اشاره؛
مرکز الابحاث العقائدیه قم، وابسته به دفتر آیتاللهالعظمی سیستانی، در شب های ماه مبارک رمضان، سلسله جلسات اعتقادی و پاسخ به شبهات وهابیت را برگزار کرد و در یکی از این نشست ها، دکتر عصام العماد در سخنانی درباره جریان سلفیه به ویژه سلفیه البانی که به عنوان برجسته ترین جنبش سلفی معاصرشناخته میشود، پرده از زوایای انحراف وهابیت و سلفیون افراطی برداشت.
بخش اول سخنان عصام العماد، روز گذشته تقدیم خوانندگان گشت و اینک بخش دوم آن در ادامه می آید:
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث ما درباره سلفیه البانی است و همان طور که در جلسه گذشته گفتیم، ما در این عصر در برابر سلفیه های متعدد هستیم و نیاز داریم میان سلفیه تیمیه و البانی و وهابی فرق بگذاریم؛ زیرا میبینیم که این سلفیه ها با هم تفاوت هایی دارند و شاید اولین کسی که متوجه این حقیقت شد،
شیخ سلیمان عبدالوهاب بود که در کتاب الصواعق در رد وهابیت نوشته شد، هنگامی که برادر خود را رد کرد؛ او به برادرش گفت من تراث ابن تیمیه و ابن قیم را خواندم و در این دو تراث مطلبی در مورد جواز مباح شمردن خون مسلمانان نیافتم و برادرش را متهم کرد که او تراث ابن تیمیه را خوب نفهمیده و سلفیه وهابی با سلفیه تیمیه متفاوت است و این جرقه بحث بود و بسیاری از متاخرین نیز او را در این نظر تایید کرده اند و بر این باورند که سلفیه تیمیه با سلفیه وهابی متفاوت است و ابن عبدالوهاب کتب ابن تیمیه را خوب نفهمیده است؛ در این عصر نیز به تازگی سلفیه البانی ظهور کرده است
*نگاهی به محورهای جدید بحث
در جلسه گذشته از سه محور سخن گفتیم و در این جلسه درباره محورهای جدیدی سخن میگوییم.
محور اول: دیدگاه البانی در تصحیح و تضعیف
محور دوم: منهج البانی در فهم احادیث
محور سوم: دیدگاه البانی نسبت به علم و تربیت
محور چهارم: دیدگاه البانی درباره اخوان المسلمین
محور پنجم: دیدگاه البانی درباره سلفیه جهادی
درباره محور اول ما میدانیم که مهم ترین نقد البانی در حیاتش نقدی است که مرتبط است با نقد البانی به تقسیم کتب حدیث نزد اهل سنت. کسی مانند شیخ محمود سعید ممدوح بر این باور است که البانی از منهج قدمای سلفیه خارج شده و به قاعده سلف التفاتی ندارد زیرا در کتب سنن احکام مورد عمل قدمای ائمه و صحابه و تابعین را می نوشته اند و قدمای محدثین به نصوص و احکام مورد عمل ائمه بزرگ و صحابه و تابعین نگاه کرده و سپس در کتب خود می آورده اند، بر این اساس که این احکام مورد عمل اهل سنت در عصور اول قرار گرفته است و در نتیجه این سنن را ذکر کرده اند و به آنها پایبند شده اند زیرا سلف به آنها عمل کرده اند و طبق آن فتوا داده اند.
*فاجعه بزرگ شیخ البانی از نظر شیخ ممدوح
البانی، از نظر شیخ ممدوح، مرتکب فاجعه ای بزرگ شد؛ زیرا به این قاعده قدمای اهل حدیث اهل سنت توجهی نکرد و بسیاری از این احکام مورد عمل سلف را تضعیف کرد و به شیوه دیگری با آنها برخورد کرد و به این ترتیب بسیاری از احادیثی را که در عصور اول مورد عمل قرار گرفته بود تضعیف و تخریب کرد. همچنین بسیاری از احادیثی را که در قرون اولیه اسلام مورد تضعیف قرار گرفته بود ، تصحیح کرد. گویی که شیخ البانی به تمام تلاش های محدثان قبل از خود بی اعتنایی کرده و از اول شروع کرده بدون توجه به اقوال علمای حدیث در صحت و ضعف روایات.
مساله دیگری که البانی از نظر شیخ ممدوح در آن واقع شده این است که البانی مطلقا به حدیثی که سندش ضعیف باشد عمل نمیکند و این نیز از نظر ممدوح منجر به یک فاجعه در استنباطات آراء و فتواهای البانی شده زیرا هیچ کدام از سلفیه قبل از البانی چنین شیوه ای در تعامل با حدیث نداشته و این مساله باعث شد که بسیاری از احادیث را تضعیف کند و احادیث را به شیوه خودش بازنگری کند و به همین خاطر سلفیه درباره او میگویند که جنایت بزرگی را نسبت به کتب اهل سنت مرتکب شده است و مرتکب اشتباهات بزرگی شده. بزرگ ترین معرکه البانی در این موضوع بوده که سید حسن الثقاف در کتاب "تناقضات الالبانی الواضحات" به آن اشاره کرده و شیخ محمد علی صارونی هم به آن جواب داده اما کسی که این مساله را دقیق تر و علمی تر مورد بررسی قرار داده شیخ محمود ممدوح است و خلل ها را ذکر کرده و گفته که دو مساله اصلی در تفکر البانی رد مطلق احادیث ضعیف و خروج از منهج سلف در تصحیح و تضعیف است.
*خطرات شیوه البانی در تضعیف جایگاه حدیث
به عنوان شاهدی بزرگ برای صحت سخنان شیخ ممدوح و صارونی میبینیم که احادیث در ذم معاویه که نزد برخی محدثین صحیح هستند، اما احادیث وارده در فضل معاویه را محدثین طبق منهج معروف حدیثی تضعیف کرده اند، اما میبینیم البانی طبق منهج جدید خود برخی فضایل معاویه را صحیح میداند با وجود اینکه اجماع اهل سنت و سلفی ها احادیث در مدح معاویه را غیر قابل اعتماد میدانند. اما البانی از منهج قدما خارج شده و در نتیجه طبیعی است که احادیثی را که قدما تصحیح کرده اند تضعیف و احادیثی را که قدما تضعیف کرده اند تصحیح کند زیرا خودش را در بیابان و تنها میبیند و میتوان گفت البانی طریقه و روش جدیدی ایجاد کرد که جا دارد محققان متوجه خطرهای آینده و حال این روش البانی در تعامل با حدیث باشند.
*دلیل صدور فتاوای شاذ و نادر از سوی البانی
محور دوم: منهج البانی در فهم نصوص و احادیث و آراء فقهی برگرفته از این فهم ؛ طبیعی است که البانی به واسطه روش خود در تعامل با حدیث در فهم نصوص هم با مشکل مواجه شود زیرا گفتیم که البانی احادیث را به شیوه ای جدید تقسیم کرده چون وی برخی احادیث را که هیچ یک از قدما به آن عمل نکرده صحیح میداند و در نتیجه فتاوای نادر و شاذی هم از او صادر شده، فتاوایی که از اختلال در تصحیح و تضعیف نشات گرفته است، به همین خاطر میبینیم که فتاوایی دارد که هیچ سلفی قدیم و جدیدی نیست مگر اینکه با او اختلاف نظر داشته باشد، مگر برخی سلفیه که نسبت به البانی متعصب هستند.
*اولین کسی که اعتکاف در مسجد را حرام کرد!
به عنوان مثال، البانی اولین کسی است که اعتکاف در مساجد را تحریم کرده و فتوا داده که اعتکاف جایز نیست مگر در مساجد سه گانه یعنی مکه و مدینه و قدس و اعتکاف در سایر مساجد حرام است زیرا تکیه او در این فتوا بر تصحیح شاذ و تضعیف شاذ بوده و چنین فتوای عجیبی نیز از او صادر شده است.
*فتاوای عجیب یک شیخ سلفی!
همچنین البانی اولین کسی است که فتوا داده آرایش زن به طلا حرام است و سلفیه معاصر هم از این فتوای او تعجب کردند؛ البانی همچنین اولین کسی است که فتوا داد نماز خواندن در شبهای ماه رمضان بیش از هشت رکعت حرام است در حالی که سایر علمای مسلمان چنین فتوایی ندارند به خصوص در شبهای ماه رمضان و گفته اند که نماز شب هیچ حدی ندارد. البانی روزه روز شنبه را در غیر رمضان حرام میداند حتی اگر با روز عرفه مصادف شود. البانی نظر عجیبی در ذکر تشهد دارد. او میگوید نمازگزار نباید در تشهد نماز بگوید "السلام علیک ایها النبی" زیرا نبی از دنیا رفته بلکه باید بگوید "السلام علی النبی" زیرا کسی که از دنیا رفته نباید به ضمیر مخاطب و حاضر مورد خطاب واقع شود بلکه باید به ضمیر غایب به او سلام شود و در این فتوای عجیب حتی با ابن تیمیه و ابن قیم مخالفت کرده. زیرا در مساله شنیدن اموات با آنها اختلاف نظر دارد و بر این باور است که مخاطب قرار دادن پیامبر با صیغه "علیک" لغو است زیرا ایشان از دنیا رفته و نمیشنود.
*فهم البانی نسبت به حدیث ثقلین
البانی در مساله حدیث ثقلین نظری دارد که قبل از او هیچکس چنین نظری نداشته. و در این زمینه فهمی دارد که مختص خودش است. معروف است که اهل سنت و سلفیه قبل از البانی میان این دو حدیث تفاوت میگذارند:
ترکت فیکم کتاب الله و عترتی اهل بیتی
ترکت فیکم کتاب الله و سنتی
او با استفاده از این دو حدیث میگوید سلفیه فرقه ناجیه است زیرا سلفیه بر این باورند اساس اسلام کتاب خدا و سنت هستند و پیامبر هم در روز وفات خود امت را به کتاب و سنت توصیه کرد.
اما بزرگ ترین دلیل اهل سنت و سلفیه در عدم پیروی از اهل بیت(ع) این است که حدیث کتاب الله و سنتی را پذیرفته اند اما بزرگ ترین دلیل شیعه حدیث کتاب الله و عترتی است و اختلاف میان مسلمانان در طول صدها سال به این خاطر بوده که ما در برابر این دو حدیث بوده ایم. مذهب اهل بیت(ع) به یک حدیث و مذهب سلفی و اهل سنت به یک حدیث اخذ کرده و هیثمی و ذهبی و عسقلانی گفته اند که ما در برابر دو حدیث هستیم تا اینکه البانی آمد و گفت این یک حدیث است و صد صفحه در دفاع از حدیث ثقلین با صیغه "کتاب الله و عترتی اهل بیتی" نوشته. انسان تعجب میکند که چرا هنگامی که دکتر علی احمد السالوس حدیث ثقلین را تضعیف کرد، البانی به او حمله کرد و از این حدیث دفاع کرد. ممکن است کسی فکر کند خواسته از حدیث مورد استناد شیعه دفاع کند.
*تفسیری عجیب از یک حدیث مسلم
البانی حدیث "کتاب الله و عترتی" را نیز صحیح میدانسته، اما میگوید حدیث عترت فقط شاهدی است برای "حدیث کتاب الله و سنتی" . او هنگامی که یکی از علمای معاصر اهل سنت گفت که حدیث با صیغه کتاب الله و عترتی ضعیف و مرسل است حمله شدیدی به او کرد که چرا میگویی این حدیث ضعیف است؟ البانی گفت این مرد نادان نمیداند که حدیث کتاب الله و عترتی شاهد حدیث کتاب الله و سنتی است. و از عجایب این است که خودش در جای دیگر میگوید عترتی به معنای سنتی است و سنتی به معنای عترتی است و این یک تفسیر عجیب است و از عجایب دهر است که حتی شیخ ابن تیمیه و شیخ محمد بن عبدالوهاب و شیخ بن باز و مشایخ وهابیه نگفته اند که کتاب الله و عترتی مجرد یک شاهد برای کتاب الله و سنتی است.
*نمونه هایی از تناقض گویی در فهم یک حدیث
همان طور که میدانید نزد محدثان و علمای اصول ،شرط شاهد این است که مرادف و مساوی در معنا باشد و اگر معنای لغوی سنت همان معنای عترت باشد صحیح است که بگوییم شاهد است. البانی بار دیگر آمده و مرتکب تناقض دیگری شده و گفته عترت همان اهل بیت(ع) هستند و پیامبر که به آنها سفارش نموده به علمای آنها سفارش نموده. سپس گفته سنت اعم از عترت است زیرا نمیشود که سنت منحصر در عترت باشد. پس یک بار گفت سنت غیر از عترت است و جای دیگر میگوید سنت مساوی عترت است و جای دیگر میگوید عترت شاهد سنت است و به تناقض گویی در این مساله افتاده و باعث شده سید حسن الثقاف بگوید سخن البانی در حدیث ثقلین مما یضحک به الثکلی و به نظر من این طبیعی است و اشکال اصلی البانی این است که البانی در مجالس علما حضور نیافته و وقت خود را فقط در کتابخانه های عمومی سپری کرده و من معتقدم که این نقطه ضعفی است که اهل سنت هم برای شیخ البانی ذکر کرده اند که البانی در کتابخانه های دمشق معتکف بوده و از علما استفاده نمی کرده و به همین خاطر است که این شطحیات مخالف اهل سنت و سلفیه از او صادر شده است. زیرا برکت حضور نزد علما از برکت خواندن کتاب بزرگ تر و بیشتر است که البته جمع میان دو امر بهتر است.
محور سوم: دیدگاه البانی نسبت به علم و تربیت
البانی در این زمینه با سلفیه های معاصر خود متمایز است. دیدگاه روشی و علمی و تبلیغی او بنا به تعبیر خودش بر اساس تصفیه(پالایش احادیث) و تربیت است و البانی بر این شعار تاکید میکند و زندگی را بر اساس علم و تربیت است و اینها از اولویت های او است و لذا مخالف سلفیه های معاصر است که اهمیتی به علم و تعلیم نمیدهند و مشغول مسایل دیگر شده اند و تربیت و علم را به حاشیه واگذار کرده اند.
*شعار دو بخشی شیخ البانی چیست؟!
شعار البانی دو بخش دارد: اول تصفیه یعنی تصفیه احادیث جعلی و جدا کردن آنها از احادیث صحیح و بنای اسلام صحیح طبق منهج سلفی البانی و تصفیه بدعت ها در اینجا به معنای تصفیه طبق مبنای البانی میباشد زیرا مفهوم شرعی بدعت با بدعت نزد البانب تفاوت دارد که اینجا محل طرح آن نیست. در مورد شعار دوم یعنی مساله «تربیت و اهتمام به تربیت»، البانی در طول زندگی خود این شعار معروف را تکرار میکرد که "حکومت اسلام را در دلهای خود حاکم کنید تا حکومت اسلامی در سرزمین شما حاکم شود" که او این شعار را از شیخ حسن البنا اقتباس کرده و شعار خاص او نیست. شاید اهتمام البانی به مساله تربیت معنوی به خاطر تاثیر پذیری البانی از صوفیه در تربیت باشد زیرا پدر البانی در مناطق صوفیه زندگی میکرده و به نظر من همین باعث شده در بسیاری از موارد از مذهب حنبلی وهابی خارج شده و به مناهج دیگر تکیه کند.
محور چهارم: اختلاف البانی با اخوان المسلمین
البانی منتقد اخوان المسلمین بود و از حسن البنا و سید قطب و محمد الغزالی و تمام حرکات اخوان المسلمین موجود در جهان انتقاد داشت چه حرکت اخوان المسلمین سوریه و چه حرکت اخوان المسلمین در مصر. البانی شعار هایی داشت که در سخنرانی های خود آنها را زیاد تکرار میکرد. مثلا میگفت: "فرهنگ سازی کن سپس بنویس[1]". که منظور او کنایه به اخوان المسلمین بود و شعار دیگر او این بود که "آموزش بده پیش از آنکه جمع کنی[2]". البانی به اخوان المسلمین میگفت شما مشغول تشکیل گروه هست و فرهنگ سازی را فراموش کرده اید. شما مشغول یارگیری هستید و و آموزش را فراموش کرده اید. سپس البانی در حمله خود به اخوان المسلمین میگوید مساله فرهنگ سازی مسئلهای کیفی هستند و مساله یارگیری کمی است و شما تلاش میکنید که یارگیری کنید مردم و شخصیت ها را جمع کنید و گروه های اجتماعی و سیاسی تشکیل دهید تا جماعت اخوان المسلمین بزرگ ترین جماعت جهان اسلام باشد ولی به مساله تعلیم و فرهنگ سازی توجه نمیکنید. به همین خاطر تمام عبارت های کوتاه البانی خطاب به اخوان المسلمین است و خطاب به حسن البنا و سید قطب بود که مشغول تشکیل گروه ها و هیئت ها و تاسیس جنبش ها بودن و به همین خاطر میبینیم که البانی جمعیت های علمی تاسیس میکرد و اخوان المسلمین جمعیت های غیر علمی تاسیس میکرد.
محور پنجم: درگیری شدید میان سلفیه جهادی و سلفیه علمی البانی
البته ذکر این نکته لازم است که اینها عناوینی است که خود این گروه ها برای خود برگزیده اند ما هم این عناوین را برای نظم بحث حفظ میکنیم گرچه با اطلاق این عناوین بر آنها موافق نیستیم.
شیخ البانی از سلفیه جهادی انتقاد میکند و سلفیه جهادی نیز از سلفیه علمی انتقاد میکند. طبعا نقطه مشترکی نیز میان این دو سلفیه وجود دارد و آن این است که سلفیه جهادی حتی شیخ جعیمان که جنبش معروف به حرم را انجام داد و تلاش کرد انقلابی را علیه آل سعود انجام دهد، با اینکه در اولیات و برخی عقاید با البانی اختلاف دارد اما سلفیه جهادی به کتب رجالی و حدیثی البانی اعتماد کرده و البانی را مرجع تصحیح و تضعیف میدانند.
این نقطه اشتراک این دو سلفیه است و دومین نقطه اشتراک، اعتماد آنها بر نظر البانی در ادعای لامذهبی و عدم رجوع به مذاهب اربعه است، هم در فهم دین و هم در استنباط احکام و اینکه تقلید از هیچکدام از مذاهب جایز نیست؛ این نیز مساله ای مشترک میان سلفیه جهادی و سلفیه البانی است.
*اختلافاتی که به صدور فتوای قتل می انجامد!
میماند اختلاف آنها که اکنون به درجه ای رسیده که حتی حکم به مباح بودن خون همدیگر داده و فتوای قتل همدیگر را صادر میکنند. علت این اختلاف در دو مساله است: مساله حاکمیت و مساله ایمان.
معارک بزرگ موجود میان سلفیه افغانستان و بیشتر کشورهای جهان اسلامی ناشی از همین دو مساله است. در مورد مساله حاکمیت، سلفیه جهادی بر این باور است که شیخ البانی در فهم توحید منحرف است و مقلد شیخ محمد عبدالوهاب است چون او توحید الوهی را به مفهوم وهابی و توحید عبودی را به مفهوم وهابی باور دارد ولی البانی در توحید ربوبی که مفهوم توحید حاکمیت از آن برگرفته میشود اعتنایی به محمد عبدالوهاب ندارد. آنها حرکت البانی را ارجاعی میدانند و از اینجا است که به مساله ایمان منتقل میشوند، پس بحث ایمان متاثر از بحث حاکمیت است.
البانی میگوید کسی که به غیر ماانزل الله حکم کند از دین خارج نمیشود مگر اینکه این کار او با عقیده کفری یا شرکی همراه شود و صرف عمل و ترک اجرای دین، موجب خروج از دین نمیشود. این سخن به سخن خزاعی در مساله عبادت نزدیک است که میگوید سجود برای غیر خدا بدون اعتقاد به الهیت او موجب خروج از دین نمیشود بلکه باید عبادت به همراه اعتقاد به الوهیت آن مسجود باشد. البانی بر این باور است که حکم لغیر الله نیز این چنین است. به این معنی که اگر کسی لغیرالله حکم کند و به شریعت کافر شود از دین خارج شده اما اگر لغیرالله حکم کند و به شریعت عمل نکند ولی به آن معتقد باشد چنین کاری خروج از اسلام نیست.
وجود اختلاف میان سلفیه جهادی و سلفیه علمی
طبعا این مساله به اختلاف میان سلفیه جهادی و علمی تبدیل شده است، این گروه به گروه دیگر نسبت مرجئه میدهد و گروه مقابل نیز به این گروه خوارج میگویند. اکنون سلفیه البانی علمی، سلفیه جهادی را متهم میکنند که آنها خوارج زمان هستند و سلفیه جهادی هم سلفیه البانی را متهم میکنند که مرجئه هستند زیرا این گروه(البانی) بر این باورند که ایمان از دل کنده نمیشود بلکه کم و زیاد میشود و این عقیده آنها همان نظر مرجئه است و ما اکنون با تکفیر سلفیه جهادی توسط سلفیه علمی و به عکس مواجه هستیم.
سوال از اینترنت از برادر خادم الزهرا از کویت: رای البانی در مورد کشتن بزرگان و نمادهای دینی مانند فاطمه زهرا (س) چیست و آیا بی احترامی امروزه وهابیت به حضرت فاطمه(س) مورد قبول پیروان البانی است؟
در جلسه گذشته گفته شدکه سلفیه البانی درباره موضع آنها در قبال اهل بیت با سلفیه ابن تیمیه فرق دارند. انصاف این است که البانی به ابن تیمیه حمله کرده که تو به خاطر دشمنی با شیعه فضایل امام علی(ع) را انکار میکنی و در بیش از یک مورد از فضایل امام علی(ع) دفاع کرده و حقیقت روشن است که البانی کینه ای نسبت به امام علی(ع) و حضرت زهرا (س) به دل نداشته در حالی که ابن تیمیه این گونه بوده و سلفیه تیمیه به شدت سلفیه البانی را مورد حمله قرار میدهد که چرا البانی در پذیرش فضایل امام علی با تسامح رفتار کرده است؟
سوال: آیا اختلاف البانی با دیگر سلفیه در منهج است یا بهتر این است که بگوییم اختلاف آنها در مسایل جزئی و فرعی بوده؟ آیا منظور ایشان با ابن تیمیه است؟
بله. اختلاف معمولا در منهج است یعنی همان طور که گفتم و از شیخ ممدوح نقل کردم البانی در مساله تصحیح و تضعیف از منهج سلفیه قدیم و جدید خارج شده و بدون توجه به آراء علمای سلفیه منهج جدیدی را تاسیس کرده به طوری که گویی از صفر شروع کرده و حدیث را طبق نظر خودش تقسیم کرده.
سوال: شما فرمودید که سلفیه البانی تقلید از مذاهب اربعه و رجوع به آنها را حرام میداند. جایگزین آنها در این مورد چیست و آیا آنها با امامیه در مسایل اجتهاد و تقلید موافق هستند؟
مشکل بزرگ همان است که در مساله سلفیه گفتیم و اینکه لامذهبی خطرناک ترین فتنه اسلام و پلی به سوی بی دینی است. و این مثال را مطرح کردیم که گویی کسی به حوزه علمیه شیعه بیاید و قائل به لامرجعیت بشود و بگوید انسان عادی و غیر متخصص در علوم شرعی هم میتواند احکام را استنباط کند بدون نیاز به علم اصول و لغت. این یک فاجعه است. اگر حرف البانی فقط عدم تقلید از ائمه اربعه بود امر ساده تر بود ولی نظر او در حقیقت الغای مساله تقلید است هم در فروع و هم در اصول و این یک فاجعه است که منجر به عمومی سازی اجتهاد یا نقل اجتهاد به عوام میشود.
لذا میبینیم سلفیه البانی مثلا یک هفته درس میخوانند و چند روز بعد فتوا میدهند و خود را برتر از ابی حنیفه و مالک میبینند و این واقعا یک فاجعه است.
نظر شما