سه‌شنبه ۶ شهریور ۱۴۰۳ - ۰۹:۵۶
یادداشت رسیده | وصف مشترک همه شرکت‌کنندگان اربعین "زائر الحسین(ع)" بود

حوزه/ در یک طرف، موکب‌دارِ عرب زبان صدا می‌زد: «هلابیکم یا زائر!»، در سوی دیگری موکب‌دار ایرنی می‌گفت: «بفرما زائر! بفرما» و همینطور از موکب ترک‌زبانها صدای «امام حسین زائری خوش گلیبسیز» به گوش می‌رسید؛ خلاصه بالغ بر بیست میلیون نفر مزیّن به واژه‌ مشترک «زائر» بودند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه از ارومیه، حجت الاسلام موسی موسوی رئیس سابق مجمع نمایندگان طلاب آذربایجان غربی در یادداشتی به حاشیه‌های سفر اربعین خود پرداخته که در ادامه متن آن آمده است:

سفر زیارتی اربعین حقیقتا یک سفر به یاد ماندنی و از ابعاد مختلف انسان ساز است.

گرمای ۵۰ درجه‌ ظهرگاهی سرزمین عراق در بدو ورود، گرد و خاک همراه با بادگرم، ازدحام جمعیت کار سرپرستان گروه‌ها را سخت می‌کرد، حضور قابل توجه بانوان که بعضاً به صورت گروه‌های زنانه‌ صِرف یا با یکی دو مرد همراه در گردهمایی جهانی اربعین حاضر شده بودند.

چهره آفتاب‌سوز همراهانم که پشت سر من در پارکینگِ ماشین‌های کرایه‌ای این‌سو و آن سوی مرز می‌رفتند تا ماشینی به سمت کربلا پیدا کنند، وقتی با گلایه دختر کوچک خود مواجه شدم که گفت، "باباجان پس چرا سوار ماشین نمی‌شویم"، یاد آن لحظات سخت زینب کبری(س) افتادم و امان از دل زینب.

اندیشمندانِ روانشناسی کودک قائل‌اند کودک در سن هفت، هشت‌سالگی شروع به ایجاد یک ویژگی بسیار مهم در زندگی می‌کند و آن ویژگی همدلی است، کودکان در این سن توانایی درک دیدگاه‌های دیگران و یادگیری نحوه مدیریت بهتر احساسات خود را توسعه می‌دهند و همدل‌تر می‌شوند.

باتوجه به این نکته، یکی از صحنه‌های زیبای تربیتی در پیاده‌روی اربعین همدلی کودکان خردسال با بزرگسالان است.

در سفر لذت‌بخش اربعین، بچه‌هایی را مشاهده می‌کردیم که رو به زوّار ایستاده و دستشان را بالا می‌برند و با صدای بلند فریاد می‌زنند: «لبیک یا حسین، لبیک یا حسین»، یا بچه‌های کوچکی که دستمال کاغذی یا لیوان پخش می‌کنند، یا اینکه ملتمسانه شما را به موکب عشق دعوت می‌کنند تا برای بشقابی غذا و "ماء بارد" مهمانشان باشی.

اینجاست که یکی از جنبه‌های انسان‌سازِ تربیتی در اربعین حسینی را به چشم می‌بینیم که چقدر کودکان در این سن و سال مهارت همدلی می‌آموزند و تربیت می‌شوند.

شیعه مخلص آلمانی را در موکب دوستان جمهوری آذربایجان در عمود ۵۳۰ ملاقات کردم، نکته جالب این ملاقات برای من این بود که به کوله‌پشتی خود اشاره کرد تا بنده را متوجه چیزی کند، در ابتدا متوجه منظورش نشدم تا اینکه کوله‌پشتی اش را در آورد و سربند قرمزی که روی آن "اللهم عجّل لولیک الفرج" نوشته شده بود را نشانم داد.

این شیعه‌ با معرفت، خواست با یک اشاره به من بگوید پیاده‌روی اربعین، امتداد راه امام حسین(ع) و رسیدن به ولی زمان(عج) است، باید اعتراف کنم این نکته‌ تبلیغی را از او یاد گرفتم که بعضاً با یک اشاره به یک نماد، می‌توان کار تبلیغی کرد.

وقتی در موکب دوستان جمهوری آذربایجان می‌خواستیم تصویر برداری کنیم و عکس یادگاری بگیریم، یک ملاحظه‌ خاص همراه با اکراه در چهره موکب‌داران و خادمان موکب می‌دیدیم.

دلیل این مسئله را در بنری که عکس تعدادی از شهدا و زندانی‌ها که بر دیوار موکب نصب شده است می‌توان پیدا کرد، جمله‌ نوشته شده در ذیل تصاویر این است: «بیش از شش هزار نفر از شیعیان آذربایجان به جرم عزاداری حسینی و احساسات ضد صهیونیستی در بند هستند».

چه قدر باید قدردان انقلاب اسلامی، امامین انقلاب و شهدا باشیم که نه‌تنها فرصت عزاداری برای ارباب بی‌کفن حضرت سیدالشهداء(ع) را برایمان فراهم کرده‌اند بلکه معمار کبیر انقلاب، زنده بودن اسلام را به محرم و صفر نسبت داده است.

وقتی تصویر امام خمینی(ره)، شیعه‌ عراقی را مجذوب خودش می‌کند و تو هم به احترام نام امام خمینی(ره) عزت و منزلت می‌یابی و او که عاشق خمینی(ره) است از تو می‌خواهد با او عکس بگیری و تو در جواب حرفی برای گفتن نداری جز : "نعم برحاب الصدر".

بعد از عکس گرفتن و چاق سلامتی و تشکر از بابت مهمان‌نوازی عراقی‌ها، تصویر پس زمینه گوشی‌اش را که نشانم داد دیدم تصویر معمار و بنیانگذار انقلاب اسلامی، امام خمینی (ره) است، اماما! تو چه کردی با قلب‌های سلیم که اینگونه عاشق تواند!؟

حفظ نمادها ارزشمند است

پیرمردی که ۸۵ سال داشت و اهل بصره بود از عشق و وابستگی‌اش به امام حسین(ع) می‌گفت، حکایت این مرد بسیار شنیدنی بود، مرد باصفا و با مرامی که ۵۰ سال پیاده‌روی اربعین شرکت کرده بود آن هم نه فقط مسیر نجف تا کربلا را بلکه شروع حرکتش از بصره(محل اقامتش) بوده و در واقع این مرد هرساله ۴۰ روز پیاده‌روی داشته است.

می‌گفت حرکتشان را طوری تنظیم می‌کنند که روز اربعین را کربلا باشند و روز بعد از اربعین هم مسیر کربلا به نجف را با پای پیاده برمی‌گردنند تا در روز ارتحال پیامبر(ص) در نجف و در جوار امیرالمؤمنین(ع) باشند.

وقتی از خاطراتش می‌گفت تازه متوجه می‌شدی که امام حسین(ع) چه عاشقانی دارد، می‌گفت در زمان صدام نمی‌شد روز پیاده‌روی کرد و اگر متوجه می‌شدند که قصد پیاده‌روی اربعین را کردی، گردنت را می‌زدند(تعببر خودش همین بود و با دستش هم به گردنش اشاره کرد)، به همین خاطر شب‌ها پیاده‌روی می‌کردند، این را که گفت از او پرسیدم: خب، شما اگر روز حرکت می‌کردید کسی چه می‌فهمید که شما چه کار می‌کنید و کجا ‌می‌خواهید بروید!؟

برگشت نگاهی به پرچم و علم سبز بزرگی که در دست داشت انداخت و گفت که با این پرچم همه‌ متوجه می‌شوند که من قصدم رفتن به کربلاست.

تازه متوجه شدم چقدر برای این پیرمرد حفظ نماد مهم است و به نظرم هم حق با ایشان بود که زیارت و پیاده‌روی اربعین بدون این نمادها نمی‌توانست جهانی شود.

وحدت در سایه‌ی امام حسین(ع)

امسال در پیاده‌روی اربعین، از بسیاری از کشورها زائر دیدم، با زبان‌ها، فرهنگ‌ها و آداب و رسوم مختلف.

اختلاف رنگ و پوست و گویش مانع تعامل مثبت این افراد با یکدیگر نبود، چرا که تمرکز افراد بر اختلافاتشان نبود بلکه همه بر نکات مشترک تمرکز کرده بودند.

یکی از نکات مشترک همه‌ افراد در این سفر و حرکت عظیم، اسم یا بهتر بگویم «وصف مشترک» آنها، عبارت «زائر» بود که این حقیقت را در دعوت‌های موکب‌داران هم می‌شد فهمید.

اسمش محمد بود از کشور غنا، او را به عربی صدا زدم: «تفضل یا زائر، اقدامکم علی عینی و رأسی، أنتم زائر الحسین علیه السلام و نعم الفخر ان یکون الشخص زائراً للحسین علیه السلام»، جلو آمد، چند کلمه‌ای به عربی اختلاط کردیم و یک چایی مهمان ما شد.

در یک طرف، موکب‌دارِ عرب زبان صدا می‌زد: «هلابیکم یا زائر!»، در سوی دیگری موکب‌دار ایرنی می‌گفت: «بفرما زائر! بفرما» و همینطور از موکب ترک‌زبانها صدای «امام حسین زائری خوش گلیبسیز» به گوش می‌رسید؛ خلاصه بالغ بر بیست میلیون نفر مزیّن به واژه‌ مشترک «زائر» بودند.

بالطبع اختلاف عقائد، دیدگاه‌ها، فرهنگ و رسوم و بسیاری از اختلافات دیگر بین این همه جمعیت وجود داشت ولی کسی به افتراقات حتی فکر هم نمی‌کرد، همینکه «زائر» امام حسین(ع) بودی کافی بود، با این وصف، اتحاد و انسجام میان امت اسلامی نیز ممکن است، لکن شرط آن تمرکز به اشتراکات است.

محمدحسین از بچه‌های ناصریه عراق و از نیروهای جهادی حشدالشعبی بود.

ارادتش به انقلاب و رهبری مثال زدنی بود، از خاطراتش برایم می‌گفت، زمانی‌که نوجوان بوده و در حلب حضور داشته، داستان حضورش در جبهه‌ مدافعان حرم علیه دواعش، شبیه رزمندگان نوجوان دفاع مقدس خودمان بود، آن زمان که نوجوانان ایرانیِ ولایت مدارِ باغیرت و شجاع شناسنامه‌هایشان را دستکاری می‌کردند تا اجازه‌ حضور در جبهه را داشته باشند.

برایش داستان شهید مرحمت بالازاده نوجوان یازده‌ساله‌ اردبیلی را تعریف کردم که حکم جهادش را از دست مقام معظم رهبری(مدظله‌العالی) گرفته بود.

در اثنای صحبتمان تلفش زنگ خورد، نکته‌ عجیبی توجهم را جلب کرد، برایم جالب بود که یک جوان عراقی تصویر پس زمینه‌ صفحه‌ی گوشی خودش را عکس شهیدان رئیسی و امیرعبداللهیان قرار داده بود.

حس قشنگی بهم دست داد و البته به تعبیر مقام معظم رهبری(مدظله‌العالی) دلم برای رئیسی عزیز سوخت، شخصیتی که در بیرون از ایران اینگونه شناخته شده است و مریدانی دارد.

حجت الاسلام موسی موسوی، رئیس سابق مجمع نمایندگان طلاب آذربایجان غربی

انتهای پیام./

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha