خوشهچینی از محضر امام معصوم و مظلوم شیعیان حضرت امام مجتبی (ع) در سالروز شهادت آن حضرت لبیک به کریم اهلبیت (ع) برای خوب زیستن است.
خبرگزاری حوزه چند حکایت و روایت از آن امام همام تقدیم میکند.
*روئيدن رطب بر نخل خشكيده
امام جعفر صادق عليه السلام فرمود: حضرت امام حسن مجتبى صلوات اللّه عليه در يكى از سفرهاى خود براى حجّ عمره ، بعضى از افرادى كه معتقد به امامت زبير بودند؛ حضرت را همراهى مى كردند.
پس كاروانيان در مسير راه خود، در محلّى جهت استراحت فرود آمدند؛ و در آن مكان درخت خرماى خشكيده اى وجود داشت كه در اءثر بى آبى و تشنگى خشك شده بود، حضرت كنار آن درخت خرما رفت و نشست ، در اين اثنا يكى از افراد كاروان به آن حضرت نزديك شد و نشست، او که معتقد به امامت زبير بود، سر خود را بالا كرد و پس از نگاهى به شاخه هاى خشكيده نخل ، گفت : اى كاش اين نخل رطب مى داشت ؛ و مقدارى از آن را ميل مى كرديم .
امام حسن مجتبى عليه السلام فرمود: آيا اشتها و علاقه به آن دارى ؟
شخص زبيرى گفت : آرى ، پس حضرت دست هاى مبارك خود را به سوى آسمان بلند كرد و دعائى را زمزمه نمود.
ناگهان در يك چشم به هم زدن ، نخل خشكيده ؛ سبز و شاداب گرديد و در همان حال رطب هاى بسيارى بر آن روئيد.
در همين موقع ساربانى كه همراه قافله بود و كاروانيان از او شتر كرايه كرده بودند، هنگامى كه اين كرامت و معجزه را ديد، در كمال حيرت و تعجّب گفت : اين سحر و جادوى عجيبى است !!
امام عليه السلام فرمود: خير، چنين نيست ؛ بلكه دعاى فرزند پيغمبر صلى الله عليه و آله است كه مستجاب گرديد.
و سپس افراد كاروانى كه همراه حضرت بودند، همگى از آن خرماهاى تازه خوردند.
و آن درخت تا مدّت ها سبز و خرّم بود و مردمان رهگذر از خرماى آن استفاده مى كردند. اصول كافى : ج 1، ص 462، ح 4
از خدا شرم می کنم حیوان گرسنه به من نگاه کند
روزى حضرت امام مجتبى عليه السلام مشغول خوردن غذا بود، سگى نزديك آن حضرت آمد، يك لقمه خود تناول مى نمود و يك لقمه نيز جلوى سگ مى انداخت .
اصحاب گفتند: يابن رسول اللّه ! سگ حيوانى كثيف و نجس است ، اجازه فرما آن را از اين جا دور كنيم ؟
امام عليه السلام فرمود: آزادش بگذاريد، اين سگ گرسنه است و من از خدا شرم دارم غذا بخورم و حيوانى گرسنه به من نگاه ملتمسانه كند و محروم بماند. بحار الا نوار: ج 43، ص 352، ح 29.
ماجرای برخورد امام حسن (ع) با پیرزن
سالى آن حضرت به همراه برادرش امام حسين و عبداللَّه بن جعفرعازم سفر حج شدند، در ميان راه از اسباب و اثاثيه خود غافل شدند و آنهارا از دست دادند.
هر سه گرسنه و تشنه بودند تا آنكه پير زنى را درخيمه اى ديدند، از او آب خواستند.
پير زن گفت: اين گوسفند، شيرش را بدوشيد و از گوشت آن بخوريد.
آنگاه سر گوسفند را بريد و كبابى براى آنها فراهم ساخت.
چون هر سه غذا خوردند به پير زن گفتند: ما از قبيله قريشيم كه اكنون به سوى مكّه مى رويم چون از حج بازگشتيم به سوى مابيا تا درباره تو نكويى كنيم.
روزها گذشت و پير زن به تنگدستى مبتلا شدپس به سوى مدينه منوره حركت كرد.
امام حسن همين كه چشمش به پيرزن افتاد، او را شناخت و پرسيد: آيا مرا مى شناسى؟ پير زن گفت: نه.
امام فرمود: من در چنين و چنان روزى ميهمان تو بودم آنگاه دستور دادهزار گوسفند و هزار دينار به وى ببخشند سپس پير زن را نزد امام حسين فرستاد و آن حضرت نيز همان تعداد گوسفند و دينار به وى بخشيد و آنگاه او را نزد عبداللَّه بن جعفر فرستاد و عبداللَّه نيز همان تعداد گوسفند و همان مقدار دينار به پير زن بخشيد. بحار الا نوار: ج 43، ص 341، ح 15
سنگریزه فقط در دست نبی یا وصی تسبیح می گوید
روزى پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله در مجلسى هفت عدد سنگ ريزه در دست خود گرفت ؛ و در دست حضرت تسبيح گفتند.
آن گاه امام حسن مجتبى عليه السلام ، نيز آن سنگ ريزه ها را در دست گرفت و نيز تسبيح خدا گفتند.
بعضى افراد حاضر در مجلس ، همان ريگ ها را در دست گرفتند؛ ولى هيچ كلمه اى و حرفى از آن ها شنيده نشد، هنگامى كه علّت آن را سؤ ال كردند؟
حضرت فرمود: اين سنگ ريزه ها تسبيح خدا نمى گويند، مگر آن كه در دست پيامبر و يا وصىّ او باشد؛ و اراده تسبيح نمايد اثبات الهداة : ج 2، ص 560، ح 20.
نمی خواهم به خاطر من خونی ریخته شود
عمرو بن اسحاق كه يكى از اصحاب حضرت ابومحمّد امام حسن مجتبى (ع) مى باشد، نقل میکند.
روزى به همراه يكى از دوستان جهت عيادت آن حضرت به محضر شريف ايشان شرفياب گشتيم .
جوياى حال آن امام مظلوم شديم ، كه حضرت فرمود: يا ابن اسحاق ! آنچه نياز دارى سؤ ال كن ؟
عرض كردم : ياابن رسول اللّه ! حال شما مساعد نيست ، هرگاه نقاهت شما برطرف شد و سلامتى خود را باز يافتى مسائل خود را مطرح مى نمائيم .
در همين موقع حضرت از جاى خود برخاست پس از گذشت لحظاتى مراجعت نمود؛ فرمود: پيش از آن كه مرا از دست بدهى ، آنچه مى خواهى سؤ ال كن .
گفتم : ان شاء اللّه پس از آن كه عافيت و سلامتى خود را باز يافتى ، اگر سؤ الى داشتم به عرض عالى مى رسانم .
در اين هنگام حضرت فرمود: دشمنان چندين مرتبه مرا زهر خورانيده اند؛ ليكن اين بار به جهت شدّت زهر جگرم متلاشى شده و ديگر مرا گريزى از مرگ نيست .
عمرو بن اسحاق گويد: ناگاه حال حضرت وخيم گشت ؛ و لخته هاى خون قى و استفراغ مى نمود؛ و من ديگر نتوانستم بنشينيم ، مرخّص شدم تا آن حضرت اندكى بيارامد.
فرداى آن روز دوباره جهت ملاقات و ديدار به حضور آن امام مظلوم شرفياب شدم، ديدم حضرت سخت به خود مى پيچد و مى نالد و حسين عليه السلام بر بالين بسترش غمگين و افسرده حال نشسته بود و اظهار داشت : برادرم ! چه كسى با تو چنين كرد؟
امام حسن مجتبى سلام اللّه عليه با سختى لب به سخن گشود؛ و در جواب فرمود: آيا مى خواهى از قاتل من انتقام بگيرى و قصاصش كنى ؟
برادرش حسين عليه السلام ، پاسخ داد: بلى .
امام مجتبى سلام اللّه عليه فرمود: خداوند متعال از همه خلايق قوى تر و عالم تر است و من دوست ندارم به خاطر من ، شخصى كشته گردد و خونى بر زمين ريخته شود. مدينة كشف الغمّة : ج 1، ص 584.
ترور توسّط جيره خواران مزدور
معاويه براى اجرای سياست های شوم خود در محو دین اسلام ، امام حسن ع را همچون سدّى محكم مى دانست .
به همين جهت دسيسه اى را براى ترور آن حضرت تنظيم كرد، تا توسّط مزدورانى چون عمرو بن حريث ، اشعث بن قيس ، حجر بن حارث ، شيث بن ربعى و... امام مجتبى عليه السلام غافل گير و ترور گردد.
به آنان گفت : هر يك از شما او را ترور نمايد دويست هزار درهم و فرماندهى يكى از لشكرها را به او واگذار مى نمايم ؛ و همچنين يكى از دخترانم را نيز در اختيارش قرار مى دهم .
و چون گزارش چنين توطئه اى به حضرت رسيد، بعد از آن براى آمدن به مسجد و اقامه نماز، زره و كلاه خُود مى پوشيد و مسائل احتياطى و أ منيّتى را رعايت مى نمود.
دشمنان و مخالفان دين ، از مكر خويش دست برنداشته و در اثناء نماز سر مبارك حضرت را مخفيانه هدف تير قرار دادند، ولى تيرشان به خطا رفت و اثرى نكرد.
روزى ديگر با خنجرى مسموم بر آن حضرت حمله بردند؛ در اين حمله بدن عزيز امام مجتبى عليه السلام مجروح گرديد.
پس از آن كه حضرت را به منزل آوردند، حضرت در جمع اصحاب كه آن منافقين مزدور نيز حضور داشتند، چنين فرمود:
همانا معاويه به آنچه وعده داده است وفا نمى كند؛ و جوائزى را كه براى كشتن و ترور من تعيين كرده است ، پرداخت نخواهد كرد.
سپس حضرت افزود: من مطمئن هستم اگر تسليم معاويه شوم ، باز هم او بهانه اى ديگر خواهد گرفت و مانع از عمل كردن به دين جدّم خواهد شد.
و من مى بينم كه در آينده اى نزديك فرزندان شما مزدوران ، در خانه بنى اميّه از گرسنگى و تشنگى گدائى نمايند و آن ها دست ردّ بر سينه آن ها گزارند؛ و نااميدشان كنند.
و در پايان فرمايش خود فرمود: زود باشد كه ستمگران جزاى اعمال و كردار خود را دريابند. بحارالا نوار: ج 44، ص 33، ح 1.
هنگام نماز رنگ چهره حضرت دگرگون می شد
هرگاه امام حسن عليه السلام مى خواست وضوء بگيرد و آماده نماز شود، رنگ چهره اش دگرگون و زرد مى گشت و لرزه بر اندامش مى افتاد، و چون علّت آن را پرسيدند؟
فرمود: در حقيقت هر كه بخواهد به درگاه خداوند متعال برود و با او سخن و راز و نياز گويد بايد چنين حالتى برايش پيدا شود. بحارالا نوار: ج 43، ص 339، ح 13.
چند روایت از امام مجتبی(ع)
نتیجه اطاعت خدا
قالَ الا مامُ الْحَسَنُ الْمُجتبى عليه الصلوة السّلام : مَنْ عَبَدَاللّهَ، عبَّدَاللّهُ لَهُ كُلَّ شَىْءٍ. تنبيه الخواطر ص 427،
آن حضرت فرمود: هر كسى كه خداوند را عبادت و اطاعت كند، خداى متعال همه چيزها را مطيع او گرداند.
آثار محبت اهل بیت (ع)
قالَ عليه السلام : وَ إ نّ حُبَّنا لَيُساقِطُ الذُّنُوبَ مِنْ بَنى آدَم ، كَما يُساقِطُ الرّيحُ الْوَرَقَ مِنَ الشَّجَرِ. بحارالا نوار: ج 44، ص 23، ح 7.
فرمود: همانا محبّت و دوستى با ما (اهل بيت رسول اللّه صلى الله عليه و آله ) سبب ريزش گناهان - از نامه اعمال - مى شود، همان طورى كه وزش باد، برگ درختان را مى ريزد.
پوششی برای آتش جهنم
قالَ عليه السلام : مَنَ صَلّى ، فَجَلَسَ فى مُصَلاّه إ لى طُلُوعِ الشّمسِ كانَ لَهُ سَتْرا مِنَ النّارِ. وافى : ج 4، ص 1553، ح 2
فرمود: هر كه نماز صبح را بخواند و در جايگاه خود بنشيند تا خورشيد طلوع كند، برايش پوششى از آتش خواهد بود.
آثار رفت و آمد به مسجد
قالَ عليه السلام : مَنْ ادامَ الاْ خْتِلافَ إ لَى الْمَسْجِدِ اصابَ إ حْدى ثَمانٍ: آيَةً مُحْكَمَةً، اخاً مُسْتَفادا، وَعِلْما مُسْتَطْرَفا، وَرَحْمَةً مُنْتَظِرَةً، وَكَلِمَةً تَدُلُّهُ عَلَى الْهُدى ، اَوْ تَرُدُّهُ عَنْ الرَّدى ، وَتَرْكَ الذُّنُوبِ حَياءً اَوْ خَشْيَةً. تحف العقول : ص 235، س 7
هر که رفت و آمد خود را در مسجد قرار دهد يكى از هشت فايده شاملش مى گردد: برهان ونشانه اى براى معرفت، دوست و برادرى سودمند، دانش واطلاعاتى جامع ، رحمت و محبّت عمومى ، سخن و مطلبى كه او را هدايت گر باشد، - توفيق جبارى در ترك گناه به جهت شرم از مردم و يا به جهت ترس از عقاب .
علم را چگونه حفظ کنیم
قالَ عليه السلام : تَعَلَّمُوا الْعِلْمَ، فَإ نْ لَمْ تَسْتَطيعُوا حِفْظَهُ فَاكْتُبُوهُ وَ ضَعُوهُ فى بُيُوتِكُمْ.
فرمود: علم و دانش را - از هر طريقى - فرا گيريد، و چنانچه نتوانستيد آنرا در حافظه خود نگه داريد، ثبت كنيد و بنويسيد و در منازل خود - در جاى مطمئن - قرار دهيد. إ حقاق الحقّ: ج 11، ص 235، س 7.
ویژگی قرآن
قالَ عليه السلام : إ نّ هذَا الْقُرْآنَ فيهِ مَصابيحُ النُّورِ وَشِفاءُ الصُّدُورِ. بحالا نوار: ج 75، ص 111، ضمن ح 6.
فرمود: همانا در اين قرآن چراغ هاى هدايت به سوى نور و سعادت موجود است و اين قرآن شفاى دل ها و سينه ها است .
کریم دلفانی