*مقدمه
اگر بخواهیم انسانیت انسان را از دیدگاه اسلام و در جهان بینی اسلامی مورد مطالعه قرار دهیم باید اوصاف و تعابیری که در مورد او مطرح شده است را در کنار هم قرار دهیم و شگفت انگیز خواهد بود وقتی در ظاهر با مجموعه ای متضاد روبرو شویم: عالى ترين مدح¬ها و بزرگترين مذمتهاى قرآن درباره انسان است! او را از آسمان و زمين و از فرشته برتر و در همان حال از ديو و دد و چارپايان پست تر شمرده است. از نظر قرآن انسان موجودى است كه توانايى دارد جهان را مسخر خويش سازد و فرشتگان را به خدمت خويش بگمارد، و هم مى تواند به اسفل السافلين سقوط كند. اين خود انسان است که بايد درباره خود تصميم بگيرد و سرنوشت نهايى خويش را تعيين نمايد.
*ماهیت بسیط یا مرکب؟
نباید توهم شود كه اين مدح و ذم، از آن جهت است كه انسان يك موجود دو سرشتى است: نيمى از سرشتش ستودنى و نيم ديگر نكوهيدنى؛ بلکه انسان همه كمالات را بالقوه دارد و بايد آنها را به فعليت برساند، و اين خود اوست كه بايد سازنده و معمار خويشتن باشد.
استاد مطهری در تحلیل اين مدح و ذم به چند احتمال اشاره کرده و سپس توجیه آخر را می پذیرند: (مطهری، 1377، ج2، ص 274)
1. مدح انسان مربوط است به سرشت و طينت او و ذم انسان مربوط است به عوامل انحرافى عارضى. انسان از اين نظر مانند يك ميوه است كه در اصل فطرت و طبيعت سالم است ولى عوامل خارجى سبب فساد و انحراف او هستند. اين صحيح نيست زيرا خود انسان مورد ملامت است.
2. اينكه هم مدح و هم ذم هر دو مربوط به سرشت انسان است. انسان دوسرشتى است، هم سرشت خاكى و لجنى و زمينى دارد و هم سرشت ملكوتى و خدايى، و دو كشش جبرى بر انسان حاكم است: كشش خدايى و كشش شيطانى. مدح انسان مربوط است به قسمت اول و ذم او به قسمت دوم. ديگر بستگى دارد كه كدام سرشت قويتر باشد و يا عوامل خارجى به سراغ كداميك آمده باشد. اين هم صحيح نيست. انسان به شكل يك موجود مختار و آزاد مذمت شده است.
3. اينكه مدح مربوط است به سرشت انسان، آنهم مدح خالق انسان از نظر آفرينش كامل و جامع انسان كه در «فَتَبارَكَ الله أحْسَنُ الْخالِقينَ» (مؤمنون/14) و امثال آن بيان شده است... و اما ذم انسان همه مربوط به قوس صعود و رجوع إلی الله است و از انتخاب بد و اختيار بد او و این که رسالت خويش را بد انجام داده انتقاد مىشود.
به نظر استاد مطهری همين وجه صحيح است، زيرا مذمتهاى انسان همه از نوع ملامت و سرزنش است كه چرا اينچنين هستى، و چرا آنچنان كه بايد نيستى. یعنی بازهم به این نکته مهم اشاره می شود که چگونه بودن انسان در دست خود اوست و در برابر کوتاهی از کمال انسانی، فقط اوست که مسؤل و معاقب خواهد بود.
نتیجه ای که در این بخش باید گرفت آن است که انسان با همه وجوه مشتركى كه با حیوانات دارد، تفاوتهاى اصيل و عميقی با آنها دارد كه هريك از آنها بعدى جدا گانه به او مى بخشد. استاد مطهری این سه محور را در امر انسان شناسی بسیار اساسی می دانند: کیفیت ادراكات، عوامل تأثیرگذار بر انسان و نحوه تأثیرپذیری او از آنها. (همان، ج2، ص 283)
*انسان بدون انسانیت
نتیجه مهم دیگری که گرفته میشود آن است که تفاوت انسان در ملاکهای ارزشی موجب آن است که برخی انسانها فاقد ارزش و اعتبار انسانی شوند! زیرا ملاکهای سه گانه «ادراک، تأثیر و تأثر» به دست طبیعت ساخته نمی شوند و آزادی و اختیار انسان است که باید شخصیت و ارزش حقیقی فرد را متجلی سازد. بنابر این متأسفانه باید شاهد انسان نماهایی باشیم که بویی از انسانیت نبرده اند و فقط تعریف منطقی «حیوان مستقیم القامه و پهن ناخن» را یدک می کشند. شهید مطهری در مواردی مثل بحث جهاد ابتدایی و حمله رسول خدا (ص) به کاروان تجاری و بی دفاع قریش (در آستانه جنگ بدر) به همین امر استناد کرده و چنین کسانی را که دشمن آسایش و سعادت انسانها هستند، اساساً فاقد ارزش و احترام انسانی معرفی می کنند (همان، ج16 ص128) نه این که همچون تفکرات منفعل رائج، در حصار ساختگی «حقوق بشر» و تمرکز بر ظاهر مادی، اسیر شوند و با توجیهات ناچسب، سعی در جلب نظر غربیان و غرب¬زدگان داشته باشند. (همان، ج23، ص 258)
تن آدمی شریف است به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
*انسان كامل
یکی از شاخه های مهم و جنجالی انسان شناسی که موجب پیدایش مکاتب و گرایشهای گوناگون شده است معرفی و تبیین «انسان کامل» است. مسأله ای اساسی که می تواند به عنوان فصل ممیّز بسیاری از ایدئولوژیها دانسته شود چرا که ادعای هر مکتب آن است که انسان را به کمال و سعادت می رساند، و سؤالی که باید از آنان پرسیده شود آن است که شما کمال انسان را در چه می دانید؟
شهید مطهری در بخشهای متعددی از آثار و یادداشتها به مسأله انسان کامل اشاره کرده و به طور متمرکز و مستوفی کتاب «انسان کامل» را به این موضوع اختصاص داده اند. (همان، ج22، ص 398 و ج23، ص 173) به طور كلى نظريات مطرح شده در باب انسان كامل را می توان در چند نظريه اساسى خلاصه نمود:
ردیف |
عنوان |
محوریت |
طرفداران |
1 |
عقل |
تفکر و استدلال |
فلاسفه |
2 |
عشق |
عشق به ذات حق |
عرفا |
3 |
محبت |
معرفة النفس |
برخی مکاتب شرقی |
4 |
قدرت |
اقتدار، زور |
سوفسطائیان، ماکیاول |
5 |
برخوردارى |
لذت و منفعت |
نیچه |
6 |
ضعف1] |
خمود و سکون |
صوفیه |
7 |
اجتماعى |
انسان بى طبقه |
سوسیالیسم |
8 |
آزادى |
عصيانگرى |
اگزيستانسياليسم |
نقد و بررسی هریک از مکاتب فوق، مجال وسیعی را می¬طلبد اما تا آنجا که به این رساله مرتبط است باید اشاره کنیم که شهید مطهری با نگاه جامعی که به نظام معارف اسلامی داشتند، همه این مکاتب را دارای نقاط ضعف مهمی دانسته و در پایان، با تأکید بر آن که انسان کامل کسی است که تمام استعدادهای خود را شناخته و در مسیر ارزشهای والای انسانی به فعلیت رسانده باشد، دیدگاه معتدل و جامعی را تحت عنوان «عبودیت» مطرح می¬کنند و رسول مکرّم اسلام و ائمه معصومین (علیهم السلام) را مصداق اتمّ و اکمل آن معرفی می¬کنند:
حقيقت اين است كه روح مذهب تشيّع كه آن را از ساير مذاهب اسلامى ممتاز مىكند و بينش اسلامى خاص به پيروان خود مىدهد، ديد خاصّ اين مذهب درباره «انسان» است. از طرفى استعدادهاى انسان را بسى شگرف مىداند و جهان انسان را هيچگاه از وجود «انسان كامل» كه همه استعدادهاى انسانى در او به فعليّت رسيده باشد خالى نمىداند، و از طرف ديگر طبق بينش اين مذهب «عبوديّت» يگانه وسيله وصول به مقامات انسانى است و طىّ طريق عبوديّت به صورت كامل و تمام جز با عنايت معنوى و قافله سالارى انسان كامل كه ولىّ و حجّت خداست ميسّر نيست. (همان، ج3 ص307)
طبق این بیان، اگر عبادت، با معنای کامل و جامعی که دارد، در همه ابعاد فردی و اجتماعی لحاظ و اجرا شود، هم فرد انسانی و هم جامعه بشری با کوتاهترین و سریعترین راه به کمال نائل می¬شوند.
*حجت خدا اولین و آخرین انسان
یکی دیگر از نتایج زیبای این بحث، مسأله انسان کامل و تقدّم رتبی و زمانی او بر همه مخلوقات است: «در قرآن يك چنين برداشت عظيمى براى انسان هست كه اولين انسانى كه پا در اين عالم مى گذارد، به عنوان حجت خدا، پيغمبر خدا و موجودى است كه با عالم غيب پيوستگى و ارتباط دارد.» در این نگاه، جهان بشریت هیچگاه بدون الگوی ارزشی عینی و ملموس نبوده و همواره تجلی ارزشهای والای انسانی در اختیار حق طلبان قرار داشته و دارد. (همان، ج4، ص 795)
بنابر این هم نخستین انسانی که آفریده شد حجت خدا و انسان کامل بود و هم آخرین کسی که روی این کره خاکی زنده است باید حجت خدا باشد تا آن که لحظه ای عالم بشری خالی از الگو و جهان مادی بدون واسطه فیض باقی نماند.
منبع:
مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1377
سیدمحسن طباطبایی
[1] استاد مطهری این شعر سعدى را نمایانگر این تفکر دانسته اند که می گويد:
من آن مورم كه در پايم بمالند نه زنبورم كه از نيشم بنالند
كجا خود شكر اين نعمت گزارم كه زور مردم آزارى ندارم
اما ایشان با نگاه جامع خود، کمال را در ضعف نمیبیند و شعر سعدی را چنین اصلاح میکند:
نه آن مورم که در پایم بمالند نه زنبورم که از نیشم بنالند
كجا خود شكر اين نعمت گزارم كه دارم زور و آزارى ندارم