پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ |۱۰ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 12, 2024

حوزه نیوز/حجت الاسلام والمسلمین سید محمدباقر گلپایگانی فرزند آیت الله العظمی گلپایگانی در گفتگو با سرویس علمی، فرهنگی مرکز خبر حوزه ماجرای عنایت های امام رضا (ع) به این مرجع تقلید را تشریح نمود..

آنچه در پی می خوانید اظهارات فرزند این مرجع تقلید در گفت وگو با سرویس علمی و فرهنگی مرکز خبر حوزه به مناسبت سالروز شهادت حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا (ع) است.

* عنایت امام رضا (ع) در تولد آیت الله گلپایگانی

تولد مرحوم والد با عنایت امام رضا(ع) بوده است. (پدر مرحوم والد) چهار دختر داشت و برای او فرزند پسری به دنیا نمی آمد. لذا، نذر می‌کند که از روستای گوگد گلپایگان پیاده به مشهد مشرف شوند و در مشهد از حضرت امام رضا(ع) درخواست می‌کنند که از خدا بخواهند خداوند به او اولاد پسر عنایت کنند. بعد از برگشتن از مشهد، خواهر مرحوم والد، در عالم رؤیا می‌بیند، امام رضا و امام جواد(علیهماالسلام) به منزل پدرشان تشریف آوردند. امام رضا(ع) در آنجا ماندند و امام جواد(ع) رفتند. عمه جریان خواب را برای پدرشان نقل می‌کند و پدربزرگ این گونه تعبییر می کنند خداوند دو پسر به نام رضا و تقی به ما عنایت می‌کند. رضا خواهد ماند و تقی به رحمت خدا خواهد رفت. همین طور هم شد. محمد تقی پسر دوم خانواده، سر زایمان به  همراه مادرش به رحمت خدا می‌روند، در حالی که مرحوم والد، سه  سال بیشتر نداشتند.

تولد مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی نیز مصادف با ایام تولد امام رضا(ع) هشتم ذی القعده و تولد امام رضا(ع) یازدهم ذی‌القعده می‌باشد.

* یک شب میهمان حرم

پدرم نقل می کردند؛ زمان پهلوی اول، به مشهد مشرف شدم در آن وقت، زن و مرد در حرم امام رضا(ع) با هم زیارت می‌کردند. من هم در آن ایام زمستانی، به حرم مشرف شدم. خدمت امام رضا(ع) عرض کردم، من هم دوست دارم که بیایم و ضریح را برای تبرک ببوسم, ولی به خاطر این که با نامحرم برخورد نکنم، معذور هستم و جلو نمی‌آیم والا این طور نیست که بی ادبی کرده باشم. اگر شما یک طوری صلاح بدانید، خودتان موقعیتی فراهم آورید تا بتوانم ضریح را ببوسم. آن شب زمستانی که من قبل از مغرب به حرم مشرف شده و مشغول دعا و زیارت بودم، در آن زمان درب حرم را می‌بستند در حین انجام اعمال و زیارت، کم کم خدام حرم، زائرین را خارج می‌کردند و درب حرم را بستند. ولی کسی به من نگفت از حرم خارج شو! من همانطور  که سجاده‌ام پهن بود، مشغول دعا و زیارت بودم. وقتی همه زوار رفتند و درها بسته شد، سجاده را کنار ضریح گذاشتم، مرحوم والد ادامه دادند: « آن شب هر چه از حضرت خواستم به من عنایت شد» وقت مناجات صبح که شد، مسئول حرم وارد شد. وقتی مرا دید، با تعجب پرسید، شما کجا بودید؟ از کی اینجا هستید؟ مگر «شما رمز شب دارید»؟  گفتم:‌نه. «گفت با اجازه چه کسی اینجا ماندید»؟. اشاره به قبر مطهر کردم، گفتم با اجازه آقا. گفت از چه وقت حضور داشتی؟ گفتم از اول شب. گفت چرا بیرون نرفتید؟ گفتم کسی به من نگفت بیرون برو! چه جایی از این جا بهتر. مسئول حرم خیلی تعجب کرد و گفت: من چهل سال  در این آستان مقدس خادم هستم، تا الآن چنین اتفاقی نیافتاده است. اگر مسئولان حرم بفهمند، هم مسئول شیفت قبلی و هم مرا توبیخ خواهند کرد. من از شما خواهش می‌کنم شما از در پشتی خارج شده، تجدید وضو کرده و دوباره از در اصلی وارد حرم شوید تا ما به زحمت نیافتیم. مرحوم والد گفتند: عجیب این که در آن شب زمستانی، اصلا در طول ده الی دوازده ساعت، احتیاج به تجدید وضو پیدا نکردم.

*تا آیت الله گلپایگانی نیایند درب حرم باز نمی شود!

هنگامی که آیت‌الله العظمی گلپایگانی به حرم امام رضا(ع) مشرف می‌شدند، مردم برای دیدن ایشان هجوم می‌آوردند. گاهی اوقات نماز افرادی که مشغول نماز خواندن بودند، به هم می‌خورد ... .

این خبر به گوش آقا رسید و ایشان به این نتیجه رسیدند، چون آمدنشان به حرم باعث زحمت زائران خواهد شد، فعلاً‌ به حرم نروند.

فردای آن روز، می‌خواستند حرم را شست‌وشو دهند. شخصی به نام آقای خوش‌زبان که رئیس خدام بود، بعد از نماز صبح تماس گرفت و گفت: ما درهای حرم را برای شست‌وشو بسته‌ایم، اگر آقا می‌خواهند حرم مشرف شوند، بفرمایند. مرحوم والد گفتند: دیروز به حرم مشرف شدم و فعلاً تصمیمی برای تشرف ندارم.

دوباره آقای خوش‌زبان تماس گرفت و گفت: تا حضرت آیت‌الله گلپایگانی به حرم تشریف نیاورند، درب حرم را باز نمی‌کنیم. نمی‌دانم به چه علت چنین حرفی می‌زد، آیا خوابی دیده بود و یا مسئله طور دیگری بوده است. به هر  حال مرحوم والد برای شست‌وشو به حرم مشرف شدند.

* وسایل سفرم را آماده کنید

آقای سید محمد علی روحانی، معبر خواب که الآن نیز در مسجد امام حسن عسکری(ع) اقامه نماز دارد، می‌گوید: هر وقت من حضرت آیت‌الله گلپایگانی را در خواب ببینم، یقین دارم که به مشهد مشرف می‌شوم. گاهی اوقات نیز هیچ گونه مقدمه و تصمیمی وجود نداشت، شب می‌خوابیدم و صبح به خانواده‌ام می‌‌گفتم:‌وسایل رفتن به مشهد برای من فراهم شده است. سؤال می‌کردند: از کجا می‌گویید؟ می‌گفتم: دیشب حضرت آیت‌الله گلپایگانی را خواب دیده‌ام.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha