به گزارش خبرگزاری حوزه، نویسنده بنا دارد تا مخاطب را در قالبی کوتاه و زمانی اندک با زندگی حضرت عباس بن علی(ع) آشنا کند، کما این که محتوای اصلی کتاب، نشان دادن شمایلی زیبا از ایثار و وفاداری حضرت ابوالفضل (ع) نسبت به ساحت سالار شهیدان اباعبدالله الحسین(ع) است.
عباس (ع) پهلوانیست که درس آزادگی و جوانمردی او سرلوحه جوانمردان تاریخ است؛ پهلوانی که همه پهلوانان، از دستان پرتوان و گرهگشای او مدد میجویند و همه شهیدان راه او را میپویند. چشمههای آب از چشمهای او شرمندهاند و ارادتمندانش خاک کربلا را به خاطر قدوم آن حضرت بوسه میزنند.
قمر بنی هاشم(ع)، درس دینداری را از مکتب پدرش امیرالمومنین (ع) آموخته و همنشین حسن (ع) و حسین (ع) بوده است. عباس(ع) رسم غیرت و پایداری را تا لحظه آخر عمر گرانبهای خود به جا آورد و نام خود را به نیکی در سراسر تاریخ علم گردانید.
در بخشی از این کتاب می خوانیم؛
"- نیمههای شب، صدایی از خیمهٔ عباس (ع) شنیده میشد. عباس (ع) با برادرانش و اهلقبیله، دُور هم جمع شده بودند. صحبتهای عباس (ع) که تمام شد، شمشیرهایشان را از غلاف بیرون کشیدند. دست بیعت و یاری دادند. حرفشان اطاعتکردن بود. به عباس (ع) گفتند:
«گوش به فرمان تو هستیم. هرآنچه تو بگویی و هرآنچه تو بخواهی.»
- صفوان، مهارت خوبی در سنگاندازی داشت. سنگزنان وارد میدان شد. سنگ بزرگی از خورجینش بیرون آورد و با شتاب پرتاب کرد. عباس (ع) سرش را خم کرد، سنگ از بالای سرش رد شد و به روی زمین افتاد. عباس (ع) شمشیرش را از غلاف بیرون کشید و حمله کرد. دست صفوان قطع شد. عباسِ دلاور، یل دشمن را زمین زده بود. دست صفوان از کار افتاد. جراحت داشت و خونریزی شدید. عباسِ جوانمرد به او فرصتی دوباره داد. همان جا رهایش کرد و بهسمت سپاه دشمن رفت."
نظر شما