به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری «حوزه»، شیخ ماهر حمود روحانی سرشناس اهل سنت لبنان و از حامیان جریان مقاومت طی یادداشتی به تحلیل گفت و گو میان جریان های سیاسی لبنان به ویژه میان جریان المستقبل و حزب الله پرداخت و گفتگوی مطلوب را دارای ویژگی ها و شرایطی دانست:
این روزها از گفتگوی احتمالی میان جریان المستقبل و حزب الله سخن گفته می شود؛ گفتگویی ضروری که می تواند شروع یک تغییر و راه حل بحران های بزرگ در لبنان باشد. ما با توجه به تجربیات گذشته بر این باوریم که هیچ گفتگویی به نتیجه نخواهد رسید مگر اینکه اطراف آن آماده باشند دست از اشتباهات گذشته خود بردارند و منافع عمومی کشور را بر منافع حزبی و گروهی و شخصی خود ترجیح دهند.
بر این اساس باید این تذکرات اساسی را بیان کرد:
اول: در زمینه امنیتی باید حمایت ها از گروه های افراطی که خون مردم و هر جنایتی را مباح می شمرند برداشته شود. باید توجه داشت که تکرار اشتباهات گذشته صیدا و طرابلس و عرسال جایز نیست در حالی که ما تا کنون شاهد بوده ایم که جریان المستقبل نرمی آشکاری در برخورد با این افراطیون نشان می دهد و به این سخن بسنده می کند که شعارها و اهداف آنها خوب است اما ما با روش آنها مخالفیم. همین موضع عامل مستقیم افزایش تنش ها و بحران های پی در پی در لبنان بود تا اینکه کار به جایی رسید که برخی از آنها سلاح افراطیون را به سلاح مقاومت تشبیه کردند و این جرات را پیدا کردند که بگویند سلاح اهل سنت است با این فرضیه که سلاح مقاومت نیز سلاح شیعه است و این یک شبهه خطرناک است که باید جلوی آن گرفته شود چرا که مقاومت و شعارها و اهداف و نتایج آن مخصوص شیعه نیست و از طرفی سلاح افراطیون نیز سنی و برای اهل سنت نیست بلکه سلاح فتنه و ویرانی است.
دوم: آیا نیروهای 14 مارس جرات لازم را دارند تا اعتراف کنند به اینکه دخالت حزب الله در سوریه منجر به حمایت لبنان از خطر نیروهای تکفیری شد؟ تا کنون بسیاری از مسیحیان وابسته به 14 مارس به این واقعیت اعتراف کرده اند، اما آیا سایرین نیز به این نتیجه خواهند رسید؟
مقایسه عحیب یک چهره مردمی با یک مزدور
سوم: آیا این گفتگو بر اساس مساوات مرفوض میان دو نامزد ریاست جمهوری یعنی میشل عون و سمیر جعجع خواهد بود؟ و آیا مقایسه میان این دو نفر جایز است؟ آیا برابر دانستن کسی که از اکثریت برخوردار است با کسی که فاقد اکثریت است جایز است؟ آیا مقایسه میان تاریخ این دو نفر ممکن است؟ آیا کنار هم گذاشتن میهن دوستی اولی و مزدوری دومی جایز است؟ آیا این درست است که سمیر جعجع نامزد حقیقی ریاست جمهوری به شمار بیاید در حالی که متهم اصلی و ردیف اول جنگ لبنان می باشد؟
چهارم: آیا گروه 14 مارس آماده است تا بار دیگر سخن از 7 مه به میان نیاورد و ادعا نکند که آن ماجرا تجاوز به اهل سنت بود و موجب انتقال سلاح مقاومت به داخل شد اما سخن از 5 مارس و تصمیمات بی ارزشی که منجر به 7 مه شد به میان نیاورد در حالی که فؤاد سینیوره اخیرا به بخشی از این واقعیت اعتراف کرد که جنایت واقعی عبارت بود از همکاری مجرمانه ای که در حمله جولای 2006 اتفاق افتاد یعنی همان زمانی که خانم رایس مژده خاور میانه جدید عاری از تروریسم را آورد و هیچ کس هم چیزی به او نگفت و اعتراضی نکرد و همه سر خود را به نشانه موافقت تکان دادند. آیا میتوان جنایت تجاوز 2006 و موضع نیروهای 14 مارس و اشتباه 7 مه را با هم برابر دانست؟
اشتباهات را نادیده نمی گیریم اما...
پنجم: البته این سخن ها بدان معنا نیست که نیروهای 8 مارس اشتباهی ندارند و همچنین به این معنا نیست که ما اشتباهات آنها را نادیده می گیریم چون ما در گذشته تحصن صلح ریاض و اشتباهات رخ داده در قصه 7 مه را محکوم کرده ایم اما باید توجه داشت که تفاوت زیادی میان اشتباه در روش و استراتژی و اهداف و توافق ها و اشتباه در تاکتیک و جزئیات وجود دارد.
ششم: آیا پس از گذشت چهار سال جایز است که هنوز کسی باشد که گمان کند اتفاقات سوریه با هدف مبارزه با ظلم و تحقق دموکراسی صورت گرفت در حالی که ما شاهد حمایت آشکار غرب و اسراییل از معارضان مسلح بودیم و شاهد ویرانی های صورت گرفته و جایگزین های مورد نظر آنها بودیم که مطمئنا نمیتوانست جایگزین بهتری برای نظام کنونی با تمام اشتباهات آن باشد. پافشاری بر این اشتباهات فاحش منجر به نتایج خطرناکی در داخل لبنان می شود چرا که در آن دوره بنا بر توهم انقلاب بودن اتفاقات سوریه از معارضان مسلح حمایت شد و برخی مناطق کشور به محلی برای آموزش مسلحان تبدیل شد و چشم ها بر بسیاری از جنایت ها و جنایتکاران بسته شد.
فهم درستی از طبیعت نظام ایران داشته باشیم
هفتم: باید فهم درستی از طبیعت نظام ایران و اولویت ها و طرز تفکر آنها حاصل شود چرا که تمام تحلیل ها اتفاقات لبنان و منطقه را با نزدیکی احتمالی ایران و عربستان و مذاکرات بین المللی درباره برنامه هسته ای ایران را مرتبط می داند و این تا حدودی درست است. اما نمی شود کسی بگوید مقاومت لبنان یا حزب الله در خدمت اهداف ایران و برنامه هسته ای آن است بلکه به عکس سخن درست این است که برنامه هسته ای ایران و تمام توانایی های سیاسی و مالی و لوجستیکی ایران در خدمت مقاومت قرار دارد زیرا مساله فلسطین و حتمی بودن زوال اسراییل نزد ایرانی ها و در اندیشه امام خمینی و سید خامنه ای یک مساله اصلی است و هر کس این را باور ندارد، باید به معلومات خود بازگردد و تاریخ انقلاب ایران را بار دیگر مطالعه کند.