به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه از تهران، حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمدباقر علوی تهرانی، استاد حوزه علمیه، شامگاه ۲۳ تیرماه در هفتمین شب از مراسم عزاداری محرم در مسجد حضرت امیر(ع) طی سخنانی اظهارکرد: در حرکت امام حسین(ع) از مدینه به سمت کوفه و عراق، ما در مقطع و آخرین ساعات اقامت ایشان در مکه هستیم. این خروج مقارن با تغییراتی در کوفه است. مسلم بن عقیل به کوفه وارد شده و حاکم کوفه به دلایلی بر وی سختگیری نمیکند اما هوادارن بنیامیه نیز در کوفه حضور دارند و مستقیما با شام نامهنگاری کرده و وضعت کوفه را شرح داده و گفتهاند که اگر سهلانگاری نعمان بن بشیر ادامه داشته باشد شما کوفه را رسما از دست خواهید داد بنابراین باید فکری کرد. لذا یزید با شخصی مسیحی که در دربار بنی امیه است مشورت میکند و به او میگوید باید برای بحران کوفه فکری کرد. وی میگوید بنده صلاح را در این میبینم که عبیدالله بن زیاد را به عنوان حاکم کوفه انتخاب کنید.
وی افزود: زیاد بن ابیه و عبیدالله بن زیاد، علیرغم خدماتی که به دربار بنی امیه داشتند اما در اثر یک حادثه، موقعیت خود را نزد معاویه از دست دادهاند. علت این است که نظام طاغوت هیچگاه پای اصحاب خودش تا آخر نمیایستد و تمام آنهایی که بیشترین خدمت را به این نظام داشتهاند بیشترین صدمه را میبینند. ماجرا هم از زمان ولایتعهدی یزید شروع شد چون عدهای در گوش معاویه خوانده بودند که عبیدالله بن زیاد دنبال ولایتعهدی است و نمیخواهد با یزید بیعت کند لذا یزید دنبال این بود که وی را از ولایت بصره خلع کند اما در نهایت آن شخص مسیحی میگوید سیاست درست این است که وی را به عنوان حاکم کوفه منصوب کنید. شاید هم این کار به دلیل سیاست مسیحیان بود که میخواستند شیعیان را در کوفه از بین ببرند. بنابراین کوفه در اختیار عبیدالله بن زیاد قرار گرفت.
حجت الاسلام والمسلمین علوی تهرانی ادامه داد: وقتی ابن زیاد به عنوان حاکم کوفه انتخاب شد در آخرین روز حکومت خود در بصره در یک سخنرانی گفت که من برادرم عثمان بن زیاد را به عنوان جانشین خودم قرار میدهم و شما را از فتنهگری بر حذر میدارم ولی اگر کسی با ما مخالفت کند تمام اقربای او را میکشم. من پسر زیاد هستم و بیشترین شباهت را به او دارم. من همانند داییهای خودم نیستم چون داییهای من ترسو هستند. مانند عموزادههای خودم هم رفاهطلب نیستم. وی با نهایت شقاوت، وضع کوفه را عوض کرد و بسیاری از شیعیان مخصوصا کسانیکه از سیدالشهدا(ع) دعوت کرده بودند را به شهادت رساند. در واقع وی اوضاع را به جایی رساند که شام میخواست.
استاد حوزه علمیه بیان کرد:عبیدالله بن زیاد، به شدت دنبال تفرقه و تطمیع و تهدید دشمنان خود بود. باید بدانیم که دشمنان اهل بیت(ع) افراد نادانی نبودند بلکه بسیار با تفکر بودند. یکی از کارهای بنی امیه این بود که یک شهر نظامی را نزدیک ایران یعنی در کوفه تأسیس کردند. ما روزی در ایران خودمان شنیدیم که در جریان یک کودتا، مردم صبح از یک نفر حمایت و شب علیه وی شعار میدادند، این تلوّن در میان مردم ایران، طی یک روز اتفاق افتاد اما در کوفه هر روز اتفاق میافتاد. علت آن چیست؟ این مردم از نظر جامعهشناسی و روانشناسی چگونه هستند که هر روز پشت سر یک نفر قرار میگیرند؟ درک این موضوع به ما کمک میکند که به خوبی بدانیم امام حسین(ع) با چه کسانی طرف بوده است. این بحثی مفصل است که بنده بعداً سر فرصت به آن میپردازم.
وی گفت: به هر صورت عبیدالله وارد کوفه شده و مسلم بن عقیل را به واسطه جاسوسان خود پیدا کرده و وی را به شهادت میرساند. امام حسین(ع) سال ۶۰ هجری از مکه خارج میشوند. ایشان عمره مفرده انجام میدهند و سپس حرکت خود به سمت عراق را شروع میکنند. اینکه برخی میگویند ایشان حج را تبدیل به عمره کردند درست نیست اما علت اینکه روزهای بیشتری در مکه نماندند این بود که نگران ترور خودشان در مکه بودند. اهل بیت(ع) بسیار مقید هستند و وقتی گفته شده قتال در این مکان حرام است بنابراین آنها این حرمت را حفظ میکنند لذا صبر نکردند که در آنجا خونی ریخته شود.
حجت الاسلام والمسلمین علوی تهرانی اظهارکرد: خروج امام از مکه، دو دسته مخالف دارد. یک عده دوستداران امام همانند محمد حنفیه و عبدالله بن عباس و عبدالله بن عمر هستند اما افرادی همانند عبدالله بن زبیر مخالف اهل بیت(ع) هستند ولی امام حسین(ع) فرمودند من احساس خطر میکنم و از اینجا خارج میشوم لذا به جایی رفتند که حرمتها شکسته نشده و خون به هدر نرود. اهل بیت(ع) به شدت طرفدار این سخن حضرت علی(ع) هستند که فرمود با روش غلط، نتیجه درست حاصل نمیشود. امام حسین(ع) قبل از خروج خود وی گفت: خطبهای خواندند و فرمودند آنچه خدا بخواهد همان خواهد شد لذا حرکت بنده، ناشی از قضای الهی است. مرگ بر فرزندان آدم نوشته شده است و چقدر به دیدار نیاکان خودم اشتیاق دارم آنچنان که یعقوب برای دیدن یوسف اشتیاق داشت و گویا با چشم خودم میبینم که گرگهای بیابان در سرزمین کربلا، اعضای بدن من را قطعه قطعه و شکمهای خود را سیر میکنند. از پیشامدی که با قلمِ قضا نوشته شده چاره و گریزی نیست.
استاد حوزه علمیه افزود: در ادامه فرمودند ما اهل بیت(ع) به آنچه خدا راضی است، راضی و خوشنودیم و در مقابل بلا و امتحان او صبر و استقامت میورزیم و او اجر صبرکنندگان را به ما عنایت خواهد فرمود. بین پیامبر و پارههای تن او هیچگاه جدایی نخواهد افتاد و آنان در بهشت برین در کنار پیامبر خواهند بود زیرا چشم او به آنها روشن خواهد شد و وعده او نیز به وسیله آنان تحقق خواهد یافت. هرکس از شما که حاضر است در راه ما از خون خویش بگذرد و جانش را در راه شهادت و لقای پروردگار نثار کند با ما حرکت کند که من فردا صبح حرکت خواهم کرد. این را روز هفتم خواندند و روز هشتم حرکت کردند.
وی بیان کرد: ماموران عمرو بن سعید اشدق، حاکم مکه و مدینه به فرماندهی برادر این حاکم، تلاش کردند که مانع خروج امام از مکه شوند اما امام به ایشان اعتنا نمیکرد. نهایتا یک درگیری خیلی خفیف بین آنها رخ داد که در حد برخورد چند نیزه و تازیانه به برخی اعضای کاروان حضرت سیدالشهدا(ع) بود. ماموران درگیری با امام را در حرم به مصلحت حکومت بنی امیه نمیدانستند و میگفتند اگر پسر پیغمبر خدا را در اینجا بکشیم ننگ آن تا قیامت همراه ما خواهد بود بنابراین به واسطه همین ترس، به تنها چیزی که بسنده میکردند این بود که با صدای بلند میگفتند ای حسین، از خدا نمیترسی که از جماعت مسلمین خارج میشوی و میان امت تفرقه میاندازی؟ امام هم در جواب به آیه ۴۱ سوره مبارکه یونس اشاره و فرمودند من از رفتار شما بیزارم و شما هم از رفتار من، شما کار خود را میکنید و من هم کار خودم را اما روز قیامت همدیگر را خواهیم دید.
۳۱۳/۱۷
نظر شما