طبق روال و رویه عملی برگزاری کنگره، هر یک از کمیسیونهای علمی، برنامهی خود را در قالب یک گردهمایی نیمروزه برگزار مینمایند.
فرهنگستان علوم اسلامی با همکاری دانشگاه عالی دفاع ملّی و با مشارکت برخی مراکز حوزوی و دانشگاهی آن را در دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم در روز ۲۵ آبان ماه ۱۴۰۲، برگزار کرد.
در گردهمایی کمیسیون مدیریت تحول علوم انسانیِ هفتمین کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی طی سه بخش (سخنرانی دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، میزگرد هماندیشی با حضور مراکز حوزوی و دانشگاهی و ارائه مقالات) برگزار شد. در بخش اوّل گزارش این گردهمایی، به سخنرانی دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی حجت الاسلاموالمسلمین عبدالحسین خسروپناه با عنوان «طرح راهبردی شورای عالی انقلاب فرهنگی در مسیر تحول علوم انسانی» میپردازیم.
حجت الاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه در شروع سخنان خود بیان داشت: حدود ۱۴سال از مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی مبنی بر تشکیل شورای تخصصی تحول و ارتقای علوم انسانی میگذرد. قصد دارم در این جلسه کارنامه این شورا را در این ۱۴ سال بررسی کنم. در واقع طرح راهبردی شورای عالی انقلاب فرهنگی در آیین نامه تأسیس این شورا بیان شدهاست. آیین نامه تشکیل این شورا چند بند دارد که یکی از این بند ها وظایف این شورا را بیان میکند.
این وظایف عبارت اند از:
ماده۳ـ وظائف و اختیارات:
۱- تدوین و تصویب اولویتها، سیاستها و برنامههای مناسب آموزشی و پژوهشی در ۲ سطح؛ آموزش عالی و آموزش و پرورش.
۲- نظارت راهبردی و مؤثر بر فعالیتهای آموزشی و پژوهشی نهادهای فعال در حوزه علوم انسانی و اتخاذ تدابیر لازم برای ارزیابی، آسیبشناسی و اصلاح ساختارها، محتوا، فرآیندها، ضوابط و آییننامههای مربوطه.
۳- اتخاذ تدابیر لازم برای تقویت آموزش و پژوهش در سطح نهادهای علمی و تربیت نیروی انسانی مستعد به ویژه استاد.
۴- تدوین ضوابط لازم برای منطقی و متوازن ساختن کمیت پذیرش دانشجو، به ویژه در رشتههای مهم علوم انسانی براساس استانداردهای مصوب شامل میزان کارآمدی، ظرفیتهای اشتغال مفید در کشور و تناسب با مبانی نظری اسلامی و فرهنگ اسلامیـ ایرانی.
۵- برنامهریزی برای تقویت تولید علم و نظریهپردازی در حوزة علوم انسانی.
۶- طراحی و ایجاد یک نظام منسجم برای انتشار و ترویج آثار مناسب در حوزه علوم انسانی با هدف ارائه به مخاطبین و استفادهکنندگان این آثار.
۷- ارائه راهکارهایمناسب برای حمایت مؤثر از پروژههای اساسی و تحقیقات و تولیدات زیربنائی و نیز اندیشمندان و نهادهای فعال در جهت ارتقاء علوم انسانی.
۸- فراهم کردن سازوکارهای لازم برای فعالیتهای علمی مشترک میان دانشگاه و حوزه در علوم انسانی از قبیل قطبها و ... .
۹- نهادینهسازی کرسیهای نظریهپردازی، نقد و مناظره و آزاداندیشی در علوم انسانی و معارف اسلامی در دانشگاه و حوزه، با مشارکت هیئت حمایت از کرسیهای نظریهپردازی، نقد و مناظره و آزاداندیشی در جهت مواجهة انتقادی با علوم انسانی ترجمهای.
۱۰- برنامهریزی برای تولید منابع علوم انسانی و معرفی آن در صحنههای بینالمللی.
دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی پس از آنکه این بند ها را بررسی کرد و توضیحاتی پیرامون آن ارائه کرد و گفت: فعالیت انجام شده در رابطه با این وظایف بسیار کم بوده و به نتیجه محسوسی متأسفانه نرسیده ایم. در یک نگاه خوشبینانه به فعالیت ۱۴ ساله این شورا، تنها ده درصد از اهدافش محقق شده است. به عبارت دیگر طرح شورای عالی انقلاب فرهنگی در این زمینه تبدیل به عمل نشده است. علت این اتفاق را باید به طور جدی بررسی کرد. علت اصلی این اتفاق اولاً عدم همکاری وزارت علوم و ثانیاً نبود ساختار مشخص در قالب یک پژوهشگاه، است. در همین راستا طرح تأسیس پژوهشکدهای را نیز ارائه دادند که خوشبختانه تصویب نشد. شورای عالی انقلاب فرهنگی و مجموعههای ذیل آن نباید به سمت تصدیگری حرکت کنند. این نگاه با اهداف شورا همخوانی ندارد. شورا باید به سمت فعالیتهای قرارگاهی حرکت کند و نه تصدیگری و تأسیس پژوهشکده.
این استاد عرصه علوم انسانی اضافه کرد: شورای عالی انقلاب فرهنگی نباید تصدی گری کند. تصدی گری وظیفه قرارگاه نیست. بلکه باید از ظرفیت های موجود بهره مند شود و با مشارکت فعالین موجود مشکلات را حل نماید. به نظر من شورای عالی انقلاب فرهنگی چهار مأموریت اصلی دارد.
۱- راهبینی: به معنی وضعیت سنجی در ظرفیت ها و توان بالقوه و بالفعل جامعه ایران است. امروز ما ظرفیت های زیادی را درجای جای کشورمان وجود دارد. این وضعیت سنجی نسبت به ظرفیت ها وجود ندارد. ظرفیت های بسیاری در نسل سوم وچهارم انقلاب اسلامی وجود دارد که باید به آن ها اعتماد کنیم. نباید حلقه دور خود را به نسل اول و دوم انقلاب محدود کنیم. ایده های بسیار خوبی در بین نسل سوم و چهارمی های انقلاب وجود دارد. در این بخش باید نهاد ها، دانشگاه ها، دانشکده ها، گروه ها و شخصیت ها را شناسایی کنیم.
۲- راهبردی: این همان سیاست گذاری شورا است. هنوز در رابطه با تحول علوم انسانی سندی وجود ندارد. تنها یک سند در سال ۸۸ به تصویب رسیده است که آن هم سندی اجرایی است و نه سیاستی. نقشه جامع علمی کشور نیز نگاه حداقلی به این موضوع دارد و برای کاری به این بزرگی، ضعیف است. باید به سمت حکمرانی تحول علوم انسانی برویم. بنده با مدیریت تحول علوم انسانی موافق نیستم، بلکه باید حکمرانی تحول علوم انسانی را ایجاد کنیم.
۳- راهبری: شورای عالی انقلاب فرهنگی در حکم قرارگاه است و نباید خودش تصدی گری کند. قرارگاه باید از ظرفیت های موجود در کشور استفاده حداکثری کند. بعضی موانعی که در سطح دانشگاه ها وجود دارد باید رفع شود تا دانشگاه ها خود بتوانند بار علمی کشور را به دوش بکشند. به عنوان مثال برخی رشته های دانشگاهی باید به کلی حذف شوند، چرا که دوران آن ها به سر آمده است. باید ساختار دانشکدهها تغییر کند. امروز در دانشگاههای برتر ایالات متحده آمریکا ساختار دانشکدهها در بازه زمانی کوتاهی تغییر میکنند در حالی که ساختار فعلی دانشگاههای ما همان ساختار دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ است. دانشگاههای جهان در این زمینه تجربههای خوبی دارند. باید به سمت دانشکدههای موضوعی حرکت کنیم و مسائل روی زمین جامعه خودمان را حل کنیم.
۴- راهسنجی: بعد از گذشت چندین سال در شورای عالی انقلاب فرهنگی برای اولین بار داریم بر مصوبات گذشته نظارت میکنیم. ببینیم چه میزان از مصوبه ها اجرا شده است؟ چه میزان غیر قابل اجراست؟ چه میزان از فعالیت ها اثر گذار بوده است؟ چه میزان از مصوبات اثر خود را دیگر از دست داده است و باید تغییر کند؟
وی در پایان سخنان خود نقش حکمرانی را برای تحول در علوم مورد تأکید قرار داد و خاطر نشان کرد: برای رسیدن به تحول در علوم باید به حکمرانی ولایی توجه ویژه کنیم. در مدل حکمرانی ولایی، ولی در رأس نیست. چرا که اصلاً ساختار قدرت هرمی نیست، بلکه ولی در مرکز شبکه قرار دارد و دیگران حول او میچرخند. به همین دلیل همه سهم اثری در کنش دارند. نخبگان نیز باید در شورای عالی انقلاب فرهنگی اثر گذار باشند و مشارکت داشته باشند.
نظر شما