یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ |۱۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 15, 2024

کاروان «یادگاه شهیدان علم» ما به منزل پنجاهم رسید اما این قصه هنوز سر دراز دارد، گو این که یا این کاروان را مقصد این اندازه کوتاه نیست یا ما را همرهی کوی دوست طاقتی نمانده!

دیشب ، نخستین شب یادواره شهدای مدرسه علمیه امام باقر(ع) برگزار شد. چند سالی می شود که این توفیق حضور در این مراسم را داشته و از فیض معنوی این 126 ستاره همیشه درخشان آسمان علم و جهاد، بهره مند می‌گردیم.

از خیابان کنار پل نیروگاه، چند متری که به سمت ریل راه آهن می روی ، چراغ ها و پرچم ها خبرت می کنند که این جا مراسمی برپاست، اما نه از جنس مراسم ها و همایش های بعضا تکراری و خالی از فایده!

کوچه بن بست منتهی به مدرسه به طرز زیبایی آذین بندی شده و بوی عود و اسپند، طراوتی خاص بدان بخشیده است؛ هنوز وارد مدرسه نشدی ، جایگاهی نمادین از  شهدای طلبه و روحانی مدرسه که سنگ قبرهای آنان با نام مبارک هر شهید خودنمایی می کند، هر شرکت کننده ای را مجذوب خویش می سازد.

این جا محفل شهداست و مگر می شود در آن از میهمانان پذیرایی به عمل نیاید؛ روحانی جوانی چفیه بر دوش، ضمن دعوت حضار به پذیرایی ، آنان را به سمت جایگاه مراسم راهنمایی می کند.

در همین ابتدا، راهرویی با برزنت ایجاد شده که در آن تمثال مبارک امام شهدا ، مقام معظم رهبری، علما و طلاب و روحانیون شهید، همچنین عکس هایی از بیداری اسلامی نصب شده است و صدای زمینه ای نیز با آهنگی ملایم به گوش می رسد.

پس از عبور از دالان نخست، وارد محوطه ای می شوی که در گوشه ای از آن، سنگری طراحی شده و در آن با یادگاری های شهدا و رزمندگان همچون قمقمه، مین، فشنگ، پلاک، گلوله خمپاره، قرآن کریم و ... مواجه می شوی. کنار این سنگر ، ضریحی است که درون آن ،  کفن نمادین یک شهید گمنام قرار داده شده است. (ناخودآگاه یاد معراج الشهدای اهواز می افتم. یادش به خیر در معیت آیت الله مقتدایی و سردار باقر زاده از آن بازدیدی داشتیم.)

در همین محوطه که از سقف های آن پلاک های شناسایی و سربندهای «یا حسین(ع)» و «یازهرا(ع)» آویزان است، دستگاه رایانه ای قرار داده شده که روی آن نوشته شده است« ایستگاه دوست یابی». این طرح گرچه در بسیاری از یادواره ها و نمایشگاه های مربوط به شهدا، تبدیل به کلیشه شده، اما به راستی که از قماش آن کلیشه های زیبا و دلنشین است که تکرار آن اگر با اندکی خلاقیت توام باشد، همواره اثربخش خواهد بود.

چند گامی بیشتر از این محوطه زیبا و معنوی دور نشده ای که متوجه می شوی، درست وسط حیاط مدرسه باید از استخر آب رد شوی. این بار حس نوستالژی فیلم های جنگی در تو تقویت می شوی ، وقتی از پل های سیار که از آن به «پل های خیبری» نیز یاد می شود، باید گذر کنی. اطراف این پل ها نیز نی ها و سنگرهای خاکی ، فضای جبهه و جنگ را به خوبی به یادت می آورد ؛ یاد حماسهِ حماسه سازان اروند و مجنون؛ یاد آلاله هایی که عاشقانه بر روی قایق هایشان جنگیدند و در این رزم نابرابر ، آب از سرشان گذشت و این آب از سرگذشتن نه آن است که ما دچار آنیم؛ واقعا این کجا و آن کجا؟!

پس از گذر از پل ها، مسیر عبور پیچ می خورد به سمت راست و این یعنی برگزارکنندگان مراسم از همه فضای حیاط مدرسه بهترین استفاده را کرده اند، تا هم جلوه زیبایی به مراسم ببخشند و هم این که از این توسعه فضا بهره برده و چند غرفه دیگری به نمایشگاه یادواره شهدا اختصاص دهند.

محوطه بعدی، مملو از عکس ها و نوشته هایی از مقام معظم رهبری است درباره بیداری اسلامی و البته جریان فتنه . در کنار این عکس ها ، ماکت میدان آزادی، میدان لولوء بحرین و مسجد بیت المقدس جلب توجه می کند . چند متری آن سو تر، پرچم کشورهای مسلمان منطقه بر روی زمین قرار دارد که یا انقلاب مردمی در آن ها به نتیجه رسیده و یا در آستانه انفجاری از جنس نور و آگاهی به سر می برند و بالاخره در انتهای راهروی نمایشگاه، پرچم منقش به نام مبارک صاحب الزمان (عج).

آری چه زیبا گفت؛ « تا نیایی گره از کار بشر وا نشود!»

وارد محوطه اصلی مراسم هم که می شوی ، صدای حجت الاسلام و المسلمین ماندگاری برایت آشناست.  بر روی دیوارهای اطراف نیز بنرهای بلندی از تصاویر امام و رهبری و شهدایی چون شهید محلاتی، شهید میثمی و دیگران نصب شده است. درون باغچه کنار جایگاه ، تابلویی است با مسما« یاد باد آن روزگاران...»

نمی دانم چرا در این دنیای دلمُرده کلیشه شده ، مراسم های مربوط به شهدا برایم از جنس دیگری است، خاصه یادواره ها که گویی وقتی در آن ها شرکت می کنیم، در همان آغاز ورود، عینکی معنوی به ما می دهند تا نگاهمان جور دیگری باشد و اشک های ریخته شده بر گونه های حضار که حقیقتا به سان آبی است تا چشم ها را با آن بشوییم و جور دیگری بنگریم. شاید...!

نمی دانم، که گفت شعار بد است و از شعار زدگی باید پرهیز داشت. نه! مگر نخست جمله رسول خاتم(ص) چیزی غیر از شعار بود« قولو لا اله الا الله تفلحوا» و مگر الله اکبر گفتن های شهدا، غیر از شعار است. بگذار بگویند ما شعاری هستیم . چه عیبی دارد وقتی قصدمان ارتقای شعورها باشد!

رفیقان و دوستان! شک نکنیم که شهدا همین حوالی ما هستند؛ ایراد کار آن جاست که از عمق دل و جان صدایشان نمی کنیم و گرنه آن ها آنقدر با مرام و با معرفت هستند که لااقل جواب سلاممان را بدهند.

امشب، باری دیگر، سفره این بزم و میهمانی در مدرسه علمیه امام باقر (عج) پهن می شود. حاضران، در این بین گر غایبان را خبر کنند، جای دوری نمی رود!

تصاویر مرتبط

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha