حجتالاسلام والمسلمین محمد امین پورامینی نویسنده کتاب «الامام جعفر الصادق رمز حضارة الاسلامیة» در گفتوگو با سرویس علمی و فرهنگی مرکز خبر حوزه ابعاد علمی و فضیلتهای ششمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت را برررسی کرده است.
مقداری در باره ذو ابعاد بودن زندگی امام صادق علیهالسلام توضیح دهید؟
اگر به سخنان امام صادق(ع) توجه کنید، میبینید ایشان در زوایای مختلف سخن گفتهاند و شاگردانی که تربیت نمودهاند، دارای ابعاد مختلف علمی میباشند، در زمانی که فضای ضعف بنی عباس و بنی امیه بود، امام از آن فرصت استفاده کردند و کاری که زمین مانده بود و زمینه نشر آن برای احدی از ائمه فراهم نشده بود، توسط ایشان محقق شد و باعث شد سرمایه بزرگی برای همه مسلمانان و شیعیان فراهم گردد، اگر به جوامع روایی مراجعه کنیم «قال الباقر» و «قال الصادق» و مخصوصا «قال الصادق» را زیاد میبینیم، آقای برهان بخاری دمشقی از اهل سنت جزوه ای درباره امام صادق علیه السلام نوشته است و در آنجا میگوید : «ان الاحادیث المسنده الیه وحده حسب احصاءاتنا تشکل 64 % من التراث الامامی الاثنی عشری ( الامام الصادق؛29 ) » 64 درصد از تراث شیعه از امام صادق است، و مطلب او تقریبا قریب به واقع است، مرحوم آقای قزوینی موسوعه ای درباره امام صادق (ع) دارد و شنیدهام 60 جلد میشود، در حالی که کل بحار علامه مجلسی ۱۱۰ جلد است؛ لذا مطلب جناب بخاری دمشقی دور از واقع نیست، لذا در زندگی حضرت جنبههای مختلفی به چشم میخورد. کثرت مرویات از امام صادق(ع)، تنوع مطالب، کثرت شاگردان از جنبههای مختلف زندگی امام صادق علیهالسلام میباشد. آقای عبد الحسین شبستری کتابی به نام «اصحاب امام صادق» دارد و معروف است امام 4 هزار شاگرد داشته است، و یکی از شاگردان او ابوحنیفه است که این عبارت او مشهور است: « لو لا السنتان لهلک نعمان »؛ (التحفة الاثنی عشریة ص 8). و آنقدر تاثیر امام صادق علیهالسلام در نشر معارف دین ومذهب زیاد است که مذهب شیعه به مذهب جعفری معروف گردید و در واقع این مذهب همان مذهب محمدی و علوی است، اما زمینه نشر برای امام صادق مهیا شده بود.
آیا از بزرگان اهل سنت کسانی شاگرد امام صادق(ع) بودند؟
برخی از کسانی که بعدها سردمدار مذهب شدند، همه در محضر آن حضرت مدتی شاگردی کردهاند، در بین علمای اهل سنت، ابوحنیفه از همه سابقتر است و بعد از او مالک بن انس و بعد از او محمد بن ادریس شافعی شاگرد ابوحنیفه است و بعد از او احمد بن حنبل شاگرد شاگرد امام صادق است، چرا که شاگرد شافعی است و شافعی شاگرد ابوحنیفه است، البته مذاهب اهل سنت زیاد بودهاند، مثلا طبری مذهبی داشته است و بسیاری دیگر از عالمان اهل سنت هر یک دارای مذهب فقهی خاصی بوده است، اما در گذر تاریخ زمانی که مسئله حصر مذاهب پیش آمد و بیشتر هم دلایل سیاسی داشت، بعضی از این مذاهب که به حکومت نزدیک بودند، یا شاگردان برخی از آنها به حکومت رسیدند ماندگار شدند، مثلا ابوحنیفه کتاب فقهی ندارد، اما قاضی القضاتهارون الرشید ابویوسف صاحب کتاب «خراج» وقتی به قدرت رسید، اصلا قاضی غیر حنفی را نصب نمیکرد، و همین مسئله دلیل نشر مذهب ابوحنیفه شد؛ یا زمانی که محمد بن ادریس شافعی به مصر رفت و مالک در آنجا پیرو انی داشت به عنوان اینکه پیرو مذهب مالک است، موقعیت پیدا کرد و به حکومت و حاکم مصر نزدیک شد و زمینه نشر مذهب او فراهم گردید، البته شافعی کتاب فقهی دارد که بنان کتاب الام معروف است، اما ابو حنیفه کتاب فقهی نداشت، از آیت الله بهجت(ره) شنیدم که میفرمود: «اگر ابویوسف نبود از ابو حنیفه هیچ چیز باقی نمانده بود»، یا احمد بن حنبل اصلا جنبه فقهی ندارد؛ طبری صاحب تاریخ معروف که عالم ذوابعادی هم هست(مفسر وفقیه ومورخ) کتابی راجع به اختلاف فقها دارد و در آنجا اسم احمد حنبل را نمیآورد، به او اعتراض کردند که چرا نام او را نیاوردی!؟ گفت : او فقیه نیست، او محدّث است؛ اما در زمان خلفای بنی عباس مذهب او رواج پیدا کرد، مهم این است که این چهار مذهب معروف اهل سنت، همه بعد از امام صادق(ع) و سران این مذاهب اربعه به نحوی (مستقیم یا غیر مستقیم) برای مدتی شاگردی امام صادق(ع) نمودهاند، از این رو باسابقه ترین مذهب اسلامی بر اساس تاریخی، مذهب امام صادق علیهالسلام است و دیگران بعد پدید آمدند وباید برای خود شناسنامه ای پیدا کنند.
در خصوص جایگاه امام صادق(ع) از منظر رسول خدا (ص) واهل بیت (ع) وکسانی که به نحوی متصل به این خاندان بودند توضیح دهید؟
در کلام پیامبر اکرم (ص): شیخ صدوق در علل نقل میکند : «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): إِذَا وُلِدَ ابْنِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَسَمُّوهُ الصَّادِقَ فَإِنَّهُ سَیَکُونُ فِی وُلْدِهِ سَمِیٌّ لَهُ یَدَّعِی الْإِمَامَةَ به غیر حقها وَ یُسَمَّی کَذَّابا، علل الشرائع ج : 1 ص : 234 »رسول اکرم(ص) نقل میکنند: زمانی که فرزندم جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب متولد شد، نام او را صادق بگذارید، زیرا پنجمین فرزندش که موسوم به جعفر است، به دروغ ادعای امامت میکند.
در کلام امام سجاد(ع) علیهالسلام ابو خالد کابلی از امام سجاد علیهالسلام میپرسد، امام بعد از تو کیست حضرت میفرماید :مُحَمَّدٌ ابْنِی یَبْقُرُ الْعِلْمَ بَقْراً وَ مِنْ بَعْدِ مُحَمَّدٍ جَعْفَرٌ اسْمُهُ عِنْدَ أَهْلِ السَّمَاءِ الصَّادِقُ قُلْتُ :کَیْفَ صَارَ اسْمُهُ الصَّادِقَ وَ کُلُّکُمُ الصَّادِقُونَ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَالَ إِذَا وُلِدَ ابْنِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَسَمُّوهُ الصَّادِق؛ (الخرائج و الجرائح، ج1، ص: 269) امام بعد از امام سجاد(ع)، باقر علیهالسلام است که علم را میشکافد و بعد از ایشان جعفر صادق(ع) امام است، که نزد اهل آسمان به صادق معروف است.. وبعد از رسول خدا (ص) نقل میکند که این نامگذاری توسط رسول خدا (ص) انجام شده است.
زید بن علی بن حسین (ع) : «َ قَالَ زَیْدُ بْنُ عَلِیِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فِی کُلِ زَمَانٍ رَجُلٌ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ یَحْتَجُّ اللَّهُ بِهِ عَلَی خَلْقِهِ وَ حُجَّةُ زَمَانِنَا ابْنُ أَخِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ لَا یَضِلُّ مَنْ تَبِعَهُ وَ لَا یَهْتَدِی مَنْ خَالَفَهُ، الأمالی (للصدوق)، النص، ص: 544 » زید بن علی میگوید: در هر زمانی مردی از ما اهل بیت وجود دارد که خدا به واسطه او بر خلقش احتجاج میکند و حجت زمان ما، پسر برادرم جعفر بن محمد(ع) است و کسی که از او تبعیت کند، گمراه نمیشود و سعادتمند و اهل هدایت نمیشود، کسی که از او تخلف کند؛ و مطالب از این قبیل فراوان است و به همین مقدار اکتفا میکنم.
اقوال علمای اهل سنت پیرامون حضرت امام صادق را بیان کنید؟
امام صادق علیهالسلام شخصیتی هستند که همه مجبورند در مقابل او سر تعظیم فرو آوردند، افراد فراوانی از اهل سنت درباره شخصیت علمی امام، مطالب زیادی گفتهاند که به ذکر مقداری کفایت میکنم:
ابن ابی لیلی
عَنْ نُوحِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ: قُلْتُ لِابْنِ أَبِی لَیْلَی أَ کُنْتَ تَارِکاً قَوْلًا قُلْتَهُ أَوْ قَضَاءً قَضَیْتَهُ لِقَوْلِ أَحَدٍ قَالَ لَا إِلَّا رَجُلٍ وَاحِدٍ قُلْتُ مَنْ هُوَ قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع. (تهذیب الأحکام، ج6، ص: 292 ) ابن ابی لیلی قاضی القضات بود، نوح بن دراج میگوید: از او پرسیدم آیا میشود به خاطر گفتار دیگری، بر خلاف حکمی که دادهای عمل کنی گفت : تنها جعفر بن محمد است که اگر بگوید دست از حکمی که دادهام برمیدارم.
ابو حنیفه
اصل او از کابل است او در شأن امام صادق علیهالسلام میگوید : ما رایت احداً افقه من جعفربن محمد؛ (تذکرة الحفاظ 1: 166). و کلام ابو حنیفه معروف است که «لو لا السَنتان لهلک نعمان؛ (التحفة الاثنی عشریة ص 8» اگر آن دو سالی که در محضر امام صادق(ع) نبودم نعمان (یعنی خود ابوحنیفه) هلاک میشد.
سفیان ثوری
«الله اعلم حیث یجعل رسالته؛ (غایة الاختصار : 102 ».خداوند میداند که رسالت را در کجا قرار دهد. مالک بن انس : «ما رأت عینی أو ما رأت عین و لا سمعت أذن و لا خطر علی قلب بشر أفضل من جعفر بن محمد فضلا و علما و عبادة و ورعا و کان کثیر الحدیث طیب المجالسة کثیر الفوائد. » (تهذیب التهذیب 2: 89/15۶) هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به قلب هیچ کسی خطور نکرده که فردی از نظر علم، فضل تقوی و پاکی از جعفر بن محمد(ع) برتر باشد، او بسیار خوش سخن بود ومجالسش پر فایده.
جابر بن حیان : و حق سیدی لولا ان هذه الکتب به اسم سیدی صلوات الله علیه لما وصلت الی حرف من ذلک الی الابد، الامام الصادق، (عبد الحلیم الجندی) : ص 224
جابر بن حیان
وی پدرعلم شیمی است، در غرب بیشتر از شرق معروف است، او میگوید : اگر شاگردی جعفر بن محمد نبود به کلمهای از مطالبی که رسیدهام نرسیده بودم.
عمرو بن ابی المقدام
وی میکوید: کنت اذا نظرت الی جعفر بن محمد علمت انه من سلالة النبیین، (حلیة الاولیاء 2 : 193 ) هرگاه به جعفر بن محمد نگاه میکردم متوجه میشدم که او براستی از سلاله پیامبران است.
جاحظ
وی نیز میگوید: جعفر بن محمد الذی ملاء الدنیا علمه و فقهه؛ رسائل الجاحظ (للسندوبی) : 106 علم و فقه جعفر بن محمد دنیا را پر کرده است.
غیر مسلمانان در باره ایشان چه میگویند؟ در رابطه با آن بزرگوار میبینیم که دیگر اندیشان، پیروان دیگر ادیان الهی وحتی ملحدان سر تسلیم فرود آوردند، در بین مسیحیان از باب نمونه «جوزیف الهاشم» مسیحی که ادیب است و در لبنان زندگی میکند تعابیر عجییی راجع به امام دارد ، (موتمر الامام جعفر الصادق : 150 – 155 )، سلیمان الکتانی نویسنده مسیحی است او نیز مطالب بلندی در شان امام صادق علیهالسلام بیان میکند (موتمر الامام جعفر الصادق : 249 ) .».
امام در کلام ملحدان
حتی کسانی که ملحد هستند و خدا را قبول ندارند مقابل امام خاضع بودند، مثلا ابن ابی العوجا ء در رابطه با آن حضرت میگوید : «ما هذا ببشر، إن کان فی الدنیا روحانی یتجسّد اذا شاء و یتروّح اذا شاء باطنا فهو هذا»، یعنی الصادق علیهالسلام؛ (الکافی: ۱/۵۹) او بشر نیست (فراتر از انسان معمولی است) اگر در دنیا یک روحانی داشته باشیم که روح پرعظمتش در قالب کالبدی نهاده شده باشد اوست، و همینطور ابن المقفع و ابو شاکر دیصانی، کسانی بودند که ملحد بودند ولی سر تعظیم مقابل امام صادق فرو میآوردند. این اجمالی راجع به گفتههای دیگران در خصوص شخصیت امام صادق علی السلام بود. البته مجموعه نقطه نظرات ایشان را که بالغ بر شصت مورد است در کتاب الامام الصادق رمز الحضاره الاسلامیه آورده ام.
امام صادق در کلام قاتل حضرت
حتی کسانی که امام صادق را به شهادت رساندند مثل جعفر منصور او هم وقتی که به امام صادق(ع) میرسد سر تعظیم فرود میآورد و احترام میکند و میگوید : «فإن سیدهم و عالمهم و بقیة الأخیار منهم توفی فقلت: و من هو یا أمیر المؤمنین قال: جعفر بن محمد فقلت: أعظم الله أجر أمیر المؤمنین و أطال لنا بقاءه فقال لی: إن جعفرا کان ممن قال الله فیه: ثم أورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا و کان ممن اصطفی الله و کان من السابقین بالخیرات؛ (تاریخ یعقوبی 2: 383 » همانا جعفر بن محمد کسی است که خدا در حق او گفت : ما او را وارث کتاب نمودیم.
میراث واقعی امام صادق(ع) چیست؟
بزرگترین دست آورد ومیراث آن حضرت را در میراث علمی آن بزرگوار میتوان جستجو کرد که آثار آن را در گفتهها، نامهها، مناظرات، حلقات علمی، واحادیث بسیار گسترده آن حضرت میتوان یافت. مناظرات امام در بعد فقهی جایی برای حرف نیست و اگر در فقه امام صادق(ع) را نداشته باشیم چه میداشتیم!؟ یکی از جهات زندگی امام علیهالسلام که برای ما طلبهها مفید و درس آموز است توجه به مناظرات امام صادق علیهالسلام میباشد، باید در روش امام در گفتمانها دقت کنیم وکیفیت ورود و خروج به مباحث و نحوه مناظره آن حضرت باید مورد دقت و بررسی قرار گیرد و الگو برداری شود، البته امام در بین شاگردان خود افرادی مانند هشام را تربیت کرده بودند که روش بحث را از ایشان آموخته بود واو کیفیت و فن مناظره را از امام یاد گرفتهبود، و وظیفه ماست که روش حضرت را به عنوان الگو مورد توجه قرار دهیم و این مطلب بسیار راهگشاست. امام در میدان مناظره با افراد مختلفی مناظره میکند حتی با چهرههای ملحدی مانند ابوشاکر دیصانی و ابن مقفع. وظیفه طلاب و عالمان دینی است که در ابعاد مختلف علمی میدان را خالی نکنیم و باید دید را توسعه دهیم؛ امام مناظرات برون دینی و درون دینی متعددی داشتهاند از جمله این مناظرات مناظره امام با ابو حنیفه میباشد که آنها را نیز در این کتاب گرد آورده ام.
* لطفا به طور اجمالی به مناظره آن حضرت با ابو حنیفه اشاره کنید؟
یک مناظره مناظره عجیبی استِ در همین جا پرانتزی باز کنم؛ برخی نسبت به ابوحنیفه میگویند او تمایل به اهل بیت(ع) داشت و به نظر من این صحیح نیست!؟ شاهد آن قضیه ای است که در رابطه با منصور وامام صادق نقل شده است که بخاطر آنکه موقعیت امام را بشکند به امر منصور چهل مسئله مشکل را فراهم آورد که آن ماجرا نیز بر عظمت وموقعیت اجتماعی امام صادق (ع) افزود ، جریان را ذهبی اینگونه آورده است «أَبُو الْقَاسِمِ الْبَغَّارُ فِی مُسْنَدِ أَبِی حَنِیفَةَ قَالَ الْحَسَنُ بْنُ زِیَادٍ سَمِعْتُ أَبَا حَنِیفَةَ وَ قَدْ سُئِلَ مَنْ أَفْقَهُ مَنْ رأیات قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ لَمَّا أَقْدَمَهُ الْمَنْصُورُ بَعَثَ إِلَیَّ فَقَالَ یَا أَبَا حَنِیفَةَ إِنَّ النَّاسَ قَدْ فُتِنُوا به جعفر بْنِ مُحَمَّدٍ فَهَیِّئْ لَهُ مِنْ مَسَائِلِکَ الشِّدَادِ فَهَیَّأْتُ لَهُ أَرْبَعِینَ مَسْأَلَةً ثُمَّ بَعَثَ إِلَیَّ أَبُو جَعْفَرٍ وَ هُوَ بِالْحِیرَةِ فَأَتَیْتُهُ فَدَخَلْتُ عَلَیْهِ وَ جَعْفَرٌ جَالِسٌ عَنْ یَمِینِهِ فَلَمَّا بَصُرْتُ بِهِ دَخَلَنِی مِنَ الْهَیْبَةَ لِجَعْفَرٍ مَا لَمْ یَدْخُلْنِی لِأَبِی جَعْفَرٍ فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَأَوْمَأَ إِلَیَّ فَجَلَسْتُ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَیْهِ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ هَذَا أَبُو حَنِیفَةَ قَالَ نَعَمْ أَعْرِفُهُ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَیَّ فَقَالَ یَا أَبَا حَنِیفَةَ أَلْقِ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ مِنْ مَسَائِلِکَ فَجَعَلْتُ أُلْقِی عَلَیْهِ فِیُجِیبُنِی فَیَقُولُ أَنْتُمْ تَقُولُونَ کَذَا وَ أَهْلُ الْمَدِینَةِ یَقُولُونَ کَذَا وَ نَحْنُ نَقُولُ کَذَا فَرُبَّمَا تَابَعْنَاکُمْ وَ رُبَّمَا تَابَعْنَاهُمْ وَ رُبَّمَا خَالَفْنَا جَمِیعاً حَتَّی أَتَیْتُ عَلَی الْأَرْبَعِینَ مَسْأَلَةً فَمَا أَخَلَّ مِنْهَا بهشیءٍ ثُمَّ قَالَ أَبُو حَنِیفَةَ أَ لَیْسَ أَنَّ أَعْلَمَ النَّاسِ أَعْلَمُهُمْ به اختلاف النَّاس؛ به نقل از المناقب ج 3 ص 375.». ذهبی آورده است : ابو القاسم بغّار در مسند ابی حنیفه نقل میکند که حسن بن زیاد گفت: از ابو حنیفه پرسیدند فقیهترین مردم که دیدهای کیست. گفت: جعفر بن محمّد. وقتی منصور او را احضار نمود از پی من فرستاده گفت: مردم خیلی فریفته جعفر بن محمّد شده اند از آن مسائل مشکل خود، مقداری آماده کن. من چهل مسأله تهیه دیدم بعد منصور دنبال من فرستاد آن وقت که در «حیره» بود. وارد شدم، جعفر بن محمّد طرف راستش نشسته بود همین که چشمم به آن جناب افتاد چنان هیبت و جلالش مرا گرفت بیشتر از هیبتی که از منصور داشتم. سلام کردم اشاره کرد بنشین. نشستم. در این موقع منصور گفت: یا ابا عبد اللَّه این شخص ابو حنیفه است فرمود: بلی او را میشناسم. منصور به من گفت: خوب است مسائل خود را از ابا عبد اللَّه بپرسی، من شروع کردم به سؤال کردن جواب میداد میفرمود شما این طور میگوئید، ولی اهل مدینه چنین میگویند. اما ما چنین میگوئیم گاهی حرف ما را میپذیرفت و گاهی حرف اهل مدینه را گاهی نیز هر دو را رد میکرد. بالاخره چهل مسأله را پرسیدم حتی یکی را فروگذار نکرد سپس فرمود: ابو حنیفه! مگر داناترین مردم کسی نیست که از اختلاف مردم اطلاع داشته باشد!؟ امام با افراد مختلف از فرق و مذاهب گوناگون مناظرات متعددی داشتند که دقت در هر یک مطالب و بهرههای فراوانی نصیب اهل علم میکند.
ورود امام صادق(ع) به سایر عرصههای علمی چگونه بود؟
در فقه از اول طهارت تا آخر دیات همه کلمات امام صادق علیهالسلام است، امام در موضوعات دیگری هم به غیر از فقه وارد شدهاند در طب؛ شیمی، نجوم؛ اسرار خلقت و آفرینش، مسائل مربوط به طبیعیات، و... باید علماء متخصص در علوم دانشگاهی چه در طب و دیگر علوم، کلمات حضرت را در تخصص خودشان دنبال کند و به نتایج خوبی خواهند رسید، امام مناظراتی با طبیبان هند و مناظراتی با منجمان وستاره شناسان دارند و مطالب ارزشمندی بیان میکنند که به اهلش واگذار میشود. در رابطه برخورد آن حضرت با مشی تصوف ومبارزه با عرفان وارهها توضیح دهید امام صادق(ع) با تبیین اسلام اصیل وبه تعبیر امام خمینی اسلام ناب محمدی با کسانی که اینگونه مشی انحرافی داشتند مبارزه میکردند، افرادی بودند که خود را عالم زاهد نشان میدادند و گرایشات صوفیانه داشتند مانند مثل سفیان ثوری، سفیان بن عیینه، عباد بن کثیر بصری و..آن حضرت در برخورد با کسانی که اینگونه چهرههای زهد گرایانه و صوفی منشانه موضع گیری مینمودند وحقایق ناب را روشن میساختند. در رابطه با تربیت شاگردان بزرگ در علوم مختلف توضیح دهید یک دیگر از ابعاد شخصیتی امام بعد شاگرد پروری آن حضرت است، ایشان در علوم مختلف شاگردان متعددی تربیت نمودند، افرادی مانند زرارة، ابان بن تغلب، محمد بن مسلم، و ... که در فن حدیث و فقه صاحب نظر بودند، و افرادی مانند هشام، مومن الطاق و...را تربیت کردند که در فن کلام تخصص داشتند، و در علوم طبیعی شاگردانی مانند جابر بن حیان پرورش دادند.
با تشکر
گفتگو و تحقیق: حمید کرمی. علمی فرهنگی