهای خبرگزاری حوزه بر عهده داشت. در ادامه مشروح این مصاحبه را می خوانیم:
رهبر معظم انقلاب در دیدار ۲۱ تیر ۱۴۰۲ حوزویان فرمودند «با اطلاعاتی که به من می رسد از جهات مختلف نسبت به تبلیغ نگرانم»؛ چرا حضرت آقا نسبت به عرصه تبلیغ ابراز نگرانی کردند؟ چه عواملی باعث شد که ولی امر مسلمین در دیداری که مورد توجه رسانههای داخل و خارج از کشور است، نگرانی خود را نسبت به تبلیغ ابزار بفرمایند، کجاها کم کاری شده است؟ و برای جبران چه باید کرد؟
حجتالاسلام والمسلمین قاسم ابراهیمیپور، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی حضرت امام خمینی(ره): سوال شما مهم و دارای ابعاد پیچیده ای است، من یکی از این ابعاد را توضیح میدهم و متناسب با موضوع وارد مباحث دیگر میشوم.
دین اسلام یک محتوایی دارد که باید آن را در عرصه اجتماعی محقق کنیم، به عبارتی یعنی تبلیغ کنیم. تبلیغ در هر دوره تاریخی معطوف به دیگری است، معطوف به هویت است، هویت یعنی "ما"، "ما" میخواهد تبلیغ کند و دایره ما را توسعه بدهد و آن مرزی که وجود دارد را محکم کند و عمق ببخشد، اینها همه مصادیق تاریخی هم دارد که عرض خواهم کرد خدمتتان. این "ما" و "آنها" یعنی "دیگر ما" ، در طول تاریخ مرتب تغییر کرده و عوض شده است، منتهی همیشه در این خلال مثلاً حدود ۱۴ قرن پیش این دیگری درون دایره اسلام و بین شیعه و سنی، حتی فِرق مختلف شیعه و سنی بوده، و گاهی هم از جوامع دیگر ظهور و بروز داشته ولی خیلی پررنگ نبوده است.
رشد تفکر غربی در جامعه و اضمحلال و استحاله فرهنگی
اتفاق مهمی که در دوره معاصر افتاده، این است که این دیگری شده «غرب» و مواجهه با غرب یک مسئله مهمی است که تمام کشورهای امت اسلامی هم همزمانی ندارند در این مواجهه اهل سنت تقدم تاریخی دارند، زودتر از ما مواجهه پیدا کردند. در این مواجهه با غرب هنوز از " ما" و " آنها" تعریف درستی از آن صورت نگرفته و مرتب این در حال چالش است. یعنی غرب در جامعه ما نفوذ کرده، شاهد بروز سبک زندگی غربی در جامعه خود هستیم و به دنبال آن نظاره گر نفوذ و رشد تفکر غربی در علوم و فنون خود هستیم که میتواند خطرناکتر باشد و خود تفکر هم هر چه در علوم انسانی و فلسفه غرب، بنیادینتر باشد میتواند خطرناکتر بوده و شاهد اضمحلال و استحاله فرهنگی که حضرت آقا فرمودند، باشیم.
سبک زندگی غربی و رخنه کردن آن در متن جامعه کاملا مشهود است، البته که در سطوح فرق میکند، سبک زندگی غربی یعنی چیدمان منزل ما، یعنی لباس ما، یعنی خوراک و پوشاک ما، اما تفکر غربی یعنی باورها و ارزشهای ما حضور همه اینها را ما در جامعه خودمان میبینیم پس یک اتفاق مهم و جدید این است که این دیگری عوض شده و به یک دیگری عظیم با یک جاذبهها و شگفتی های خیلی زیاد وگسترده در همه شئون زندگی ما تبدیل شده است. همه ما این تغییر را در جوامع اسلامی و همه ابعاد زندگی خود میبینیم.
اتفاق دیگری که افتاده، این است که رشد تکنولوژی و پیشرفت تکنولوژی در غرب و استفاده دقیق غرب از این تکنولوژی برای تهاجم فرهنگی، شبیهخوان فرهنگی هر چیزی که اسمش را بگذاریم، این هم یک پدیده است که به عنوان یک رقیب قَدَر نسبت به روشهای تبلیغی ما دارد خودنمایی میکند یعنی ۲ اتفاق مهم پیشروی ما است، یکی دیگری ما عوض شد، از دایره اسلام بیرون رفته و محدود به ادیان آسمانی هم نیست، دو ظهور و بروز تفکرهای الحادی. اگر که دیگری ما در طول حدود مثلاً ۱۴ قرن اهل سنت بودند، اشتراکات ما با آنها زیاد بود آن خطری که غرب برای ما دارد آن را نمیتوانستند داشته باشند، هر چند آنها خطر و چالش های خودشان را داشتند. یعنی ما چالشهای خودمان را در آن دوره داشتیم و امروز این چالشها خیلی فرق کرده است. یک دیگری که کاملاً رویکرد الحادی و هویت الحادی دارد.
لذا ما در مواجهه با این دیگری هم باید، ما را تعریف کنیم هم آنها را تعریف کنیم هم این دایره ما را گسترش بدهیم، یعنی دایره ما باید امت اسلام را فرا بگیرد، اگر آن موقع "ما" شیعه بود الآن اگر "ما" مسلمان نشود یعنی توسعه پیدا نکند و اهل سنت را دربر نگیرد، نمیتوانیم با غرب رقابت کنیم. غرب به لحاظ گستره مرزها، جوامع و رویکردها خیلی بزرگ است و ما هم باید یک دیگری بزرگی را در برابر غرب عَلَم کنیم و از سوی دیگر از نظر تکنولوژی بحمدالله پیشرفتهای خوبی در عرصه اینترنت، هوش مصنوعی، سخت افزار، نرم افزار در کشورمان داشتهایم. به هر حال این ابداعات غربیهاست، آنها از ما جلوتر هستند.
تکنولوژی سرشار از ارزش است، یعنی خود باورها و ارزشهای غرب، جهانبینی را با خودش دارد. لذا تکنولوژی خنثی نیست، یعنی اینطور نیست که بگوییم یک ابزاری است مثل تفنگ، مثلاً آنها ساختند ما هم میسازیم و سپس با هم میجنگیم، خیر! اصلاً جنگ در این فضا جنگ در زمین دشمن است و اقتضائات خودش را دارد، همه اینها یک زنگ خطری را به صدا درمیآورد و اندیشمندان بزرگی را مثل رهبری معظم وادار میکند که ابراز نگرانی کنند، یعنی اگر ما تبلیغمان بدون هیچ نقصی و خیلی هم کامل با همان شیوههای سنتی ادامه پیدا کند، بخاطر این دو پدیده جدید باز میشود ابراز نگرانی کرد که رقیبتان را در نظر ندارید و با آن همآرایی نمیکنید.
ابراز نگرانی حضرت آقا نشان می دهد که نهادها و متولیان امر تبلیغ یا در این عرصه کوتاهی و کم کاری کردهاند و یا حداقل برنامه های عملیاتی متناسب با تحولات روز جامعه داخل کشور و حتی فضای بین الملل نداشته اند. آیا این گونه است؟ برای برون رفت از وضع موجود و رسیدن تبلیغ به قواره انقلاب اسلامی چه پیشنهادهایی دارید؟
ببینید اینکه متولی تبلیغ کیست یا چه کسانی هستند، چندین نهاد و چه ارتباطی بین اینها برقرار است یک موضوع پیچیده و مهم است و اشکالات جدی اینجا وجود دارد. این را بگذاریم کنار فعلاً، ولی ببینید در نگاه کلان به لحاظ زمانی و مکانی که ویژگی ممتاز نظریات و اندیشههای مقام معظم رهبری است، با نگاه خرد یک تفاوتهایی وجود دارد، یعنی خیلی از نهادها متوجه هستند که باید فضای مجازی، کانال و این شیوههای جدید را بکار گیرند، این نگاه هم به لحاظ مکانی و زمانی کاملاً خرد است، اینکه ما یک هویت جدیدی باید برای خودمان تعریف کنیم، یعنی اول نسبتمان را با اهل سنت سپس با غرب تعریف کنیم، بعد عمق استراتژیک را مشخص کنیم یعنی میزان نفوذ خود را در غرب مشخص کنیم. در عرصه نظامی ما این کارها را انجام داده و موفق هم بودهایم. ولی در عرصه فرهنگی و تبلیغی، خیر، هنوز در جامعه خودمان هم مشکل داریم.
به لحاظ تخصصی باید نبض محتوای تبلیغی در دست متخصصان ما باشد که الآن چه چیزی را میخواهیم تبلیغ کنیم؟ چه وضعیتی وجود دارد؟ ایدهآل ما چیست؟ و عبور از این وضعیت به وضعیت مطلوب راهکارش چیست؟ چالشهایش چیست؟ این سوالات مهم در نگاه خرد اصلا مورد توجه نیست و نمیتواند مورد توجه باشد، مثلاً فلان نهاد تبلیغی شرایط حضور چند هزار طلبه را در یک منطقه ای فراهم می کند، بدون اینکه این طلبهها بدانند آنجا وضعیت دینی مردم چطور است؟ نکات قوت وضعفشان چیست؟ چه تخصصی لازم است؟ چه باید بیان شود؟ پارسال چه موضوعاتی بیان شده است؟ چقدر موفق بوده؟ یعنی اینها نگاه تخصصی است، مانند وقتی که نبض بیمار در دست پزشک است و آزمایش روی او انجام میدهد، متوجه میشود این فاکتورها این عناصر خونی، این عناصر بیماری، این ویروس وجود دارند و بعد داروهای مورد استفاده را بررسی می کند و دُز مصرف داروها را تغییر می دهد و مرتب دارد بر روی بیمار خود کار میکند، تبلیغ یک چنین عرصهای است. در نهادهای تبلیغی ما به رغم مشکلات فراوانی که به لحاظ ساختاری و محتوایی که با نگاه خرد دارند، اصلاً این مسائل مورد توجه قرار نمیگیرد.
فقط این نکته را مورد توجه قرار می دهند که ما پارسال هزار مبلغ داشتیم، امسال ۱۲۰۰ نفر، پارسال دو کتاب به آنها دادهایم، امسال سه کتاب، البته اینها هم کارهای خوبی است نمیخواهم اینها را زیر سوال ببرم ولی اگر نسبت به حتی موضوعات خرد هم یک نگاه جهانی داشت و جهانی فکر کرد بدون تردید، می توانیم رویه را تغییر بدهیم و تبع آن تغییرات خرد و کلانی را رقم زد. اینها مشکلات جدی برای ما به وجود آورده است. نبود نگاه تاریخی و کلان در عرصه مطالعات، ارائه راهبرد و راهکار نقص جدی امروز نهادهای متولی امر فرهنگ است.
حضرت آقا بر تبدیل بحث تبلیغ به عنوان اولویت اول حوزه تاکید کردند و فرمودند «امروز نگاه رایج در حوزه های علمیه این است که تبلیغ در مرتبه دوم قرار دارد. مرتبه اول چیزهای دیگر است مانند مقامات علمی و امثال اینها؛ «تبلیغ» در مرتبه دوم است. ما باید از این نگاه عبور کنیم. تبلیغ مرتبه اول.»؛ به نظر شما برای عبور از نگاه گذشته به تبلیغ و تبدیل آن به اولویت اول حوزه های علمیه چه اقداماتی را باید انجام داد؟
حجتالاسلام والمسلمین عبدالحسین مشکانی مدیر گروه حوزه و جامعه مرکز مطالعات راهبردی حوزه و روحانیت: با توجه به وضع موجود در فرایند تبلیغی که اتفاق میافتد، اگر بخواهیم یک صورتبندی داشته باشیم، در حال حاضر چهار لایه؛ «ساختارها»، «سازمانهای تبلیغی»، «برنامهها» و «راهبردها» خیلی مورد توجه است و در امر تبلیغ مباحث حول چهار محور؛ «سیاستگذاری تبلیغی»، «تربیت نیروی انسانی تبلیغی»، «تولید محتوای تبلیغی» و «اعزام و استقرار مبلغ» صورت می گیرد. من این صورتبندی را بر حسب فعالیت میدانی و از کف میدان برایتان عرض می کنم. شاید مکمل پرسش دوم از حاجآقا ابراهیمپور را اینجا یک مقدار توضیح میدهم این اتفاق هم از بالا به پایین است، یعنی یک عدهای مینشینند با یک ارتکازاتی سیاستگذاری میکنند، ولی بعد از سیاستگذاریها، راهبرد نوشته میشود، اقدام اثرگذار نوشته میشود، نیروی انسانی تربیت میشود، محتوا تولید میشود و سپس مبلغین اعزام میشوند. همه این موارد مبتنی بر همان فرایندی است که بیان شد.
اینکه فرایند ذکر شده از خطی خارج بشود و چرخهای گردد، مبتنی بر یکسری ارتکازات مدیران است. لذا من فرمایشات حضرت آقا را بررسی و در ده صفحه تحلیل محتوایی انجام داده ام، لذا به نظر میرسد حضرت آقا اشکالشان اتفاقاً درست و آسیبشناسانه است که این فرایند خطی غلط است، این فرایند باید چرخهای شود، شما باید یک چرخه تولید محتوا داشته باشید، شما باید در حوزه علمیه یک چرخه تولید دانش داشته باشید، این چرخه مبدأ آن کجاست؟ الآن در حوزه علمیه کجا مبدأ است؟ این چرخه تولید دانش است؟ دانش برای دانش است آموزش برای آموزش است، حضرت آقا میفرمایند این چرخه را مبدأ آن را باید تبلیغ قرار بدهیم آنکه میفرماید اولویت اول حوزههای علمیه باید تبلیغ باشد، اینجاست!! این چرخه را دارد توضیح میدهد شما اگر بخواهید این فرایند خطی را اصلاح کنید، باید بیایید درون چرخه قرار بگیرید مبدأ این چرخه از تبلیغ است، آن وقت اتفاق چیست؟ آن فرایند خطی را گفتم، سیاستگذاری است، تربیت نیروی انسانی است، تولید محتوا و اعزام مبلغ است. وقتی چرخ از مبلغ شروع شود باید بگوید چه نیازهایی را در سطح جامعه احساس می کند، با چه نیازهایی مواجهه است، کف میدان چه خبر است؟ این کف میدان بیاید در چرخه تولید دانش، مسأله بشود و راه حل پیدا کند و مسأله را حل کند.
۵ گانه های امر تبلیغ
نیاز کف میدان است که میگوید حاکمیت به چه نیروی تبلیغی نیاز دارد، جامعه چه نیازی دارد و چه نیروی تبلیغی بیاید در چرخه تربیت نیروی انسانی و مبلغ قرار بگیرد. در این چرخه اتفاق دیگری هم است که آقا به آن توجه میکنند، در مثالهایی که میزنند یا فرمایشات سابق ایشان که خیلی دامنه دارد، دوستان ما یک تحقیق دیگر انجام داده اند، تقریباً آقا هیچ نکته جدیدی در فرمایشاتشان نداشتند حتی یک نکتهای که قبل از این دو بار سه بار چهار بار ده بار نگفته باشند، ندارند. بعضی از دوستان گفتند حضرت آقا در سال ۷۱ است اگر درست یادم باشد، آنجا فرمایشاتشان این است که یک چنین فرمایشی دارند بعد میگوید، احتمالاً «شما یک تشکلهای تبلیغی میخواهید...» و باز به یک گونهای دیگر همین را بازسازی میکنند و عنوان کانون میدهد، لذا این چرخه چهارگانه ای که در بالا ذکر کردم معیوب است می بایست ۵ گانه میشد و آن پنجمی در واقع اقامه دین است که یک مبلغی وقتی میرود کف میدان باید انجام بدهد، از لوازم این اقامه، تقریباً ما هیچ چیزی برای آن فکر نکرده ایم، یعنی شما وقتی قرار است مبلغ برود یک محتوای تولید شده است یک آموزشهایی دیده است یک مهارتهایی کسب کرده است، حالا رفته کف میدان، افقش چیست؟ اگر افقش را شما منبر قرار بدهید وضعیت موجود خیلی خوب است، یعنی برای افق منبر، حوزههای علمیه، سازمانهای تبلیغی ما خیلی خوب کار کرده اند، در سالهای اخیر مقداری پایشان را درازتر کردهاند و مثلاً این افق شده، افق ارتباط چهره به چهره، برای افق ارتباط چهره به چهره هم ما خیلی خوب کار کرده ایم، خیلی خوب کار شده است، معاونت تبلیغ، سازمان تبلیغات، دفتر تبلیغات، سازمان اوقاف و نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاهها کارهایی برای این افق انجام داده اند، اتفاقهایی خوبی هم رقم خورده، ولی مشکل همینجا است، آن افق اگر اقامه نشود یعنی اقامه دین، افق قرار نگیرد وضعیتمان خیلی خوب است؟، پس در این چرخه اشکالی که حضرت آقا دارند به خطی بودن این فرایند تبلیغ است و معتقدند تبلیغ باید دارای فرایند چرخه ای باشد، مبدأ آن باید تبلیغ باشد و دومین نکته هم افق این چرخه است، که آن افق باید اقامه دین باشد نه منبر، نه تبلیغ چهره به چهره باشد، نه حتی مثلاً بعضیها میگویند بازسازی منزلت اجتماعی یا سازمان اجتماعی روحانیت، خیر، اینها افق نیست اینها لوازم کار است، به نظر میرسد حضرت آقا اینجا ایستاده اند و این چرخه و این فرایند را محل اشکال میدانند.
حجتالاسلام والمسلمین ابراهیمپور این بحث پیچیدهای است، ببینید حوزه علمیه یک نهاد علمی با سابقه حدود ۱۵ قرنی است و از حدود یک قرن پیش، نهاد رقیبی به نام دانشگاه با الگوبرداری از سیستم آموزشی غربی و شیوه های آموزشی آن در جوامع اسلامی ظهور پیدا کرد، در طول این سالها حوزه همانطور سنتی به مسیر خود ادامه می داد تا در این دهههای اخیر خصوصاً یک دهه اخیر تعاملاتی بین حوزه و دانشگاه از حیث این شیوههای آموزشی رخ داد و حوزه تا حدی دانشگاهی شد، یعنی آن چیزی که در عرصه های داخلی و بینالمللی باعث افتخار و نقطه قوت حوزه و سیستم آموزشی آن بود و رفته رفته جای خودش را به نحوه گرفتن آزمون، رتبه بندی طلاب و اساتید، سبک و نوع ارائه مقاله، میزان داشتن کتاب و تألیفات به منظور بهره مند از مزایایی بیشتر و... داد. ارائه فعالیت های علمی برای ارتقای رتبه ونمره و در نتیجه دریافت حقوق بیشتر این ها اولویت حوزه نبود که متاسفانه در دهه های اخیر و در راستای همکاریهای حوزه و دانشگاه شاهد این تغییرات شده ایم. وقتی که اینها شد دغدغه، لذا اولویت اول میشود پژوهش یعنی ساختار اولویت اصلی که تبلیغ است را از دست می دهد و پژوهش اولویت قرار می گیرد، از طرفی برای فعالیت های تبلیغی هم یک نمره خیلی کمی در نظر می گیرند تا در کل انگیزه تبلیغ و رسالت تبلیغی طلبه از بین برود. امروز حوزه تبلیغ را اولویت دوم قرار داده است.
مسئله دیگر این است که غیر از بحث ساختار آموزشی، رتبهبندی، امتیاز دادن و امتیاز گرفتن، تبلیغ همیشه به عنوان یک تکلیف تلقی شده است، در طول تاریخ هر وقت که حمایتهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی از تبلیغ شده است، وضع بهتری پیدا کرد اما وقتی هم این حمایتها نبود، هم وضع خوبی داشت، چرا؟ چون مبلغ تکلیف خودش میدانست، پیاده راه میافتادند میرفتند، هیچ اجرتی هم دریافت نمیکردند، با اینکه نیاز مالی هم داشتند، اما تبلیغ میکردند، آن مرکز و آن مخاطب میگفت من شما را نمیفهمم میگفت عیب ندارد ولی من شما را میپسندم، اصرار میکرد یعنی تبلیغ انفعالی نبود، اینکه الآن من بیایم بنشینم در این صندلی تا یک کسی من را دعوت کند و این شرایط را برای من فراهم کند تا بروم تبلیغ، این یکی از آسیبهایی دیگری است که در حوزه اتفاق افتاده، مبلغان ما البته همه آنها خیر، نمیشود حکم کلی داد، ولی هرکسی هرجایی نمیرود، با هر شرایطی نمیرود، یک امکاناتی را میطلبند، آن تکلیفمداری و تکلیفمحوری هم گو اینکه یک مقدار کمرنگ شده است، در ساختارهای جدید، اولاً خیلیها تبلیغ نمیروند ثانیاً آنهایی که میروند هم مطالبه میکنند و یک شرایطی و یک اقتضائاتی را دارند که لزوماً مطالبه آنها نابهحق هم نیست، کلی می گویم، ولی تکلیف، توجه به تکلیف و حتی انجام این تکلیف در شرایطی که مناسب نیست، یک مقدار کم رنگ شده، بنابراین این مسائل نشان دهنده آنست که اولویتت تغییر کرده است.
امروزه به لحاظ موضوعی خیلیها تبلیغ نمیروند چه به لحاظ محتوایی، پژوهش را اولویت اول میدانند و حال اینکه این پژوهشها این همه مقالات پژوهشی و پایاننامهها اگر قرار باشد در قفسهها خاک بخورند، ارزشی ندارد، جز اینکه رتبه ای و در نهایت چند درصد حقوقی به من اضافه کرده باشد. فکر میکنم اینها مسائلی است که میشود به آن پرداخت.
نظام تبلیغی حوزههای علمیه و توانایی پاسخگویی نیازهای انقلاب اسلامی
حجتالاسلام والمسلمین مشکانی/ ببینید در بحث اقامه، عرض کردم افق اگر اقامه دین شود، در همین فرمایش حضرت آقا هم کدهای خیلی بلندی است، برای این اتفاق یک جا افق را میبرند در ترازی که شما باید نبرد حق و باطل را ترسیم کنید، روبروی شما یک جبهه عظیم شیطان و یک جبهه عظیم باطل وجود دارد که شاید نمود اول آن در حال حاضر همانطوری که استاد ابراهیمی پور فرمودند جهان غرب است، عالم مدرن است تا نمودهای دیگری که وجود دارد، از آنجا حضرت آقا شروع میکنند در واقع افق را بالا میبرند راجع به نیازهایی که نظام حاکمیت دارد، در فرمایشات گذشته حضرت آقا بسیار فراوان است، نسبت به برآورده شدن این نیازها و این انتظارات خوب این مشخص و خیلی مسلم است که حضرت آقا یک چنین انتظاری را از نظام تبلیغی حوزههای علمیه دارند که بتواند در قواره تمدنی، قواره بینالمللی و در قواره پاسخگویی به نیازهای انقلاب اسلامی حاضر شود و در فرایند تکامل انقلاب اسلامی در هر کدام از مراحلش بتواند نقشآفرینی کند، حال در این فرایند با توجه به ظرفیت ها و امکانات ما باید ببینیم کجاها نظام تبلیغی میتواند حضور داشته باشد، یعنی انقلاب اسلامی اتفاقی است که افتاد و نظام اسلامی شکل گرفت، دولت اسلامی باید شکل بگیرد، جامعه اسلامی باید درست شود، تا فرایند اینها شود مرحله پنجم که تمدن نوین اسلامی است. خوب در این فرایند کجا نظام تبلیغی میتواند حضور داشته باشد؟ در چرخهای که حضرت آقا میان دولت اسلامی و جامعه اسلامی درست میکنند، آنجا خیلی مشخص است یک گفتمانسازی و پیشرانی گفتمان انقلاب اسلامی را آنجا حضرت آقا بیان میکنند که حالا بعداً تلاش میکنند با جهاد تبیین و امثالهم پشتیبانی کنند، بنابراین باید ببینیم در کجا، نظام تبلیغی ما اثرگذار است که حوزههای علمیه حضور پیدا کنند و بتوانند آن اتفاق مهم تبلیغی و ترویجی را راه بندازند.
البته شاخصههایی هم برای این ورود در اقامه بیان شده است در همین مطالب اخیر حضرت آقا، من یک جایی اشارهای کردم که و عنوان گذاشتم، «لوازم تشکیل کانون عظیم تبلیغی»، در آن یک رویکرد محتوایی را حضرت آقا در واقع شکل میدهند، یک رویکرد مدیریتی که برایند هر دو اینها به علاوه آن مأموریتهای سهگانهای که بیان میکنند، همین است که تبلیغ باید در قواره تمدنی و حاکمیتی ظاهر شود و خوب علیالقاعده الآن خیلی فاصله داریم، خیلی زیاد، که اگر بخواهد سنجیده شود، خیلی اتفاق خوبی نمیافتد، برای دوستانی که میگفتند آقا گویا خبر ندارد از کارهایی که ما کرده ایم و این حرفها را زدند، بله من یکی از دغدغههایم برای نوشتن اینها مخصوصاً همین بود که این نیست، این کج یافتهایی که از فرمایشات حضرت آقا می شود، اینچنین نیست.
یکی از ضرورت های عرصه تبلیغ توجه ویژه به تربیت مبلغ عمومی و تخصصی در حوزه های علمیه است، آیا این روند در حوزه و نهادهای متولی تبلیغ جریان دارد؟ برای آموزش و تربیت کادر تبلیغی چه پیشنهادهایی دارید؟
حجتالاسلام والمسلمین ابراهیمیپور: اگر اجازه بدهید من یک بحث تاریخی را اینجا ارائه کنم، چرا که برای فهم اکنون، ما باید گذشته خودمان را بفهمیم، اولاً این متخصص یعنی چه؟ قبلاً داشتیم یا نداشتیم حالا چه وضعی داریم؟ فکر میکنم اینگونه روشنتر باشد. این نکاتی که می گویم شاید خیلی در نتیجه فرقی نکند، در کتب منطق روشها به پنج دسته تقسیم میشود؛ «برهان، مغالطه، جدل، شعر و خطابه». برهان مخصوص علم است، در حوزه علمیه برهان حاکم است یعنی هم علوم نظری فلسفه، کلام، عرفان، و هم علوم عملی مثل فقه و تاریخ و بخشهایی از حدیث و تفسیر و همه علوم انسانی هم، مثل سیاست مدون، تدبیر منزل، اخلاق در حوزه حکمت عملی قرار میگیرد، اینجا روش علمی است.
مغالطه یک روش مورد تأییدی نیست فقط ما یاد میگیریم که دیگران نتوانند کلاه سر ما بگذارند، ولی شعر و جدل و خطابه چه وضعی در طول تاریخ داشت و الآن چه وضعی دارد؟ غیر از حالا، ابزارها و تکنولوژی نوین خود این روشها که تغییر نمیکنند که در طول تاریخ، نظام آموزشی حوزه چه در اهلسنت مثل مدارس نظامیه که خواجه نظامالملک تأسیس کرد، چه در سیستم آموزشی شیعی، اینها مورد توجه بودند و همان فیلسوف، متکلم، عارف و فقیهی که در حوزه درس میگفت، برای مخاطب عمومی هم، کتاب مینوشت، برای حالا همان حوزه تخصصی هم، مثلاً برای حاکمان یک کتاب ویژه مینوشتند، سیاستنامهها، اندرزنامهها، نصیحةالملوک، خوب این یک حیطه تخصصی تبلیغ است، با یک قلم دیگری با یک روش دیگری که بُعد اقناعی دارد نه بُعد استدلالی دارد برای حاکم، چرا میگوید اخلاق ناصری، اخلاق منصوری این را برای دوره آن پادشاه است، اسم پادشاه اصلاً در عنوان کتاب دارد میآید، پس تبلیغ تخصصی داشتیم، روش مناسب خودش را داشته است و حجم بسیار انبوهی، یعنی کتابهای اخلاقی که حالا برخی میخواهند بگویند که حکمت عملی ما متوقف ماند، چرا که تدبیر منزل و سیاست مدون را نداریم، غلط است همه آن دو را هم در ذیل اخلاق به این معنی خاص فلسفیاش آخر اخلاق هم ذیل عرفان هم ذیل کلام قرار میگیرد و هم ترکیبی چهار جلسه کتاب اخلاقی داریم، الآن منظور من آن کتابهای اخلاقی ذیل فلسفه است مثل تهذیب الاخلاق مسکویه یا اخلاق ناصری خواجه نصیر یا اخلاق منصوری بیش از چند صد کتاب در این عرصه وجود دارد که هم سیاست مُدن هم تدبیر منزل و هم اخلاق در این، با رویکرد کاملاً اجتماعی و روش اغنائی یعنی لزوماً اینجا استدلال و برهان، مطرح نیست، چرا؟ چون دارد برای مخاطب غیر عالم، غیر طلبه، غیر دانشجو مینویسد، شعر هم ماه داشتیم متون ادبی مثل گلستان و بوستان، مثل مثنوی، مثل کلیله و دمنه داشتیم که حالا از همه قدیمیتر است، یعنی متون ادبی تأثیرگذاری فوقالعادهای داشتند، گاهی یک بیت شعر کاری با مخاطب میکند که ده تا استدلال نمیکند خب، قدیم اینها خوانده میشدند، یعنی سنت مثنویخوانی در صربستان را شما ببینید، آقای سعید خلیلاویچ این را در پایاننامه سطح ۴ خود آورده است که در بوسنی هرکس زمینی را وقف میکرد برای ساخت مسجد یکی از شروط وقفش این بود که باید بیست دقیقه در این مسجد مثنوی خوانده شود و هنگامی که صربها به مسلمانها حمله کردند شاید مثلاً دو دهه پیش که مساجد تعطیل شد و یک خفقان سیاسی حاکم شد این سنت را مخفیانه در خانه ادامه میدادند، یک چیزی شبیه آن روضهخوانی ما در دوره رضاشاه، بعد جالب است ایشان میگوید یکی از پیامدهای مثنویخوانی در بوسنی این است که حب اهل بیت(ع) آنجا شیوع پیدا کرده است، حالا این به سادگی قالب هضم نیست یعنی چه؟، چه ربطی دارد مثنوی با حب اهل بیت(ع)، پس میخواهم بگویم برای اینکه ما افراد را محب اهل بیت(ع) کنیم، لزوماً نباید استدلال و مباحث کلامی فلسفی و فقهی مطرح بشود گاهی میشود در قالب داستان و رمان و شعر این کار را کرد، ما اینها را داشتیم تحت عنوان متون ترویجی از آنها یاد کنیم، اما تقریباً هرچه آمدیم به این دورههای اخیر خصوصاً از زمان قاجار به این طرف اینها در حوزه منسوخ شد، الآن در نظام آموزشی حوزه ما اینها را نمیبینیم نه در پژوهشها و نه در آموزشها چنین چیزهایی وجود ندارد، و اگر افرادی هستند اینها از روی ذوق و آن فهم شخصیشان رفتند به این سمتها.
اینکه رهبری معظم، سالیان زیادی است که به شعر بها دادند و شب شعر دارند، این خودش قابل تفسیر است، یعنی خیلی سادهاندیشانه است که فکر کنیم، رهبری مثلاً از روی گعده، تفریح و سرگرمی مثلاً این مجالس را ترتیب میدهند، و حتی توجه دقیق ایشان آنجاهایی که راجع به شعر سکوت میکنند، آنجاهایی که تحسین میکنند و آنجاهایی که تحسین خودشان را تکرار میکنند، یعنی گاهی یک بیت شعر مرزها سهم زمیناند تو اهل آسمان، آسمان شام و تهران چه فرقی میکند، آقا میبینیم میگوید آفرین آفرین اینها از روی تب شاعرانه نیست، اینها مبتنی بر یکسری سیاستهای علمی تبلیغی است، بنابراین شعر جایش خالی است و اینکه شعر آیینی الآن یک مقداری پا گرفته، جان گرفته است بیشتر تحت تشویقها و حمایتهای نظری و تا حدی عملی رهبری، طلبهها با آزمون و خطا تلاش میکنند این مهارتها را کسب کنند و این آزمون و خطا سرمایه اجتماعی آنها را کاهش میدهد، یعنی طلبهای که با آزمون و خطا در آن محله خودش و در میان خویشان و اقوام خودش که بهترین جای تبلیغ برای او است به دلیل اینکه اطلاعات و اشراف کافی دارد چون آزمون و خطا کرده و چون شکستهای متوالی داشته، سرمایهاش را از دست داده و حال اینکه اینها را میشد از قبل در اختیارش گذاشت، شما در حوزه کتابی خطاب به سیاست، اقتصاد در عرصه ترویجی خطاب به عموم مردم خطاب به جوانان خطاب به فلان، به عنوان خروجی نظام آموزشی وجود داشته باشد، والا بله مثلاً برخی از مراجع شخصاً این کار را کردند برخی از اساتید و طلاب شخصاً این کار را کردند، بنابراین در این عرصه حوزه ضعیف است در این سیر تاریخی میبینیم که کتابهایی تحت عنوان سیاستنامه، اندرزنامه، فتوتنامهها یک دورهای باعث شد ما بازار عرفانی داشته باشیم، ببینید تبلیغ تهاجمی یک معنایش میتواند این باشد که حالا بعد میشود به آن پرداخت، ببینید یک موقع بازاری است شما میخواهید نقد کنید، اینها اشکالاتش است، یک موقع خیر یک کاری کردید یک بازاری خلق کردید، در قرن ۵ ما بازاری داریم که هر شغلی نسبت به یک نبی میرساند و مراتب پادویی تا استادی در آن شغل تطبیق داده شده است به مراحل سیر و سلوک و هرکس وارد هر شغلی میشود وارد سیر و سلوک هم میشود، وقتی که استاد نجاری میشود، وقتی استاد آهنگری میشود، در عرفان و در سیر و سلوک هم پیشرفته است، این یک بازار عرفانی است، ما هم بازار فقهی و هم بازار عرفانی داشتیم، خوب نتیجه فتوتنامهها و جریان اجتماعی، فتیان است، این یک تبلیغ موفق ماست، یک مصداق بارز تبلیغ موفقی است که دیگر تحقق اجتماعی تام در عرصه دنیویترین بخش جامعه، که اقتصاد و بازار است، عرفان دارد خودش را آنجا نشان می دهد، ولی الآن در نظام آموزشی مراکز تخصصی است که خب حالا یک عده کمی طلاب مشغول هستند.
حجتالاسلام والمسلمین مشکانی: ببینید استاد ابراهیمی پور، تخصصی بودن را توضیح خوبی دادند از یک منظر دیگر هم بخواهیم تخصصی بودن مبلغ را گفتگو کنیم، بحث فرهنگ است. چون در واقع آن اتفاقی که مبلّغ میخواهد انجام دهد، آنست که یک فرهنگی را درون جامعه گسترش دهد. در اینجا بحث فرهنگ و تعریف فرهنگ به وجود می آید؟ البته تعاریف مختلفی وجود دارد، آن چیزی که در سازمانهای ما الآن بیشتر نمود دارد علیرغم اینکه شاید در زبان یک طور دیگر گفته میشود، اگر شما بروید سیاستهای سازمانهای تبلیغی را ببینید، فرهنگ را بیشتر به آن لایه رویینی و محصول فرهنگی تعریف کرده اند، لذا برای این نگاه و محصول فرهنگی سیاستگذاری میشود، حتی طلبه را به عنوان یک گسترشدهنده و رساننده محصول فرهنگی میدانند. خوب اینجا یک مسئله است، اگر تعریف را حالا بعضی از اساتید میفرمایند تعریف آن «معرفت بینالاذهانی» شده است، آن معرفتی است که شما توانستید این معرفت را درون کل جامعه به یک معرفت عمومی تبدیل کنید، حضرت آقا در جاهای مختلف وقتی وارد بحث فرهنگ میشود، همین تعریف را، تلقی و قبول دارند، لذا بحث تحول در ساختارهای فرهنگ را فرمودند و یک عدولی انجام دادند نسبت به سازمانها، فرمودند، منظورم آن سازه های فرهنگی ومعرفتهای فرهنگی است که باید بین الاذهانی شود. خوب اگر شما این تعریف را در سازمانها و ساختارهای فرهنگی میداشتید احتمالاً سیاستگذاریهایتان تربیت نیروی انسانیتان، تولید محتوایتان، به گونه ای دیگر رقم می خورد، یک اتفاق دیگری میافتاد این یک بحثی است در لایههای تعریف فرهنگ، یک بحث هم در لایههای زیرین فرهنگ است، یعنی مثلاً میگوید در لایه بینشها است، در لایه ارزشها است، در لایه هنجارها است، در لایه فناوریهای مادی است، در لایه فناوریهای اجتماعی است، و در لایه نمادها است، چه اتفاقی افتاده؟ این بیانیه که حضرت آقا اخیراً داشتند اگر اینجا بخواهیم بحث شبههشناسی را قبلاً هم حضرت آقا در جلسهای تأکید میکند، «شبههشناسی» در حوزههای علمیه درست پیش نمیرود، یک فکری کنید، آقا گزارشش را دارد، ولیکن نکته کجاست، نکته همینجاست که آن به قول استاد که فرمودند آن دیگری که اینجا دارد به این نظام فرهنگی به این لایههای فرهنگ حمله میکند، درست تحلیل نشده است! حوزههای علمیه دریافتشان از کسانی که دارند به این لایههای متفاوت حمله میکنند، درست نیست. شاید حضرت آقا بیشتر در مخاطبشناسی که ایستادند، میگویند مخاطبشناسی اینجا این تحلیل بتواند آن را یک مقدار باز کند.
مثلاً من در شبههشناسی گفتم، در این عرصه ما عده ای داریم روشنفکر زده، غرب زده که به یکی از لایه ها بیشتر حمله می کنند، اگر متوجه باشید و مخاطب را بشناسید خواهید دید روشنفکر زده به یک لایه حمله می کند، غرب زده به یک لایه دیگر، فرقه زده به یک لایه مجزا و حتی سلبیریتی زده به یکی از آن لایههای ششگانه دیگر حمله میکند تا مدلی که دارد به لایه فناوری ماده حمله میکند یا لایه فناوری اجتماعی، اگر این تقابل بین اتفاقی که در عالم بیرون نسبت به فرهنگ میافتد، درست روشن شده باشد، آن وقت علیالقاعده اینجا سیاستگذاریها درست خواهد بود.
اگر برگردیم بیاییم سراغ سازمانهایمان، حقیقتش این است که چون تعریفشان از فرهنگ واقعاً دریافت من از اسناد سیاستی که تا به حال دیدم در حوزه تبلیغ این است که دریافتشان همان لایه اول است، یعنی محصولات فرهنگی آخر آن آداب و رسوم را هم میآورند در لایه دوم میگویند آداب و رسوم هم جزو فرهنگ است، ولی اینکه فرهنگ را به عنوان یک معرفت بینالاذهانی تلقی کنند و برای آن برنامهریزی کنند وجود ندارد و حالا مصداقاً میشود راجع به آن بحث کرد و گفتوگو کرد چه اتفاق کجا دارد میافتد.
در حوزه تربیت مبلغ، خروجی محصول باید مبلغ به روز و دارای دانش تبلیغی باشد تا بتواند هم اثرگذاری لازم را داشته باشد و هم جذب مخاطب به ویژه نوجوانان و جوانان؛ آیا خروجی ها این گونه است؟ اگر نیست، مشکل کجاست؟
امروز حوزه گرفتار دپوهای تبلیغی است
حجتالاسلام والمسلمین عبدالحسین مشکانی: خیر عرض کردم، آن چرخه دو جا معیوب است، یک جا معیوب است اینکه مبتنی بر نیازهایی که در کف جامعه و نظام فرهنگی ما نیاز دارد نظام تبلیغی ما مبلغ را تربیت نمیکند، یکی هم خود تخصصی شدن را دریافتش دریافت درستی نیست، وقتی حضرت آقا میگوید اولویت حوزههای علمیه تبلیغ بشود، نه اینکه شما بگویید آقا ما صد نفر مجتهد تربیت میکنیم هزار عدد مبلغ تربیت میکنیم، ما ۱۶ واحد درسی اجتهادی میگذاریم مثلاً ۶۰ واحد درسی تبلیغی، خیر!! این موضوع وقتی اولویت اول که بشود، آن مجتهد هم مبلغ می شود، آن پژوهشگر هم مبلغ است، ببینید این اتفاق، اولویتگذاری است که حضرت آقا میفرمایند و این اتفاق نیفتاده، لذا ما در این قرارگاه کنشگری، بحثی را داشتیم، اساتید هم اذعان داشتند که ما در حوزههای علمیه در نظام تبلیغیمان گرفتار یک دپوهای عجیب و غریبی هستیم، یعنی یک عدهای را تربیت کردهایم، پژوهش کرده، حتی بعضیهایشان سخنورهای خوبی هستند، برای اینکه آن چرخه درست نیست، یک پژوهشگر است، مؤسسه امام خمینی(ره) در دهه فجر بعد از اغتشاشاتی که ما گرفتاریم، مثل بچههای مؤسسه امام خمینی(ره) را میخواهیم، امتحان ترم دارد در دهه فجری که ما بچههای مؤسسه امام(ره) را میخواهیم برای دهه فجر بفرستیم، جای دیگر آدم نداریم، اینها دپوها هستند، اینها دپوهایی هستند که وارد سازمان تبلیغی و نظام تبلیغی نمیشوند، پژوهشگاههای مختلف و هیئات علمی را ببینید، هم ساختارهایشان اجازه نمیدهد یعنی آدمهایی که میخواهند بروند تبلیغ میگویند مرخصی سه ماه را تمام کردید، نمیتوانید بروید اصلاً در وظیفه خودش نمیداند، شما در پژوهشگاه دفتر تبلیغات اسلامی با پژوهشگاه برای دفتر تبلیغات اسلامی است، آن پژوهشگر هم باید مبلغ باشد کف میدان را ببیند تا تبلیغ، تا آن دانشی که تولید میکند، در این چرخه بدرد بخورد، اینکه اصلاً تبلیغ را ندیده است، منبر را ندیده است، تبلیغ چهره به چهره را ندیده است، خدمات شما را ندیده است، چطور میتواند اینجا تولید دانش داشته باشد؟ اینها دپوها هستند.
قبل از انقلاب، خدا شاهد است، علمای بلاد کار را پیش میبردند، علمای بلاد یک خصلت داشتند، عمری را خودشان را در یک محلهای در یک شهری در یک روستایی سوزاندند، سوزاندن به معنای اینکه سوختن برای اینکه جا بیفتند، حالا یک سرمایه اجتماعی کسب کردند، با این سرمایه اجتماعی من را هم آنجا اشراب میکنند، این آقا را هم اشراف میکنند، شما الآن علمای ترازت چنین اتفاقی برایش نمیافتد، یعنی نمیرود یک جایی بنشیند، آنجا یک سرمایه اجتماعی کسب کند، یک منزلتی تولید کند، بعد آن منزلت را بخواهد به بقیه بدهد تا آن اتفاق تبلیغی اثرگذار بیفتد، لذا اینکه عرض کردم، افق منبر است به این جهت که منبر هم از منبر بودن که سابق بوده است، خارج شده، چون خارج شده است، چون وصل به علمای بلاد نیست که سرمایه و منزلت دارند، خوب این پنج روز میرود آنجا تازه با جوانها میخواهد رفیق شود، تماسها تمام شد و خداحافظ شما، چون سری بعد هم میخواهد جای دیگر برود همین منبر را بگوید علیالقاعده اینجا نمیرود و آن اتفاق شکل نمیگیرد.
با توجه به رهنمودهای حضرت آقا و نقشه راهی که ترسیم فرمودند به نظر می رسد باید علاوه بر حفظ سنت های تبلیغ، کارویژه های جدیدی را برای شبکه تبلیغی تعریف کرد و این شبکه گسترده توانمندسازی و به روز رسانی شود، برای این اقدام چه برنامه عملیاتی را باید اجرا کرد؟
حوزه نیازمند یک مرکز تخصصی مطالعات رویکرد جامعشناختی دین و روانشناختی دین است
حجتالاسلام والمسلمین ابراهیمیپور: ببینید چون عرصه تبلیغ عرصه اصلاحگری، درمانگری و پیشگیری است میشود از تمثیلهای علم طب اینجا خیلی بهره برد، وقتی که یک طبیب میخواهد یک بیمار را معالجه کند، اول معاینهاش میکند و اگر متوجه شود که این بیماری سرایت پیدا کرده است، از مطبش باید بیرون برود عامل بیماری را بفهمد والا درمان فایده ندارد، آن آب چاه است که مسموم است و اهالی این شهر مرتب دارند میخورند و حالا همه دانه دانه مسموم میشوند، این طبیبی که در مطبش بنشیند بخواهد یک به یک اینها را درمان کند، شاید حماقت است، یعنی کار واقعاً منطقی نیست. عرصه تبلیغی هم همینطور است، اول باید معاینه صورت بگیرد، بنابراین یک مرکز تخصصی مطالعات رویکرد جامعشناختی دین، روانشناختی دین و سایر گرایشها لازم است، نمیدانیم در مملکت ما، دین با شاخصهای دقیق در چه وضعیتی است، مطالعات پراکندهای هم که صورت میگیرد از سوی دانشمندان ایرانی که روشهای غربی را بکار میگیرند، مرتب میخواهند بگویند دین در حال افول و اضمحلال است، و رهبری معظم یک تنه جلوی اینها ایستادند و تلاش میکنند آمار و ارقام و شواهدی را ارائه میکنند که نه چنین نیست، عرصه تخصصی تبلیغ باید ابعاد دین، مؤلفها و شاخصهای دین را خرد کند، بگوید شمال شرق من این وضعیتش است با عناصر و فاکتورهای ریز و جزئی مثل یک آزمایش خونی که چند نوع چربی، چند نوع قند همه را خرد و ریز بررسی میکند، یک چنین ما نداریم در حوزه علمیه در نظامهای تبلیغی مسیحی تا حد زیادی داریم، این را آن مبلغ مسیحی وقتی میخواهد بیاید در ایران یا جای دیگر اول، آنجا را خوب میشناسد بارها و بارها میبینید قرآن را خوانده، آداب و رسوم ما را خوانده است، بعد میآید تبلیغ میکند، پس اولین گام تأسیس یک مرکز تخصصی است که وضعیتسنجی کند به طور مرتب، چون این وضعیت مرتب تغییر میکند، ممکن است بعضی از عناصرش را ماهانه بعضیها را شش ماهه بعضیها را سالانه بالاخره باید مرتب تکرار شود و در اختیار سیاستگذاران، مبلغان هم پژوهشگران قرار بگیرد که شمال شرق من با شمال غرب من با مرکز با آن استانی که این خرده فرهنگی هستند، آن مذهب را دارند، آن فرقه را دارند، آنجا دیگریاش این است، آنجا دارد تلویزیون شیخنشینها را میبینید، آنجا دارد تلویزیون ترکیه را میبینید، یعنی متفاوت هستند، هم به لحاظ منابعی که تغذیه میشوند، هم به لحاظ آداب و رسوم، هم به لحاظ فرهنگ و خردهفرهنگ خودشان و هم به لحاظ سطح باورها و اعتقادات، این را اول وقتی سنجیدیم، بعد حالا مبلغ را برای این، یعنی شما متخصص در علم پزشکی چگونه تربیت میشوید، همینطور که نمیآیند انتزاعی بروند بینند یک بیماریهایی است، انباشت علمی صورت میگیرد، میگویند این کلیه متخصص میخواهد، ما هم میرویم میبینیم مثلاً باورهای اعتقادی فلان منطقه در مواجهه با فلان فرقه، یک متخصص میخواهد، یعنی ما اول وضعیتسنجی میکنیم، بعد تازه میبینیم چه متخصصهایی نیاز داریم، حالا این متخصصها یک نظام آموزشی میخواهند، یک واحدهای درسی میخواهند، باید از علوم روز کمک بگیرند، یعنی از علوم انسانی کمک بگیرند، واحدهایی از اینها باید تدریس شود، برای اینها و این حالا وقتی که میرود آنجا تبلیغ میکند برمیگردد با آن تخصص و با آن پشتوانه آگاهی و اطلاعی که به آن دادیم، دوباره باید وضعیتسنجی بشود، هم به این نمره موفقیت میدهیم، که شما توانستید این عامل را دو درجه اینجا بهبود ببخشید، هم به مبلغ بعدی میگوییم، که ببین دو درجه درست شده است خوب، دو درجه دیگر ببر جلو مبادا این کار را کنید، آن مثال معروفی که میگوید مبلغ رفت یک جا دید همه با کفش نماز میخوانند اعتراض کرد، آن مبلغ قبلی گفت اینها نماز نمیخواندند، من کاری کردم حالا با کفش نماز بخوانند، شما یک کاری کنید که کفشهایشان را دربیاورند، خیلی مثال عمیقی است، کاملاً علمی است این مثال که حالا ما در قالب فکاهی و جک مثلاً مطرحش میکنیم. پس یک مرکز، بعد نظام آموزشی، متناسب با این مرکزها، متناسب با مخاطبها، متناسب با عرصههای تخصصی مورد نیاز، یک جاهایی باید سطح باورها، یک جاهای در سطح ارزشها، یک جاهایی در سطح هنجارها، یک جاهایی خرده فرهنگها، یک جاهایی هم در مواجهه با دیگری و رسانه و اینها، و بعد علاوه بر آموزش محتوایی اینچنینی آموزش مهارتها، یعنی مهارت انتقال این دانش، مهارت کنترل آن جمع، مهارت برخورد با یک مخالف، ما الآن مبلغینی را داریم که میروند در مهد اهلسنت، ببینید از عرصههای تاریخی بهره میبریم مهاجرت شیخ حر آملی. شیخ حر آمد زیارت امام رضا(ع)، به او گفتند بماند در دوره صفویه گفت خیر من جبل الآمل باید باشم خیلی اصرار کردند گفت خیر میروم زیارت برمیگردم، میخواهم بروم، برگشت اصرار و اینها گفت من میمانم، ولی اصفهان خیر، میروم مشهد میمانم، آنجا مهد اهل سنت بود، او چه کرد آنجا؟ اینکه فرمودند علمای بلاد، این یک عرصهاش است، یک عرصهاش اینکه او با آن دانش حدیثی خودش رفت در مهد اهل سنت و چه موفقیتهایی کسب کرد، بنابراین مهارتها هم یک عرصهای است که باید به نظام آموزشی ما اضافه شود.
حضرت آقا فرمودند «چیزی که بتواند جوان را به اعمال عبادی و اجتناب از گناهان تشویق کند، عوامل و جاذبه هایی وجود دارد؛ یکی از این جاذبه ها مسجد است»؛ با توجه به فرموده معظمله جذب جوانان به مساجد نیاز به بازنگری در روش ها و ایجاد جاذبه هایی دارد، چه باید کرد که درب مسجد به روی جوانان باز باشد و مساجد به ریل اصلی بازگردند و محل حضور و جولان جوان ها و نوجوان ها باشند؟
سه گانه های مغفول مانده
حجتالاسلام والمسلمین مشکانی: برای پاسخ به این پرسش نیاز است، مقداری فرمایش حضرت آقا را باز کنیم، در آن لایههای ششگانه فرهنگ که اشاره شد، من به نظر میرسد نظامهای تبلیغی ما تا بخش هنجار را هم خوب آمدهاند یعنی هنجارشناسی هم میکنند، تلاش میکنند در تغییر هنجارها هم سهیم باشند، ولیکن در ادامه کار یعنی تولید فناوریهای مادی و تولید فناوریهای اجتماعی و نهایتاً نمادها تقریباً هیچ کاری صورت نمیگیرد، هیچ اتفاقی نمیافتد، حضرت آقا راجعبه فناوریهای اجتماعی، چندین جای بیاناتی دارند، که مثلاً هیئت را هم فناوری اجتماعی میدانند، یا راهیان نور را فناوری اجتماعی میدانند، یک توضیحی دارند راجع به فناوری و اجتماعی، حالا اینجا هم به نظرم میرسد که دقیق دارند در همین سه گانه مغفول حوزه علمیه یعنی تولید فناوری مادی برای تصرف در جامعه، تولید فناوری اجتماعی برای تصرف در جامعه و تولید نمادهای اثرگذار و پیام فرستنده، در این سهگانه ما تا الآن هیچ اتفاق ملموس و سیاستگذارانهای که از بالا به پایین باشد، اتفاق نیفتاده است، ولیکن این نافع نیست که آیا در کف میدان هم اتفاق افتاده است یا نیفتاده است، من برای راهاندازی قرارگاه کنشگری اجتماعی حوزه یک بحث سیاستی نوشتیم و دادیم و تصویب شد و حاجآقا اعرافی دستور فرمودند، قرارگاه تشکیل شد، برای اینکه بتوانیم یک سند راهبردی برای آن بنویسم، یک دوره افتادم کنشگرهای اجتماعی خوب و زبده حوزههای علمیه را ببینم، دوره افتادیم، ۱۵-۱۰ آدم را جاهای مختلف رفتم دیدم، آنجا یکی از نکتههایی که به آقایان پیشنهاد دادیم و الآن هم آن را دارند تکرار میکنند جزئی و مصداقی نمیخواهم عرض کنم، یک تجربهنگاری و یک تجربهکاوی عمیق از این اتفاقات میدانی است که افتاده است ببینید، اینها حقیقتش این است که حالا درد دل اینها را همین جا بگویم، مثلاً یک آدمی دارید که یک اتفاقی را در یک جایی انداخته است کار را کار فرهنگی از صفر تا صدش دارد پیش میبرد، ولیکن در حوزه پروندهاش غیرفعال است، حالا برای این افراد، منزلت آخوندی را در حوزههای علمیه تعریف نکردهایم، اخیراً البته اتفاقاتی دارد میافتد، ولیکن مسئله این است که این آدمهایی که ما در کف میدان داریم، در فعال کردن فناوریهای اجتماعی مثل مسجد، هیئت و ... و امتداد دادن اینها، کنار امتداد دادن به کف خیابان به کف کوچه به داخل خانوادهها یک اتفاقاتی را خلق کردند، اولین کار ما الآن این است که همینها را باید یک بار شناسایی کنیم یک رویدادی اتفاق بیافتد اینها فراخوان شوند، تجربهکاوی شوند، تجربهنگاری شوند متناسب با آن سطح مخاطب خودشان ببینیم چه اتفاقی به راه انداخته اند و چکار دارند میکنند، یکی دو مثال هم از اینها بزنم شاید بیراه نباشد. مثلاً در تهران مسجد صفا، را بسیاری از مسئولین حوزه هم رفتند دیدند، یک نفری آمده است فکر کنم فامیل ایشان، حاجآقا علوی است که خودش ۱۹ سالش بوده، رفته جبهه، برگشته است، یک مسجدی را گرفته است یک مسجد ۵۰-۴۰ متری را با گردهم آوردن یک تیم از جوان ها مشغول به کار شده، ابتدا مهدکودک راهاندازی کرده، سپس به مدرسه تبدیل کرد، در کنارش دبیرستان تأسیس کرد که خروجی آن وارد حوزه علمیه ای که راه اندازی کرده است، می شوند، بدون یک ریال بودجه دولتی، الآن مثلاً حرف ۱۶-۱۵ طبقه ساختمانی است که در هر طبقهاش دارد یک اتفاقی رقم می خورد، هر طبقه آن ساختمان یعنی هم فناوریهای مادی و هم فناوری اجتماعی را تولید کرده است، ایجاد منزلت و سرمایه اجتماعی حرکت دیگری است که ایشان رقم زده، اگر ما اینها را بتوانیم درست تجربه کاری کنیم یا مثلاً در خود حوزههای علمیه که اصالتاً حوزه علمیه هستند ما قبلاً که راجع به خدمات اجتماعی در حوزههای علمیه گفتوگو میکردیم و میگفتیم یکی از آن نسبهای تولید سرمایه اجتماعی حوزههای علمیه و امتداد اقامه یک تبلیغ خدمات اجتماعی است، شما نمیتوانید خدمات اجتماعی از حوزههای علمیه و اقامه دین جدا کنید، آنجا مثلاً ما میگفتند هرجایی که خدمات اجتماعی وارد حوزههای علمیه شده است طلبهها از نظر علمی افت کردند، بنابراین ما نمیتوانیم وارد خدمات اجتماعی شویم، خوب الآن شما مدارس جهادی پایه دارید، یعنی اصلاً پایهاش فعالیت جهادی است، ولیکن همین مدرسه من رفتم یک روز با طلبههای اینها در حوزههایشان گفتگو کردم نشستم ناهار خوردم صبحانه خوردم شوخی کردم بازی کردم، طلبههایشان در حین اینکه خدمات اجتماعی را مهارتش را تولید کردند، نه یاد گرفتند، تولید کردند، مهارت خدمت اجتماعی به گونهای که سبغه تبلیغی و طلبگی و آخوندی داشته باشند، تولید کردند را دارند در حین اینکه این آدم را بیاورید در حوزه علمیه قم با بهترین طلبهاتان که کفایه میخواند با همدیگر امتحان بگیرید، پا به پای آنها میآید یک چنین بیسهایی داریم یک چنین نمونههایی داریم که نشان داده است، اینطوری نیست که شما اگر خدمات اجتماعی را وارد حوزههای علمیه بخواهید کنید به آن نظام آموزشی شما که تا الآن اولویت داشته و قرار است که از این به بعد اولویت تبلیغ هم بیاید کنار آن قرار بگیرد به آن ضربه میزند، آنطوری نیست، مثلاً مثالش هم مدرسه امام خمینی(ره) دو، آقای حسن مرادی، یک اتفاقاتی است، کارهایی کرده است که از اینها خیلی قشنگ میشود نمونه گرفت از اینها میشود، الگو ساخت الگو را تسری داد تا انشاءالله یک اتفاقات خوبی بیفتد.
حجت الاسلام والمسلمین ابراهیمپور: ببینید استحاله فرهنگی زمانی رخ میدهد که ما نتوانیم فرهنگ را یعنی مجموعه باورها و ارزشها را به نسل بعدی منتقل کنیم، این جوان انسان بدون باور و ارزش که نمیشود بالاخره یک باور و ارزشی پیدا خواهد کرد، اگر در مسجد نباشد یک جای دیگر پیدا میکند، پس این حتماً به استحاله منجر میشود، اگر کاری نشود! منتهی سوال شما یک سوگیری کوچک دارد، گو اینکه مسجد ما برای سایر نسلها جاذبه دارد، حالا چکار کنیم که برای جوان داشته باشد، یعنی میخواهم بگویم مشکل بنیادینتر است.
شما در خصوص مسجد و شکل حضور افراد در آن، آن چیزی که نمیبینید را باید مورد توجه قرار بدهید، همان نسل به قول شما میانسال یا سالمندی که میبینید، چند درصد افراد محل هستند، میخواهم بگویم اول سوال اینطوری باید طرح شود که اصلاً مسجد جاذبه دارد؟ حالا بعد ببینیم برای جوانها جاذبه دارد یا ندارد؟ فکر میکنم درصد کمی از افراد محل حضور پیدا میکنند در مسجد، حالا در این میان بیشتر مسن هستند، خیلی جاها هم خیر بعضی جوانها هم هستند.
اعطای نقش به جوان = رونق مساجد
جاذبه دارد چند معنا میتواند داشته باشد، من ادعایم این است که اغلب مسجدهای ما درصد کمی از افراد محل را پوشش میدهند، یعنی خیلیها نمیآیند، شما وقتی میروید میشمارید، میگویید این درصد پیر هستند، این درصد میانسال این درصد جوان هستند، بعد میگویید جوانها کم هستند، ولی نسبت به محل هم باید سنجید که چند درصد کلاً میآیند، پس این یک بحث است، که آن تبلیغ تهاجمی یک معنایش میتواند این باشد که یک کاری کنید که اینها بیایند نه که آنجا بنشینید، حالا شیوههای جذب جوانان آن بحث را میگذرام کنار از خودش یک مسئله به وجود میآید. ما قبلاً در مسجدمان مثلاً میگفتند درخت توت باشد، مثلاً چنین باشد و چنان باشد، خوب آن شیوهها دیگر الآن معلوم نیست چقدر پاسخ بدهد، شیوههایی که آقا میفرمایند مسجد جاذبه دارد یک نکته مهمش این است که معنویت جاذبه دارد، یعنی جوان تشنه معنویت است، اگر در مسجد بخواهید اجازه بدهید فوتبال بازی کند یا مثلاً خیلی کارهایی که در شأن مسجد نیست، این فایدهای ندارد! این یعنی شما میگویید به جوان اجازه بدهد هر کار دوست دارد انجام بدهد که بیاید مسجد، خیر! این خود آقا صریحاً نهی میکنند و نفی میکنند. آموزههای دینی ما چنین اجازهای را به ما نمیدهند، پس استفاده و بهره ببرید از همان جاذبههایی که معنویت دارد و اینطوری جوان را جذب کنید، من فکر میکنم راهبرد، حالا در سطح کلان و راهکار نیاز به مطالعه دارد، ولی اجمالاً، اعطای پایگاه و نقش به جوانان میتواند خیلی مؤثر باشد ما همیشه انتظار داریم جوانها بیایند مسجد هرچه میگوییم، گوش بدهند عبادت مناسک، خیر بسپارید به خودشان، یکسری کارها را یعنی اعطای مسئولیت به جوانان میتواند یک تعدادی و بعد همینطوری شبکه تعداد زیادی از جوانها را جذب کند، اعتماد به جوان و اعطای مسئولیت به جوان یک راهبرد فوقالعاده مهم میتواند باشد، کما اینکه مثلاً بچهها را ما داریم تکبیر میگویند در نماز، خوب خیلی جاذبه خوبی دارد برای بچهها، منتهی بعد از آن یک مسئله جدی دیگر ما نسبت مسجد، هیئت امناء، امام جماعت، پایگاه بسیج و کانونهای فرهنگی است، حوزه علمیه مرتب راجع به مسجد صحبت میکند و گو اینکه مسجد را برای خودش میداند و هیچ صحبتی راجع به پایگاه بسیج و اینها ندارد، در حالی که تقریباً شاید اغلب یا همه مساجد ما یک پایگاه بسیج درونشان است که جوانها آنجا متمرکز هستند، خوب ما میتوانیم یک بازتعریف نسبت مسجد با پایگاه بسیج را داشته باشیم، برای جذب جوانها به مسجد و ادغام یا تلفیق فعالیتهای بسیج با مسجد یعنی یک ظرفیت آماده وجود دارد، یک ظرفیتی است که نخیر خیلی از جوانها نمیآیند، من چه کنم که اینها بیایند، اینجا امام جماعت یا هر شخص دیگری که تعریف بشود، باید برود سراغ اینها، باید چهره به چهره با اینها صحبت کند، احوال اینها را بپرسد، کسبه نمیآیند، دیگری نمیآید، چرا نمیآید؟ اینها یک بحثهایی دارد اما یک عده جوان هم آماده در بسیج گاهی شب تا صبح گاهی چندین روز چندین شب آنجا حضور دارند، اما در صحن علنی مسجد اینها حضور پررنگی ندارند، اینها خیلی آسونتر است جذبشان خیلی راحتتر است پس جمعبندی کنم، خوب مطالعه میخواهد، این قضیه چند پژوهش جدی میخواهد، ولی اجمالاً دیدن جوان، ارزش قائل شدن و پذیرفتن جوان برای جذب او کفایت می کند.
سخن پایانی
تبلیغ دانش بنیان
حجت الاسلام والمسلمین مشکانی: به نظرم میرسد اگر بخواهیم کل این گفتوگوها را یک تیتر بزنیم احتمالاً همان تیتر «تبلیغ دانشبنیان» باید به آن زده شود تا همه این محتواها را دربر بگیرد، به یک امتداد فرمایش استاد ابراهیمی پور، درواقع من یک دقیقه گزارش بدهم از آن صورتبندی کنم اتفاقی که به نظر خودم خیلی ملموس بود در همه جاهایی که رفتم و دیدم، اتفاقی که در مساجد موفق می افتاد، در واقع ۳ مؤلفه داشت، یکی رفع نیازمندیها بود، نیازمندیهای مادی، نیازمندیهای معنوی، نیازمندی ارتباطی، نیازمندیهای مهارتی، علمی، همه اینها را حالا هر کدام از مساجدی که ما دیده بودیم، یا همهاش یا بخشش را یا یکی از آن را بالاخره داشت پوشش میداد، دوم تولید دلبستگی و پایگاه اجتماعی هم گروه مرجع آنجا برایشان تعریف میشد، یک بازسازی گروه مرجع شکل میگرفت اتفاق میافتاد یک آخوندی یک مداحی یک آدمی یک بسیجی یک کسی آنجا یک مرجعیت پیدا میکرد، این یک دلبستگی ایجاد میکرد، یک گروه همسالان شکل میگرفت، خیلی مهم است، گروه همسالان شکلگیریاش در کجا باشد، میتواند خردهفرهنگ تولید کند، به آن نحوی که الآن به آن بگوییم آسیب اجتماعی میتواند در مسجد یا هیئت و اینها شکل بگیرد که شود مزیت نسبی ما، و یکی هم مدیریت خوب و بجای دوگانه وابستگی استقلال جوان و نوجوان است، یعنی همه این آدمهایی که من دیدم یک مهارتی دارند در اینکه این دوگانه را خوب مدیریت کنند، هم وابستگیاش را که در این سن دارد و میخواهد بپوشاند و مدیریت میکند و هم آن بعد استقلالی که دوست دارد مستقل باشد را پوشش میدهد، و سروسامان میدهد، لذا اینها به نظرم میرسد در این مساجد و این آدمهایی که ما داشتیم و موفق بودند، خیلی برایم بارز بود و حیف بود که خدمت شما عرض نکنم.
تولید کلیپ های دو دقیقه ای تبلیغی
حجتالاسلام والمسلمین ابراهیمپور: من میخواهم عرض کنم که ما چه به لحاظ نیروی انسانی، چه به لحاظ سرمایه اقتصادی و سرمایه اجتماعی، فکر میکنم این راهبرد مهمی است که مثلاً یک پنجماش را صرف همه کارهای تولیدی و پژوهشی و بنیادین کنیم، چهار پنجماش را صرف ترویج یعنی تبلیغ، این نسبت در آن مهم است، بهترین آثار اگر تولید بشوند در کتابخانهها، بمانند مثلاً هزار نسخه چه کسی بخرد، چه کسی بخواند، تا اینکه این بارها و بارها بیاید در عرصه جامعه در سطوح مختلف ترویج شود، این خیلی مهم است، بنابراین اینکه تبلیغ اولویت اول شود، خودش ابعادی دارد، یک بعدش این است که همه سرمایهها منجر به تبلیغ بشود، همانطور که فرمودند آقای مشکانی که خود پژوهشگر هم باید مبلغ باشد، مجتهد هم باید مبلغ باشد، اگر اینگونه نگاه کنیم، شاید توانسته باشیم بخشی از نیاز جامعه را پوشش بدهیم، همانطوری که حضرت آقا فرمودند، آنقدر تراکم وجود دارد در عرصه تبلیغ که ما اصلاً نمیتوانیم پوشش بدهیم، این را اگر تمام همتمان را صرف کنیم که اینها را منتشر کنیم، تازه بخشی از آن را یک جمله نهایی ما این باشد یک عالمه پایاننامه در حوزه علمیه برادران، در جامعه الزهرا(س)، حوزه علمیه خواهران است، اگر ما از همه اینها بخواهیم که از این پایاننامهاشان دو تا متن نوشته، پادکست دو کلیپ دو دقیقهای تولید کنند، یک تحول عظیم در عرصه تبلیغی آن هم در فضای مجازی است، یعنی چند هزار تا پایاننامه در سطوح مختلف وجود دارد، هر کسی از پایاننامه خودش دو تا کلیپ دو دقیقهای تهیه کند، تحولی شکل می گیرد، یعنی داشتههای ما فراوان است، ولی اینها خاک میخورند و تولید اینها به عرصه تعبیر و تبلیغ به نظرم نیازمند آن اولویت است.
۳۱۳/۱۷