به گزارش خبرگزاری حوزه، حجتالاسلام خدابخش عبدلی در یادداشتی با توجه به نگاه راهبردی به مساله نابودی رژیم صهیونیستی آورده است:
برای تحقق نابودی اسرائیل و فرمایش مقام معظم رهبری در کمتر از ۲۵ سال آینده، بایستی برنامه ریزی درست و دقیق صورت گیرد؛ اول آنکه جهان اسلام و محور مقاومت باید برای ساخت سریالی از طوفان های الاقصی ۲و ۳ و ۴ و... برنامه ریزی راهبردی داشته باشد و گفتمان سازی لازم را هم برای تولید مشروعیت در جهت به پا کردن طوفان های جدید ایجاد نماید، دوم ترمیناتور اسرائیل وجود رعب مدام و تداوم این حس در درون اسرائیل چه شهروندان آن و چه حاکمان می باشد و مورد سوم از همه ابزارها باید برای بریدن راه های نفس اسرائیل استفاده کرد.
روابط نظامی و امنیتی
باید با تقویت قدرت رسانه ای، کمک تسلیحاتی حامیان اسرائیل را تا حدی که منجر به ناآرامی ها و تظاهرات علیه کمکهای تسلیحاتی در کشورهای حامی گردد، پیش برد و قدرت نظامی محور مقاومت مخصوصا حلقه های درگیر یعنی حماس، حزب الله و سوریه را تقویت کرد و حتی در میان مدت باید کفه قدرت نظامی به نفع محور مقاومت سنگین تر گردد و یک باور جهان شمول که رسانه ها هم در هژمون کردن و روایت سازی برای آن به میدان آمده به نحوی که هیچ روزنه امیدی برای حیات سیاسی اسرائیل در اذهان حامیان آن نماند و این امر باعث می شود که به مرور میزان حمایتهای سرمایه گذارانه آنان از اسرائیل کاهش یابد.
روابط اقتصادی و تجاری
یکی از روش های معمول و اثرگذار، استفاده از ظرفیت های اقتصادی و تجاری برای فشار آوردن به رژیم اشغالگر و جنایتکار می باشد.
بعد سیاسی
استفاده از ظرفیت رسانه ای و تظاهرات مداوم مردمان کشورهای مسلمان و حتی کشورهای مدعی حمایت از آزادی و دموکراسی به نحوی که قبح عادی سازی روابط با این رژیم منحوس رنگ نباخته و حاکمان ناشایست برخی کشورهای دست نشانده که از داشتن پایگاه مردمی در کشور خود محرومند، جرأت نکنند که در صدد عادی سازی روابط و حتی صحبت در مورد آن شوند.
به رسمیت شناختن حتی یک روستا هم بنام اسرائیل خلاف منطق و عقلانیت می باشد
باید این باور در همه جهان و مخصوصا در کشورهای اسلامی بیش از پیش نهادینه و پرصدا گردد که هیچ راه حلی که حاوی به رسمیت شناختن اسرائیل و لو در سرزمینی کوچک باشد راه حل درست و منطقی نمی باشد چرا که ایدئولوژی حاکم بر این رژیم و باورهای نادرست و نژادپرستانه ای که با صبغه مذهبی و اعتقادی در افکار بنیانگذاران، حاکمان و حتی شهروندان غاصب آن نهادینه شده بطور ذاتی، توسعه طلبی، کشتار دیگر انسانهای غیریهود و بهعبارت دقیق تر غیرصهیونیست برای ایجاد و احیای سرزمین موعود را در خود دارد و این ایدئولوژی وحشی و به دور از هرگونه تمدن، در هر نقطه ای فرصت حیات بیابد ویرانگر خواهد بود و بیان حکیمانه حضرت امام خمینی(ره) که این رژیم سفاک را غده سرطانی نامیدند از همین رو می تواند باشد و قطعا غده سرطانی تنها و تنها با از بین بردن آن می تواند سلامت و آرامش را به ارمغان برای پیکره جهان و جهانیان بیاورد و یک اتفاق نامبارکی که به این ایدئولوژی نامبارک ضمیمه و کفیل آن شده عبارت است از اهداف استکباری و استثماری قدرتهای جهانی که چنین جرثومه ضد حیات و ضد بشری را هم راستا با اهداف خود دیده و در تقویت آن از هیچ اقدام و حمایتی دریغ نمی ورزند.
نقطه حیات اسرائیل باید نقطه ممات آن باشد
در مقام عمل و برای ریشه کن کردن این رژیم ضروری ترین و کارسازترین روش، همانا هدف قرار دادن همان نقطه تکوین و حیات رژیم غاصب می باشد مگر نه این است که این رژیم با مهاجرت دادن شهروندان یهودی ساکن در کشورهای مختلف دنیا به فلسطین اعلام موجودیت نموده است پس باید کاری کرد که اولا این مهاجرت و آپشن های شوق انگیزش متوقف گردد و بلکه باید کاری کرد که این مهاجرت حالت عکس به خود گیرد که هر دو موضوع، روش های خودش را می طلبد و استفاده از عمق رسانه ای در کشورهایی که ظرفیت مهاجرت یهودیان به اسرائیل را دارند به نحوی پروپاگاندا ایجاد نمود که هیچ یهودی، رفتن به اسرائیل و زندگی در آن را بعنوان آمال خود و سرزمین راحتی و رویاهایش نپندارد.
از آن طرف همانطور که در دوره های مختلف جنگ میان این رژیم منحوس و گروههای جهادی فلسطین یا حزب الله لبنان ملاحظه شده است و در اثر رعب و وحشت و ناآرامی ایجاد شده، مهاجرت معکوس رو به فزونی گذاشته است.
استفاده از استراتژی وحشت و ناامنی از آن جهت حائز اهمیت ویژه و منحصر بفرد می باشد که روش های دیگر مثل برهم زدن توازن قدرت نظامی یا تنگ کردن حلقه محاصره اقتصادی و تجاری چه بسا با توجه به ظرفیت قدرتمند و پرنفوذ کارتل های تحت نفوذ صهیونیستها و نیز حمایتهای بی حد و مرز کشورهای مستکبر از آن، شاید چندان موثر نیفتد بنابراین اگر بتوانیم اسرائیل را سرزمینی ناامن برای زیست نماییم این به معنای شلیک نهایی و تیر خلاص به حیات پلید و نامیمون این رژیم کودک کش نژادپرست و دشمن بشریت خواهد بود.
استراتژی باب المندب
یکی از راهبردهای بسیار مهم و تاثیرگذار، تقویت خط مقاومت در یمن می باشد، زیرا یمن مرز مشترک با اسرائیل ندارد پس قدرت درگیری، تهاجم و ویرانگری رژیم را در این مواجهه به شدت کاهش می دهد و این در حالیاست که خط مقاومت در فلسطین و لبنان و سوریه تن به تن بوده که این امر پیامدهای درگیری ها را دوچندان می کند.
مجاهدان یمنی نشان داده اند که هیچ مانعی نمی تواند آنها را در حمایت از جهاد علیه دشمن اسرائیلی سست و مردد نماید و این پتانسیل بی بدیل عقیدتی و انسانی، سرمایه ای هنگفت و کارساز در راستای غلبه بر دشمن مستکبر می باشد چرا که بیش از هر چیزی، در این مسیر جهاد و مقاومت به صلابت و استواری نیاز مبرم وجود دارد و انسانها و مردمان عافیت طلب هرگز توان تاب آوری در این مسیر صعب و سخت را نخواهند داشت.
پیشینه غنی تمدنی یمنی ها
باید بدانیم و این دانسته خود را بیش از پیش در جهان و دنیای رسانه ها فریاد بزنیم که یمن و مردمان آن واجد پیشینه ارزشمند و طولانی تمدنی می باشند و می توان نگاه ارزشی و امیدافزا به یمنی ها را در ادبیات دینی و فرمایشات پیشوایان مان را به سان گنج های ذی قیمتی دانست که از دید بزرگان و رهبران دینی مان پنهان نمانده است که این نیز یک ظرفیت دیگری را در پرداختن بیش از پیش به راهبرد یمن ایجاد می کند.
موقعیت ویژه راهبردی و ژئوپلیتیک یمن
هر ژئوپلوتیسین و استراتژیسینی که تورقی در مزایا و موقعیت بسیار ویژه و جغرافیایی یمن بیندازد، در تجویز این نسخه که یمن اگر تنها قلب تپنده اقتصاد و تجارت جهانی نباشد قطعا یکی از مهمترین آنها می باشد و هر کشوری که بتواند میزان اثرگذاری خود را در این منطقه فوق العاده ژئوپلیتیک گسترش و تعمق بخشد قطعا می تواند در راستای رسیدن به هر هدفی که طراحی می کند توفیق فراوانی پیدا کند و چه استفاده ای بهتر و مناسبتر و ضروری تر از اینکه این ظرفیت ناب را در جهت تقویت محور مقاومت و مقابله و انهدام جبهه کفر و استکبار استفاده نمود.
باید دانست که دشمن از سالها قبل، به اهمیت این سنگر ژئوپلیتیک پی برده و در صدد بوده است که آنرا از بین برده یا مهار نماید و به همین میزان، باید در حفظ و حراست و تقویت این سنگر بی بدیل کوشا بود.
کمک به یکپارچه سازی حاکمیت در یمن
یکدست کردن بدنه قدرت و اقتدار در یمن و لزوم حفاظت از رهبران انقلابی و تربیت رده های مدیریتی حامی مقاومت برای سپردن سنگرهای جهاد و مقاومت در مقاطع و نسل های آتی از جمله موارد غیرقابل اغماض می باشد
نکاتی باید به آن اهتمام بخشید؛
نقشه دشمن در حذف رهبران را جدی بگیریم
استراتژی آمریکایی، صهیونیستی حذف رهبران مقاومت را جدی بگیریم و آن را درست ارزیابی کنیم اگرچه شهادت فوز عظیم و بهترین اجر برای آن مجاهدان و بزرگ مردان می باشد ولی این به معنای اهمال ما در حفاظت همه جانبه از سرمایه های بینظیر یا کم نظیر رده رهبری مقاومت نمی باشد و بدانیم که حذف رهبران در برخی مقاطع، می تواند مقدمه شکست یا تاخیر طولانی در دستیابی و پیروزی و ظفر بر دشمن خواهد بود.
در تاریخ رهبری حضرت رسول اکرم(ص)، دشمنان ایشان و مشرکین مکه و حتی یهودیان اطراف مدینه، بارها بر ترور ایشان همت و توطئه کردند که نصرت و امداد غیبی الهی مثل وحی بر ایشان برای هجرت از مکه و خوابیدن علی(ع) در بستر ایشان به وحی الهی و تنیدن تار بر در غار ثور در مسیر هجرت به مکه و موارد دیگر، نشان از اهمیت حفظ رهبر یک حرکت و نشان از حفظ یک جنبش در مرحله نشو و نمو می باشد چه اینکه بعد از مرحله اتقان و استحکام و نزج، چنین ضرورتی وجود ندارد و این مطلب را می توان از تفاوت استراتژی امام حسن(ع) و امام حسین(ع) نیز استنتاج نمود.
زنده نگهداشتن رسانه ای فاجعه اشغال و ضرورت مبارزه پویا با آن
باید موضوع مقاومت و فلسطین و اشغالگری رژیم خونخوار و خونریز صهیونی در ساحت رسانه و دیالوگ های رسانه و سیاسی لحظه به لحظه بصورت مستمر و مدام و مداوم زنده و پویا طرح گردد و اذهان جهانیان با اخبار درست و منطق های درست تغذیه گردد و تیراژ بالای اخبار دروغ و منطق های شیطانی و باطل با تکثیر و تکثر، برای خود مشروعیت زایی نتوانند بکنند.
باورپذیر کردن هرچه بیشتر نابودی رژیم صهیونی
در نهایت اینکه نباید عادت کنیم به این تک و پاتک ها و به مرور زمان، یک نوع عادی سازی بصورت تنش های نیمه جان و مقطعی ایجاد گردد و موجبات سیری کاذب برای اشتهای محو این رژیم نامشروع فراهم گردد.
میبایست اعلام نشده از همه جهات، بسترهای نابودی رژیم غاصب را فراهم ساخت و در لحظه مناسبش، تیر خلاص را شلیک نمود و دنیا و جهان اسلام را از شر چنین جرثومه پلیدی رهایی بخشید.
نکته مهم اینکه باید نابودی اسرائیل را باورپذیر کنیم و این کار نیازمند کار پرتیراژ رسانه ای و مطبوعاتی متراکم و مداوم می باشد.
انتهای پیام/