کد خبر: 1169059
۱۹ تیر ۱۴۰۳ - ۱۲:۱۱
- چاپ
«دیشب به خوابم آمده بودی بابا، نشستم روی پایت و موهایم را مثل همیشه شانه کردی، خبری از بیابان و کاروان نبود، ویرانه گلستان بود و من شبیه روزهای گذشته میدویدم، تو صدایم میزدی...»