در عصر حاضر که خلاء معنویت بر فضای جوامع بشری حاکم شده و شیاطین جن و انس با تمام قوا به میدان مبارزه با حقیقت پاگذاردهاند، بهرهمندی از معارف دین و اموختن راه و رسم انسانهای خودساخته، چراغی فرار روی انسان است تا حقیقت را گم نکند.
* سلوک عارفانه
برای آدم شدن و ورود به وادی سیر و سلوک، سیره عملی ائمه دین علیهم السلام را نصب العین خود قرار دهید که غیر از در خانه این خانواده، هیچ کجا خبری و چیزی نیست و هر کجا جای پای عرفان و شناخت را دیدید، بدانید که ارتباط با ائمه علیهم السلام آنجا بود، گرچه شهرت به خلاف آن باشد و بدون ارتباط با ائمه معصومین عرفان دروغ است. آنچه ما فهمیده ایم این است.
تمام مراحلی که برای سالک الی الله ذکر شد و آنچه به نظر دیگران نرسیده است. همه را حضرت امیر، امام السالکین و معراج العارفین بدان اشاره فرموده است:
«قَدْ أَحْیَا عَقْلَهُ وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ حَتَّى دَقَّ جَلِیلُهُ وَ لَطُفَ غَلِیظُهُ وَ بَرَقَ لَهُ لَامِعٌ كَثِیرُ الْبَرْقِ فَأَبَانَ لَهُ الطَّرِیقَ وَ سَلَكَ بِهِ السَّبِیلَ وَ تَدَافَعَتْهُ الْأَبْوَابُ إِلَى بَابِ السَّلَامَةِ وَ دَارِ الْإِقَامَةِ وَ ثَبَتَتْ رِجْلَاهُ بِطُمَأْنِینَةِ بَدَنِهِ فِی قَرَارِ الْأَمْنِ وَ الرَّاحَةِ بِمَا اسْتَعْمَلَ قَلْبَهُ وَ أَرْضَى رَبَّه»؛ سالک الی الله عقل خود را زنده کرده و نفس خود را میرانده است، تا آنجا که این مراقبت و ریاضت شرعی لاغرش کرده [و این گوشتها را تا اندازه ای از تنش آب کرده است]، غلظت روحش را لطیف کرده و روحش رقیق شده است و در آن حالت یک مرتبه برقی از دورن او می جهد و راه را برایش روشن می کند. از این در به آن در و از این منزل به آن منزل می رود تا به آخرین منزل که منزل سعادت است و نهایت راه اوست، می رسد، که آنجا را باب سلامت گویند. و دو پاى او در قرارگاه امن با آرامش تن، استوار می شود. به سبب آن كه دل را درست به كار گرفت، و پروردگار خویش را راضى كرد.
اینها چه اندازه جاهلند که خود را سرگرم این اعمال ظاهری کرده اند و از شناخت و معرفت الله بازمانده اند و اهل اللّهی را در این اداها می دانند.
* ذکر حقیقی
محصول و نتایج آن]ذکر[ مادامی است، یعنی تا وقتی انسان مشغول است بهرهمند است، ولی ذکر، ذکر قلبی است که نتایج آن همیشگی است. باید قلب و دل ربط به او داشته باشد.
چه بسیار ذکرها که نتیجه «مادامی» هم ندارد و باید گفت: «اشتغلت بالذکر عن المذکور» [به ذکر مشغول شده و از مذکور باز مانده است].
گول تسبیح و ذکر و ورد را نخورید، ممکن است چیزی عادت انسان شود، وقتی عادت شد، ترک آن وحشت آور است، و منشأ اثر هم نیست. انسان گاهی مثل ضبط صوت می شود، می گوید و می خواند و هیچ حالی او نیست، لذا چیزی عاید خود او نمی شود.
* در حدیث آمده است:
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: «لَا تَنْظُرُوا إِلَى طُولِ رُكُوعِ الرَّجُلِ وَ سُجُودِهِ فَإِنَّ ذَلِكَ شَیْءٌ اعْتَادَهُ فَلَوْ تَرَكَهُ اسْتَوْحَشَ لِذَلِكَ وَ لَكِنِ انْظُرُوا إِلَى صِدْقِ حَدِیثِهِ وَ أَدَاءِ أَمَانَتِه»(3)؛ امام صادق علیه السّلام فرمود: به طول دادن ركوع و سجود مرد ننگرید، زیرا با آن عادت گرفته و اگر ترك كند، وحشتش گیرد، ولى به راستى گفتار و اداء امانتش بنگرید.
روزی امام صادق علیه السلام بر جمعی گذشتند که حلقه ذکر تشکیل داده بودند، به آنها فرمود: ذکر؛ اوراد زبانی نیست، ذکر، خدا را متذکر بودن و در برابر معصیت و گناه حالت وقایه و خود نگهداری داشتن است.
ذکر، ذکر قلبی است که نتایج آن همیشگی است. باید قلب و دل ربط به او داشته باشد. چه بسیار ذکرها که نتیجه مادامی هم ندارد.
* پرده هوی و هوس
حجاب ها و پرده ها مانع از شنیدن و دیدن حق است، مانع از فهم و ادراک حقایق و معارف و لذت بدن از آنهاست. این پرده ها انسان را محاصره کرده اند. این باید پاره شوند. این پرده ها، پرده ی هوی و هوس است. پرده ی دلخواهی است. اگر انسان دلخواهی و هوس خود را کنار بزند و دور بیندازد، همه ی کارهای او درست می شود.
این هواها مانع از ادراک حقایق است، مانع از معرفت خداست. اگر هوی و هوس کنار رود، همه ی پرده ها و حجاب ها از گوش و چشم و دل کنار می رود. اگر توجه به مادیات و بیچارگیِ نسبت به امور مادی از انسان گرفته شود، انسان خدا را می بیند.
* بنده شیطان
اگر کسی گفت: من بنده ی خدا هستم، ولی حقوق همسایه را تضعیف کرد، حقوق همشهری ها را تضعیف کرد، تکالیف الهی را حفظ نکرد و گوش و قلب و دستش در اختیارش نبود، این بنده ی شیطان است، نه بنده ی خدا.
* مکتب خود سازی
مکتب اسلام، نماز و معارفش و معرفت خدا، همه برای این است که تو ساخته شوی، اگر تو ساخته شوی، همه چیز ساخته می شود. اگر تو خراب باشی، همه چیز خراب می شود. کاری کنید که خرابی ها را اصلاح کنید، آباد نمی خواهید بکنید، جلوی خرابی های خود را بگیرید.
چیزی که می تواند دنیا را اصلاح کند، کمال عقل است. کمالی که در پرتو عبودیت حق حاصل می شود. اگر انسان، عاقل شد همه ی آتش ها خاموش می شود. اگر آتش درون انسان ها خاموش شود، همه ی آتش های بیرونی خاموش خواهد شد.
ماهیت مان این باشد که کسی را آزرده نکنیم، حق کسی را تضییع نکنیم، مال کسی را نبریم، غیبت نکنیم و به کسی دروغ نگوئیم. خلاصه برای نجات از اخلاق رذیله باید خود انسان راه بیفتد، باید متوجه باشد و جلوی چشم و زبان خود را بگیرد. اگر به چشم آزادی دادی، بعد گرفتاری های دیگری پیدا می کنی .
باید ابتدا خود را ساخت و از بدی ها و جهالت ها دور کرد، عبادت خالص خدا کرد و بعد دیگران را. پیامبر(ص) اگر به شما می گوید امانتدار باشید، خودش امین است.