پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ |۱۰ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 12, 2024

آیت‌الله‌ العظمی مظاهری در درس اخلاق خود به تشریح آثار و تبعات کسب مال حرام در زندگی انسان پرداختند.

به گزارش سرویس استان‌های مرکز خبر حوزه، مشروح بیانات معظم‌له بدین قرار است:

هدف از خلقت انسان اين است که عروج کند و بُعد جسمی او براق شود و حرکت کند و برسد به جایی که به جز خدا نداند. يعني برای حرکت استکمالی و غیر متناهی خلق شده و اگر در راه بيفتد، تا خدا، خدایی می‌کند حرکت استکمالی و رو به قرب او ادامه خواهد داشت. 

 در واقع، انسان براي صعود خلق شده اما متأسفانه گاهی با اختیار خودش، به جاي صعود، راهي را انتخاب مي‌کند که به سقوط او منتهي مي‌شود و اگر توجه پيدا نکند، سقوط او ابدي خواهد بود و به پست‌ترین و نازل‌ترین طبقۀ جهنّم مي‌افتد.

«إِنَّ الْمُنافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّار»[1]

 ذره‌ای انحراف از راه مستقیم، منجر به سقوط انسان مي‌شود. در جملۀ «اهدنا الصّراط المستقیم» که دستور داده شده در نماز بخوانیم و بايد توجه به معناي آن داشته باشيم، از خداوند می خواهیم که حالت انحراف ‌ چه به چپ و چه به راست ‌ برای ما پیدا نشود و توفيق الهي را ضميمۀ همّت خويش کنيم تا به مقصد برسيم.

اگر همّت و توفيق به صورت توأمان باشد، هدایت عنائیۀ پروردگار دست انسان را مي‌گيرد و او را در راه مستقيم که از مو باریک‌تر، از آتش سوزنده­تر و از شمشیر برنده‌تر است، هدايت مي‌کند تا به لقاي خداوند سبحان نائل شود. موفقيّت در اين راه، محتاج توجه است و تمسّک به قرآن و عترت نيز راهنماي او و توسّل به اهل‌بيت«سلام‌الله‌عليهم» راه‌گشاي وي خواهد بود.

*مال حرام، يکي از عوامل سقوط انسان

در جلسات گذشته، نه عامل از عوامل سقوط انسان، تبيين شد. بحث اين جلسه راجع به عامل دهم، يعني مال حرام است. خوردني‌ها و نوشيدني‌هاي حرام، اقسامي دارد که مواد مخدّر و روان‌گردان يا مشروبات الکلي و مست کننده، از جملۀ آن مي‌باشد که آدمي را نابود مي‌کند. امّا آنچه اکنون مورد بحث ما است، غذای حرام است که منجر به سقوط انسان مي‌شود.

تعاليم قرآن و عترت، سفارش فراواني براي اجتناب از غذای حرام دارند. حتی قبل از انعقاد نطفه، دستوراتي جهت رعايت حلال بودن غذاي پدر و مادر، وارد شده است، زيرا غذاي حرام براي نطفه بسيار خطرناک است. در تعاليم ديني تأثيرات سوء غذاي حرام بر روح آدمي بيان شده و از اين جهت در دين مبين اسلام، در خصوص حليّت غذاي مادر در دوران بارداري و شير دهي و نيز غذايي که کودک در طفوليّت می‌خورد و همچنين غذاي انسان تا پايان عمر، تأکيدات فراواني وجود دارد.

*برخي از تبعات مال حرام

يکي از تبعات غذاي حرام، اين است که توجه و بيداري را از انسان سلب کرده، او را در غفلت فرو مي‌برد. وقتي چنين شد، حال عبادت ندارد، از نماز لذت نمی­برد و بدتر از آن، از گناه لذت می­برد. به مرتبه‌اي از سقوط می رسد که رابطۀ با خدا برایش مشکل است و نه تنها موفق به خواندن نماز شب نمی­شود، بلکه توفيق نماز اوّل وقت نيز از او سلب مي‌شود.

از ديگر تبعات مال حرام، پديد آمدن جهل مرکب براي انسان است. به اين معنا که کار زشت در نظر او جلوۀ نيکويي دارد. قرآن کريم، ورشکسته‌ترین افراد در قيامت را کسي مي‌داند که اعمال ناشايست خود را نيک مي‌پندارد.

«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمالًا، الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعا»[2]

بگو: «آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه گردانم؟» [آنان‏] كسانى‏اند كه كوشش‏شان در زندگى دنيا به هدر رفته و خود مى‏پندارند كه كار خوب انجام مى‏دهند.

 افراد جامعه‌اي که مبتلا به مال حرام است، دچار جهل مرکب مي‌شوند. چنين اجتماعي می­رسد به آنجا که از لحاظ فرهنگي مشکلات فراواني دارد، اما تخیّل می­کند که از برترين فرهنگ‌ها برخوردار است. فرهنگ اسلام در بين افراد آن جامعه، خرافی تلقّي مي‌شود؛ چادر بين آنان ارزش ندارد، بلکه یک خرافت است، پوشش غربی را امتياز مي‌دانند، دین، نماز، مسجد و محراب را مسخره می کنند و رفتارهای زشت و ناپسند و فرهنگ غرب را نيکو مي‌دانند. ظلم، در چنين جامعه‌اي معتبر است و ربا و رشوه، در بين افراد آنان عادي است و امتياز محسوب مي‌گردد.

مال حرام، رابطۀ انسان با خداوند را به کلّي قطع می‌کند و او را به شيطان متّصل مي‌نمايد. وقتي با شيطان مرتبط شد، به راهي مي‌افتد که منتهاي آن سقوط است و تا پايان عمر سراشيبي سقوط را طي مي‌کند تا بمیرد. متأسفانه در آخرت نيز سقوط او ادامه دارد. خدا نکند کسی به اين مقام پست تنزّل يابد که سقوطش، حتّی در جهنّم نيز ادامه دار باشد.

 افزون بر اين، کسي که مال حرام کسب کرده، در قيامت بايد حقّ‌النّاس را جبران نمايد و اين جبران ربطي به سقوط او و عذاب جهنّم ندارد. خداوند متعال به عزّت و جلال خود قسم خورده و فرموده است که: ممکن است از حق خودم بگذرم، امّا از حق‌الناس نخواهم گذشت؛ بنابراين در قيامت، عبادات و اعمال نيک بدهکار را به بستکار می­دهند تا راضي شود؛ و اگر عمل نيکي نداشته باشد يا اعمال او تمام شود، گناهان بستانکار را به پروندۀ بدهکار منتقل مي‌کنند.

غذاي حرام، تبعات فراوان ديگري نيز دارد که در اين جلسه فرصت شرح آن وجود ندارد، امّا همين مقدار بايد دانست که مال حرام، انسان را به سقوط می‌کشاند و شقاوت ابدي را براي او رقم خواهد زد. بنابراين، به دست آوردن غذای حلال، مخصوصاً در زمان حاضر، در حالي که بسيار مشکل است، بسيار لازم است.

*برخورد امام صادق «ع» با سود حاصل از گران‌فروشي

امام صادق«سلام‌الله‌عليه» روزي يکي غلام خود را خواستند و فرمودند: من برای خرج و مخارج زندگي به درآمد نياز دارم. سپس يک کيسه پول، شامل هزار سکه به او دادند و فرمودند: با اين پول تجارت کن. آن غلام نقل مي‌کند که با آن پول، جنسی خریدم و همراه با تجّار، به سوي مصر رفتيم. در راه قافله‌اي را ديديم که از مصر برمي‌گشت، از اوضاع جنسي که داشتيم سراغ گرفتيم، گفتند: جنس شما در مصر مورد احتياج همه است. تجّار قافله نيز براي سود بيشتر، هم قسم شدند که اجناس خود را به دو برابر قيمتِ خريد، بفروشند. می گوید: از سفر برگشتم و با خوشحالي دو کيسۀ پول در مقابل امام صادق «سلام‌الله‌عليه» گذاشتم و گزارش تجارت خود را دادم. آن حضرت از گران‌فروشي من خیلی ناراحت شدند و فرمودند: سبحان اللَّه! هم قسم مي‌شويد كه در مقابل هر دينار يك دينار سود از مسلمانان بگيريد؟ مبلغ اوليّۀ خودشان را برداشتند و سود معامله را پس دادند و فرمودند: من احتياج به چنين سودي ندارم. سپس روايتي خواندند که باید سرمشق زندگی ما باشد:

«مُجَادَلَةُ السُّيُوفِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ الْحَلَالِ»[3]

يعني انسان در خط مقدم جبهه باشد، آسان‌تر از این ا‌ست که بتواند مال حلال به دست بیاورد، اما تلاش براي کسب حلال، ضروري است. حتي اگر لازم باشد کسي براي پرهيز از مال حرام، گرسنگی بخورد، معلوم است که باید آن گرسنگی را تحمّل کند و به حرام نيفتد.

*تأثير سوء مال حرام در تربيت فرزندان

مال حرام، نه تنها خود انسان را به سقوط مي‌کشاند، بلکه فرزندان او را نيز بدبخت می­کند. وضعيّت تأسف‌آور فرهنگي و فساد اخلاقي رايج در جامعۀ کنوني در اثر مال حرام است که پدر و مادرها به خورد فرزندان مي‌دهند. وضعيّت بعضي دختران و پسران جوان خیلی بد است تا جايي که مي‌توان گفت: عفت عمومی و غیرت عمومی نداریم و فساد اخلاقی، با کمال شهامت در جامعۀ ما حکم‌فرماست. عفت از زن‌ها و غیرت از مردها رفته و کار به جايي رسیده که بی عفتی و بی غیرتی تبديل به ارزش شده است.

چرا چنين شده است؟ ما که شیعه هستیم، ما که از نظر عقیده به اسلام و تشيّع و از نظر شعار، در حدّ مطلوبي هستيم و به اهل‌بيت«سلام‌الله‌عليهم» عشق مي‌ورزيم. پس چرا چنین شده است؟ به خاطر غذای حرام.

در اداره های ما، بی‌کاری، کم کاری و رشوه خواری وجود دارد. معلوم است کسی که رشوه بخورد يا در اداره، کم کاری و بدکاری داشته باشد، درآمد او حرام است و دختر و پسر او در اثر لقمۀ حرام، دچار بي‌عفّتي می شوند و بدتر اينکه، بی‌عفّتی نزد آنان، تبديل به ارزش می شود؛ با مسجد و معنويّات سر و کار ندارند و روحانيّت را خرافت می­دانند، شبانه روز مشغول تلفن همراه خود هستند که براي برخي جوانان، خانۀ شیطان شده است.

بازار ما، بازار اسلامی نیست؛ ربا، گران‌فروشی و کم‌فروشی به طرز عجیبي رونق دارد و غشّ در معامله در بازار فراوان است. معلوم است چنين تاجر يا کاسبي نمی تواند دختر و پسر مقدّس تحویل جامعه بدهد؛ لذا گاهي اوقات خودش مسجدی است اما پسر و دخترش نه اینکه حال مسجد ندارند، بلکه پدرشان را هم براي رفتن به مسجد مسخره می کنند. وقتی خمس در جامعه یک ضد ارزش باشد، معلوم است غذای افراد آن جامعه حرام است. وقتی این حرام را بچه ها بخورند، نه تنها راجع به دین، کسل و غافل می شوند، بلکه سقوط عجیبی مي‌کنند.

*عبرت از تاريخ

جوان‌ها! از تاريخ عبرت بگيريد. در زمان متوکّل عباسي، يک عالم مقدّس به نام شریک، با دربار ارتباط پيدا کرد. متوکّل از او تقاضا کرد که قاضی‌القضات شود. او با کمال شهامت گفت: دستگاه تو ظلم است و آن رياست را نپذيرفت. گفت: لااقل معلّم فرزندانم باش. گفت: آن هم اعانت به ظلم است و نمي‌پذيرم. متوکّل گفت: پس شام ميهمان ما باش. شريک که بهانه‌اي براي مخالفت نداشت، شام سلطنتی را خورد و به خانه رفت.

وقتي به خانه رفت، افکار انحرافي در اثر خوردن مال حرام، در او رخنه کرد. معنا ندارد که انسان غذاي حرام خورده باشد و فکر او الهي باشد يا با خدا و معنويات سر و کار داشته باشد. مال حرام، ابزار بسيار خوبي براي شيطان است و کار او را راحت مي‌کند؛ بنابراين فکر و توجيه شيطاني به سراغ او آمد. گفت: اگر من مقام قضاوت را بپذيرم، مي‌توانم از اين طريق، خدمتی به خلق خدا بکنم. وسوسۀ شيطان او را فرا گرفت و رياست قوۀ قضائيۀ حکومت متوکّل را در نظر او امري مقدّس جلوه داد. سپس با خود گفت: اگر من بتوانم فرزندان متوکّل را تربيت کنم، ارزشمند است و چرا اين امر مقدّس را نپذيرفتم؟

از شب تا صبح افکار شيطاني را مرور مي‌کرد و صبح روز بعد به نزد متوکّل رفت و هر دو سمت را قبول کرد. متوکّل نيز به جبران خدمات او به دربار، یک حقوق حسابی براي او تعيين کرد.

غذای حرام، حتي به اندازۀ يک شام، با انسان چنين مي‌کند که دين خود را در معرض فروش قرار مي‌دهد. جالب آنکه خود شريک هم توجه و اقرار به انحراف و دين فروشي خود داشت، ولي تأثير مال حرام، اجازۀ بازگشت به او نمي‌داد. روزي هنگام دريافت حقوق، ديد که يکي از سکّه‌ها معيوب است. آن سکه را براي تعويض، به مأمور پرداخت برگرداند. آن مأمور گفت: يک سکّۀ معيوب در بين آن همه سکّه چه اشکالي دارد؟ مگر ارث پدرت را در ازاي اين حقوق فراوان داده‌اي؟ شريک گفت: نه، دینم را به خاطر دريافت این پول‌ها داده‌ام و لذا از يک سکّه هم نمي‌گذرم.

امیرالمؤمنین «سلام‌الله‌عليه» وقتي مطلّع شدند که استاندار ايشان به ميهماني اشراف رفته و به طرز آنان غذا خورده است، بسيار ناراحت شدند و نامۀ تندی به او نوشتند و فرمودند: رفتن به منازل تشریفاتی و خوردن غذاهای تشریفاتی سزاوار استاندار من نیست. سپس فرمودند: من که امام مردم هستم، در روز به دو قرص نان جو دو تا پیراهن وصله­ای، بسنده کرده‌ام. مگر می­شود من بیت‌المال مسلمانان را هدر دهم و غذای خوب و لباس خوب داشته باشم؟[4]

اداری‌ها، بازاریان، اهل علم و بالاخره همه و همه باید بدانند که غذای حرام انسان را به سقوطي می کشاند که بعضی اوقات برگشت هم ندارد. یعنی گاهي انسان چنان سقوط می‌کند که اگر هم بخواهد نمي‌تواند مسير رفته را بازگردد.

سلمان فارسی می‌گوید: در دورۀ آخر زمان، مردم، افراد متّقي را ديوانه مي‌خوانند و متّقين نيز ساير مردم را شيطان مي‌دانند. به راستی هم امروزه شياطين، جامعه را فراگرفته‌اند و راجع به غذای حرام، هيچ اهمیّتي قائل نيستند و تصوّر مي‌کنند که آدم‌هاي خوبي نيز مي‌باشند. ربا و رشوه، سر تا پای برخي را گرفته و بالاخره غذای حرام هم شکم خودشان و هم شکم خانوادۀ آنان را پر کرده است. در قیامت، همين فرزندان از پدر خود شکایت می کنند که خدایا ما در اثر مال حرام که او به خورد ما داد، منحرف شدیم و از پدر خود بازخواست مي‌کنند، در حالي که آن پدر براي رفاه همين زن و فرزندان و تأمين دنياي آنان به حرام افتاده و جهنّمي شده است.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha