بسم الله الرحمن الرحیم
آیات منتخب از جزء بیست و دوم قرآن کریم، آیه ۷۲ سوره مبارکه احزاب است.
حضرت حق در این آیات میفرمایند: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا/ ما امانت الهی را عرضه کردیم بر آسمان ها و زمین و کوه ها که ابا کردند از پذیرش و حمل این بار امانت و اما انسان بدون تامل و بدون درنگ این را پذیرفت، بار امانت را به دوش کشید که او بسیار نادان و ستمکار بود» .
این آیه از غرر آیات معرفت نفسانی قرآن کریم است. معرفت انسان به اینکه چه ظرفیت و افق وسیعی پیش روی حقیقت انسان است . مستحضرید انسان در دو طرف سیر سلوکی خودش بی پایان و بی نهایت میتواند سلوک کند و از طرف تکامل و تعالی وجودی میتواند به مقام لیلة المعراجیة رسول اکرم صلی الله علیه واله برسد که «ثُمَّ دَنَا فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَیٰ» است.
«أَوْ أَدْنَیٰ» منتهایی ندارد، انسان هر چقدر در این سیر به سمت حضرت حق قرب بیشتری پیدا کند به همان میزان «أَوْ أَدْنَیٰ» کشش دارد و میتواند تقرب انسان به حضرت حق را پوشش دهد.
از سوی دیگر «أُولَـٰئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚ» در سیر نزول تنزلی انسان پایانی ندارد و مقایسه شده با چهارپایان، بلکه اَضَّل از چهارپایان، این بَلْ «هُمْ أَضَلُّ ۚ» هم منتهایی ندارد.
از برخی از حکما مثل شیخ اشراق وقتی می پرسیدند که انسان چیست؟ و حقیقت انسان را تعریف کن، میگفت من ناتوانم از تعریف حقیقت انسان به جهت همین فاصله ی وجودی که تکامل و تنزل وجودی انسان دارد و من هیچ جامعی نمی توانم تصویر کنم که این حقیقت را بتواند پوشش دهد.
قرآن در اینجا به همین حقیقتی که انسانی با چنین افق وجودی می تواند سلوک خودش را طی کند، اشاره می کند و میگوید یک امانتی را به او عرضه کردیم و او پذیرای این امانت بود. حالا این امانت چیست؟ در تفاسیر مفسرین، به صورت مختلف تفسیر شده است که البته وجه جمع هم دارد و میشود همه این ها را مجموعا این امانت به حساب آورد.
برخی این را به نور معرفت تفسیر کردهاند که معرفت را به انسان عرضه کردیم، برخی این را عشق و محبت کامل به حضرت حق تصویر کردهاند و برخی بار تکلیف و مکلف بودن انسان را جزء امانت الهی شمردهاند.
در تفاسیر دیگر، مقام خلافت، ولایت اولیا الهی و مصداق این بار امانت در نظر گرفته شده است. البته وجه جمع هم دارد و همهی این ها هم می تواند صحیح باشد و انسان از جهت معرفتی کشش و افق وجودی وسیعی در پیش روی او فراهم است و می تواند معرفت به ذات حضرت حق، اولیاء حضرت حق و معرفت به تمام این عالم امکان را پیدا کند.
از سوی دیگر انسان از جهت حب و عشق می تواند متعلق عشق و محبت را در قلب خودش متعین کند و در وجود حضرت حق و اولیائش پذیرش ولایت را نسبت به اولیای الهی در وجود خودش محقق کند. همه این ها مطلوباتی است که می تواند این امانت الهی را تفسیر و تطبیق دهد.
نکته اینجاست که چرا این امانت را به انسان عرضه کردهاند؟ ادامه آیه شریفه بعدی این وجه را توضیح میدهد.
جواب این است که دلیلش برای امتحان و آزمایش میباشد و این که آیا می تواند از پس این امانت الهی برآید و جزء مؤمنین و مؤمناتی شود که آیه بعدی می گوید: «وَیَتُوبَ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ». و یا اینکه جزء منافقین و مشرکین نمی شود تا مورد خطاب «لِّیُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِکِینَ وَالْمُشْرِکَاتِ» قرار گیرد، یعنی این امتحان و ابتلا برای این است که هدف الهی محقق شود که یا جز مؤمنین به این جبهه و مسیر خواهد بود یا اینکه به این مسیر کافر میشود و جزء مشرکین و مشرکات یا منافقین و منافقات خواهد شد که به آنها وعده عذاب داده شده است.
انشاءالله که بتوانیم بار این امانت بزرگ الهی را تحمل کنیم و جزء مؤمنین و مؤمناتی باشیم که این آیه شریفه اشاره کرده است: «وَیَتُوبَ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ».