به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری حوزه، آنچه در پی می آید سخنان حجت الاسلام والمسلمین رمضانی مدیر مرکز اسلامی هامبورگ است که اخیرا در جمع مسلمانان آن دیار ایراد شده است:
یکی از مباحث مهمی که درباره مساله آزادی عقیده وجود دارد، این است که بر اساس مبنای مکتب برخی از اگزیستانسیالیستها، دینداری و دین باوری با آزادی انسان منافات دارد و قابل جمع نیست. این عده معتقدند که نمیشود انسان هم آزاد باشد و هم خداباور و دیندار. حال آنچه باید مورد بررسی قرار گیرد آنست که قرآن چگونه این مسئله را پاسخ میدهد؟
* اندیشمندانی که خداپرستی را مانع آزادی دانسته اند
البته نسبت میان دینداری و آزادی از مباحث مهمی است که در قرون اخیر به آن بسیار توجّه شده است. ازجمله اینکه افرادی مانند نیچه[1] و سارتر[2] دینداری و خداپرستی را مانعی بر سر راه آزادی انسان دانستهاند. در اینجا باید مفهوم آزادی بار دیگر مورد بررسی قرار گیرد تا روشن شود که خداباوری نه تنها با آزادی منافات ندارد؛ بلکه عین حرّیت و آزادی است؛ زیرا چنانکه گذشت آزادی به معنای رهایی از غیر است و اینکه انسان کاری را به گزینش خود انجام دهد. لذا عملی که بر اثر قانون طبیعت یا جامعه و میل و اراده دیگران بر انسانها تحمیل شود، آن عمل آزادانه نیست. بر اساس مکتب ماتریالیسم و مکتب اگزیستانسیالیست که انسان را همچون سایر پدیدههای طبیعی، صاحب شانی خاص و هویتی مستقل نمی بینند، بلکه معتقد به بیهویتی آدمی است، نمیتوان از آزاد بودن انسان سخن گفت؛ زیرا هویتی برای آدمی قائل نیستند. حال آنکه خودیّت و هویّت انسان، حقیقتی غیرقابل انکار است و هر انسانی، خودی دارد که باید آنرا بشناسند و اگر این «خود» درست شناخته شود، خدای انسان هم شناخته خواهد شد.
* ارتباط بین خودشناسی و خداشناسی
درحقیقت رابطهای تنگاتنگ میان خودشناسی و خداشناسی وجود دارد و نمیتوان خدارا ازخودشناسی بیگانه دانست. این برای کسانی که اندکی دراین باره فکر و اندیشه کنند بسیار روشن است که هیچ گاه نمیتوان خدا را از خود جدا کرد و بلکه اگر انسان حقیقت «خود» را بشناسد، در حقیقت «خود» را از هر چیزی غیر خدا رها خواهد ساخت و این همان حقیقت آزادی است. در واقع محبت و عشق به خدا هم از همین مقوله است، زیرا عاشق، معشوق خود را «غیر» خود نمیداند، بلکه خود را محو در معشوق میداند. و کمال و رشد او را، کمال و رشد خویشتن میداند. ولی مهم آنست که «من حیوانی» را کنار بگذارد تا «من انسانی» و «من قدسی» او ظاهر و آشکار گردد. قرآن کریم در آیه 19 سوره حشر تاکید میکند:
« وَ لا تَكُونُوا كالَّذِينَ نَسوا اللَّهَ فَأَنساهُمْ أَنفُسهُمْ أُولَئك هُمُ الْفَسِقُونَ »
ومانند آنان مباشید که خدا را فراموش کردند، پس ما هم خودشان را از یادشان بردیم.
همانطور که دقت میشود، این آیه شریفه اشاره میکند به اینکه فراموش کردن خود، نوعی فراموش کردن خداست و این آشکار میکند که ارتباط و نسبت میان انسان و خدا به لحاظ روحی و معنوی بسیار نزدیک است، چه اینکه درآیه 16 سوره ق نیز به این حقیقت تصریح شده است که : وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ . بنابراین نمی توان قرب و زندگی را مانع آزادی دانست، بلکه در حقیقت اگر انسان بخواهد جایگاه واقعی خود را به دست آورد، باید با این قرب و نزدیکی که به صورت فطری در وجود او قرار داده شده است، خود را به خدا نزدیک کند و از حقیقت بندگی که آزادی حقیقی است، بهره مند شود.
* حقیقت آزادی چیست؟
آنچه از دیدگاه اسلام و قرآن به دست میآید آنست که انسان حقیقت آزادی را باید درمعنای صحیح از انسان جستجو کند، زیرا اگر انسان برای هدف و غرض بزرگی آفریده شد، ولنگاری و بی هویتی او را نمیتوان به معنای آزادی گرفت، بلکه او باید با عقیده پاک و عمل صالح و اخلاق نیکو خود را به حقیقت انسانی برساند. اینطور نیست که هر عقیدهای، خواه حق و خواه باطل، او را به غرض برساند، چون بدیهی است که عقیده باطل هیچ گاه انسان را به غرض و هدفش نخواهد رساند. چه اینکه نگاه شخصی، سلیقه ای و فردی بودن دین نیز از انحرافهای جدی است که در تفکر بشریت قرار گرفته است. این طور نیست که اگر قرآن و دیگر کتابهای آسمانی، انسان را به عقیدهای پاک دعوت کنند، نوعی تحمیل عقیده درکار باشد، بلکه این لطفی است که خدای متعال نسبت به انسانها روا داشته و با فرستادن پیامبران خود، مسیر صحیح را به آنها شناسانده و عقیده صحیح را از طریق وحی به آنها آموزش داده تا آدمیان در مسیر انحراف و گمراهی قرار نگیرند. امید است هر انسان دینداری با هدایت پیامبرش در مسیری قرار گیرد که برای او آفریده شده و آن قرب و نزدیکی به سوی خدا متعال است.
پی نوشتها:
[1] . تاریخ فلسفه کاپلستون، ج 7 ، ص 394 ؛ نتیچه میگوید: نیرومندی و آزادی عقلی و استقلال انسان و دلبستگی او به آینده، خداناباوری میطلبد، ایمان منشا ناتوانی، ترس و تباه کننده زندگی است.
[2] . موریس کرستن در باب دیدگاه سارتر در باب نسبت آزادی و خداپرستی مینویسد: در فلسفه سارتر، افراد بشر ملعبه خدایان یا هر قوه دیگری ماسوای خود نیستند، بلکه آزادی مطلق دارند و رها و مستقل و غیرمتعلق و غیر مرتبطند و خلاصه « به حال خویشند». اگر خدایی بود که همه چیز را مقدر میکرد یا حتی همه چیز را میدانست، آینده به ضرورت چنان میبود که خدا در علم قبل خویش میدید. موریس کرستن، کتاب ژان پال سارتر، ص 66.