به گزارش خبرگزاری حوزه، بنابر گزارش منابع تاریخی حضرت امام حسین علیه السلام در روز ۲۸ رجب و بنابر قول دیگر سوم شعبان، بعد از وداع با حرم رسول الله و برادرش امام مجتبی علیهماالسلام با کاروانی از بنی هاشم و عده ای از یاران به سمت حرم امن الهی مکه معظمه حرکت کرد.
پس از آن که معاویه بن ابیسفیان در نیمه رجب سال ۶۰ قمری به به درک واصل شد و فرزندش یزید، به خلافت دست یافت، امویان تلاش زیادی به عمل آوردند تا همه بلاد اسلامی، به بیعت خلیفه تحمیلی و فاسد درآیند.
امویان مشکل خاصی در گرفتن بیعت از اهالی شام، مصر، عراق و یمن نداشته و نگرانی اصلی آنها از حجاز به ویژه از شهر مقدس مدینه بود. زیرا در این شهر بزرگانی چون عبدالله بن عباس، عبدالله بن جعفر، محمد حنفیه، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر زندگی میکردند که از جهات گوناگون بر یزید برتری و در رسیدن به مقام حکومت بر او ترجیح داشتند.
در میان مخالفان یزید در مدینه وجود شخصیت ممتازی چون امام حسین علیهالسلام همانند خورشید تابان، تمام رقبا را بیفروغ مینمود و به عنوان تنها یادگار جدش حضرت محمد صلی الله علیه و آله در رسیدن به مقام خلافت و رهبری مسلمانان، شایستهتر از همه بود و نگاه همگان به سوی او معطوف بود. بدین لحاظ یزید بیش از همه از حضرت واهمه داشت.
یزید در نخستین اقدام خود نامهای به ولید بن عتبه عامل خود در مدینه نوشت و ضمن یادآوری مرگ معاویه به وی دستور داد از مخالفان سرشناس برای وی بیعت بگیرد. نامه وی به این مضمون بود: اما بعد، بدون هیچ گونه نرمش و گذشت از حسین بن علی علیهالسلام، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر بیعت بگیر و تابعیت نکردند، دست از آنان برمدار نامه مرا به آنان ابلاغ کن پس هر کس بیعت نکرد، سرش را به همراه پاسخنامه برایم ارسال کن. والسلام...
ولید، پس از دریافت نامه یزید تلاش زیادی به عمل آورد تا از مخالفان وی به صورت مسالمتآمیز بیعت گیرد، ولیکن تلاشهایش بینتیجه ماند. زیرا عبدالله بن عمر، مبنای خاص خودش را داشت و میگفت: با کسی باید بیعت کرد که عامه مسلمانان او را پذیرفته باشند و من آخرین نفری هستم که با او بیعت خواهم کرد. عبدالله بن زبیر از بیعت امتناع کرد و شبانه به سوی مکه معظمه گریخت و نیروهای حکومتی در پی او روان شده ولی به وی دست نیافتند.
مقدمات حرکت امام به سمت مکه
امام حسین علیهالسلام بنا به دعوت حاکم مدینه، به خانهاش رفت و پس از گفتگو با یکدیگر به وی چنین فرمود: ای ولید ما خاندان نبوت و معدن رسالتیم. ماییم که فرشتگان به خانه ما آمد و شد دارند و خداوند متعال رحمت خود را با ما آغاز نمود و با ما نیز به پایان خواهد برد. اما یزید فردی است فاسق، شرابخوار، خونریز، متجاهر به فسق و شخصی مانند من هرگز با فردی چون او بیعت نخواهد کرد ولی شما امشب را به صبح برسانید و ما نیز شب را به صبح خواهیم رسانید. شما نیک بنگرید و ما هم تأملی در کار خود میکنیم که کدامیک از ما برای احراز مقام خلافت شایستهتریم؟
امام حسین علیهالسلام از خانه ولید بیرون رفت و در اندیشه اقدامات بعدی خود برآمد. روز بعد مروان بن حکم که از بازماندگان و بزرگان بنیامیه در مدینه بود، امام حسین علیهالسلام را دید و به وی گفت: میخواهم تو را سفارش کنم و سفارش من این است که با یزید بیعت کن زیرا این کار برای دنیا و آخرت تو بهتر است.
امام در پاسخ وی فرمود: انا لله و انا الیه راجعون ما همه از خداییم و به سوی او باز خواهیم گشت. هرگاه امت اسلام به حاکمی مانند یزید مبتلا گردد، باید فاتحه اسلام را خواند. من از جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که میفرمود: خلافت بر فرزندان ابیسفیان حرام است.
مخالفت امام با خلافت یزید به سرعت در میان مردم منتشر گردید و آنان را در میان دو راه متحیر نمود. ولید برای اخذ بیعت، مخالفان را تحت فشار قرار داد و تعدادی از معترضان از جمله عبدالله بن مطیع را بازداشت و زندانی کرد. اهالی مدینه با پشت گرمی از حمایتهای امام حسین علیهالسلام از رفتار عامل یزید اظهار ناخشنودی کرده و به صورت آشکار با وی به مخالفت پرداختند و گروهی از معترضان به زندان ولید هجوم آورده و زندانیان را آزاد کردند.
در این سفر به جز محمد بن حنفیه بیشتر خویشاوندان امام از جمله فرزندان، برادران، خواهران و برادرزادههای آن حضرت، ایشان را همراهی میکردند.علاوه بر بنی هاشم، بیست و یک نفر از یاران امام حسین(ع) نیز با ایشان در این سفر همراه شده بودند.
محمد حنفیه -برادر امام - پس از اطلاع از سفر قریب الوقوع حضرت، برای خداحافظی نزد ایشان آمد. امام وصیتنامه برای او نوشت که در آن آمده است:
... إنّی لَم اَخْرج أشِراً و لا بَطِراً و لا مُفْسداً و لا ظالماً وَ إنّما خرجْتُ لِطلب الإصلاح فی اُمّة جدّی اُریدُ أنْ آمُرَ بالمعروف و أنْهی عن المنکر و اسیرَ بِسیرة جدّی و سیرةِ أبی علیّ بن أبی طالب
... به درستی که من از روی ناسپاسی و زیاده خواهی و برای فساد و ستمگری، قیام نکردم؛ بلکه برای اصلاح امّت جدّم قیام نمودم. میخواهم امر به معروف و نهی از منکر نمایم و به سیره جدّم و پدرم علی بن ابی طالب(ع) رفتار کنم....»
و این چنین شد که حضرت راهی مکه شد. کاروان حسینی ۵ روز بعد از گذشتن از منازلی چون ذوحلیفه ملل، سیاله، عرق ظنیه، زوحاء، انایه، عرج، لحر جمل، سقیا، ابواء، گردنه هرشا، رابغ، جحفه، قدید، خلیص، عسفان و مرظهران در شهر مکه مورد استقبال گرم مردم و حجاج بیت الله الحرام قرار گرفت.
بر پایه صحیح ترینِ گزارش ها، کاروان امام حسین علیه السلام پس از چهار ماه و پنج روز اقامت در مکّه، روز سه شنبه هشتم ذی حجّه سال شصت هجری، مکّه را به سوی کوفه ترک کرد؛ امّا هنگامی که به نزدیکی کوفه رسید، به دلیل ممانعت سپاهیان حربن یزید ریاحی، مجبور به توقف در کربلا گردید...
منابع:
- الارشاد شیخ مفید، ص ۳۷۵.
- پایگاه دانشنامه اسلامی
- لهوف سید بن طاووس (ترجمه عقیقی بخشایشی)، ص ۳۸.
- مؤسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت علیهم السلام
نظر شما