به گزارش خبرگزاری حوزه این مرجع تقلید در نوشتار خود علاوه بر نصوص غدیر، نصوص صریحه بسیاری بر این ولایت عظمی در کتاب و سنّت را تشریح کردهاند.
نصوص جليّه
نصوص جليّه قرآنيه، مثل آيه کريمه مباهله(1)، و آيه شريفه (إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ الله)(2) و سائر آيات است که شماري از آنها را در کتاب شريف "خصائص الوحي المبين في مناقب اميرالمؤمنين عليهالسّلام" ابن بطريق با سندهاي معتبر از محدّثين و ارباب جوامع، صحاح و مسانيد عامّه روايت نموده است.
نصوص جليّه متواتره نبويّه هم، مانند حديث مشهور منزلت(3) و احاديث ديگر است که اعظم، اشهر و اتمّ آنها، حديث شريف غدير، آن ابلاغ و اعلام عام است که در تاريخ حيات رسالت رسول اکرم صلّيالله عليه و آله مانند آن همايش بزرگ، روزي عظيمتر و رسميتر نيست، همايشي که همه سران اصحاب و خيل انبوه حاج - که تا آن روز مثل آن سابقه نداشت- در آن حضور داشتند.
هر دو آغاز است و هر دو يوم الله الاکبر است. براي اين دو روز، روز سوم، روز ظهور مصلح يگانه آخر الزمان، منجي عالم بشريت، عدل کل و موعود رسل، حضرت قائم آل محمد صلواتالله عليهم اجمعين است.
حديثِ فراتر از تواتر غدير، از أنصّ نصوص جليّه است که در جهت کثرت روات از صحابه، تابعين و تابعين تابعين و همه جهات اعتبار، حديثي برتر از آن وجود ندارد از کتابهاي مربوط به اين حديث و اسناد و الفاظ آن به تنهائي کتابخانهاي بزرگ تشکيل ميشود.
* نصوص خفيّه
نصوص خفيّه نيز در کنار نصوص جليّه، موقعيتي بسيار ارزشمند و محکم دارند و ولايت و خلافت بلافصل اميرالمؤمنين عليهالسّلام و سائر ائمه طاهرين عليهمالسّلام را اثبات مينمايند.
بخش نصوص خفيّه، بخشي وسيع و جامع است. کتاب «اَلفين» علامه حلّي رضوانالله تعالي عليه را ميتوان دو هزار دليل از اين ادلّه خفيّه شمرد.
در عين حالي که اين نصوص را خفيّه عنوان مينمايند، هيچ خفائي در دلالت آنها بر ولايت ائمه طاهرين عليهمالسّلام مخصوصاً اميرالمؤمنين عليهالسّلام نيست. از اين نصوص خفيّه، آيات قرآنيهاي است که به طور استفهام همه را مخاطب قرار داده است، مثل (أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لاَ يَهِدِّي إِلّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ)(6) يا (مَا يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَ الْبَصِير)(7) و يا (هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ)(8)
از اين آيات به وضوح، از نظر اظهر مصاديق، احقّبودن اميرالمؤمنين عليهالسّلام به امر خلافت، امامت و هدايت استفاده ميشود. پيام همه اين است، بينا نه کور، عالم نه جاهل، فاضل نه مفضول، علي عليهالسّلام نه ديگران.
* اصل عقلائی تفضيل فاضل بر مفضول
موضوع تفضيل فاضل بر مفضول و افضل بر فاضل و تقبيح تفضيل فاضل بر افضل و مفضول بر فاضل، موضوع آيات متعدد قرآن کريم و روايات بسيار اهل بيت عليهمالسّلام و مواردي از احکام واجب و مستحب است و از هدايتهاي مهمّ قرآني و روائي است، و در همه امور مخصوصاً در ولايتها و اختيارات يک اصل است که هر مسلمان و هر شخص خردمندي، بايد آن را برنامه قرار دهد و در انتخاب، اصلح را بر صالح و اليق را بر لايق برگزيند و اجمالاً بر حسب فطرت هم، بشر - اگر غرضهاي ديگري در بين نباشد- به آن عمل مينمايد، رعايت اين تعليمات و ارشادات در اصل نظام ديني و ولائي و خلافت پيغمبر اکرم عليهو آله السّلام از اهمّ مطالب و واجبات است.
به همين اصل، شخص امام عليهالسّلام اشاره فرموده و همه را مخاطب قرار داده است:
«أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللهِ فِيهِ»(9) و فرموده است: «إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِالْأَنْبِيَاءِ أَعْلَمُهُمْ بِمَا جَاءُوا بِهِ»(10)
بر اين اساس و بر حسب اين آيات و روايات، يگانهشخصيّتي که پس از پيغمبر اکرم صلّيالله عليه و آله؛ چه در حيات آن حضرت و چه بعد از آن، واجب الاطاعة و صاحب ولايت امر و منصوص من الله ميباشد، اميرالمؤمنين عليهالسّلام است، به قول جاحظ که در يکي از رسالهها به اين مضمون ميگويد: آنچه در اسلام، رأس فضائل، مکارم و مقامات است، چهار چيز ميباشد: ايمان به خدا، علم و دانائي، زهد و پرهيزکاري، و جهاد در راه دين و في سبيل الله.
سپس ميگويد: از تمام علماء اسلام، اگر از کسي بپرسيم که اسبق و اکمل در ايمان کيست؟ اولين کسي را که بر ميشمارند علي عليهالسّلام است و اگر درباره اعلم از همه اصحاب پيغمبر صلّيالله عليه و آله سؤال کنيم، اول شخصي را که معرفي ميکنند علي عليهالسّلام است و اگر از آنها که در راه دين جهاد کردند و اسلام از برکت جهاد آنها برپا شد سؤال کنيم، باز هم، همه، اول علي عليهالسّلام را نام ميبرند که تنها ثواب يک جهاد او از عبادت امّت تا روز قيامت بيشتر است و اگر از زهّاد صحابه و کساني که دنيا را ترک کرده و فريفته دنيا نشده باشند سؤال کنيم، همه، اسم علي عليهالسّلام را ميبرند که يک لحظه به دنيا نظر نفرمود.
غرض اينکه، دعوت اسلام، دعوت قرآن و دعوت تمام انبياء، دعوت به افضل و تقبيح تفضيل مفضول بر فاضل است که اصل و پايه محکم اعتقاد شيعه، مصداق تفضيل افضل بر فاضل است و مصداق دوم، عقيده ديگران است، که نصوصِ به اصطلاح خفيّه بر بطلان آن دلالت دارد و شناخت مصداق و مصاديق آن را به خود عرف واگذار کرده است.
پی نوشت ها:
1. سوره آل عمران، آيه 61.
2. سوره مائده، آیه 55.
3. ارشاد مفيد، جلد 1، صفحه 156؛ بحار الأنوار، جلد 21، صفحه 208، تاريخ طبرى، جلد 2، صفحه 368؛ الكامل فی التاریخ ابن اثير، جلد 1، صفحه 306؛ سيره ابن هشام، جلد 4، صفحه 163.
4. مستدرك الوسائل، جلد 12، باب 31، حديث 14094.
5. بحار الأنوار، جلد 26، باب 5، حديث 47.
6. سوره يونس، آيه 35.
7. سوره فاطر، آيه 19.
8. سوره زمر، آيه 9.
9. نهج البلاغة صبحی صالح، خطبه 173.
10. همان، حكمت 96.