چهارشنبه ۶ تیر ۱۴۰۳ |۱۹ ذیحجهٔ ۱۴۴۵ | Jun 26, 2024
کد خبر: 1161119
۱۱ خرداد ۱۴۰۳ - ۰۰:۲۹
فکرت

نویسنده کتب دینی و استاد شاخص رشته فلسفه تصریح کرد: آرمان‌شهر یعنی این که شهروند معنایی از خودش داشته باشد و بداند نهایت و غایتی که قرار است در آن آرمان‌شهر به آن برسد چیست و برای حضور در جهانی خاص آماده باشد؛ آیا ما می‌توانیم آرمان‌شهر شیعی طراحی کنیم؟.

به گزارش خبرگزاری حوزه، اصغر طاهرزاده در نشستی با محوریت بررسی شخصیت تاریخی صدرالمتألهین با عنوان «نهایی‌ترین انسان» که به همت رسانه فکرت برگزار شد با طرح این پرسش که آیا حکمت متعالیه می تواند آرمانشهری را بیافریند و مختصات آن را به ما ارائه کند، اظهار داشت: آرمان‌شهر یعنی این که شهروند معنایی از خودش داشته باشد و بداند نهایت و غایتی که قرار است در آن آرمان‌شهر به آن برسد چیست و برای حضور در جهانی خاص آماده باشد. آیا ما می‌توانیم آرمان‌شهر شیعی طراحی کنیم؟ و سؤال بعدی این که به راستی ملاصدرا چه نقشی می‌تواند در ساخت و پی‌ریزی این آرمان‌شهر داشته باشد؟

وی افزود: ما تا انسان را در معنای نهایی خودش نیابیم و درک نکنیم محال است بتوانیم آرمان‌شهر خلق کنیم. غرب ابتدا انسان را شهروندی قلمداد کرده که به دنبال منافع خودش است و همه را غیر از خود به سان گرگ‌هایی می‌پندارد که منافعش را به خطر می‌اندازند. انسان غربی شهر می‌سازد تا شهروندش در شهر و با همکاری با بقیه به اهداف شخصی خودش برسد و فردگرایی نقطه اوج آنهاست. انسان غربی مدرسه می‌سازد برای اینکه نیرویی را تربیت کند تا بتواند نهادهای شهر را اداره کند. در تفکر انسان غربی اگر می‌گوید دزدی نشود برای این است که منافع شهر و به تبع آن منافع فرد در خطر است.

استاد فلسفه همچنین با اشاره به اهمیت داشتن افق نهایی برای انسانی که در آرمان‌شهر زیست می‌کند ابراز داشت: پیش از هر چیز باید بفهمیم انسان نهایی از منظر شیعه چیست؛ مثلا هگل معتقد است غیر از ملت اروپا بقیه ملت‌های دنیا بربر هستند. حال از نظر ما نهایی‌ترین انسان چگونه انسانی است؟

وی افزود: بنا به گفته رهبر معظم انقلاب، مکتب فلسفی صدرالمتألهین همچون شخصیت و زندگی خود او، مجموعه در هم تنیده و به وحدت رسیده چند عنصر گرانبهاست. البته باید توجه داشت که مکتب فلسفی صدرالمتالهین همچون همه فلسفه‌ها در محدوده ملیت و جغرافیا نمی‌گنجد و متعلق به همه انسان‌ها و جوامع است.

طاهرزاده خاطرنشان کرد: در مکتب صدرا، اصالت وجودی مدنظر است که در راستای ایمانی زنده‌تر و در عین عقلانیت پیش آید، زیرا از یک طرف به «وجود» و «هستی» نظر دارد و از طرف دیگر به انسان می‌اندیشد. در افقی که حکمت متعالیه می‌گشاید و ما را در حضوری که همان درک اصالت وجود است حاضر می‌کند، عملاً ما را در ساحت اصالت‌دادن به «وحدت» وارد می‌کند، در مقایسه با اصالت‌دادن ماهیت که اصالت‌دادن به کثرت است.

وی در بخش دیگری از سخنان خود بیان داشت: نسبت خدا با انسان یا مخلوقات نسبت امکان ذاتی مخلوقات است، خدای متعال وجود می‌دهد اما اینکه انسان، انسان می‌شود چون امکان ذاتی خودش است و خدا انسان را نمی‌آفریند بلکه به ممکنی که استعداد انسان بودن دارد، وجود می‌دهد؛ سوال این است نهایت انسانیت این انسان چیست؟ این است که همه امکاناتی که به او داده شده است را به کمال و شدت برساند. لذا انسان هرچه بیشتر رشد کند انسان‌تر می‌شود و در افق نهایی این انسان باید امیرالمومنین علی علیه‌السلام دیده شود انسان با پیشرفت کردن باید بیشتر از قبل خودش را حاضر ببیند.

نویسنده کتاب «خویشتن پنهان» همچنین گفت: آرمان‌شهری که نماد عدالت یعنی امیرالمومنین به‌عنوان غایت رسیدن و نهایتش نباشد به سرانجام نخواهد رسید. اگر اصالت‌الوجود را امروز از بشر بگیریم هیچ حرفی برای گفتن نخواهد داشت.

وی تأکید کرد: امام خمینی(ره) صدرا خواند اما صدرایی حرف نزد بلکه همه مردم را صدرایی کرد وظیفه ما هم همین است که حقیقت وجود را با مردم به گفت‌وگو بگذاریم تا به منصه ظهور برسد.

انتهای پیام

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha