یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ |۱۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 15, 2024

طلایه داران مکتب انسان ساز تشیع وجود مقدس پیامبر عظیم الشأن اسلام و سلاله پاک ایشان هستند، رهنمودهای آنان پس از 1400 سال چراغ راه بشریت برای خوب زیستن است که اگر جامعه کنونی خود را با آن منطبق کند، شاهد اتفاقات و حوادث ناگواری که امروزه در بین جوامع مختلف به وجود می آید نیستیم.

خبرگزاری حوزه در سالروز شهادت امام رئوف شیعیان، حضرت علی بن موسی الرضا (ع) برخی پندها و سجایای علمی و اخلاقی این امام همام را تقدیم ارادتمندان کوی دوست می کند.

 

* عيادت از مريض و بهترين هديه

مرحوم قطب الدّين راوندى در كتاب خود، به نقل از حضرت جوادالا ئمّه عليه السلام حكايت كند:

يكى از اصحاب امام رضا عليه السلام مريض شده و در بستر بيمارى افتاده بود، روزى حضرت از او عيادت نمود و ضمن ديدار، به او فرمود: در چه حالتى هستى ؟

عرض كردم: مرگ را بسيار سخت و دردناك مى بينم.

حضرت رضا عليه السلام فرمود: اين ناراحتى كه احساس مى كنى، اندكى از حالات و علائم مرگ مى باشد كه اكنون بر تو عارض شده است، پس اگر تمام حالات و سكرات مرگ بر تو عارض شود، چه خواهى كرد؟!

و بعد از آن، در ادامه فرمايش خود افزود: مردم دو دسته اند: عدّه اى مرگ برايشان وسيله آسايش و استراحت است.

و عدّه اى ديگر آن قدر مرگ برايشان سخت و طاقت فرسا است، كه پس از آن احساس راحتى مى كنند.

حال چنانچه بخواهى كه مرگ برايت نيك و لذّت بخش باشد، ايمان و اعتقادات خود را نسبت به خداوند متعال و رسالت حضرت محمّد صلى الله عليه و آله و نيز ولايت ما اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام را تجديد كن و شهادتين را بر زبان و قلب خود جارى گردان.

امام جواد عليه السلام فرمود: بعد از آن كه، آن شخص طبق دستور پدرم شهادتين را گفت، اظهار داشت:

يابن رسول اللّه ! ملائكه رحمت الهى با تحيّات و هدايا وارد شدند و بر شما سلام مى دهند.

امام رضا عليه السلام فرمود: چه خوب شد كه ملائكه رحمت الهى را مشاهده مى كنى، از آن ها سؤ ال كن: براى چه آمده اند؟

مريض گفت: آن ها مى گويند چنانچه همه ملائكه با اذن خداوند سبحان، نزد شما حاضر شوند، بدون اجازه حركتى نمى كنند.

پس از آن، با كمال راحتى و آرامش خاطر. چشم هاى خود را بر هم نهاد و گفت: ((السّلام عليك ياابن رسول اللّه !)) پيغمبر اسلام، اميرالمؤ منين و ديگر امامان (سلام اللّه عليهم ) آمدند، و در همين لحظه، جان به جان آفرين تسليم كرد. بحارالا نوار: ج 49، ص 72، ح 96.

 

* با این مقدار بدهی خود را پرداخت کن

شخصى به نام احمد بن عبداللّه، به نقل از غفّارى حكايت كند:

روزى خدمت امام رضا عليه السلام رفتم و گفتم: مقدارى قرض دارم و توان پرداخت آن را ندارم ؛ و مقدار آن را مطرح نكردم.

حضرت دستور داد غذا آوردند و چون غذا خورديم فرمود: آنچه زير تُشك نهاده شده بردار و بدهى خود را بپرداز.

وقتى تُشك را بلند كردم مقدارى دينار زير آن موجود بود، برداشتم و چراغى را آوردم و آن ها را شمردم چهل و هشت دينار بود.

در بين آن ها يك نوشته  مرا جلب توجّه كرد، آن را برداشتم و نزديك چراغ آوردم، ديدم بر آن نوشته است: بيست و هشت دينار آن را بابت بدهى خود پرداخت كن و باقى مانده آن را هزينه زندگى خود و خانواده ات قرار بده. بحارالا نوار: ج 49، ص 58، س 15.

 

* درخت بادام در خانه ميزبان

مرحوم شيخ صدوق رضوان اللّه عليه، به نقل از محمّد بن احمد نيشابورى از قول جدّه اش خديجه، دختر حمدان حكايت كند:

در آن هنگامى كه امام رضا عليهما السلام در مسير راه خراسان وارد شهر نيشابور گرديد، به منزل ما تشريف فرما شد.

امام عليه السلام پس از آن كه اندكى استراحت نمود، در گوشه اى از حيات خانه ما يك بادام كشت نمود، كه رشد كرد و بزرگ شد و يك ساله به ثمر رسيد؛ و هر سال ثمره بسيارى مى داد.

و چون مردم متوجّه شدند، كه امام رضا عليه السلام آن درخت را با دست مبارك خود كشت نموده است، هر روز به منزل ما مى آمدند و از بادام هاى آن جهت شفا و درمان امراض خود استفاده مى كردند و هركس هر نوع مرضى كه داشت، به عنوان تبرّك از آن بادام كه تناول مى كرد، عافيت و سلامتى خود را باز مى يافت.

و حتّى نابينايان شفا مى گرفتند و زن هاى آبستن - كه درد زايمان برايشان سخت و غيرقابل تحمّل بود - از آن بادام استفاده مى كردند و به آسانى وضع حمل مى نمودند.

و همچنين حيوانات مختلف مى آمدند و خود را به وسيله آن درخت متبرّك مى ساختند.

پس ا آن كه مدّت زمانى از اين جريان گذشت، درخت بادام خشك شد و جدّم، حمدان چند شاخه اى از آن درخت را قطع كرد كه در نتيجه چشم هايش كور و نابينا گرديد.

و فرزند او - كه عَمرو نام داشت و يكى از ثروتمندان مهمّ شهر نيشابور بود - آن درخت را از ريشه قطع و نابود كرد و او نيز به جهت اين كار، تمام اموال و زندگيش متلاشى شد و بيچاره گرديد، كه ديگر به هيچ عنوان توان امرار معاش نداشت.

و راوى در نهايت گويد: قبل از آن كه درخت خشك شود، كرامات بسيارى به بركت امام رضا عليه السلام از آن ظاهر مى گرديد و مردم ؛ بلكه حيوانات از آن بهره مى بردند. عيون اءخبارالرّضا عليه السلام: ج 2، ص 132

 

* دوحکم متفاوت

ابوسعيد خراسانى حكايت كند:

روزى دو نفر مسافر از راه دور به محضر امام رضا عليه السلام وارد شدند و پيرامون حكم نماز و روزه از آن حضرت سؤ ال كردند؟

امام عليه السلام به يكى از آن دو نفر فرمود: نماز تو شكسته و روزه ات باطل است و به ديگرى فرمود: نماز تو تمام و روزه ات صحيح مى باشد.

وقتى علّت آن را جويا شدند؟

حضرت فرمود: شخص اوّل چون به قصد زيارت و ملاقات با من آمده است، سفرش مباح مى باشد؛ ولى ديگرى چون به عنوان زيارت و ديدار سلطان حركت نموده، سفرش معصيت است. تهذيب شيخ طوسى: ج 4، ص 220، ح 17

 

* راهی برای بهشت

يكى از اصحاب امام رضا عليه السلام به نام معمّر بن خلاد حكايت می کند:

هر موقع سفره غذا براى آن حضرت پهن مى گرديد، كنار آن سفره نيز يك سينى آورده مى شد.

پس امام عليه السلام از هر نوع غذا، مقدارى بر مى داشت و داخل آن سينى قرار مى داد و به يكى از غلامان خود مى فرمود كه تحويل فقراء و تهى دستان داده شود.

سپس به دنباله آن، اين آيه شريفه قرآن: فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ  سوره بلد: آيه 11. را تلاوت مى نمود؛ و مى فرمود: خداوند جلّ و على مى داند كه هر انسانى براى كسب مقامات عاليه بهشت، توان آزاد كردن غلام و بنده را ندارد.

به همين جهت، اطعام دادن و سير گرداندن افراد را وسيله اى براى ورود به بهشت قرار داده است. بحارالا نوار: ج 49، ص 97، ح 11، به نقل از كافى و محاسن برقى.

 

* تبرک  به جایگاه امام رضا (ع)

 - سليمان بن جعفر - كه يكى از اصحاب حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام است - حكايت می كند:

يكى از نوادگان امام سجّاد عليه السلام - به نام علىّ بن عبيداللّه - مشتاق ديدار و زيارت امام رضا عليه السلام بود، به او گفتم: چه چيزى مانع از رفتن به محضر شريف آن حضرت مى باشد؟

پاسخ داد: هيبت و جلالت آن بزرگوار مانع من گرديده است.

اين موضوع سپرى گشت، تا آن كه روزى مختصركسالتى بر وجود مبارك امام عليه السلام عارض شد و مردم به عيادت و ملاقات آن حضرت مى آمدند.

پس به آن شخص گفتم: فرصت مناسبى پيش آمده است و تو نيز به همراه ديگر افراد به ديدار و ملاقات آن حضرت برو، كه فرصت خوبى خواهد بود.

لذا علىّ بن عبيد اللّه به عيادت و ديدار امام رضا عليه السلام رفت و با مشاهده آن حضرت بسيار مسرور و خوشحال گرديد.

مدّتى از اين ديدار گذشت و اتّفاقا علىّ بن عبيداللّه روزى مريض شد؛ و چون خبر به امام عليه السلام رسيد، حضرت جهت عيادت از او حركت نمود؛ و من نيز همراه آن بزرگوار به راه افتادم، چون وارد منزل او شديم، حضرت مختصرى كنار بستر او نشست و از او دلجوئى نمود.

و پس از گذشت لحظاتى كه از منزل خارج شديم، يكى از بستگان آن شخص گفت: همسر علىّ بن عبيداللّه بعد از شما وارد اتاق شد و جايگاه جلوس ‍ حضرت رضا عليه السلام را مى بوسيد و بدن خود را به وسيله آن محلّ تبرّك مى نمود. بحارالا نوار: ج 49، ص 22، ح 15.

 

 

 

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha