به گزارش سرویس علمی و فرهنگی خبرگزاری حوزه، حجتالاسلام والمسلمین رشاد رییس شورای مدیریت حوزه علمیه تهران در سلسله گفتارهای اخلاقی طلاب مدرسه علمیه امام رضا(ع) به تبیین انواع آموزههای الهی، گزارههای اخلاقی ،اخلاق صنفی و کاربردی و... میپردازد.
خبرگزاری حوزه با توجه به اهمیت موضوع سلسله گفتارهای استاد رشاد را منتشر میکند.
*انواع آموزههای الهی
مجموعه آموزههاي الهي از جهتي به دو دسته تقسيم ميشوند:
1. آموزههاي حِكمي، كه وجه معرفتي و نظري دارند،
2. آموزههاي حُكمي، كه وجه معيشتي و عملي دارند.
*آموزههاي حِكمي:
آموزههاي حِكمي نیز به دو دسته تقسيم ميشوند؛ پارهاي از آنها متعلق ايمان بوده و انسان بايد به آنها ايمان بياورد و دستهای ديگر، ذاتاً متعلق ايمان نيستند، بلكه گزارش حقايق عالمند.
دسته اول از جنس گزاره هستند، يعني واقعيات خارجي عالم را گزارش ميكنند؛ اما بايد رأساً به آنها معتقد باشيم. هنگامي كه ميگوييم: «خداوند موجود است»، اين گزاره عقلي يك واقعيت را حكايت ميكند، اما ما بايد به اين واقعيت ايمان داشته باشيم. اگرچه اين گزاره از جنس گزارههاي قرآني و روايي نيست و اصالتاً يك گزارهي عقلي است، اما متعلق ايمان است، و بايد به آنها رأساً معتقد باشيم.
گزارهي عقلي «خداوند موجود است»، يك واقعيت را حكايت ميكند، اما بايد به اين واقعيت ايمان داشته باشيم و اين گزاره متعلق ايمان است، ولو اين كه خود آن از جنس گزارههاي قرآني و روايي نيست، و اصالتاً يك گزارهي عقلي است، اما ما بايد به اين گزارهي عقلي ايمان داشته باشيم.
دسته دوم گزارههايي هستند كه آنها نيز از واقع حكايت ميكنند، اما رأساً و بالذات متعلق ايمان نيستند؛ مانند اينكه به اصل روابط علّي و معلولي بين بعضي از موجودات پي ببريم. گاهي بعضي از گزارههاي ديني كه در قرآن و روايات آمده، از واقعيتهاي خارجي حكايت ميكنند و رأساً و بالذات متعلق ايمان نيستند.
*آموزههاي حُكمي
گزارهها و قضاياي حكمي و دستوري نيز به دو دسته تقسيم ميشوند، دستهاي از آن ها وجه الزامي دارند و رأساً بر آنها عقاب و ثواب مترتب است، بر فعل اين گزارهها ثواب مترتب است و بر ترك آن عقاب. دستهي ديگر قضاياي حُكمي، دستوري و از آموزههاي الهي هستند، اما لزوماً در همه جا عِقاب بر ترك آنها مترتب نيست و اين در حالي است كه بر فعل آنها ثواب مترتب است. اين دسته از گزارهها جنبهي ارزشي دارند كه ما از اين آموزهها به «اخلاق» ياد ميكنيم.
گزارههاي حُكمي (حقوق و فقه) ميتوانند اعتباري باشند و رأساً، گزارش از واقع خارجي نباشند؛ گزارههاي اخلاقي و ارزشي نيز ميتوانند همينگونه باشند كه البته لزوماً اين گونه نيستند. البته اين نكته، بحث بسيار مهم و پيچيدهاي از مباحث فلسفه اخلاق است كه در ميان ارباب فلسفه و اصحاب حكمت مورد بحث هست.
*گزارههاي اخلاقي
گزارههاي اخلاقي نيز داراي تقسيمبندي به شرح ذيل هستند:
1. گزارههاي حاكي از ذم و اخلاق ذميمه
2. گزارههاي حاكي از خُلق ممدوح و فضائل؛
كه از اين دو دسته به «رذائل» و «فضائل» تعبير ميكنند. البته فضائل و رذائل نيز به حسب منشأ و ميدان وقوع به آنچه كه ناشي از جوانح (انفسي) و آنچه كه ناشي از جوارح (آفاقي) است، تقسيم ميشوند. دستهاي از اخلاق از درون آدمي برميخيزد، اعضاي جوانحي و دروني آدمي منشأ آن است و انسان با ابزار دروني به آن مرتكب ميشود.
«حسد» چيزي نيست كه با دست و سر و چشم رخ بدهد، البته در دست و سر و زبان ظاهر ميشود، اما كاري نيست كه با دست انجام شود، بلكه حسد از درون برميخيزد و قهري نيز هست و انسانها نيز نوعاً آن را دارند. نفس وجود حسد ممكن است براي كسي جرم قلمداد نشود و در درون آدمي نهفته و نهادينه است، یعنی نفس آدمي موجب حسد ميشود، سپس آثار آن در بيرون بروز ميكند و منتهي به يك فعل جوارحي ميشود. حتي ممكن است حسد، منتهي به يك رذيلهي ديگر شود، براي مثال باعث شود انسان دروغ بگويد، تهمت بزند و غيبت كند. منشأ بسياري از غيبتهايي كه ما مرتكب ميشويم حسد است.
*گناه چگونه واقع میشود
اصولاً گناه تا طرف پيدا نكند واقع نميشود؛ حسد نيز اگر محسودي داشت و نسبت به فردي كه به آن حسد ميورزيم اثري داشت، تبديل به گناه ميشود؛ والا در درون آدمي ممكن است وجود داشته باشد.
پارهاي از گزارههاي اخلاقي نيز جوارحي هستند كه به اعضاء و جوارح ظاهري بازميگردد. مثلاً با زبان و يا با چشم و يا دست و گوش اتفاق ميافتد.
بنابراين در يك تقسيم، فضائل و رذائل به دو دستهي انفسي ـ جوانحي و آفاقي ـ جوارحي به اعتبار عامل ارتكاب آن رذيلت و يا فضيلت تقسيم ميشود. غالباً جوانح بر جوارح مقدم است و معمولاً آنچه از جوارح صادر ميشود منشأ جوانحي و دروني دارد.
اعمال و افعال جوانحي و جوارحي نيز به حسب جانحه و جارحهاي كه ابزار صدور است، تقسيم ميشود. مثلاً آفاتي كه در بخش رذائل مربوط به جوارح است، به تبع جوارح و حواس خمسه تقسيم ميشود؛ به اين صورت كه آفات اللسان از زبان صادر ميشود، همچنين آفاتي كه از چشم، گوش و حس و لامسه ناشي ميشود، و به حسب همين ابزارها ميتوان اين خويهاي رذيله و بد را تقسيمبندي كرد؛ و خويهاي مثبت و ممدوح و فضيلت نيز به همينگونه است.
یک تقسیم بندی دیگر
در عين حال تقسيم ديگري هم راجع به فضائل و رذائل ميتوان مطرح كرد و آن تقسيم آنها به «علت و معلول» است. برخي از علت ديگري هستند، مانند حسد كه نوعاً نقش علّي دارد و سبب ميشود يك نفر به ديگري تهمت بزند و يا تحقير و توهين كند. توهين و تحقير، خودْ رذيلت هستند، اما گاهي همين رذائل، منشأ رذيلي دارند و در درون آدمي رذيلت ديگري به نام حسد و يا عُجب وجود دارد كه سبب ارتكاب رذائل ثانوي ميشوند.
درنتيجه رذائل و فضائل به علت ـ معلول تقسيم ميشوند، يعني بعضي از آنها حالت علّي و زيربنايي دارند و برخي حالت معلولي و روبنايي. البته اين نكته به اين معنا نيست كه رذائل و فضائل در ارتباط با يكديگر تنها هويت طولي پيدا كنند، بلكه ميتوانند دو گناه مستقل باشند و ارتباطي با يكديگر نداشته باشند. حسد ورزيدن يك رذيلت است كه باعث سقوط نفس ميشود و آنگاه كه در قالب غيبت غير و محسود آشكار ميشود رذيلت ديگري رخ ميدهد و ممكن است انسان مرتكب دو گناه شود و بايد انتظار دو عِقاب داشته باشد.
تقسيم ديگري كه عملي و كاربردي بوده و بيشتر از لحاظ كمّي مورد توجه است، اين میباشد كه بعضي از رذایل و فضایل شايع و كثيرالابتلاء هستند و برخي غيرشايع و قليلالابتلاء. بعضي از رذائل در دسترس و معرض هستند و هر لحظه ما در معرض آن قرار داریم که گريز از آن ها بسيار دشوار است، زيرا آدمي غرق در آنهاست، برخي ديگر نيز چنين نيستند. البته اين كثرت و يا قلت ابتلاء علل مختلفي دارد، گاهي آن قدر قوي است كه در همه حضور دارد و خود را به صورت مداوم به آدمي و رفتار او تحميل ميكند. همه در معرض آن هستند كه مبتلا به «عجب» شوند، و البته بعضي بيشتر. همه در معرض آن هستند كه مبتلا به «حسد» يا «بخل» شوند، اما بعضي بيشتر. در روايات آمده است كه هر صنفي مبتلا به يك سلسله رذائل خاص است كه زمينهي آن رذيلت در آن صنف بيشتر است؛ درحاليكه در همان صنف زمينهي پارهاي ديگر از رذائل وجود ندارد. براي مثال «حسد» در بين ما طلبهها شايعتر است، بين هنرمندان نيز وجود دارد و «حسد» از رذائل صنفي است.
*اخلاق صنفی و اخلاق کاربردی
يكي از تقسيماتي كه براي اخلاق قائل شدهاند تقسيم به «اخلاق صنفي» و «اخلاق كاربردي» است. اخلاق صنفي آن رذائل و ابتلائاتي است كه اصناف معيني به آن مبتلا ميشوند. اخلاق صنفي امروز از آن جهت كه از جنس اخلاق كاربردي و موردي است، تبديل به بخش گستردهاي از علم اخلاق شده است. در غرب نيز اين قسم از اخلاق بسيار رواج دارد و درخصوص آن كتابهاي فراواني نگاشته شده و متخصصين بيشماري دارد و شايد بتوان گفت پس از مباحث فلسفهي اخلاق، اخلاق صنفي و حرفهاي شايعترين نوع مباحث اخلاقي در غرب است، كه اخيراً در ايران نيز مطرح شده است.
يك طلبه و يك عالِم چقدر مبتلا به حسد است تا ديگران؟ نه شأن ما طلبهها اقتضاء ميكند و آنقدر جاهل هستيم كه در معرض «سرقت» باشيم، معصيت سرقت از عالم سر نميزند، اما حسد ممكن است حتي العياذبالله از اعلم علما نيز سر بزند. و گاه حتي بعضي از افراد اگر نفس خود را تربيت نكرده باشند، هرچه بالاتر ميروند بيشتر در معرض چنين رذيلهاي قرار ميگيرند. پس گاهي صنف و شرايط روانيِ صنفي گاهي انسان را به بعضي از معاصي و رذائل واميدارد. شرايط صنفي باعث شيوع يك رذيلت در يك صنف است، درحاليكه همين رذيلت در صنفي ديگر و يا عامه مردم وجود ندارد.
گاهي نيز سهولت و سختي موجب ارتكاب رذيلت ميشود. معصيتي ابزار ميخواهد، اما معصيت ديگر به ابزار نياز ندارد و يا ابزار آن همراه آدمي است. زبان همواره با ماست، و انسان را تهديد ميكند. البته زبان ميتواند ابزار ثواب و ارتقاي فضائل باشد، ولي استفاده از زبان به دليل اينكه نسبت به جوانح ديگر سهلتر است، شيوع بيشتري دارد و كثيرالابتلاء است.
ميتوان بعضي از رذائل و همچنين فضائل را «كليدي» ناميد و بعضي را رذایل و فضایل غيركليدي. رذائلي كه هم به لحاظ كثرت برونداد گسترده است، و هم اينكه اگر اتفاق بيافتد نهتنها منشأ رذائل ديگر ميشود، بلكه باعث ازبين رفتن فضائل نيز ميشود.
درخصوص اين جلسات و با توجه به اين تقسيمات به نظرم رسيد كه مناسب است «آفات اللسان» را بحث كنيم. در منابع ما از جمله قرآن كريم و روايات اهل بيت(ع) و در آثار بزرگان به اين مسئله بسيار زياد توجه شده است، همچنين در مجموعهي «اخلاق الاهي» از استاد ما(رض) (حاج آقا مجتبي تهراني) حدود سه جلد به همين بحث پرداخته است و تأملات بسيار زيادي روي مباحث آفات زبان شده است. در المحجة البيضاء نيز باب وسيعي درخصوص آفات لسان داريم. در مورد آفات اللسان شايد بتوان گفت حدود چهل آفت متوجه آدمي ميشود كه از رذائل كليدي به حساب ميآيند. يعني اگر زبان كسي بند داشته باشد و بتواند زبان خود را كنترل كند شايد هفتاد يا هشتاد درصد از مشكلات اخلاقي و معصيتي او حل ميشود. اگر انسان به اين نكته توجه داشته باشد و نيز به آنچه كه فضيلت زبان به شمار ميآيد نيز مقيد شود، بسياري از رذائل و معاصي او ازبين ميرود. حتي در همين جلسه كه حضور داريد و صحبتهاي بنده را گوش ميكنيد و ذهنتان درگير است، زبانتان نيز كار كند و سبحانالله و ذكر بگوييد و استغفار كنيد و زمان را به راحتي از دست ندهيم.
آنگاه كه اين زبان را به خدمت فضائل بگيريم ميتواند بسيار كليدي و تربيتكننده باشد، و آنگاه كه آنرا به خدمت رذائل بگيريم ميتواند ساقط كننده باشد. اين زبان بيداد ميكند. انشاءالله در جلسات آتي يكيك رذائل را خواهيم گفت و درخصوص مناشي و علل آن صحبت خواهيم كرد و همچنين طرق دفع و رفع آنها را بررسي ميكنيم.
نظر شما