سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه» حضرت آیتالله صافی گلپایگانی در خصوص ارزشمندی امر به معروف و نهی از منکر و راهکارهای بازشناسی معروف از منکر در کتاب «راه اصلاح» آوردهاند:
همانطور كه در نهادِ انسان ميل به ترقّي و نيكوكاري و اعمال صالحه مانند: پرستش خدا و راستي و وفا و شكر منعم و ترحّم و عدالت و اعانت فقرا و اجتناب از كارهاي زشت و اعمال سيئه مانند: كفر نعمت و نادرستي و دروغ و بيوفايي و ستم و حقكشي آفريده شده، در وجود او قوه ديگري است كه با آن خوبي را از بدي و صلاح را از فساد و خير را از شر و حق را از باطل تمييز ميدهد. اما ضعف و ناتمامي و محدوديت انسان كه همهي قواي او را احاطه كرده اين قوه را نيز بينصيب نگذارده و دايرهي ادراكات بشر را تنگ و محدود نموده است و او را با تمام معلوماتي كه تحصيل كرده و يا بعداً تحصيل مينمايد، در برابر مجهولات بيشماري كه تصور بسياري از آنها هم براي او محال است، قرار داده است. انسان بايد براي كم كردن اين مجهولات قدمهاي بزرگ بردارد و تا آنجايي كه فكر و حواس او به او اجازه ميدهد سعي و كوشش نمايد و در عين حال معترف باشد كه او بسيار حقير و كوچك، و جهان خلقت بسيار عظيم و بزرگ است و معلومات او هر چقدر هم باشد، متناهي و مطالب مجهول نامتناهي است. خداوند متعال در قرآن مجيد ميفرمايد:
)وَلَوْ أَنَّ مَا فِي الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ ([1]
اگر هر درختي از درختهاي روي زمين قلمها شود و درياي محيط، مركب گردد و هفت دريا بر آن افزوده شود كه كلمات و مخلوقات خدا نوشته شود، كلمات الهي تمام نگردد.
*ميزان تمیيز خير و شرّ، به طور كلي «عقل» نیست
انسان هر چند فكرش عالي باشد، از عهده تنظيم يك برنامه عملي صحيح و عادلانه و تشريع تعاليم جامع و مفيدي كه از هر جهت عالم بشريت را اداره نمايد بر نخواهد آمد، و نخواهد توانست تنها به كمك خرد و انديشه خود، نيكيها را از بديها و معروف را از منكر تشخيص دهد، مصالح و مفاسد همه امور را ادراك نمايد. بشر هر چه در قوه فهم و ادراك، كامل و برجسته شود از فهم بسياري از حقايق اظهار عجز ميكند.
از اين مطالب هم كه بگذريم بيشتر افراد به واسطه نظريات و مقاصد شخصي كه دارند و در اثر آنكه تحت تأثير عوامل بسياري مانند خواهشهاي نفساني و تربيت خانوادگي و محيط قرار گرفتهاند، در بسياري از نظريات و آرايي كه اظهار ميدارند متّهمند. پس نميتوان ميزان تميز خير و شرّ، حقّ و باطل و خوب و بد را به طور كلي «عقل» دانست. خصوصاً كه افراد در درجات استعداد و فهم و شعور و ادراك متفاوتند و بسيار اتفاق ميافتد كه چيزي را كه يك عقل آن را خوب و معروف تشخيص داده، عقل ديگر در خوبي آن ترديد ميكند، بلكه يك نفر در يك موقع يك عملي را خوب تشخيص ميدهد در حالي كه در موقع ديگر آن را بد و منكر شناخته بود. قضاوت ما راجع به اعمال و رفتار ديگران با قضاوتي كه در كردار و روش خود و كسان خود مينماييم يكسان نيست.
*میزان تأثير دعوت پيغمبران (ع ) در اصلاح امور
در اينجاست كه به يك نكته از نكات و حكمتي از حكم بعث رسول و انزال كتب بر ميخوريم و كمال احتياج جامعه انسانيت را به معلمين الهي و راهبران آسماني كه در روشنايي وحي و الهام مصالح و مفاسد هر چيزي را ميبينند و منكر را از معروف جدا ميكنند احساس ميكنيم و ميفهميم كه همانطور كه چشم ظاهر انسان در رؤيت اجسام و ديدن مبصرات به كمك يك نور خارجي مانند نور چراغ يا نور آفتاب محتاج است، چشم باطن يعني عقل و هوش هم در درك مصالح و مفاسد بسياري از امور به يك نور و روشنايي خارجي احتياج دارد.
و اينجاست كه به درجه تأثير دعوت پيغمبران عليهمالسّلام در اصلاح امور و نشان دادن مصالح و مفاسد اعمال و كارها و تميز حق از باطل آشنا ميشويم.
در حالي كه قوانين و آداب و مقرراتي كه ساخته فكر ناقص بشر است هرگز اين نتيجه را نخواهند داشت.
مراجعه به احكام و تعاليم دين مقدس اسلام و تكاليف واجب، حرام، مكروه و مستحب و خلاصه همه وظايفي كه براي يك نفر مسلمان معين شده ما را از تقديم هر توضيحي در اين خصوص بينياز ميسازد، زيرا هر باانصافي پس از دقت در تعاليم اسلامي شهادت ميدهد كه ميزان تشخيص معروف از منكر و حق از باطل، فقط دين اسلام است كه به تمام نيكيها امر و از همه بديها نهي نموده است. از حضرت رسول اكرم صلّي الله عليه وآله وسلّم روايت شده است كه فرمود:
ما مِنْ شَيء يُقرِّبُكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ وَيُباعِدُكُمْ مِنَ النّارِ إلاّ وَ قَدْ اَمَرْتُكُم بِهِ. وَ ما مِنْ شَيء يُقَرِّبُكُم مِنَ النّارِ وَ يُباعِدُكُم مِنَ الْجَنّةِ إلاّ وَ قَد نَهَيتُكُم عَنْهُ.[2]
چيزي نيست كه شما را به بهشت نزديك كند و از دوزخ دور كند مگر اين كه شما را به انجام آن فرمان دادهام. و چيزي نيست كه شما را به دوزخ نزديك كند و از بهشت دور كند مگر اين كه شما را از انجام آن بر حذر داشتهام.
*جايگاه امر به معروف و نهی از منكر در اسلام
در ميان تكاليف و فرايض اخلاقي كم تكليفي مانند امر به معروف و نهي از منكر مؤثر در اصلاح امم و تكامل طوايف است. زندهترين ملتها آن ملتي است كه موقعيت امر به معروف و نهي از منكر در ميان آنها محفوظتر و محترمتر باشد. ميزان رشد و بلوغ هر طايفه از درجهي توجه و عنايتشان به امر به معروف و نهي از منكر معلوم ميشود.
دين اسلام كه جامعه را به هر مصلحت و كار نيك فرمان داده و از هر مفسده و كار زشت، نهي فرموده، شأن امر به معروف و نهي از منكر را بسيار بزرگ شمرده و راجع به آن انواع تأكيدات و ترغيبات نموده و انتظام تمام تشكيلات اجتماعي و سياسي و حفظ شوكت و عظمت مسلمانان را به آن موقوف كرده است.
تا موقعي كه مسلمانان در امر به معروف و نهي از منكر و برطرف ساختن معايب و مفاسد، بذل همت مينمودند و حدود و رسوم و قواعد عالي اسلامي در بين آنها پابرجا بود و ضعيف و قوي يكسان و يكنواخت از حقوق خود استفاده ميكردند و يك شخص عادي قدرت داشت كه از يك امير مقتدر حق خود را بگيرد و فقير بينوا با ثروتمند متشخص برابر بود و پادشاهان و زمامداران بزرگ، سختترين سخناني را كه به نام موعظه و امر به معروف به آنها ميگفتند ميشنيدند (و كسي آن را خلاف احترام مقام سلطنت و امارت آنان نميشمرد)، تجاهر به فسق و فجور و معاصي در جامعه نبود.
البته ذكر تمام آيات قرآن كريم و اخبار و احاديث شريف كه در موضوع امر به معروف و نهي از منكر و تنبيه غافل و تعليم جاهل و دفاع از حق وارد شده است ما را از وضع اختصاري كه در اين رساله در نظر داريم خارج مينمايد، ولي براي آنكه معلوم شود مسامحه و كوتاهي در انجام اين وظيفه ما را از چه مصالح و فوايد بزرگي محروم و به چه مصايب و مفاسدي مبتلا ميسازد به ذكر بعض از آيات قناعت نموده و براي اطلاع بيشتر، خوانندگان محترم را به مطالعه كتب مفصله حديث مانند كافي، وسايل، بحار و غيره سفارش ميكنيم.
*رستگارى در گرو نظارت همگان
خداوند متعال ميفرمايند:وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ([3]
بايد از شما جماعتي باشند كه مردم را دعوت به خير كنند و به نيكي امر، و از بدي نهي نمايند و چنين مردمی رستگارند.
*ملاك امتياز امت اسلامى
)كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّه([4]
شما (مسلمانان حقيقي) بهترين امّتي هستيد كه در جهان پديد آمدهايد، [چرا كه] به خوبي، امر ميكنيد و از بدي باز ميداريد و به خدا ايمان داريد.
همگانى بودن این فریضه
وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَـئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ([5]
مردان مؤمن و زنان مؤمنه بعض ايشان يار و ناصر بعض ديگرند؛ امر ميكنند به معروف و نهي ميكنند از منكر و بر پا ميدارند نماز را، و اداي زكات ميكنند و خدا و رسول را اطاعت مينمايند، ايشانند كه به زودي مشمول رحمت الهي ميشوند، به درستي كه خداوند، عزيز و حكيم است.
و در وصف مهاجرين ميفرمايد:
)الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ([6]
(مهاجرين) آنچنان كساني هستند كه اگر آنها را در زمين تمكين داديم، اقامه كنند نماز را و اداي زكات كنند و امر به معروف و نهي از منكر نمايند.
*مؤمن ضعيفي که دشمن خداست
از حضرت رسول الله صلّي الله عليه وآله وسلّم نقل شده كه فرمود:«انّ الله عزّوجلّ ليبغض المؤمن الضعيف الذي لادين له، فقيل: وما المؤمن الضعيف الّذي لادين له؟» قال: الّذي لاينهى عن المنكر.[7]
خداوند [با عزت و جلال]دشمن ميدارد مؤمن ضعيفي را كه ديني براي او نيست. پس [به آن حضرت] عرض شد: كيست مؤمن ضعيفي كه ديني براي او نيست؟
فرمود: آن كس كه نهي از منكر نميكند.
ودرروایتی دیگر فرمودند: «لايزال امّتي بخير ما امروا بالمعروف ونهوا عن المنكر وتعاونوا على البرّ، فإذا لم يفعلوا ذلك نزعت منهم البركات وسلّط بعضهم على بعض ولم يكن لهم ناصر في الأرض ولا في السماء»[8]
[پيوسته] امّت من كارشان خوب خواهد بود مادام كه امر به معروف و نهي از منكر كنند و يكديگر را بر نيكي ياري و مساعدت كنند، پس وقتي كه اين كارها را انجام ندهند، بركتها از ايشان گرفته ميشود، و بعض ايشان بر بعضي مسلّط شوند و بر ايشان ياوري در آسمان و زمين نباشد.
[1]. سورهي لقمان، آيهي 27.
[2]. كافي، ج2، ص74 (باب الطاعة والتّقوی).
[3]. سورهي آل عمران، آيهي 104.
[4]. سورهي آل عمران، آيهي 110.
[5]. سورهي توبه، آيهي 71.
[6]. سورهي حجّ، آيهي 41.
[7]. وسائل الشيعه، ج11، ص397. [فروع كافي، ج5، ص59]
[8]. همان، ص398.
نظر شما