به گزارش خبرگزاری حوزه، پایان امسال، گویی زمان به رنگ دیگری درآمده بود؛ نه فقط سبزهها، که دلها نیز جوانه زدند؛ در آخرین روزهای اسفند ماه، عطر و بوی بهار با نیایش رمضان درآمیخت و مژده سال نو، نه فقط تحولی برای زمین،بلکه تحولی برای روح شد.
پنجشنبه ۲۹ اسفند، روزی است که عطر نوزدهم رمضان با شمیم آخرین روز اسفند در هم آمیخته شده است، در حالی که هنوز نوای «سبحانک یا لا اله الا انت، الغوث، الغوث خلصنا من النار یا رب» از شب زنده داری و نیایش دیشب در خلوت قلبم جاری است، آماده برای رفتن به استقبال تحویل سال شدم.
صدای «الهی العفو» این پژواک گویی التیامی بود بر آتش ناآرامیهای روح، و زمزمه «یا علی، یا علی» مرهمی بر زخمهای جانم بود.
کولهپشتیام را برداشتم و بر دوش انداختم؛ کوله پشتی ام که باری سبک از جنس نورداشت و آکنده از سجادهای بود که بوی نیاز میداد، مُهری که یادآور خاکساری بود و یک قرآن کوچک کلام خدا که روشناییبخش راهم بود.
امروز، قرار است در محضر آسمانیترین زمینیان، سال شمسی را نو کنیم: در گلستان شهدا، جایی که عطر شهادت با بهار در هم میآمیزد
مسیر را به سمت گلستان شهدا طی کردیم خیابان امسال، خبری از جشنهای پر زرق و برقِ نوروزی نیست . اما به جای شادیهای ظاهری، دلمان را به اعمالِ معنوی گره زدیم؛ به یادآوری مصائبِ اهل بیت (ع)، به همدردی با مظلومان، و به نیایش برای ظهورِ منجی.
غمِ شهادت مولا امیرالمؤمنین، علی (ع)، که داغی تازه بر دلهایمان نهاد همراه با یادِ ستمی که بر مردمِ بیدفاع غزه در این ماه مبارک رمضان روا شده، آتشِ درونمان را شعلهورتر ساخته دیگر کاممان به شیرینیِ عید، رغبت ندارد و دلمان، شریکِ غمِ مظلومان است.
باران امید ریشه ای در خاک فرداهایمان شد
آسمان، سخاوتمندانه اشک میریخت و باران، نوازشگرانه بر سر شهر و مردمانش میبارید. گویی طبیعت نیز در این روزگار تحول، همراه با دلهای بیقرار، بیتابی میکرد، اما این باران، مانعی نبود؛ بلکه نیرویی محرک بود برای قدمهایی که استوار به سوی گلستان شهدا برداشته میشد.
مردم خیس از باران شده بودند اما دلها گرم و استوار، خانوادهها دست در دست، مسیر را پیاده طی میکردند. گویی این روزها در همه جای ایران بهترین پناهگاه، آغوش شهیدان و امامزادهها هستند.
به گلستان شهدا که رسیدم، دریایی از جمعیت را دیدم؛ امواجی از دلهای بیقرار که گرد مزار عزیزانشان حلقه زده بودند.
مردم، دستهدسته، همراه با اقوام و عزیزانشان، بر سر مزار شهیدانشان حلقه زده بودند. گویی این شهیدان، عاملِ وصالِ دوباره بودند؛ ریسمانی ناگسستنی که دلها را به هم پیوند میداد؛ با آنکه در این دنیای خاکی حضور نداشتند، اما روحشان، همه را گرد خود جمع کرده بود. این گلستان شهدا، گلستانی ویژه بود؛ آغوشش، پذیرای قامتهای استوار شهید نیلفروشان، شهید زاهدی و شهید خرازی بود. نامشان، چون ستارهای درخشان، در آسمانِ این سرزمین میدرخشید.
در یکی از این جمعهای صمیمی که گرد مزار شهیدی حلقه زده بودند، مادر شهید، با چهرهای نورانی و صدایی آرام، برای مادر شهید دیگری تعریف میکرد: «ما دیشب، مراسم احیا شب نوزدهم ماه رمضان را هم، همینجا، در کنار مزار پسرم گذراندیم. دلهایمان، به یادِ مظلومیتِ مولا علی (ع)، غرقِ اندوه بود. اما حضورِ پسرم، به ما آرامش میداد؛ گویی او نیز، در کنار ما، به نیایش و تضرع مشغول بود.
او ادامه داد: دیشب، برای نوشتن تقدیریکسالم از خداوند، پسر شهیدم را واسطه قرار دادم. حالا امیدوارم که امروز، برای شروع یکسال نو نیز خودش واسطه خیر برایمان شود. شود
باران تندتر میبارید و لحظههای تحویل سال، همچون نبضی تندتر در سینه میزد. زیراندازها خیس از باران، اما دلها خشکیده از غم فراق، در کنار شهیدانشان نشسته بودند. صحنهای شگفتانگیز از دلدادگی و وفاداری، که روح را به پرواز درمیآورد..
دعای تحول در لحظات تحویل سال
لحظه تحویل سال فرا رسید. دستها به آسمان بلند شد و دعاها از دلهای شکسته، اما امیدوار، به سوی عرش الهی پر کشید. اشکها از چشمان جاری شد و این دعاها آمیزهای بود از خواست برای فرج امام زمان (عج)، رهایی مسلمین از ظلم و ستم، به ویژه نجات مردم غزه، و طلب خیر و برکت برای سالی نو؛ در این لحظه نورانی، گویی سرنوشت شبهای قدر در استجابت دعای لحظه تحویل سال رقم میخورد.
باران همچنان میبارید؛ نه بارانی معمولی، بلکه باران امید و رحمت. گویی آسمان، در این لحظات روحانی، با دلهای ما همنوا شده بود و نویدی از سرنوشتی نیکو برای تک تک ما مردم را میداد. امید به رحمت و رقم خوردن بهترین سرنوشت ، که این با شب قدر پیوندی ناگسستنی دارد.
امسال سال متفاوت تر از سالهای قبل تحویل شد.
حس باران برایم دیگر نه باران غم که باران رحمت و امید بود، امیدی که از شفاعت شهیدان سرچشمه میگیرد، دلهایمان سبک شده بود از بار اندوه و چشمها پر از نور امید بود. سال نو آغاز شده بود؛ سالی که با یاد شهیدان، دعا برای فرج و با امیدی راسخ به آیندهای روشن همراه بود.
لحظه ای بعد سکوت فضا با نوایی آشنا و پرصلابت درهم شکست؛ صدایی که از بلندگوها میپیچید، قلبها را به تپش وا میداشت و جانها را به اشتیاق میکشاند؛ صدای رهبر فرزانهمان، که هر سال، پس از تحویل سال، با کلامی نافذ و دلی آگاه، راهنمای این ملت است و هر سال در هر کجا که سال را تحویل کنیم بی صبرانه منتظر شنیدن این صدا هستیم.
در آن لحظه همه، چشمها به بلندگوها و دلها به سوی رهبر، سراپا گوش ایستاده بودیم،
مردم، از هر قشر زن و مرد کودک و بزرگ ، در کنار مزار شهیدان گرد آمده بودند تا با شنیدن و بهره بردن از سخنان رهبر عزیزمان، سالی پربرکت را آغاز کنند.
نوای رهبر نویدی برای جهش و پیشرفت
رهبر، با کلامی نافذ، به فقدان ناگهانی رئیسجمهور در سال گذشته اشاره کرد؛ حادثهای جانکاه که میتوانست هر ملتی را دچار ضعف و سستی کند. اما ایران، با صلابت و استواری، نشان داد که این مصیبت نیز خللی در اراده پولادینش ایجاد نخواهد کرد. رهبر، دولت جدید را به سرمایهگذاری برای اقتصاد و تولید فراخواندند؛ مسیری روشن که میتواند کشور را به قلههای پیشرفت و شکوفایی برساند.
ایشان تاکید کردند که جهش اقتصادی، زمانی به وقوع میپیوندد که سرمایهگذاری از طریق مردم صورت گیرد. این مشارکت همگانی، نه تنها چرخهای تولید را به حرکت در میآورد، بلکه روحیه امید و خودباوری را در جامعه تقویت میکند. برطرف کردن مشکل معیشت مردم، دغدغه اصلی رهبر بود و ایشان تاکید کردند که این مهم، نیازمند برنامهریزی دقیق و کارشناسانه است، دولت و مردم، باید سرمایهگذاری را جدی بگیرند و سرمایهها را در راه تولید به کار گیرند.
سخنان رهبر، همچون آبی گوارا بر آتش دلها بود. امید و اطمینان در چهرهها موج میزد و عزمها جزمتر میشد. پس از اتمام سخنرانی، نماز جماعت برپا شد. صفوفی به هم پیوسته شد و در کنار مزار شهیدان، به سوی قبله عشق ایستادند. نیایشی خالصانه که در آن، قلبها به هم نزدیکتر و روحها به آسمان پیوند خورد.
بله امسال نیز سال نو را آغاز کردیم هر چند متفاوت از سالهای قبل، سالی که عطر شهادت، پژواک ندای رهبر و بارقهی امید به آینده، رنگ و بویی آسمانی به آن بخشیده بود. در شب قدر، لوح تقدیرمان به دستان مهربان الهی سپرده شد تا سرنوشتی نیکو برایمان رقم زند. و من، با دلی آکنده از ایمان و امید – به برکت خون شهیدان و به اجابت دعاهای شب قدر – پیمان بستهام که در این مسیر، از هیچ کوشش و تلاشی فروگذار نکنم. باشد که لایق قدردانی از جانفشانی شهیدان باشیم و با ساختن ایرانی سربلند، میراثی جاودان برای آیندگان به یادگار بگذاریم.
گزارش از: سمیرا گلکار
نظر شما