پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ |۱۰ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 12, 2024
کد خبر: 253918
۱۶ مرداد ۱۳۹۰ - ۰۸:۵۷

حجت الاسلام والمسلمین حسن عرفان در شرح دعای روز ششم ماه مبارک رمضان با بهره‌گیری از آیات قرآن و روایات اهل بیت‌(ع) برخی از چوب‌های بدون صدای خداوند را بیان کرده است.

اللهمّ لا تَخْذِلْنی فیهِ لِتَعَرّضِ مَعْصِتِكَ ولا تَضْرِبْنی بِسیاطِ نَقْمَتِكَ وزَحْزحْنی فیهِ من موجِباتِ سَخَطِكَ بِمَنّكَ وأیادیكَ یا مُنْتهى رَغْبـةَ الرّاغبینَ.

خدایا وا مگذار مرا در این روز در پى نافرمانیت، و مزن مرا با تازیانه کیفر و برکنارم بدار از موجبات خشمت بحق احسان ونعمتهاى بى شمار تو، اى حد نهایى علاقه واشتیاق مشتاقان.

* خذلان یعنی چه؟

«خذلان» به معنای وانهادن می‌باشد، همانگونه که در دعای « اللهمّ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ »

گاهی خدا ما را در برابر گناه به خودمان وا می‌گذارد، ولی بندگان دارای شایستگی و لیاقت را در هنگام گناه تنها نمی‌گذارد حال یا با تنبیه و آگاه نمودن درونی و یا با آگاهی رساندن بیرونی، آنها را متوجه گناه و پستی آن می‌کند، تنبیه بیرونی مثل داستان حضرت یوسف‌(ع) می‌باشد «وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ»( يوسف : 24 ).

زلیخا به سوی یوسف رفت و یوسف نیز متوجه زلیخا شد و به سوی او رفت، ولی خدا در این حالت، برهان خود را به یوسف نشان داد و دست حضرت یوسف را با تنبیه بیرونی گرفت و از منجلاب گناه بیرون کشید، و داستان از این قرار بود وقتی زلیخا گفت: بروم روی بت خود را بپوشانم، این مساله، حضرت یوسف را متوجه کرد و گفت: تو چشمان بت نابینا را که درک و شعوری ندارد را می‌پوشانی! ولی من خدای سمیع و بصیر را چگونه بپوشانم؟ این مساله، حضرت یوسف را متنبه کرد و حضرت یوسف از آن مکان فرار کرد.

خداوند آن عده از افرادی را که خدا را دوست دارند و او را ناظر بر اعمال خود می‌دانند، نمی‌گذارد در موقع مواجهه با گناه، تنها بمانند.

* نمونه تنبیه درونی

بعضی اوقات، تنبیه، درونی است و خداوند بندگانی را که دوست می‌دارد، آنها را از درون متنبه می‌کند در مقابل گناه، آنها را تنها نمی‌گذارد.

مثل فضیل‌بن عیاض که؛ خواست با دختری عمل نامشروع انجام دهد، موقع ورود به خانه آن شخص، در بالای دیوار این آیه از قرآن را شنید که همسایه او تلاوت می‌کرد «أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آَمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ» (الحديد:16) آیا وقت آن نرسیده است که دل‌های مومنان در برابر ذکر خدا و آنچه حق نازل کرده است خاشع گردد؟! (سوره حدید آیه 16)

فضیل گفت: چرا وقت آن رسیده است، برگشت و توبه کرد و نام او جزو عارفان قرار گرفت.

خدایا مرا در این روز در مقابل گناه تنها نگذار و با تنبه درونی و بیرونی مرا از گناه دور بدار.

* فراز دیگری از دعا

«ولا تضربنی بسیاط نقمتک» مرا با تازیانه‌های نقمت خود، تنبیه نکن.

لفظ تازیانه در این جمله، استعاره از ناخشنودی‌ها و غضب‌های الهی است، مثل اینکه گفته شود: چوب خدا صدا ندارد، و اگر خدا کسی را با چوب خود بزند دیگر رهایی برای آن نیست.

چوب‌های تنبیه خدا، چند چیز است: اولین مورد چوب و کیفر خدا، «محرومیت» است. محرومیت نیز خودش انواعی دارد که شامل: محرومیت از موقعیت مثل حضرت آدم و حوا، که از جایگاه و موقعیتی که داشتند محروم شده‌اند، محرومیت از رزق، محرومیت از علم، محرومیت از عبادت، محرومیت از لذت عبادت و ... می‌باشد.

* ابتلا به بیماری

دومین مورد از چوب و کیفر الهی ابتلا به بیماری است، نمی‌توان گفت: که همه بیماران، به کیفر الهی مبتلا شده‌اند، ولی بعضی از تازیانه‌های الهی، به صورت بیماری، می‌باشد.

شخصی به امام صادق‌(ع) عرض کرد: کسی از من درباره حج سوالی کرد، گفتم به حج نرود و به جای رفتن به حج، فلان کار را انجام بدهد، حضرت فرمود: چرا چنین جوابی دادی؟ به جهت آن فتوای بدون دلیل که دادی خدا یکسال تمام تو را مریض خواهد کرد، آن صحابی امام گفت: بیمار شدم و یک سال تمام درد کشیدم.

* چوب سوم خدا

گرفتاری به فقر، سومین مورد چوب خدا است، این قضیه نیز عمومیت ندارد، ولی گاهی شخصی، گناه یا مکروهی انجام می‌دهد که کیفر آن فقر است، البته باید توجه کرد که این موارد، همانگونه که بیان شد عمومیت ندارد و هر فقری به خاطر گناه نیست.

* بلاهای عمومی

یکی دیگر از تازیانه‌های الهی که به صورت بلاهای عمومی سیل، زلزله یا خشکسالی صورت می‌پذیرد، این مورد است که برای همه کیفر نیست، برای بعضی‌ها، ترفیع درجه است، ولی بدون تردید بلاهای عمومی بر ستمگران، کیفر می‌باشد.

مورد پنجم از کیفر و تازیانه‌ الهی، که یکی از بدترین کیفرهاست، مشغول کردن به غیر خدا می‌باشد، البته خیلی‌ها این چوب و تازیانه را خوب نمی‌شناسند، انسانی که به تدریج از خدا دور می‌شود و به گناه مشغول می‌شود، کم کم خدا محبت و عشق خود را از دل او می‌برد و روز به روز در صورت اصرار به گناه در لجن‌زار معصیت غرق می‌شود، در این حالت خداوند دیگر نظر لطف و رحمت خود را از آن می‌گیرد، کسی که نسبت به حقوق خدا بی‌توجه باشد، نسبت به حقوق مردم نیز بی‌توجه خواهد بود، در این صورت نه رعایت همسایه خود را می‌کند، نه رعایت همکار خود را و نه احترامی به پدر و مادر و بستگان خود خواهد گذاشت، ای مردم اگر به این مرحله رسیدیم زنگ خطر برای ما به صدا در آمده است، باید تلاش کنیم که برگردیم و از حوادثی که برای دیگران اتفاق می‌افتد عبرت بگیریم.

در روایت آمده است که خداوند کیفر بعضی افراد را با مشغول کردن آنها به آب و گل رقم می‌زند، یعنی تمام عمر خویش را صرف ساختن دنیای خود می‌کند و سرمایه عمر خود را این طور به هدر می‌دهد.

در روایت دیگر نیز آمده است که وقتی خداوند می‌خواهد بعضی‌ها را عذاب کند؛ عشق غیر خدا را در دل آنها قرار می‌دهد و در نتیجه، عمر خود را در عشق غیر خدا صرف می‌کنند.

* قدرت غلبه بر نفس

با نفست کشتی بگیر!

یکی از کشتی گیرهای معروف زمان، شیخ رجبعلی خیاط به نام « اصغر آقا پهلوان » نقل کرده که: یک روز مرا بردند نزد جناب شیخ. ایشان زد به بازوی من و فرمود:

« اگر خیلی پهلوانی با نفس خود کشتی بگیر»!

« اگر بخواهی خدا تو را صدا کند، قدری معرفت پیدا کن و با او معامله کن.

والسلام علیکم و رحمة الله برکاته

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha