به گزارش خبرگزاری حوزه، حملات تدافعی جبههی مقاومت اسلامی فلسطین به سرزمینهای اشغالی از یک سو و جنایات گسترده اسرائیل در حملات ددمنشانه به غزه از سوی دیگر و نیز مبانی فقهی و شرعی دفاع فلسطینیان از مرز و بوم خود و تلاش برای آزادی سرزمین های اشغالی در گفت و گو با حجتالاسلام والمسلمین سید سجاد ایزدهی عضو گروه فقه حقوق و تکالیف شهروندی پژوهشگاه مطالعات فقه معاصر بررسی شد.
حملات اخیر منطقهی غزه و حماس به سرزمینهای اشغالی بهانهای برای بحث در خصوص ماهیت رژیم صهیونیستی و سرزمین فلسطین شده است. شما بازگشت این اختلاف را به کجا میدانید؟
در این خصوص چند نکته قابل طرح است. نکتهی اول؛ با وجود اینکه کشوری به نام اسرائیل در سازمان ملل پذیرفته شده و عملا کرسی رسمی دارد و بسیاری از کشورهای جهان عملا این کشور و یا به تعبیری آن کشور جعلی را به رسمیت شناختند اما در مقابل، بسیاری از کشورهای اسلامی و بلکه بسیاری از کشورهای جهان آن را به رسمیت نشناختهاند و همواره موضع خودشان را هم رسما در فقدان مشروعیت اعلام میکنند و از آن به رژیم تعبیر میکنند و نه کشور.
اساساً یک کشور مشروعیت و رسمیتش را از چه ناحیهای تضمین میکند؟
پرسش کلیدی و مهمی است که اگر تعدادی از کشورها که ترجیحا در جبههی نظام سلطه قرار دارند و نسبت به این کشور ذینفع هستند، یک کشوری را به رسمیت شناختند، آیا یک کشوری رسمی میشود؟ یا رسمیت یک کشور در گروی معیارهای پیشینی است که اگر آن معیارها محقق نشود، اگر همهی مردم هم آن را به رسمیت بشناسند باز هم رسمیت نخواهد داشت؛ مثل اینکه کذب همیشه کذب است ولو همهی مردم تلقی کنند که او راست است. غصب همیشه غصب است ولو دیگران از آن صرفنظر کنند.
بر این اساس، در مورد اسرائیل با رژیمی مواجهیم که پایهی آن بر غصب است، و اصالت ندارد؛ نظامی که شهروندان امروز آن مهاجرین کشورهای دیگر هستند، و شهروندان اصلی آن کشور را به بیرون راندند، و از بین بردند، و تبعید کردند و سرزمین آنها را غصب کردند و حتی بر اساس معیارهای بینالمللیِ نظام سلطه که شهرکسازیها و توسعهی آنها را ممنوع کرده است، باز هم همچنان بر این منطق اصرار دارد. لذا این رژیم فارغ از اینکه توسط برخی به رسمیت شناخته شده باشد، چون ملاک رسمیتبخشی ندارد، هر چه زمان بر او بگذرد به رسمیت منجر نمیشود. غصب همیشه غصب است ولو ۱۰۰ سال بر او بگذرد.
در قولنامهها و قراردادها اگر نگاه کنند که یک سند پیشینی وجود دارد که این سند فرضا منزلی وقفی است و کسی در اینجا زندگی میکند، حتما سند پیشین مقدم است و آن سند پیشین که متعلق به صاحبان خودش است، حکم بر این میکند که نفر بعدی که نشسته غاصب است ولو سند هم داشته باشد یا در خصوص آن، سندسازی شده باشد. لذا حضور و حاکمیّت رژیم صهیونیستی در سرزمین فلسطین، حکم غصب را دارد و غصب هم هیچگاه رسمیت پیدا نمیکند، ولو اینکه دیگران به عنوان یک کشور رسمی از آن یاد کنند.
برخورد امروز فلسطینیان با مسألۀ اسرائیل چگونه باید باشد؟
کسانی که کشورشان غصب شده، نمیتوانند نسبت به این قضیه بیتفاوت باشند و عملا باید به حق خودشان برسد. تعابیر متعددی در قرآن نسبت به این قضیه وجود دارد که از آن جمله میتوان به آیه ناظر به مردم مکه اشاره کرد: «أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ»[۱]، آنها شما را اخراج کردند، طبیعتا شما باید به جای خودتان برگردید. اگر کسی شما را از منزلتان اخراج کرده است، در قبال آن، حکم اخراج است.
طبعا فارغ از نص و فارغ از ملاک محوریت نص، دلیل عقل حکم میکند که در قبال ظلم باید مبارزه کرد و حق را گرفت، چون حق گرفتنی است و حق دادنی نیست. حق در زمین مذاکره به دست نمیآید، مخصوصا نسبت به کسی که جائر، ظالم و غاصب است و از روی علم به غصب تن داده است و به تعبیری آن آیهی قرآن میگوید: «أُذِنَ لِلَّذینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدیرٌ».[۲] اینکه کسی مظلوم واقع شده است، به مظلوم اذن قتال داده میشود، برای اینکه از ظلم درآید و در صدر اسلام هم عملا این حکایت محقق بود و عملا مردم مکه که مهاجر بودند و از سرزمین خودشان هجرت کردند و به تعبیری از ظلم آنها فرار کردند، طبیعتا باید به سرزمین خودشان برگردند و حق خودشان را بگیرند و گذر زمان هم این قضیه را نفی نمیکند.
به لحاظ قوانین شرع، آیا در حوزهی جنگ هر عملی را میتوان انجام داد یا خیر؟
یک قاعدهی کلی وجود دارد و آن هم این است که جنگ توجیه کنندهی ظلم مضاعف نیست؛ یعنی در جنگ نمیتوان مثله کرد، در جنگ نمیتوان پیرمرد و پیرزن را کشت، نمیتوان طفل کشت، شکنجه نمیتوان کرد. تنها چیزهایی توجیه کننده است که که لازمهی جنگ باشد.
اما در سوی مقابل ما با چیزی به نام دفاع مشروع مواجه هستیم. در دفاع مشروع اموری که به صورت عادی مورد انکار قرار میگیرد، در دفاع مشروع توجیه میشود. به عبارت دیگر در برخی از موارد اگر قرار شود جنگ محقق شود و دشمن از غصب دست بکشد باید رفتاری کرد که ممکن است حکم اولی این رفتار، جواز نباشد. مثلا ممکن است در یک جنگ از موشک استفاده شود، توپ و یا تانکی استفاده شود و در کنار این حمله، عدهای هم که در فضای جنگ مخلوط هستند، آنها هم از بین بروند، چون اصالتا کشتن بچه و پیرزن و پیرمرد به صورت مستقل،مجاز نیست، اما اگر به واسطه جنگ در جایی که چارهای جز این کار نیست که اگر شما بخواهید موشک بزنید در این فضا آنها (بچه ها، پیرها و ...) هم وجود دارند، طبیعتا در دفاع مشروع، این افراد، هدف مستقل کشتن قرار نمی گیرند.
این را با رژیم صهیونیستی مقایسه کنید که رسما نخستوزیر آنها اعلام میکند که ما مدارس را میزنیم، مساجد را میزنیم، بیمارستانها را میزنیم، کودکان را می کشیم، رسما اعلام میکنند و این رفتار را انجام میدهند. اما در ناحیهی مقابل، و از سوی مبارزان فلسطین هیچگاه این اتفاق نمیافتد و آنها این مواردی که به فضای غیرنظامی اختصاص دارد، نمیزنند و نزدهاند. بلکه مواردی در همین جنگ اخیر، مشاهده می شود که با وجود تبلیغاتی که صهیونیست ها انجام داده اند و اظهار کرده اند که مبارزان حماس، کودکان را گردن زده اند یا زنان را برهنه کرده اند، اما عملاً معلوم شد که این اتفاق نیافتاده بلکه رفتار انسانی نسبت به بچه ها و زنهای ساکن در مناطق اشغالی، ارائه شده است.
این را به این نکته اضافه کنید که در حوزهی جنگ بحث موضوعشناسی نکتهی مهمی است. این که چه کسی نظامی است یا چه کسی غیرنظامی است نکته مهمی است. در خود فقه ما هم این تعبیر مورد اشاره قرار گرفته که؛ اگر زن یا کودک یا پیرمردی اسلحه به دست بگیرد، او دیگر حکم زن و پیرزن معاف از جنگ را ندارد، طبیعتا عنوان عدوّ بر آنها صادق شده و باید نسبت به آنها رویکرد دشمنی پیشه کرد.
از حیث موضوعی آیا تفاوتی بین شهروندان رژیم صهیونیستی و شهروندان دیگر کشورها نیست؟
از حیث موضوعشناسی باید در نظر داشت که شهروندان رژیم صهیونیستی چه زن و چه مرد، همه سرباز آن کشور هستند، یعنی باید به سربازی بروند و حتی اگر زمان سربازیشان تمام شد، تا سنین میانسالی همه باید به خدمت فراخوانده شوند، و اگر به خدمت فراخوانده شدند باید شرکت کنند، یا در دورهی احتیاط باید شرکت کنند. الان هم همین حکایت وجود دارد. لذا چون زن و مرد اینها آموزش نظامی میبینند و عملا در قبال فلسطینیها میجنگند. طبعاً همین شهروندانی که به صورت ظاهر شهروند هستند، اما عملا اینها نیروی نظامی بالفعل و یا بالقوهای هستند لذا نمیتوان اینها را به عنوان شهروند عادی غیرمسلح تلقی کرد. در عین حال ما در همین ایام هم میبینیم که نیروهای فلسطین عملا غیرمسلحین را به صورت خاص نزدند و یا مواردی وجود داشته که زن و یا کودک بوده است، طبق مصاحبهی خود این صهیونیست ها، مبارزان حماس با اینها کار نداشتند و عملا آنها را در معرض آزار و اذیت و ظلم و یا جرح قرار ندادند و طبیعتا به آن مقداری که این مردم فلسطین باید موشکی شلیک کنند، انجام دادهاند. و طبعاً فلسطینیها مثل ایران موشکهای نقطهزن ندارند که فقط به همان قسمت شلیک شود و یا نقطهزنی آنجا مناطقی را شامل میشود که آن مناطق اختصاص به فضای نظامی صرف داشته باشد. و به همین اعتبار، این رفتارها طبق آمارهای بینالمللی ذیل دفاع مشروع قرار میگیرد، مگر اینکه به صورت خاص بروند و مثل رژیم صهیونیستی رفتار کرده و فقط کودکان را بکشند، مدارس را بزنند، بیمارستان را بزنند، مساجد را بزنند، طبیعتا اینها در هر جنگی ممنوع است و اینها از منطقهی تجاوز طبیعتا باید خارج شوند.
با وجود اینکه ما در سرزمینهای اشغالی هم میتوانیم به افرادی اشاره کنیم که این افراد عملا شهروند هستند، عملا توانی برای جنگ ندارند، عملا به تعبیری دست به اسلحه نمیبرند، اما چون شهروندان رژیم صهیونیستی، شریک در غصب هستند و عملا به واسطه غصب سرزمین فلسطینیان در آنجا زندگی می کنند، لذا لذا نمیتوان اینها را به عنوان شهروند عادی بیگناه تلقی کرد.
من فقط میخواهم به یکی، دو مورد اشاره کنم که مرحوم امام(ره) خطاب به فتحی شقاقی چنین تعبیری دارد که؛ «یهود مهاجر به فلسطین به یهود سایر کشورها فرق می کند. مهاجران یهودی (مسلح یا غیر مسلح) (دولتی یا غیر دولتی) همگی غاصب و دشمن هستند.» طبعا حکم دشمن بر آنها بار میشود نه حکم شهروند.
استحضار دارید که امروزه دولتهایی که با جمهوری اسلامی ایران مشکل دارند و در عداد دشمن قرار میگیرند، دولتهایی مثل آمریکا و یا فرانسه، عملا شهروندان آنها منعی برای ورود به کشور ایران ندارند، چون آنها دشمن نیستند، اما شهروندان رژیم صهیونیستی حق ورود به کشور ایران را ندارند، چون شهروندان آنها دشمن هستند، به کشور ایران راه نخواهد یافت. بین آن شهروندی که میداند و علم دارد که این کشور غصب است، علم دارد که در خانهی دیگران نشسته است، علم دارد که دیگرانی که تبعید شدهاند و در کشور دیگری دارند در اردوگاهها زندگی میکنند و اینها خانههای آنها را غصب کردهاند تفاوت است و طبعا با این غاصب نمیتوان معاملهی شهروند عادی کرد.
به نکتهی مقام معظم رهبری اشاره کنم که میفرمایند: این رژیم صهیونیستی یک کشور نیست، بلکه یک پادگان است. وقتی یک پادگان است، طبیعتا آن چیزی که در پادگان قرار دارد، حکم دشمن تلقی میشود، ولو اینکه در آن کودک هست، زن و پیرزن هست. در عین حال که اگر رژیم صهیونیستی را پادگان تلقی کنیم و همه را هم دشمن تلقی کنیم. باز هم در جنگ اخلاق جنگی و حقوق بشردوستانه اجازه نمیدهد که به صورت خاص افراد ناتوان را مورد حمله قرار دهند و از بین ببرند، یا به اینها آزار و اذیت مضاعف برسانند که طبیعتا در این جنگ اخیر هم این اتفاق نیافتاد و طبیعتا کسی هم این مبنا را توجیه نمیکند.
در طرف مقابل، در منطق رژیم صهیونیستی، این منطق نهادینه شده است که مسلمانان و اعراب باید کشته شوند. آمار و اعداد و فیلمها و تصاویرشان فراوان است. اما درخصوص رفتار مبارزان مسلمان فلسطینی قدری بزرگنمایی صورت گرفته است لکن واقعیت آن چیزی نیست که آنها دارند نسبت به آن مظلومنمایی میکنند. بلکه فضای تبلیغاتی صهیونیستها عملا درحال تبدیل جای ظالم و مظلوم است.
در پایان اگر نکتهای هست بفرمایید.
نکتهای که در نهایت میخواهم به آن اشاره کنم این است که در فقه ما نه تنها ناظر به رژیم صهیونیستی، حتی در سایر جنگها، حکمی به نام تترّس داریم. حکم تترّس به این معنا است که اگر مسلمانی در جبههی جنگ باشد و دشمن از این مسلمان به عنوان سپر انسانی استفاده کند و او را جلوی تانک یا ماشینش بگذارد و بخواهد به واسطهی او جلوی نفوذ سپاه اسلام را بگیرد، برای حفظ نظام و برای شکست دادن دشمن حتی ریختن خون این شخص و از بین بردن او مجاز اعلام میشود؛ بهخاطر اینکه اگر این اتفاق نیافتد طبعا آن جبههی نبرد سقوط میکند و امکان پیروزی از بین میرود و سوءاستفادهی دشمن حاصل میشود. طبیعتا اینگونه نیست که خون این شخص مباح باشد بلکه در قالب ضرورت و اضطرار اتفاق میافتد و طبعا درمرحله بعد، نسبت به فرد مسلمانی که به عنوان سپر انسانی استفاده شده است، بیت المال باید دیهی او را هم بدهد و محترم هم خواهد بود؛ ولو به اضطرار ممکن است حکم قتل برای او صادر شود.
طبعا در خصوص رژیم صهیونیستی با توجه به اینکه اگر حملهای از طرف فلسطینیها صورت نگیرد، صورت مسئلهی غصب همچنان باقی خواهد ماند و در فضای مذاکرات اینها هیچگاه به خانهشان نخواهند رسید و طرف مقابل هم رژیم صهیونیستی است که عملا نسبت به قواعد بینالمللی تمکین نمیکند و از مواضع غاصبانخ خویش حتی نسبت به تصمیم های نظام سلطهی بینالمللی هم تمکین نمیکند، و نسبت به آنها گردن نمینهد، چارهای جز جنگ مسلحانه نیست، چارهای جز استفاده از ابزار نظامی و ابزار قانونی و عرفی نیست که طبعا در جنگ اخیر هم استفاده شده و این حق مشروع در حقوق بینالملل هم به رسمیت شناخته شده است و طبعا اینها از آن استفاده میکنند و چارهای هم جز این نیست؛ چون بحث دفاع مشروع جز به واسطهی این کار حاصل نمیشود.
آنهایی که رفتار مبارزان فلسطینی را خدای نکرده ذیل ظلم و ستم، تفسیر می کنند، باید استحضار داشته باشند که به ماجرا به صورت کامل نگاه کنند. چون رژیم صهیونیستی نه فقط سرزمین فلسطین را غصب کرده بلکه عده ای زیاد را در محدوده مضیّقی به نام باریکه غزه محدود و زندانی کرده و آنها را بسیاری از حقوقشان محروم کرده است. این افراد، در قالب مبارزه مشروع از حقّ اصیل خود دفاع می کنند، و حصول به حقّ خود را که جز به واسطه نبرد، حاصل نمی شود پی گیری می کنند. در عین حال، رفتار غیر اخلاقی از خود بروز نمیدهند، اماکن اختصاصی افراد غیر مسلح و ناتوان را مورد حمله قرار نمی دهند، اما نظام سلطه به واسطه ابزار تبلیغات، آنها را ظالم، تلقی می کند، این درحالی است که غاصبان، نه فقط از استمرار غصب خویش دفاع می کنند، و نسبت به استمرار ظلم، تأکید می کنند، چنان که نخست وزیر موجود رژیم صهیونیستی در نشستی در کنار وزیر خارجه وقت آمریکا (هیلاری کلینتون) بر تکثیر تلفات انسانی در محیط های غیر نظامی تأکید کرده و تصریح به ضرورت حمله به کودکان، حمله به مدارس، دانشگاه ها، بیمارستانها، مساجد و ... کرده و به آن افتخار می کنند.
خلاصهی کلام اینکه ضمن این که مقابله با دشمن، ظالم و غاصب، در منطق جهانی، مفروض و پسندیده شده است، اخلاق در جنگ آری، حقوق بشردوستانه در جنگ آری، اما گسترهی دفاع مشروع و آن چیزی که در دفاع مشروع چه در فقه ما و چه در حوزهی حقوق بینالملل وجود دارد، آنها به رسمیت شناخته شده است. نه تنها مجاز است؛ بلکه لازم است که کشورها برای تضمین سرنوشت خودشان نسبت به ظالم و نسبت به غاصب حقوق خودشان را ایفا کنند و دشمن را به عقب برانند انشاءالله.