به گزارش خبرگزاری حوزه، آیتالله سید محمد غروی، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم طی گفت و گویی با هفته نامه افق حوزه به بیان حقیقت تبلیغ دین، وظایف نهادهای تبلیغی و متولیان امر تبلیغ، رمز و راز موفقیت در تبلیغ دینی و... پرداخت که مشروح آن در ادامه می آید.
* از اینکه محبت کردید و وقتتان را در خصوص اجلاسیه سراسری جامعه مدرسین با علمای بلاد سراسر کشور در اختیار ما قرار دادید، متشکریم.
به عنوان پرسش نخست بفرمایید که به نظر حضرتعالی روحانیون در امر تبلیغ دین چه نقشی میتوانند ایفا کنند و چه رسالتی بر عهده آنان است؟
من هم از جنابعالی تشکر میکنم، از اینکه فرصتی پیش آمد که در ارتباط با مسئله تبلیغ که از اهمیت خاصی برخوردار است، دقایقی را در خدمت شما باشم.
حقیقت این است که تبلیغ دین آنقدر اهمیت دارد که میتوان گفت، کار انبیای الهی است. با این تفاوت که انبیاء (علیهم السلام) وحی الهی را تلقی میکنند و مأمورند که اینها را آن هم در زمینه زندگی معنوی و زندگی الهی، آن هم در نشئات مختلف به دیگران منتقل کنند.
این نقش، نقشی است که از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. غیر از اینکه انبیای الهی گیرنده وحی هستند، مبلغ مفاهیم دینی و مفاهیم وحیانی در زمینههای مختلف اعتقادی، اخلاقی، حقوقی، اجتماعی و ... هم هستند و موظفند که حقایق الهی را برای مردم تبیین و تفسیر و ابلاغ کنند و مردم برای سعادت و هدایت خودشان، از این تبلیغات الهی و تبلیغات دینی بهره بگیرند.
علمای دین هم چنین نقشی را بر عهده دارند. به خصوص برخی از روایات بر این حقیقت تأکید میکنند که بالأخره علمای دین هم ورثه انبیای الهی هستند و همان نقش را ایفا میکنند که اگر علمای دین نباشند و آن نقش را دنبال نکنند، چه در زمان حیات انبیای الهی و چه بعد از وفات آنها، دین و دینداری در محاق قرار می گیرد و به آن صدمه وارد میشود و باطل بر مردم و بر افراد حاکم میشود. عالمان و مبلغان دینی، این نقش را بر عهده دارند.
در نتیجه رسالت آنها رسالت های متعددی آنهم در زمینههای مختلف است و آن اموری را که در قلمروی دین هستند، بر عهده دارند تا هم مسائل اعتقادی و هم تکالیف فردی و اجتماعی و مسائل اخلاقی آنها را به مردم برسانند و معارف بلند الهی را به مردم منتقل کنند و آنها از این مفاهیم بلند بهره بگیرند و استفاده کنند و نگذارند که احیاناً خرافات جایگزین دین شود و یا اینکه غیر از خدا و طاغوت با تلاشی که بالأخره همیشه معاندان داشتند، بتوانند این را جایگزین دین و تعالیم الهی کنند. در نتیجه این نقش، نقش بسیار بالایی است.
بنابراین ما باید توجه داشته باشیم که مبلغان دینی ما، چه جایگاهی دارند. عالمان دینی توجه داشته باشند که یکی از بالاترین وظایف آنها، تبلیغ دین و مسائل دینی است. البته این هم منافاتی ندارد که افرادی در زمینههای دیگر کار تحقیقی و تخصصی انجام دهند و در زمینههای مختلف دینی متمرکز شوند و آن داده هایی را که آنها به دست میآورند، به دیگران منتقل کنند و دیگران، آن نقش تبلیغی را ایفا کنند؛ ولی باید توجه داشته باشیم که عالمان دینی هیچگاه نباید نقش تبلیغی خودشان را فراموش کنند و اهمیت آن هم، نباید مورد فراموشی آنها و دیگران قرار بگیرد و این نقش، یک نقش کلیدی است.
* به نظر حضرتعالی رمز و راز موفقیت در تبلیغ دینی چیست؟
به نظر من اولین چیزی که باید مورد توجه مبلغان دینی باشد، این است که زمانی تبلیغ دینی آنها میتواند تأثیر واقعی خودش را داشته باشد که مردم احساس کنند که خود این عالم دینی، نه تنها باور دارد؛ بلکه باور در حدی است که به آنچه که می گوید، عمل میکند.
بد نیست در همین رابطه این نکته را عرض کنم. گاهی اوقات برخی از بزرگان گفته اند که بالأخره اینطور نیست که این مردم خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) یا امام معصوم(ع) راه پیدا کنند. دسترسی آنها فقط به عالمان دینی است و دین خودشان را از عالمان دینی می گیرند. اگر احساس کنند که خود این عالم دینی، اهل عمل هست، خودش باور قوی و عمیقی دارد، طبیعتاً این گفتار او با عملش سازگار است، رفتار او با گفته هایش سازگار و هماهنگ است. این موجب میشود که تأثیر خاصی روی شنونده و مخاطبان مبلغان دینی داشته باشد؛ یعنی بهعبارت دیگر احساس میکنند که اینها هم تابعان این مکتب هستند و خودشان باور دارند و اهل عمل هستند؛ از نظر اخلاقی، از نظر رفتاری، از نظر سبک زندگی، تمام اینها تأثیرگذار است؛ لذا در طول تاریخ روحانیت، اینطور بوده که کسانی که این خصوصیت بیشتر در آنها بوده، از بزرگان شدهاند. حتی ممکن است خیلی هم، نقش تبلیغی آنچنانی نداشتهاند؛ ولی تأثیرگذاری آنها زیاد بوده است.
به خاطر اینکه مردم به شکلی احساس میکنند که نگاه به اینها موجب تقویت ایمان آنها میشود. ارتباط با آنها، زمینه ای برای این میشود که مردم به خدا نزدیک شوند و از رغبت به دنیا فاصله بگیرند و زهد در آنها پرورش پیدا کند که چنین است؛ یعنی واقعاً عالمان دینی که این وضعیت را داشته باشند، خودشان مُکبّ به دنیا نباشند، دنیازده نباشند؛ آن هم اشکال مختلف دنیا، مال، جاه و مقام و موقعیت های مختلف دنیا! اینچنین نباشد که فرد وابسته به این امور باشد.
احساس میکنند که آن چیزی که اینها میگویند، راست و درست است و شاهد هم این است که خود این شخص، به این مسائل باور دارد؛ لذا به ذهن من می رسد که مهمترین رمز توفیق عالمان و مبلغان دینی این است که رفتار و کردار و عمل و زندگیشان، سوار و پیاده شدن آنها، نوع برخورد آنها و نوع معاشرت آنها با مردم، بوی انبیاء میدهد و این خیلی مهم است.
ما در طول تاریخ روحانیت ملاحظه کردهایم کسانی که این خصوصیات را داشتهاند، تأثیرگذارتر بودهاند. آنچه که مهم است، این است که مبلغ بتواند تأثیرگذار باشد، نقش خودش را ایفا کند، در افراد تحول، معرفت و... ایجاد کند، در رفتارش، مسائل حقوقی و سبک زندگی اش بتواند، واقعاً تحت تأثیر این تبلیغات دینی ما قرار بگیرد.
یکی دیگر از رموز تبلیغ دینی و موفقیت در تبلیغ دینی این است که انسان بتواند، با مخاطب ارتباط پیدا کند. این ارتباط با مخاطب خیلی مهم است. اینکه انسان بتواند در فضای روانی فرد ورود پیدا کند و بتواند مرتبط باشد. طرز سخن گفتن و صحبت کردن او، نگاه کردن او و نشست و برخاست او چنین وضعیتی داشته باشد. البته این هم روش ها و تکنیک های خاصی دارد و اینطور نیست که همه چیز مربوط به خوبی فرد باشد. نه، ممکن است کسی بسیار آدم خوب و مهذبی باشد و از بسیاری از پلشتی ها و مشکلات اخلاقی و رفتاری و امثال ذلک مبرا باشد؛ اما نتواند آن ارتباط را با مخاطبان برقرار کند. در نتیجه این ارتباط با مخاطب بسیار مهم است. اینکه انسان در فضای روانی فرد ورود پیدا کند و بتواند، فرد را جذب کند. در زمان صحبت و سخنرانی، در ارتباط با فعالیت های تبلیغی، این امر ارتباط با مخاطب خیلی میتواند مؤثر باشد.
کما اینکه خود مخاطب شناسی هم مهم است؛ هم ارتباط با مخاطب مهم است و هم اینکه انسان بداند، مخاطب او چه کسانی هستند، از نظر سواد و تحصیلات و از نظر جنبههای فرهنگی در چه سطحی هستند و یا احیاناً این صحبتها چه آسیب هایی میتواند روی افراد داشته باشد که بتواند، به نحوی صحبت کند که این آسیب ها دامنگیر آنها نشود.
نکته ای که من به خصوص بر آن تأکید میکنم، این است که غیر از اینکه انسان با مخاطب ارتباط پیدا کند، باید مخاطب خودش را بشناسد. اگر مخاطب عمومی است، لازم است به یک نحوی صحبت کنید، اگر مخاطب ما از صنوف مختلف باشند، باید سخنان و تبلیغ ما به نحوی باشد که همه بتوانند، از آن استفاده کنند؛ یعنی هم عموم بفهمند و هم خواص بپسندند و این خیلی مهم است.
اینچنین نباشد که انسان به نحوی بحث کند که صرفاً عوام پسند باشد. نه، ممکن است انسان با یک زبانی صحبت کند که عموم متوجه شوند و درک کنند؛ اما آن کسی هم که جزء خواص است، بتواند استفاده کند و بپسندد. به این معنا که احساس کند که این حقایق، حقایق خوبی است که قابل دفاع است. این خیلی مهم است؛ لذا غیر از ارتباط با مخاطب، مخاطبشناسی هم بسیار مهم است.
نکته چهارمی هم که رعایت آن بسیار مهم است، این است که باید فضای روحی و روانی مخاطبان خودمان را هم درک کنیم و بفهمیم و رعایت این نکته بسیار مهم است؛ بهعنوان مثال گاهی ما با مخاطبانی سروکار داریم که اینها با فضاهای مجازی سروکار دارند و ذهن آنها پر از شبهات است.
نباید کاری کنیم که شبهات آنها بیشتر شود. سعی کنیم، اگر توان اینچنینی داریم، برخی از شبهات آنها را مطرح کنیم و به آنها پاسخ دهیم و یا بهتر این است که طوری صحبت کنیم که اصلاً شبهه زدایی کنیم؛ بدون اینکه اصل شبهه را برجسته کنیم.
این خیلی مهم است که ما در عین حال، فضای ذهنی، معرفتی و ادراکی مخاطبان خودمان را درک کنیم تا بتوانیم، بر آنها تأثیر بگذاریم. لذا می طلبد که ما مبلغان مختلف در سطوح مختلف داشته باشیم. برخی برای عموم خوب هستند و برخی برای خواص مناسب هستند. خواص هم به اشکال مختلف دانشگاهی و غیردانشگاهی هستند.
نکته پنجم این است که مسائل را باید بهحسب اولویت مشکلات اجتماعی، مطرح کنیم. خیلی مسائل خوب هستند؛ ولی هنر مبلغ دینی - البته در صورتی که توانایی داشته باشد - این است که ملاحظه کند و ببیند که نقطه ضعفها چه چیزهایی هستند. باید اینطور فکر کند؛ مثل یک پزشکی که میخواهد، بفهمد که مشکل این بیمار چیست و درست همان مشکل را برطرف کند، بدون اینکه این مسئله را بازگو کند. ببینید کسانی که احیاناً در مجالس دینی شرکت میکنند، چه بسا برخی از آنها مدعی باشند. برخی خودشان را کم ندانند که به خاطر عوامل مختلفی است که در جلسات ما شرکت میکنند؛ جلسات محرم هست، جلسات ماه صفر هست و یا جلسات دیگر هستند. خود انسان باید ببیند که واقعاً نیاز امروز اینها چیست و به همان مسائل بپردازد؛ مسائلی که از اهمیت خاص برخوردار است. این نکته، نکته دیگری است که باید به آن توجه داشته باشیم. هرچه جمعیت مخاطبان ما بیشتر باشد و اهمیت کیفیت حضور آنها از خواص احیاناً بیشتر باشد، وظیفه ما سنگین تر است.
البته به نظر من در تبلیغ، هیچ چیزی نمیتواند نقش تبلیغ چهره به چهره را ایفا کند. ممکن است فیلمها و سریالهای بسیارخوبی هم ساخته شده باشد؛ با این فرض که ممکن است، چنین چیزهایی باشد و یا حداقل موضوع اصلی یا تم اصلی آن، این وضعیت را داشته باشد. یا حتی مثلاً سخنرانان خوبی بتوانند، در زمان های مختلف مثل سمت خدا و ... نقش خودشان را ایفا کنند؛ ولی آنها صرفاً نمیتوانند جایگزین این ارتباطات چهره به چهره و آنهم به طور مستقیم باشد که افراد بتوانند به راحتی ارتباط برقرار کنند؛ لذا باید توجه داشته باشیم که کار ما سنگین و با گذشته متفاوت است؛ لذا خود منبر باید گیرایی داشته و صحبتها پویا باشد، ادبیاتی که به کار می بریم، ادبیات خوب و متناسب با مخاطبانمان باشد. سطح و حریم آنها را ملاحظه کنیم. اینها در این رابطه خیلی مهم است و بتوانیم، حتی از برخی از اصول روانشناسی استفاده کنیم برای اینکه بتوانیم در مخاطبمان تغییر و تحول ایجاد کنیم، آن هم به دور از ریا و به دور از اینکه بخواهیم احیاناً برای خودمان جایگاهی درست کنیم و این بسیار سخت است.
* وضعیت نهادهای تبلیغی و متولیان امر تبلیغ در کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟ بالأخره الآن نهادهای مختلفی در بحث تبلیغ ورود پیدا میکنند و عهده دار هستند و بعضاً هم مدعی هستند.
چون اطلاعات من کامل و همه جانبه نیست، مشکل است که بتوانم در این رابطه اظهارنظر کنم؛ ولی ساماندهی مبلغان متناسب با مکانها، شهرها، جاها و نهادهای مختلف خیلی مهم است. اینها جمعیتهای مختلفی هستند و نمیدانم آیا واقعاً تمام کسانی که در امر تبلیغ فعالیت میکنند، این جهات را مورد توجه قرار می دهند یا نمی دهند. در نتیجه نمیتوانم اظهارنظر قطعی کنم؛ ولی بالأخره ما از ظرفیت تبلیغی دین، یعنی تبلیغ چهره به چهره که عرض می کنم، آنطور که باید و شاید استفاده نمی کنیم.
اولاً اینکه ما سطوح مختلف تبلیغ و مخاطبان را در نظر بگیریم و بعد نهادها با توجه به این نکات ورود پیدا کنند. من در رعایت این نکات از سوی متولیان این امور، یک مقدار تردید دارم که آن نقشی را که آدم از اینها انتظار دارد، بتوانند ایفا کنند.
فقط آنچه که میتوانم بگویم، این است که اگر ما آماده سازی خوبی داشته باشیم و بتوانیم، کار کنیم، در چارچوب هم کار کنیم و یک مقداری در این رابطه سرمایه گذاری کنیم و حوزه، برنامههای آموزشی و توجیهی لازم را داشته باشد، افراد را پرورش دهد و اگر سرمایه گذاری مناسبی در این رابطه وجود داشته باشد، تأثیرگذاری بسیار بیشتر است و اعتقادم این است که تا الآن هم خدمات زیادی داشتهاند؛ اما آنچه که مورد نظر هست، اگر مورد توجه قرار بگیرد و روی آن سرمایه گذاری شود، تأثیرگذاری بیشتر میشود.
* با این روش های جدید و گسترش فناوری های امروزی و ابزارهای نوینی که هست، آیا مسجد و یا تبلیغ سنتی، همچنان مؤثر هست؟
من اتفاقاً به تأثیر آن اشاره کردم و گفتم که در عین حال که روشهای تبلیغی دیگری هم مثل کارهای هنری، فیلم و سریال و... هست و مؤثر هم هستند؛ ولی هیچگاه نمیتواند، جای تبلیغ چهره به چهره را بگیرد. فقط باید در این تبلیغ چهره به چهره، فرد هنرمند باش؛ هنرمندی که متناسب با شأن یک روحانی باشد. باید کاری کنیم که مساجد ما پربار باشد؛ مساجد ما زمینهای برای این باشند که جوانان جذب شوند و برنامههای مختلف برای آنها گذاشته شود، برنامههای عمومی هم که گذاشته میشود، بهنحوی باشد که جوان هم، از نظر اخلاقی و از نظر جنبههای اجتماعی و از نظر معارف اهلبیت (علیهم السلام) ارضاء شود.
من واقعاً همیشه تأسف میخوردم. البته مربوط به قصور ما هم هست. حقیقت این است که معارف الهی ما، آن هم بهدور از گره خوردن با بعضی از مسائل ضعیف، اگر بهدرستی برای مردم تبیین شود، اگر اخلاقیات اسلامی، اگر روایاتی که در ارتباط با مسائل زندگی و سبک زندگی است، مسائل اعتقادی است، اگر اینها به خوبی برای مردم تبیین شود، اینها جذب اسلام و تفکر شیعی میشوند. به ذهنم میرسد که اگر نگویم، برخی از ما در این رابطه ممکن است مقصر باشیم؛ ولی علی أی حال قصور در کارهای ما موج میزند و ما باید در این رابطه واقعاً سرمایهگذاری کنیم. برای سرمایهگذاری و تجدید نظر جا دارد و اینطور نیست که چنین نباشد.
* اگر نکته خاصی برای مبلغان و یا در خصوص این اجلاسیه دارید، بفرمایید.
نکته دیگری که وجود دارد، این است که کسانی که در مسئله ای ورود پیدا میکنند، باید خود آن بحث، حواشی آن بحث، عمق آن بحث و توسعه بحث را به خوبی درک کنند و بعد غذایی را که متناسب با مخاطب هست، ارائه دهند. این مهم است. کسی که نسبت به بخشی از معارف الهی احاطه خوبی دارد، طبیعتاً طرز ارائه او، آنهم متناسب با مخاطبان او متفاوت است، نسبت به اینکه انسان یک بحث کوچکی را از یک جایی گرفته و در همان قالب میخواهد ورود و خروج پیدا کند و طبیعتاً نمیتواند. آدم باید سعی کند، بعضی از بحثهای تخصصی را در جلسات عمومی مطرح نکند.
متأسفانه گاهی اوقات ما یک بحث هایی را مطرح میکنیم که مربوط به کلاس هست؛ آن هم کلاسهای تخصصی خاصی است. گاهی اوقات این مباحث را در جلسات عمومی مطرح میکنند و ممکن است، مخاطبان ما بگویند که او چه آدم محققی است؛ ولی مخاطب ما چه مقدار توانسته استفاده کند؟ ما باید حساب کنیم و ببینیم که مخاطب ما، وقتی که از این جلسه و از پای این منبر خارج میشود، چه چیزی به دست آورده است؟ چه چیزی فهم و درک کرده است؟ به اسلام نزدیک شده؟ شبهات او کاسته شده؟ چیزهایی را یاد گرفته؟ یا اینکه صرفاً به چیزهای تکراری بسنده شده است و یا اینکه چیزهایی را گفتیم که نفهمیده است که اگر از او سؤال کنند، می گوید: خیلی حرفهای خوبی زد؛ ولی وقتی از او بپرسیم که چه گفت؟، می گوید: نمیدانم، نمیتوانم بگویم. این خیلی مهم است که آدم در هر بحثی که ورود پیدا می کند، جامعتر باشد.
نظر شما