به گزارش خبرگزاری حوزه، دکتر محمدرضا دهشیری رئیس دانشکده روابط بین الملل وزارت خارجه در سیونهمین نشست همایش بینالمللی فقه سیاست خارجی با موضوع ابعاد کارآمدی نظری در سیاست خارجی جمهوری اسلامی، گفت: کارآمدی نظری سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از این لحاظ قابل توجه است که سیاست خارجی جمهوری اسلامی این توان را دارد که بین امور به ظاهر متناقض تلفیق و تفاهم برقرار کند، جمهوری اسلامی ایران در سیاست خارجی خود ایجاد تناسب بین ضدین و به تعبیری اضربوا بعضاً رأی ببعض را توانسته انجام دهد و بعضی از امور را کنار برخی دیگر گذاشته و مفاهیم جدیدی را بیرون آورده است. مثلاً رویکرد جهان شمولی نسبی در حقوق بشر که از یکسو معتقد به کرامت ذاتی انسان است و اصول جهان شمول حقوق بشر که مبتنی بر کرامت ذاتی انسان هست را باور دارد و از طرف دیگر معتقد است باید به تنوع فرهنگی احترام گذاشته شود. یعنی در حقوق بشر، رویکرد باید زمینهمند باشد. از این لحاظ ما قائل به نسبیت در اجرای حقوق بشر در جوامع مختلف هستیم. بنابراین ما نه رویکرد جهان شمولگرایان غربی را قبول داریم که نظریات خود را به دیگران دیکته میکنند و نه رویکردی که بدون هیچ معیار و ملاکی در حقوق بشر قائل به آزادی در تفسیر حقوق بشر است.
وی افزود: بنابراین این به نوعی کارآمدی نظری سیاست خارجی جمهوری اسلامی است که توانسته این امر را برقرار کند و این هم البته بهخاطر توانمندی دین اسلام است که توانسته بین اصالت فرد و اصالت جامعه، بین حق و تکلیف، بین اسلام و دموکراسی و بین سنت و مدرنیته هماهنگی و نظام فکری منسجم ایجاد کند و به نوعی وحدت اصول و ارزشها در عین کثرت روشها را محقق کند.
دهشیری گفت: در بحث کارآمدی نظری من سه کارآمدی عمده را بازشناسی کردهام؛ اول پیوند بین آرمانگرایی و واقعگرایی، دوم پیوند بین درونگرایی و برونگرایی و سوم پیوند بین سیاست خارجی و سیاست امنیتی.
وی افزود: موضوع اول، از چالشهایی است که ما از لحاظ نظری بین آرمانگرایی و واقعگرایی داشتهایم. باید بدانیم که معنای این دو ترکیب در سیاست خارجی جمهوری اسلامی، متفاوت است از آنچه در غرب مطرح شده. در غرب منظور از واقعگرایی کشمکش بر سر کسب قدرت است و آرمانگرایی نظریات خوشبینانه است که منجر به نظرات لیبرال میشود و مقررات و رژیمهای بین المللی را شامل میشود. اما در سیاست خارجی جمهوری اسلامی، منظور از آرمانگرایی نگاه تجدیدنظر طلبانه نسبت به نظم جهانی است و منظور از واقعگرایی کنار آمدن با واقعیتهای موجود در نظام بین الملل است. جمهوری اسلامی با تلفیق بین این دو، مفهوم آرمانخواهی واقعبینانه را تبیین کرده است. اولاً آرمانخواهی با آرمانگرایی فرق دارد و آرمانخواهی نگرشی فعالانه برای متناسب سازی تحقق آرمانها با زمینههای عینی است اما آرمانگرایی نگرشی محض و تمام عیار برای تحقق آرمانها است. واقعبینی نیز به معنای لحاظ واقعیتها، مثلاً کارکرد و ساختار نظام بین الملل است که باید اینها را لحاظ کنیم. درحالیکه واقعگرایی به معنای یک رویکرد منفعلانه مبتنی بر تسلیم در مقابل واقعیتها است. بنابراین جمهوری اسلامی بین آرمانخواهی و واقعبینی پیوند برقرار کرده و این پیوند به معنای روبه آرمان داشتن و واقعیتها را لحاظ کردن است. به همین خاطر سیاست خارجی جمهوری اسلامی را باید «آرمانخواهی واقعبینانه» تعبیر کرد.
رئیس دانشکده روابط بین الملل وزارت خارجه گفت: در این آرمانخواهی واقعبینانه دو اصل کلی مدنظر است؛ یکی تعادل بین آرمان و واقعیت و دوم اصل وسع و تدرج؛ در مورد اصل تعادل بین آرمان و واقعیت شاهد بودیم که در دورههای مختلف گاهی آرمانخواهی بیشتر مورد توجه بوده و گاهی واقعبینی. ولی ماهیت نظری سیاست خارجی جمهوری اسلامی برقراری تعادل بین این دو بوده است. به معنای اینکه باید از یک سو به دنبال استقلال و پرهیز از وابستگی خارجی باشیم و از سوی دیگر به دنبال تحقق آرمانهای خود باشیم. باید بدانیم که آرمانخواهی در مقابل محافظهکاری است؛ به این معنا که آرمانها نباید ما را از توجه به واقعیتها غافل کند. لذا به نظر میرسد علیرغم این نوسانات در تعادل بین آرمان و واقعیت، درحال حاضر شاهد یک تعادل و توازن هوشمندانه بین این دو هستیم.
وی افزود: در مورد اصل دوم باید گفت اعتقاد داریم نباید آرمانخواهی و واقعبینی را موازی باهم ببینیم، بلکه باید نگاه طولی بین این دو داشته باشیم. به این معنا که با تقسیم اهداف خود به هدفهای کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت، اهداف کوتاه مدت و میان مدت را مبتنی بر واقع بینی طراحی کنیم و اهداف بلند مدت را مبتنی بر آرمان خواهی در نظر بگیریم.