به گزارش خبرگزاری حوزه، حضرت آیتالله جوادی آملی در پیامی تصویری به همایش گفتمان «اقتصاد مقاومتی از منظر دین» که امروز در سالن همایشهای شهرداری قم برگزار شد، با اشاره به اهمیت اقتصاد مقاومتی، ابراز داشتند: اقتصاد مقاومتی از منظر دین در چند عنصر خلاصه میشود: اولاً دین، مال را معرفی کرد. ثانیاً خطر فقر را بازگو کرد. ثالثاً راه تنظیم اقتصاد را عاقلانه و عادلانه ارائه داد. اما عنصر اول فرمود: مال، عامل قیام و قِوام یک ملت است؛ در سوره مبارکه «نساء» فرمود: «لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً» (سوره نساء، آیه5)؛ ملت اگر بخواهد قائم و مقاوم باشد چارهای نیست که کیف و جیبش پر باشد. ملتی که دستش تهی است، از ستون محروم است، از قیام و مقاومت طرْفی نمیبندد. این مال است که عامل قیام یک ملت است: «لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً.» در همین زمینه فرمود: این ستون را نباید به دست لرزانِ افرادِ سفیه و بیعُرضه سپرد، آن مدیرِ سفیه و آن مدبّرِ لرزان، خود را نمیتواند تأمین کند، خودایستادگی را فرا نگرفته، چه رسد به این که بتواند ستون ملت و مملکتی را نگهداری کند.
ایشان در ادامه این پیام با بیان این که اقتصاد، عامل قیام یک ملت است، افزودند: آن کسی که سفاهت اقتصادی دارد، درایت اقتصادی ندارد، صلاحیّت آن را ندارد که مال را به دست او بدهند. اگر هم هوش اقتصادی دارد و لکن طهارت قُدسی و قداست عقل در او یافت نمیشود، او سفیه است. سفاهت در فرهنگ قرآن تنها در فقدان نظر نیست، بلکه بسیاری از افرادند که از نظر علمی، خردمند و پخته و فرهیخته هستند، ولی از نظر عقل عملی سفیهاند. قرآن کریم کسانی را که راهیِ راه ابراهیم خلیل سلام الله علیه نیستند سفیه میداند: وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ؛ اگر این حدیث معروف در کنار آن آیه مشهور قرار بگیرد معلوم میشود که اینها دو قضیه مناسباند: یکی این که «العقل ما عُبد به الرحمن و اکتسب به الجنان»؛ عقل آن است که خدا عبادت شود و بهشت کسب شود. عکس نقیض آن این است کاری که با آن نمیتوان خدا را راضی کرد و ملت را خشنود کرد و بهشت را کسب کرد، این سفاهت است و این عقل نیست: «ما لا یُعبد به الرحمن و لا یکتسب به الجنان فلیس بعقل»؛ اگر عقل نبود، سفاهت هست؛ این همان آیه معروف قرآن است که «وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ» پس مال، ستون یک ملت است؛ مدیر و مدبّرِ سفیه که نتواند خود را اداره کند، عُرضه حفظ این ستون را نخواهد داشت، ملّت موظف است این مال را به دست افراد سفیه نسپارد؛ آن کسی که فاقد دو عنصر محوری مدیریّت اجتهادی و مدیریت جهادی است، سفیه هست و ملت موظف است که مال را به دست او ندهد.
حضرت آیتالله جوادی آملی در ادامه پیام خود با اشاره به آیه 7 سوره حشر «کَیْ لا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ»، ادامه دادند: مال ستون است و باید خیمهای را بر فراز خود افراشته نگه دارد که بتوان همه ملت را زیر پوشش این خیمه نگه داشت. دولت را دولت گفتند، چون تداول میشود؛ این تداول و این ثروت که دست به دست هم میگردد، نباید در یک منحنی محدود دور بزند، باید در کل این مدار 360 درجه بگردد. مثل خونی است که باید جریان داشته باشد و اگر در یک منحنی خاص بگردد، بقیه از جریان این خون محروم باشند، فلج هستند. ملتِ فقیر فلج است، ملتی که جیبش خالی است، کیفش خالی است، تهیدست است، بدهکار است، مدیون است، فلج است و ملت فلج قدرت قیام ندارد، چه رسد به مقاومت.
این مرجع تقلید در ادامه با اشاره نظام تلخ کاپیتالیستی حاکم در غرب، تصریح کردند: نظام تلخ کاپیتال غرب اینطور است که «دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ»؛ نظام فروریخته سوسیال شرق از همین قبیل است که دولتسالاری است و ثروت دست دولتهاست، اما ملت از ثروت ملّی محروم هستند؛ در نظام سوسیال شرق، دولتی، ثروت را به دولت دیگر منتقل میکند میشود: «دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ» در نظام سرمایهداری کاپیتال غرب، ثروت و دولت را از دست یک سرمایهدار به دست سرمایهدار دیگر منتقل میکنند، این هم میشود: «دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ»؛ اینکه گفتند 99 درصد در برابر یک درصد، ممکن است بخشی از اینها اغراق و مبالغه باشد، ولی این خطر هست که اکثری از آن دولت کلان طرفی نبستند.
پس برابر سوره «نساء» ثروتِ ملت، ستون آن ملت است و برابر سوره «حشر» ثروتِ ملت، خون ملت است. اگر این ستون، زیر سقف باشد، همه را پوشش میدهد و اگر خون در تمام جامعه جریان داشته باشد هر کسی به اندازه ظرفیت و استعداد خود بتواند از آن طرْفی ببندد، این جامعه سر پا و زنده است. مطلب بعدی خطر تلخ فقر است؛ مستحضرید که قرآن کریم از لوازم و ظرایف ادبی عرب بهرههای فراوانی برده است و همراهان خود را آگاه کرد. کسی که گداست و چیزی ندارد به او نمیگویند فقیر، بلکه به او میگویند فاقد. یعنی مال ندارد. فقیر بر وزن «فعیل» به معنی مفعول است، فقیر؛ یعنی کسی که ستون فقراتش شکسته است، کسی که گرفتار حادثه تلخ «فاقرة الظهر» شد - که در سوره «القیامة» آمده، این میشود فقیر؛ همانطوری که قتیل به معنای مقتول است، فقیر هم به معنی مفعول است. یعنی کسی که ستون فقراتش شکسته است. ملتی که جیبش خالی است، دستش تهی است، زمینگیر است؛ البته اول مسکین است بعد فقیر. مسکین؛ یعنی گرفتار سکون، بیحرکتی. ملت تهیدست از حرکت و پویایی ایستاده است و محروم است، یک؛ در اثر شکسته بودن ستون فقرات، زمینگیر است و مبتلا به نشستن است، دو؛ از این جهت گفتند فقیر، بدتر از مسکین است. این تعبیرهای تند قرآن کریم که اگر ملتی دستش تهی بود، قدرت حرکت ندارد و ساکن است، اولاً؛ قدرت ایستادن ندارد و نشسته است، ثانیاً؛ برای همین جهت است. بنابراین اگر ملتی شغل نداشته باشد، بدهکار باشد، گرفتار بانکهای ربوی باشد، این ملت هرگز قائم نیست، چه رسد به مقاومت، چه رسد به ایستادگی در برابر حوادث تلخ.
مفسر برجسته قرآن کریم در بخش دیگری از پیام خود خاطرنشان کردند: مطلب بعدی که قرآن کریم از این راه گوشزد میکند میفرماید: ملتی که سفرهاش خالی است و بدهکار است و فرزند بیکار دارد و خودش هم بازنشسته است، این ملت دهنش به چاپلوسی باز است، هرگز اهل نقد نیست، هرگز اهل اعتراض نیست. در دو جای قرآن کریم از ملت تهیدست به «اِملاق» یاد کرده است فرمود: «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ» یا «نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ» در یک جا مخاطب مقدم بر مغایب است و در یک جا مغایب مقدّم بر مخاطب است: «نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ»، «نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ»، در هر دو جا سخن از املاق است، املاق؛ یعنی تملّقگویی، چاپلوسی. کسانی که در این وزارتخانهها تلاش و کوشش میکنند، میدانند معاونان آنها با آنها یکطور حرف میزنند، افرادی که در آبدارخانه هستند یکطور حرف میزنند، آبدارچی یکطور تملق میگوید، معاون یکطور سخن میگوید. کسی که دستش تهی است، زبانش به چاپلوسی بسته است، ممکن نیست، ملتی تهیدست باشد، زبانش به اعتراض و نقد و پاسخگویی و مسئلهدانی و مسئلهخواهی و طلبخواهی باز باشد. دهن ملت وقتی فقیر باشد، به چاپلوسی باز است، کمر او شکسته است.
معظم له در بخش دیگر از پیام تصریح کردند: بحث اقتصاد مقاومتی آن است که مال، ستون مملکت است و اگر کشوری که یک درصد جمعیت دنیا را دارد؛ یعنی هفتاد میلیون و بیش از هشت درصد امکانات روی زمین در دست اوست، نتواند خود را اداره کند، گرفتارِ «لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً». در این مملکت همه چیز هست؛ جوانهای فعال و بیکار فراوان، مال به دست بانکهای ربوی - که «یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا» است - از یک سو و سرمایهدارانی که مشخص نیست از چه راهی در آورده اند و در چه راهی صرف میکنند. از سوی دیگر؛ اقتصاد مقاومتی با نصیحت حل نمیشود؛ با فهم است و فهم! بفهمیم مال در فرهنگ قرآن، ستون دین است و باید آن را به دست مدیرانی سپرد که در اقتصاد مجتهد، در مدیریت مجاهد باشند.
ایشان در ادامه با اشاره به این که ملت را با مزدوری اداره کردن مکروه است، تصریح کردند: دین هرگز نمیخواهد ملت مزدور باشد. شما به کتابهای فقهی مراجعه کنید میبینید این باب را مرحوم صاحب وسائل در کتاب اجاره منعقد کرد که مکروه است انسان مزدور باشد، هر کس باید برای خود کار کند. تقویت تعاونی همینطور است، دامداری و کشاورزی همینطور است. این کشوری که هزارها هکتار همسایه دیوار به دیوار دریاست، وقتی علوفه را وارد میکند، این ملت هرگز توان مقاومت ندارد. مدیریّتِ منزّه از سفاهت، مدبریّتِ مبرّای از سفاهت، مدیریت و مدبّریتِ مبرّای از اختلاس و سرقت و رشوه و رومیزی و زیرمیزی، ملتِ منزّه از بانک ربوی- که «یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا» - این ملت صد در صد مقاوم است، صد در صد قائم است.
به امید آن که این ملت این معارف را خوب درک کند، باور کند، در خود تمرین کند و به جامعه منتقل کند.