چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۳ - ۰۹:۵۶
اشعاری به مناسبت سالروز تخریب بقیع

حوزه/ هشتم شوال سالروز تخریب بقیع به دست وهابیت است که شاعران آیینی همچون سایر مناسبت های مذهبی اشعاری را سروده اند.

به گزارش خبرگزاری حوزه، هشتم شوال سالروز تخریب بقیع به دست وهابیت است که به این مناسبت به انتشار اشعاری پیرامون این واقعه تلخ خواهیم پرداخت:

گلویم خشک از بغض‌ست و چشمانم ز باران، تَر
پریشان‌ست احوال من از حالی پریشان‌تر

مزار جانشینیان نبی را بی نشان کردند
و می‌دانند خود را از مسلمانان مسلمان‌تر

گمان ذره‌ها خاموشی خورشید بود اما
نفهمیدند بیش از پیش می‌گردی فروزان‌تر

ولی می‌بینم این بدکارها از کار خود روزی
پشیمانند این دنیا و آن دنیا پشیمان‌تر

دلت آرامگاه پنج جنت‌آفرین باشد
بهشتی را ندیدم از بهشت تو گلستان‌تر

تو را قدری نهان‌ست ای زمینِ خاکیِ یثرب
ولیکن در وجود خاکی‌ات قدری‌ست پنهان‌تر

رسیده زائری بی جان که جان گیرد ز دیدارت
چه می‌بیند که برمی‌گردد از پیش تو بی‌جان‌تر

تو می‌باری به حال زائر و زائر به حال تو
تو از دل می‌شوی ویران‌تر و دل از تو ویران‌تر

برایت خواب‌ها دیدیم، روزی آستانت را
بنا خواهیم کرد از طوس هم حتی چراغان‌تر

#محمدعلی_بیابانی

------------------------------------

از صفای ضریح دم نزنید
حرفی از بیرق و علم نزنید
گریه‌های بلند ممنوع است
روضه که هیچ، سینه هم نزنید
کربلا رفته‌ها! کنار بقیع
حرفی از صحن و از حرم نزنید
زائری خسته‌ام نگهبانان
به خدا زود می‌روم، نزنید!
زائری داد زد که نامردان
تازیانه به مادرم نزنید

غربت ما بدون خاتمه است
مادر ما همیشه فاطمه است

کاش درهای صحن وا بشود
شوق در سینه‌ها به پا بشود
کاش با دست حضرت مهدی
این حرم نیز با صفا بشود
کاش با نغمۀ حسین حسین
این حرم مثل کربلا بشود
در کنار مزار ام بنین
طرحی از علقمه بنا بشود
پس بسازیم پنجره فولاد
هر قدر عقده هست وا بشود
چارتا گنبد طلایی رنگ
چارتا مشهد الرضا بشود

این بقیعی که این چنین خاکی است
رشک پروانه‌های افلاکی است

در هوایش ستاره می‌سوزد
سینه با هر نظاره می‌سوزد
هشت شوال آسمان لرزید
دید صحن و مناره می‌سوزد
بارگاه بقیع ویران شد
دل بی راه و چاره می‌سوزد
این حرم مثل چادر زهراست
که در اینجا دوباره می‌سوزد
این حرم مثل خیمه‌ی زینب
که در اوج شراره می‌سوزد
سال‌ها بعد قدری آن‌سوتر
چند قرآن پاره می‌سوزد

#مجید_تال

------------------------------------

در سفرهایم تو را مقصد تصور می‌کنم
در خیالم آنچه را باید تصور می‌کنم

آرزوهای حرم را شعر می‌گویم؛ سپس
هر چه را روی لبم آمد، تصور می‌کنم

در خیالات خودم مثل کبوترهای تو
سنگِ روی قبر را گنبد تصور می‌کنم

پرچمی را سبز و رقصان روی دوشِ گنبدت
هر زمان که باد می‌آید، تصور می‌کنم

شب به شب دریای اشکِ زائرانت دیدنی‌ست
زیر نور ماه، جذر و مد تصور می‌کنم

دور تا دور مزارت را به جای سنگ و خاک
یک حرم زیباتر از مشهد تصور می‌کنم

روبروی چشمِ خیسِ خود ضریحی نقره‌کوب
کوریِ چشمِ حسود و بد تصور می‌کنم

شمعم و با اشک‌های روضه‌ات جان می‌دهم
هق‌هقم را در حرم اَشهد تصور می‌کنم

#رضا_قاسمی

------------------------------------

مرغ دل پر می‌کشد گاهی مسافر می‌شود
در حریمی که کبوتر نیز شاعر می‌شود

از وفور نورها حیرت مکن غیر از بقیع
چار آیینه کجا با هم مجاور می‌شود

روزگاری خواهد آمد همچو یاقوت کبود
بین مردم تربت این بقعه نادر می‌شود

غربت این روزهایش را نبین، مثل نجف
در جوارش حوزه‌ی علمیه دائر می‌شود

گوش شیطان کر به زودی در مزار فاطمه
مدح مولایم علی ذکر منابر می‌شود

تازه از باب قبولی زیارت زائرش
تا که سیلی می‌خورد آسوده خاطر می‌شود

یک سلام از دور، سهم ما کبوترزاده‌ها
چشم دشمن کور، دل این‌گونه زائر می‌شود

#سیدمیلاد_حسنی

------------------------------------

چارتا گنبد کنار هم، عجب قابی! که نیست
خیره‌ام‌ شب‌ها به سمت چار مهتابی که نیست

چارتا اذن دخول از چارتا باب المراد
می‌روم سمت بهشت از چارتا بابی که نیست

گوشه‌ی صحن حسن می‌ایستم با احترام
دلخوشم در آرزوهایم به آدابی که نیست

در میان زائران گاهی به کنجی قانعم
گرم قرآن خواندنم در کنج سردابی که نیست

با دو رکعت عاشقی بالای سر، حالم خوش‌ست
سجده کردم بارها در بین محرابی که نیست

می‌روم نزدیک سقّاخانه‌ی ام البنین
تشنه‌ام، باید بنوشم جامی از آبی که نیست

خادمی می‌بیندم هرگاه پلکم بسته ماند
با پر قو می‌شوم بیدار از خوابی که نیست
::
صحن و ایوان و رواقی نیست شاید، من ولی
حاجتی دارم که می‌گیرم از اربابی که هست

#محسن_ناصحی

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha