به گزارش خبرگزاری حوزه از رشت، پیام آیت الله العظمی سبحانی به بیستمین اجلاس بینالمللی پیرغلامان حسینی بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
إن الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة
حسین بن عی چراغ هدایت و رستگاری و کشتی نجات از غرق در مهلکه ها است».
گردش روزگار و پی در پی آمدن شب و روز حوادث و رویدادهای جامعه را به دست فراموشی می سپارد گاهی رویدادی در وسعت یک کشور رخ میدهد اما چیزی نمی گذرد که از آن اثری جز در لابلای کتاب ها باقی نمی ماند.
اما در این میان برخی رویدادها هر چه زمان بگذرد تازه تر و عمیق تر جلوه میکند، تو گویی این حادثه امروز رخ داده است وجه این چیست؟ آنچه میتوان گفت این است که بخش دوم نوعی ارتباط با خدا و فطرت انسانی دارد و چون خدا برای بشر فراموش شدنی نیست و انسان هم با فطرت همراه است هر رخدادی که با این دو محور پیوند داشته باشد هرگز از قلوب و اذهان فراموش نمیشود از این قبیل است نهضت انبیاء بالأخص پیامبران اولوالعزم.
مراسم عاشورا بدون شک هیجان انگیزترین حرکتی است که در طول سال در محیط ما برگزار می گردد. مراسمی است پرشور، پر احساس همگانی، تکان دهنده و در عین حال فراموش نشدنی که با گذشت قرون و اعصار هرگز از شکوه آن کاسته نمیشود بلکه همچون امواجی که هر چه از مرکز پیدایش خود دورتر میگردد، پر دامنه دارتر و وسیعتر میشود، همچنین نهضت حسینی هر سال از سال پیش گسترده تر می گردد. ولی با این تفاوت که امواج دریا با توسعه خود ضعیفتر میگردند ولی موج عاشورا، هم وسیع تر و هم نیرومند تر می شود. این هم از عجایب تاریخ کربلاست!
با این همه برخی درست نمیدانند انگیزه اصلی از این قیام خونین چه بود؟ حسین علیه السلام به دنبال کدام هدف قدم بر می داشت؟ چرا نام سالار شهیدان در تاریخ برای او جاوید ماند؟ و چرا تاریخ زندگی او این قدر احساس انگیز و تکان دهنده است؟
تاریخ با صراحت می گوید: "هنگامی که پیامبر اسلام برای نشر آیین توحید و شکستن بتها، برای درهم کوبیدن امتیازات غلط و ناروا، برای احیای فضایل انسانی قیام نمود به موازات آن یک حزب نیرومند با نقشههای وسیع شیطانی در برابر او تشکیل گردید. اعضای اصلی این حزب را رباخواران مکه، ثروتمندان ستمگر، صاحبان زر و زور، استثمار کنندگان طبقات ضعیف تشکیل میدادند و در رأس آنان مردی به نام «ابوسفیان بن حرب بن امیه» بود.
آنها با پیروی از اصل الغایات تبرر الوسائط (هدف، وسیله را توجیه میکند) از هر وسیله ای برای پیشبرد مقاصد شوم خود استفاده مینمودند با دروغ تهمت شکنجه ،افراد و افروختن آتش جنگها، برای خاموش کردن نور خدا می کوشیدند به همین دلیل بخشی از تاریخ اسلام را میتوان در مبارزه پیامبر و یارانش (حزب الله) با این حزب شیطانی خلاصه کرد.
در نهایت اسلام ریشه دار و پرمایه پس از مدتی اساس این حزب را درهم کوبید و هسته مرکزی آن را به کلی از هم متلاشی ساخت.
سرجنبانان این حزب شکست خورده که پس از فتح مکه و سقوط آخرین پایگاه آنان به دست ارتش نیرومند اسلام چون تاب کمترین مقاومتی در خود نمیدیدند تغییر قیافه داده و ابوسفیان و یارانش به حسب ظاهر اسلام آوردند و از مصونیتی که اسلام به افراد با ایمان میداد استفاده نموده و یک «حزب زیرزمینی» تشکیل دادند و نقشه های تخریبی خود را به طور سری تعقیب نمودند. اما نفوذ و قدرت اسلام و هوشیاری و تدبیر فوق العاده پیامبر مجال هر گونه فعالیت ثمر بخش را از آنان سلب کرده بود.
پیامبر اسلام چشم از جهان بربست، نسل جدیدی بخاطر سوء سیاست و انحراف دستگاه خلافت محیط مساعدی برای نموّ بقایای ریشه این شجره خبیثه فراهم گردید. نقشههای ارتجاعی بنی امیه برای بازگشت مسلمانان به دوران عصر جاهلیت به تدریج به مرحله اجرا درآمد که یکی از قدم های مؤثر آن تثبیت خلافت موروثی بود.
لازم نیست برای درک اهمیت این خطر اعمال وحشیانه و انتقام جویانه «یزید» در قتل عام مردم «مدینه» و ویران ساختن خانه کعبه توسط این عنصر آلوده در سال ٦٣ هجری را شاهد این جنبش ارتجاعی قرار دهیم، بلکه همان جمله کوتاه و پر معنی ابوسفیان گواه این مطلب است.
او یک مرتبه در حضور جمعی از بنی امیه تمام پرده ها را بالا زد و گفت : تلقفوها یا بنی امیة تلقف الکرة فوالذی یحلف به أبوسفیان ما من جنة ولا نار: شما ای بنی امیه! سرعت کنید و گوی خلافت و ریاست را از میدان بربایید سوگند می خورم نه بهشتی در کار است و نه دوزخی»!!
آیا حسین علیه السلام فرزند اسلام و فرزند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و تربیت یافته دامان وحی وظیفه ای جز این داشت که برای حفظ موجودیت این آیین ،پاک برای کوبیدن این جنبش ارتجاعی و برای احیای اصول حق و عدالت - که میرفت با گسترش سلطه بنی امیه به کلی برچیده شود - قیام کند و آخرین ریشه های این «شجره خبیثه» را قطع نماید؟!
امام حسین علیه السلام این رسالت بزرگ را با فداکاری بی نظیر خود و به قیمت خون پاک خود و فرزندان و یارانش انجام داد. درست است که در آن روز مردم ظاهر بین شهادت آن حضرت را، پیروزی دیگری برای یزید و بنی امیه میدیدند ولی حوادث بعدی ثابت کرد که مسلمانان با الهام گرفتن از قیام امام حسین علیه السلام دست به قیامهای پی در پی زدند و پس از مدت کوتاهی آخرین بقایای این شجره خبیثه را درهم کوبیده و برای همیشه نابود گردید.
بنابراین چرا ما حسین علیه السلام را دوست نداشته باشیم؟! و از دل و جان به او عشق نورزیم؟ زیرا او ما و آیین مقدس ما را با خون پاک خود نجات داد. او راه و رسم فداکاری، آزادگی، شهادت و افتخار، جانبازی و فضیلت تسلیم نشدن در برابر کجرویها و ستمگریها مردانگی و شهامت را به بشریت آموخت.
او به حق رهبر آزادگان و سر سلسله شهدای راه خدا است و همین موضوع است که به تاریخ زندگی او رنگ ابدیت بخشیده و دلهای آزادگان و مجاهدان و مردم با ایمان و حق طلب را به سوی خود مجذوب ساخته است.
اگر شخصیت امام حسین علیه السلام جاودانی و جهانی است به این دلیل است که ستیزی حق و باطل، پیکار عدالت با بیدادگری مخصوص قوم و ملت و زمان و مکان معینی نیست.
پیشوای جهان اسلام پیغمبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم ما سالها پیش از شهادت فرزندش امام حسین به این حقیقت را پیش بینی کرده و فرمود: شهادت امام حسین علیه السلام آن چنان شعله ای از عواطف و احساسات را در دلهای مردم با ایمان بر می افروزد که هرگز سرد و خاموش نمیگردد نیز اشاره به همین واقعیت است.
نهضت حسینی مربوط به عصر و زمان خویش نیست بلکه یک مکتبی است برای بشر که در مقابل نظام های فاسد و مستبد که هر نوع آزادی را از انسانها سلب میکنند دست روی دست نگذارند و به مبارزه عدالت طلبانه در راستای احقاق حقوق انسانها برخیزند و خدا با آنهاست، چنان که می فرماید: إن تنصروالله ینصرکم و لذا حسین بن علی می فرماید: «انّی لم أخرج بطراً تا این که می فرماید: «انّی خرجت للاصلاح فی أُمّة جدّی» من هرگز برای خوش گذرانی دست به این نهضت نزده ام، بلکه نظرم اصلاح و قطع ریشه های گندیده حکومت جائر و سامان دادن به نظام اسلامی است. سرور آزادگان با شهادت خود در روز عاشورا حیات جاودانه پیدا کرد و لذا امروز هم حسین (ع) هست زیرا مکتب او زنده است.
نه تنها حسین علیهالسلام زنده است بلکه کلیه یاران او که در عاشورای حسینی شربت شهادت نوشیدند زنده هستند، از این جا می توان گفت همه انقلابیون جهان که برای خدا و رفع ظلم از زندگی مستضعفان برخاسته اند در پیشگاه خدا زنده هستند، چنان که می فرماید:
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یَرْزَقُونَ
هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند مردگانند بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.»
در اینجا کلام خود را با سه بیت به پایان می رسانم:
پایان زندگانی هرکس به مرگ اوست
جز مرد حق که مرگ وی آغاز دفتر است
آغاز شد حیات حسینی به مرگ او
این قصه، رمز آب حیات است و کوثر است سربازی حسین و سرافرازی حسین
امروز زینت سر هر تاج و افسر است
قم - حوزه علمیه جعفر سبحانی
نظر شما