خبرگزاری حوزه/ مرور تاریخ زندگانی علمای ربانی و حکمای عرفانی ما در طول قرون متمادی گویای حقایق ناب و تابناکی است.
حقایقی که از دل معنویت و فضیلت و اخلاص و رستگاری بیرون می تراود.
حقایقی که دل بندگان مخلص خدا را به سوی خود جذب می کند و عطش آنها به آسمان معنویت و اصالت دین را پاسخ می دهد.
جرعه هایی از شهد مصفای دین و زیبایی های آیین که نه تنها در کلام و نوشتار، بلکه در رفتار و کردار این بزرگان ظهور و بروزی شیرین و ماندگار دارد.
نام بلند او که مجاهدی بود حقیقی
یکی از این نامهای ارجمند و با شکوه سید محمد مجاهد( سید محمد طباطبایی) است. او که در سال ۱۱۸۰ ق. در خانه ای نورانی و ربانی از سادات کربلا دیده به دنیا باز نمود و قدم در آستان هستی نهاد.
پدر بزرگ مادریاش علامه محمد باقر بهبهانی (متوفی ۱۲۰۱ ق.) معروف به وحید بهبهانی فقیه بزرگوار و عالم نام آور آن عصر به شمار می رفت.
آغاز تحصیل و تهذیب؛ در دامان پدر
سید محمد در مهد علم و خاندان فضیلت به دنیا آمد و رشد نمود و نضج یافت. بنابراین این فضا و زمینه های کسب معرفت در او تأثیری بسزا داشت و در کسب معرفت و پیشرفت علمی و عملیش، یاری رساند.
ایشان تعلیم و تربیت مقدماتی را در محضر پدرش آغاز و تا مراحل عالی امتداد و استمرار بخشید و از محفل نورانی این عالم بزرگوار بهره جست.
مجاهد دوران گرچه نتوانست در محفل درسی پدر بزرگش وحید بهبهانی حضور یابد، لیکن از محضر شاگردان بزرگوار و نام آور ایشان بهره برد.
همراه بهره معنوی از محفل نورانی پدر، سید محمد از علامه بحرالعلوم در نجف بهره مند شد و از فیوضات علمی و زهد برجسته و کرامات معنوی و دیگر رهیافتهای آسمانی بهره برد.
تا اینکه به ازدواج با دختر آن عالم بزرگوار و عزیز و ربانی، توفیق یافت.
سید محمد مجاهد در نجف اشرف از محضر عالم بزرگوار شیخ جعفر کاشف الغطا (متوفی ۱۲۲۸ ق.) سود جست.
عالمی برجسته و زاهدی وارسته
اهل خبر می دانند شیخ جعفر کاشف الغطاء (ره) تا چه حد در استنباط مسائل و فروع فقهی مسلط و توانا بود و از این جهت بهره مند شدن از محضر علمی ایشان، توفیق برجسته ای به شمار می آمد.
در اخلاق حسنه و سیره این عالم ربانی وی را فردی بسیار متواضع می یابیم که علاوه بر رهبری دینی مردم، از جمله پیشوایان شجاع ملی نیز بوده است.
پیشوایی فرهنگی و اجتماعی و سیاسی ملت در بزنگاههای تاریخی و آناج که مردمان جامعه به پناهگاه وجود ذیجود ایشان نیازمند بوده اند.
درک زمان و نیازهای آن نیز از خصوصیات شایسته ایشان بوده است به نحوی که تألیف کتابی در ردّ اخباری گری و نیز کتابی در ردّ فرقه وهّابی برهمین محور و بر مبنای همین رویکرد انجام پذیرفت.
عمل حقیقی در آینه اخلاق روحانی
احساس مسئولیت در برابر مسائل اجتماع و شهامت از جمله خصایص بارز ایشان بود.
حضور در شهر شهیر اصفهان را می توان یکی از فصل های شکوفایی علمی و باردهی معنوی و فعالیتهای عظیم فرهنگی در حوزه علم دین و پیشوایی آیین برشمرد.
این حضور که به دنبال حوادث سال ۱۲۱۶ ق. کربلا که مورد هجوم وحشیانه وهّابیها قرار گرفت و طی آن بیش از سه هزار نفر از جمله بسیاری از علما کشته شدند و بخش اعظم بارگاه امام حسین ـ علیه السّلام ـ و اماکن بسیاری مورد تخریب قرار گرفت و اموال مردم به غارت رفت سبب مهاجرت سید محمد طباطبایی به اصفهان گردید.
حضور در اصفهان و فصل شکوفایی بارقه های علم و ایمان
حضور سید مجاهد حضرت استاد محمد طباطبایی در اصفهان که حوزه اش یکی از حوزههای معتبر جهان شیعه به شمار میرفت و با حضور برخی از علمای تراز اول کربلا و شاگردان برجسته استاد وحید بهبهانی و شاگردانش رونق بسیار داشت و برجستگانی چون محمد اصفهانی، تقی اصفهانی، محمد ابراهیم کلباسی، شیخ محمد حسین اصفهانی، سید محمد باقر شفتی معروف به «حجت الاسلام» در آن به نورافشانی علمی و معنوی مشغول بودند، حضوری مهم و خطیر و ارزشمند بود.
همین دوران بود که شکوفایی علمی این عالم برجسته و بزرگوار را چه در بعد تدریس و چه در میدان تألیف، به دورانی طلایی و بسیار جدی و مهم تبدیل نمود.
سید مجاهد در این دوران که مدت سیزده سال طول کشید با حضور در اصفهان در فضای علمی این حوزه به تدریس و تألیف همت گمارد.
نقل شده است که: یکی از اموری که باعث شهرت سید محمد باقر شفتی از (مراجع بزرگ اصفهان) شد، توصیف آیت الله سیّد محمد طباطبایی از وی بود. میگویند از او پرسیده شد آیا سیّد محمد باقر شفتی مجتهد است؟ او درجواب گفت: «شأن او بالاتر از آن است که من او را تأیید کنم، بلکه از او بپرسید که آیا سیّد محمّد مجتهد است یا نه؟».
یکی از ویژگی های محفل علمی این عالم بزرگوار این بود که مجلس درسش بسیار پرشور و مورد توجه طلاب حوزه اصفهان بود.
تاریخ گواهی می دهد که وقتی تألیف کتاب «المفاتیح فی الاصول» خود را آغاز نمود، قبل از آنکه تألیف کتاب به اتمام رسیده باشد، فصلهای مختلف آن نزد طلاب و فضلا دست به دست میگشت و از آن رونویسی میکردند.
سیزده سالی که اقامت آیت الله سیّد محمد طباطبایی در اصفهان به درازا انجامید سالهای تعمیق نظرات علمی و غنای فقهی ایشان بود که با تحقیق، تألیف و تدریس به سرانجام رسید و نتایج درخوری راچه در حوزه تألیف و چه در حیطه تدریس و آموزش و پرورش شاگردانش به همراه داشت.
شاگردان ممتاز و پرورش یافتگان عرصه علم و عمل مجاهد
از جمله شاگردان ایشان می توان به بزرگانی از این دست اشاره نمود:
۱. سید ابراهیم موسوی قزوینی معروف به صاحب کتاب ضوابط (متوفی ۱۲۶۲ ق.).
۲. مولی محمد صالح برغانی (متوفی ۱۲۸۳ ق.).
۳. ملا محمد نوری.
۴. ملا حسن یزدی (متوفی بعد از ۱۲۴۲ ق.).
۵. شیخ احمد کرمانشاهی (متوفی ۱۲۳۵ ق.).
۶. ملا اسدالله بروجردی (متوفی ۱۲۷۱ ق.).
۷. ملا صفر علی لاهیجانی (متوفی قبل از ۱۲۴۶ ق.).
۸. شریف العلما مازندرانی (متوفی ۱۲۶۴ ق.).
۹. سید شفیع بروجردی (متوفی ۱۲۸۰ ق.).
دست نوشته های برجسته و نورانی و عزیز او
و در میان تألیفات این عالم بزرگوار نیز می توان به نمونه های سترگ و شگرفی همچون
دو تألیف ایشان در اصول فقه و فقه یعنی «المفاتیح فی الاصول» و «المناهل فی فقه آل الرسول» اشاره نمود.
«الوسائل الی النجاه» در اصول فقه، «اصلاح» در فقه که به صورت ذکر فتوا و رساله عملیه ایشان است.
«جامع الاخبار» در فقه که دایرة المعارفی در فقه شیعه است، «الجهادیه» رسالهای در زمینه احکام؛ جهاد و همچنین «مشکوه الجهاد فی ترجمه مصابیح الجهاد» در زمینه جهاد و احکام آن.
آنک زعیمی پرابهت و شکوهمند برای عالم تشیع
آیه الله سید محمد طباطبایی سال ۱۲۳۲ ق. به دنبال وفات پدر بزرگوارش به کربلا رهسپار شد و با تحمل درد فراق و غم هجران پدر، بعد از گذشت مدتی به کاظمین مهاجرت و در آن شهر اقامت نمود.
و این دورانی بود که با تلاشهای علمی بسیار و وظایف خطیر و سنگینی که برای این عالم ربانی به همراه داشت ایشان را در کسوت مرجعیت جهان تشیع قرارداد.
حضور در میدان جهاد و مبارزه علیه استعمار
دلیل لقب مجاهد که به ایشان داده شد این بود که در دوران زعامت این عالم ربانی و فقیه روحانی دوره دوم جنگ ایران و روسیه آغاز و روحانیت به زعامت آن روحانی مبارز و عالم عملگرا در آن به ایفای نقشی جدی و خطیر و اساسی دست زد و همین امر سبب شد ایشان به آیت الله مجاهد شهرت یابد.
تاریخ گواهی می دهد که دوران سلطنت فتحعلی شاه که معاصر با زندگی آیت الله مجاهد قرار گرفت، یکی از مهم ترین مراحل تاریخ ایران به شمار می آید. در آن زمان در میان دولتهای قدرتمند جهان رقابت شدیدی در دست یابی به مناطق آسیا و آفریقا شروع شده بود. این سیاست از سوی دول قدرتمند «سیاست مستعمراتی» نام گرفته بود. نقش ایران در آسیا به موجب رابطه با اهمیتی که با هند داشت از اهمیت خاصی برخوردار بود و از این رو ایران در آغاز عصر سیاست استعماری در میدان رقابت قدرتهای استعماری قرار داشت.
در سال ۱۲۴۱ اخبار ناگواری تهران را برآشفت. روسها محصولات زراعت کاران اهالی مناطق اشغال شده را به اجبار از آنان میگرفتند. روسها مسلمانان را مجبور میکردند که کودکان خود را به مدارس مسیحی بفرستند. آنان به مساجد و قرآن اهانت میکردند و اهالی مسلمان را از هر جهت در تنگنا قرار داده بودند.
اهالی مناطق اشغالی با ارسال نامهای به مرجع دینی زمان، آیت الله سید محمد مجاهد وضع خود را تشریح کرده و از او خواستند که فکری به حال آنها بکند. از سوی دیگر عباس میرزا نیز توسط برخی از نزدیکان خود آیت الله مجاهد را از وضعیت موجود مطلع کرد و از وی استمداد نمود.
هدف عباس میرزا از این کار جلب نظر مرجعیت شیعه و آنگاه وادار کردن شاه به مقابله با تجاوزات و تعدیات قوای روس بود. همان گونه که شاه و ولیعهد ش در جنگ دوره اول نیز از علما استمداد کردند.
در آن برهه، علما از جمله آیت الله سید علی طباطبایی-پدر آیت الله مجاهد- و شیخ جعفر کاشف الغطا نیز به دعوت حکومت ایران پاسخ مساعد دادند و با نوشتن رسالههای جهادیه و ترغیب مردم به جنگ با نیروهای روسیه، حیاتی تازه به قوای ایران بخشیدند. در آن حال نیز چشم امید وطن دوستان و دین خواهان به کاظمین دوخته شده بود. در چنین موقعیتی آیت الله مجاهد دیگر علما را از وقایع مطلع کرد و همه در صدور فتوا ی جهاد علیه روسیه متفق شدند.
پس از آن وی با ارسال نامههایی به فتحعلی شاه از او خواست تا جلو ظلم و تعدی قوای روس را بگیرد؛ که اگر او این کار را نکند، خود برای آن قیام خواهد کرد.
شاه به موجب نفوذ شخصیت مذهبی و وجهه مردمی آیت الله مجاهد که حتی تاج و تخت او را تحت الشعاع خود قرار میداد، مجبور به پذیرفتن نبرد شد.
پس از صدور فتوای جهاد آیت الله مجاهد به همراه جمعی از علما و طلاب به ایران مهاجرت کرد و در تهران علما را به پایتخت دعوت نمود. به دنبال این دعوت علما در تهران گرد آمدند و در جنگ با روسیه متفق گردیدند. حضور روحانیت به رهبری آیت الله مجاهد، شور و جنبش همگانی و زایدالوصفی را در ایران موجب گشته و نیروهای عظیم مردمی را از سراسر ایران گرد آورده بود.
پرواز به سوی ملکوت اعلی
آیت الله سید محمد مجاهد در سالهای پایانی عمر مبارک و حیات طیبه اش، همچنان در تبریز ماند؛ تا اینکه به دلیل بیماری سختی که بدان دچار شد تبریز را ترک کرد.
در طول راه در شهر قزوین در اوج غربت و معصومیت و مظلومیت از سوی اراذل و اوباش مورد توهین و تمسخر ناکسان جاهل و عربده کشان قلدر که نماد جهالتاند و در همه طول تاریخ هم رد پلشتی های خود را در هیئات و جامه های ملون و گوناگون به جا گذاشته اند واقع شد.
این اتفاق اندوهناک و تاریک گذشت تا اینکه در ۱۳ جمادی الثانی ۱۲۴۲ ق. در شهر قزوین به دلیل بیماری، دار فانی را وداع گفت و پیکر پاکش با انتقال به کربلا در مجاورت بارگاه ملکوتی حضرت اباعبدالله(ع) به خاک سپرده شد.
*منابع: گلشن ابرار/ ج1
پایگاه اطلاع رسانی دانشنامه اسلامی
نظر شما